بدعت

نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۱۲ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

خطر بدعت در جامعه اسلامی از دیدگاه قرآن را بنویسید؟


بدعت در لغت و اصطلاح

«بدعت» در لغت چیز نو و جدید را گویند، و هر گاه به خداوند نسبت داده شود «بدیع السموات، ایجادکننده آسمان‌ها» به معنای ایجاد و خلقت چیزی بدون وسیله و ماده و بدون زمان و مکان است.

و در اصطلاح شرعی عبارت است از آنچه در دین به صورت جدید به وجود آمده، در حالی که نه در قرآن ریشه دارد و نه در سنت اساس، و به این جهت آن را «بدعت» گویند که گوینده آن از ناحیه خود آن چیز را در دین ایجاد و افزوده است».[۱]

در قرآن، واژه «بدعت» به همین صورت نیامده است، بلکه مشتقات آن (که در قرآن چهار نوبت آمده) گاهی به صورت «بدیع»[۲] یا «بدْعاً»[۳] آمده که معنای لغوی دارد، یعنی چیز تازه، و به معنای اصطلاحی یک بار به صورت «اِبْتَدعَ» آمده است، ولی معنای بدعت با الفاظ دیگر که همان معنی را می‌رساند، در قرآن آمده، که در این بخش به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

بدعت در قرآن و برخی روایات

۱. ﴿فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ؛ وای بر آن‌ها (یهودی‌ها) که کتاب (تورات) را با دست خود می‌نوشتند و سپس می‌گفتند این کتاب از جانب خدا است.(بقره:۷۹) در این آیه، «یکتبون» همان معنای تحریف و بدعت را دارد.

۲. ﴿وَ مِنَ الَّذِینَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ بِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُو و یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ…؛ گروهی از یهودیان که خوب به سخنان تو (پیامبر اکرم(ص)) گوش می‌دهند، تا دستاویزی برای تکذیب تو بیابند، آنها جاسوسان گروه دیگری هستند که خودشان نزد تو نیامده‌اند، آن‌ها سخنان را از مفهوم اصلیش تحریف می‌کنند (و در آن نوعی بدعت ایجاد می‌کنند)(مائده:۴۱) این مضمون در آیات متعددی از قرآن وارد شده است.[۴]

۳. ﴿وَ جَعَلْنا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَه وَ رَحْمَه وَ رَهْبانِیَّه ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ؛ و بعد از آن‌ها (پیامبران) عیسی بن مریم را مبعوث ساختیم و به وی انجیل عطا نمودیم، و در دل افرادی که از عیسی پیروی کردند، رأفت و رحمت قرار داریم و رهبانیتی را که خود آن را ابداع (و از طریق بدعت گذاری ایجاد) کرده بودند، بر آن‌ها مقرر نداشته بودیم.(حدید:۲۷) در این آیه، خداوند از بدعت مسیحیت پرده برمی‌دارد و رهبانیت و «دیر نشینی» آنان را یک عمل ابداعی دانسته، عملی که باعث فحشاء و منکرات در بین آنها شده است.

۴. ﴿یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، آنچه بر شما حلال شده بر خویش حرام نکنید.(مائده:۸۷)

۵. ﴿وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِبا؛ ستمكارتر از آن كس كيست كه بر خدا نسبت دروغ بدهد؟(انعام:۲۱)

بدعت در روایات

۱. پیامبر اکرم(ص) «اَهْلُ البِدْعَه فالمخالِفُون لِاَمْرِ الله و لِکتابِهِ و رسُولِهِ الْعامِلُون بِرأیِهِمْ و اَهْوائِهِمْ و اِنْ کَثُرُوا؛ اهل بدعت کسانی هستند که با فرمان الهی و کتاب آسمانی قرآن؛ و (سخنان) پیامبر اکرم مخالفت می‌ورزند و طبق خواسته‌ها و هواهای نفسانی خویش رفتار می‌کنند (آنها اهل بدعتند) هر چند جمع زیادی باشند»[۵]

۲. و آن حضرت فرمود: «زمانی فرا می‌رسد که عده‌ای از دانایان امّت من مسائلی را بهم مخلوط نموده و اشتباه (و بدعت ایجاد) می‌کنند، آنان بدترین افراد امّت من می‌باشند»[۶]

بدعت‌گذاران منفورترین چهره در اسلام

در روایات فراوانی، بدعت‌گذاران به عنوان بدترین و منفورترین چهره معرفی شده‌اند، به دو روایت زیر توجه شود:

۱. از پیامبر(ص) نقل شد که آن حضرت فرمود: «اولئک شرار اُمّتی؛ بدعت‌گذاران بدترین افراد امت من می‌باشند.»

۲. هم چنین علی(ع) فرموده است: «اِنّ اَبْغَضَ الخلائق اِلی الله رجُلان…؛ منفورترین آفریده‌ها نزد خدا دو شخصند، مردی (و شخصی) که خدا او را به حال خود گذاشته و از راه راست دور افتاده است؛ دل او شیفته بدعت است و مردم را گمراه کرده به فتنه‌انگیزی می‌کشاند و راه رستگاری گذشتگان را گم کرده و طرفداران خود و آیندگان را گمراه ساخته است، بار گناه دیگران را بر دوش کشیده و گرفتار زشتی‌های خود نیز می‌باشد؛ و مردی که مجهولاتی به هم بافته و در میان انسان‌های نادانِ امت، جایگاهی پیدا کرده و در تاریکی‌های فتنه فرورفته است…».[۷]

و در جای دیگر فرمود: «و بدترین مردم نزد خدا رهبر ستمگری است که خود گمراه و مایه گمراهی دیگران است که سنّت پذیرفته را بمیراند و بدعت ترک شده را زنده گرداند».[۸]

آثار، خطرات، و مفاسد بدعت

«بدعت» آثار و خطرات بسیار ناگواری برای جامعه اسلامی داشته و دارد، فتنه‌ها و آشوب‌های به پا می‌کند، فرهنگ اصیل اسلام را که براساس مصالح مردم پایه‌گذاری شده است دگرگون می‌سازد، مانعی است برای پیشرفت‌های مذهبی و اجتماعی، باعث گمراهی و انحراف انسان‌ها می‌گردد، زیان‌های فکر و روحی غیرقابل جبرانی به خانