سعد و نحس بودن ایام
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
آیا قرآن کریم، سعد و نحس بودن بعضی از ایّام را پذیرفته است یا خیر؟ چرا؟
قرآن دو روز را روز نحس مینامد که روزهای نازل شدن عذاب قوم عاد است. نحس بودن این ایام، به سبب عذابی است که در آن روز اتفاق میافتد. قرآن اشارهای به روزهای خاصی نکرده است که آن ذاتا مبارک یا نحس باشد. قرآن، شبی که قرآن در آن نازل را به شبی مبارک توصیف میکند.
در روایات اسلامی، اخباری وجود دارد که برخی روزها را نحس میداند.
معنای سعد و نحس بودن ایام
سعد به معنای فراهم شدن امور و مقدمات الهی است، برای نیل و رسیدن به خیر (دنیوی و اخروی)[۱] در برابر آن، نحس قرار دارد، که در لغت به معنای سرخ شدن افق است، هم چون مِس گداخته، و دراصطلاح به هر چیز شوم نحس گفته میشود[۲] یا فراهم نشدن مقدّمات و امور کارها، نحس تلقی میشود.
در میان مردم رایج است که بعضی از روزها را روز سعد و مبارک و بعضی را روز شوم و نحس میشمارند، هرچند در تعیین آن اختلاف بسیار است.
نحس و مبارک بودن ایام از دیدگاه قرآن کریم
قرآن شبی که قرآن در آن نازل شد را مبارک مینامد: ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ؛ [كه] ما آن را در شبى فرخنده نازل كرديم.﴾(دخان:۳)
در قرآن کریم، تنها در دو مورد اشاره به «نحس بودن ایّام» شده است که درباره عذاب قوم عاد است:
۱. در سوره قمر آمده است: ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ؛ ما بر [سر] آنان در روز شومى، به طور مداوم، تندبادى توفنده فرستاديم﴾(قمر:۱۹)
۲. در جایی دیگر، قرآن کریم میفرماید: ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی أَیَّامٍ نَحِسَاتٍ؛ پس بر آنان تندبادى توفنده در روزهايى شوم فرستاديم.﴾(فصلت:۱۶)[۳] بادی سخت و سرد در روزهای شومی بر آنها مسلّط ساختیم.»
نحس بودن یک روز در قرآن که در این دو آیه اشاره شد، بیشتر بخاطر عذابی است که در این روز نازل شده است و ایام و یوم نحس، به سبب فعل نحسی که در آن روز اتفاق افتاده است نحس است. از این دو آیه نمی توان اینطور برداشت کرد که این دو روز ذاتا نحس هستند.
دیدگاه مفسران
علّامهٔ طباطبائی درباره نحس بودن ایام می گوید مراد از نحس، خلاف سعد است. در نتیجه «ایّام نحسات» یعنی روزهای شوم و روزهایی که میمنت و شگون ندارد و نیز احتمال میرود، طبق قول بعضی مراد از «نحسات» گرد و غباری باشد که انسان در آن دیگر را نبیند،[۴] در این صورت ربطی به نحس نخواهد داشت.
علّامه در ذیل آیهٔ ۱۹–۲۰ قمر میفرمایند:[۵] «از نظر عقلی نمیتوان دلیلی اقامه کرد که فلان زمان نحس است و فلان وقت سعد، چون اجزاء زمان مثل هم هستند، و ما نیز بر علل و اسباب مؤثّر در حوادث احاطهٔ علمی نداریم، تا بگوییم: فلان قطعه از زمان نحس است و قطعهٔ دیگر سعد، امّا از نظر شرعی، دو آیه در قرآن کریم، داریم (قبلاً اشاره شد) که ظاهر این آیات و سیاق آنها بیش از این دلالت ندارد و آن ایّام خاص (هفت شبانه روز) که عذاب بر قوم ثمود ارسال شد، روزهای نحسی بودهاند، ولی دیگر نمیرساند که همان روزها در هفتهٔ بعد، و در ماه بعد و… ایّام نحس میباشند، چون اگر تمام آن ایّام نحس باشند در تمام سال، لازمهاش این است که تمام زمانها نحس باشند و هم چنین ظاهر آیاتی که دلالت بر سعد بودن ایّام دارد به خاطر مقارنت و همراهی آن ایّام با امور بزرگ و افاضات الهی و کارهای معنوی است مثل امضاء تقدیرات، نزول ملائکه و روح، انجام عبادات… و اخبار هم نتیجهاش این است که نحس بودن ایّام به خاطر کارهای زشتی است که در آن واقع شده است و سعد بودن ایّام به خاطر کارهای نیک دینی یا عرفی است، امّا اینکه قطعهای از زمان خاصیّت تکوینی سعد و نحس داشته باشد قابل اثبات نیست. اگر روایتی هم باشد، باید توجیه کرد.[۶]
آیت الله مکارم شیرازی میگوید: از نظر عقل محال نیست که اجزاء زمان با یکدیگر تفاوت داشته باشند، بعضی دارای ویژگیهای نحس بودن، و بعضی دارای ویژگیهای ضد آن باشند. هرچند عقلاً قابل اثبات نیست، ولی از نظر شرعی اگر دلیلی باشد، قابل پذیرش است و مانعی برای آن نیست.»[۷]
سعد و نحس بودن ایام در روایات
در روایات اسلامی به احادیث زیادی در زمینهٔ «نحس و سعد ایّام» برخورد میکنیم که بسیاری از آنها، روایات ضعیف میباشند. ولی روایات معتبری نیز وجود دارد که به برخی از این روایات معتبر اشاره میشود.
۱. از امیرمؤمنان دربارهٔ روز «چهارشنبه» و فال بدی که به آن میزند و سنگینی آن، و اینکه منظور کدام چهارشنبه است، سؤال شد، حضرت فرمود: «چهارشنبه آخر ماه است که در محاق اتّفاق افتد، و در همین روز «قابیل» برادرش «هابیل» را کشت… و خداوند در این روز چهارشنبه تندباد را بر قوم عاد فرستاد».[۸] لذا بسیاری از مفسّران به پیروی از روایات، آخرین چهارشنبه هر ماه را روز نحس میدانند و از آن به «اربعاء لاتدور» تعبیر میکنند و یعنی چهارشنبهای که تکرار نمیشود.
۲. در بعضی دیگر از روایات میخوانیم که روز اوّل ماه روز سعد و مبارکی است، چرا که آدم در آن آفریده شد، و هم چنین روز ۲۶، چرا که خداوند دریا را برای موسی شکافت.[۹]
۳. امام صادق (ع) دربارهٔ نوروز فرمود: «روز مبارکی است که کشتی نوح بر جودی قرار گرفت و جبرئیل بر پیامبر اسلام نازل شد، و روزی است که علی (ع) بر دوش پیامبر(ص) رفت بتهای کعبه را شکست، و داستان غدیر خم مصادف با نوروز بود.»[۱۰]
برخی این نحس و سعد بودن ایام برای توجّه دادن مسلمین به حوادثی که در گذشته واقع شده است، تا رفتار و اعمال خود را بر حوادث تاریخی سازنده تطبیق دهند، و از حوادث مخرّب و روشِ بنیانگذاران آنها فاصله گیرند؛ لذا در روایات فراوان سعد و نحس ایّام را با بعضی از حوادث مطلوب یا نامطلوب پیوند میدهد، مخصوصاً در مورد روز عاشورا که بنیامیّه به گمان پیروزی (ظاهری) بر اهل بیت، آن روز را مسعود و مبارک میشمردند و به همین دلیل در روایات شدیداً مبارک دانستن آن روز نهی شده، و حتّی دستور دادهاند که آن روز را روز ذخیره آذوقه سال و مانند آن قرار ندهند بلکه کسب و کار را در آن روز تعطیل کرده، و عملاً از برنامهٔ بنیامیّه فاصله بگیرند.[۱۱] پس توجّه دادن اسلام به سعد و نحس ایّام، برای این است که به یک سلسله، حوادث تاریخی آموزنده توجّه شود.
توسّل و توجّه به ساحت قدس الهی، و استمداد از ذات پاک پروردگار. در روایات متعدّدی توصیّه شده است. در روزهائی که نام نحس بر آنها گذارده شده است، با دادن صدقه، یا خواندن دعا و قرآن کریم، و توکّل بر ذات الهی و استمداد از لطف او خود را بیمه کنید. از جمله: «یکی از دوستان امام حسن عسکری ـ علیهالسّلام ـ روز سهشنبه خدمتش رسید، امام فرمود: دیروز تو را ندیدم، عرض کرد: دوشنبه بود، و من در این روز حرکتی ناخوش داشتم. فرمود: کسی که دوست دارد از شرّ روز دوشنبه در امان باشد، در اوّلین رکعت نماز صبح سورهٔ «هل اتی» بخواند سپس امام آیهای از سورهٔ «هل اتی» را (که تناسب با رفع شر دارد) تلاوت فرمود:[۱۲] خداوند نیکان را از شر روز رستاخیز نگاه میدارد او به آنها خرّمی و طراوت ظاهر و خوشحالی درون عطا میکند.»[۱۳]
مطالعه بیشتر
۱. ترجمه المیزان، علامه طباطبائی، ج۱۹، ذیل آیهٔ ۱۹ قمر.
۲. ترجمه تفسیر صافی، جدوّم، ذیل آیه ۱۹ قمر.
۳. تفسیر نمونه، آیتالله مکارم شیرازی، ج۲۳ـ۳۷ـ۴۷ و ج۲۰، ص۲۴۰.
منابع
- ↑ اصفهانی، راغب، المفردات فی غریب القرآن، دفتر نشر الکتاب، دوّم، ۱۴۰۴ق، ص۲۳۲.
- ↑ همان، ص۴۸۵.
- ↑ فصّلت: ۴۱/۱۶.
- ↑ طباطبائی، سیّد محمّد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، تهران: دارالکتب الاسلامیّه، چهارم، ۱۳۶۲، ص۴۰۱.
- ↑ همان، ج۱۹، ص۷۹.
- ↑ همان، ص۷۹–۸۳ با تلخیص.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۴۱ و ۴۷ با تلخیص.
- ↑ تفسیر نورالثقلین، ج۵، ص۱۸۳، ح۲۵، به نقل از تفسیر نمونه، همان، ج۲۳، ص۴۳.
- ↑ تفسیر نورالثقلین، ص۱۰۵، ح۲۵، به نقل از تفسیر نمونه، همان، ج۲۳، ص۴۳؛ ر.ک. فیض کاشانی، محسن، تفسیر الصافی، بیروت، مؤسسهٔ الاعلمی، للمطبوعات، چاپ دوّم، ۱۴۰۲ق، ص۱۰۱–۱۰۲، ح۵.
- ↑ مجلسی، محمّد باقر، بحارالانوار، ج۵۹، ص۹۲.
- ↑ ر. ک. تفسیر نمونه، همان، ج۲۳، ص۴۴.
- ↑ بحارالانوار، همان، ج۵۶، ص۳۹، ح۷.
- ↑ هلاتی، آیه ۱۱.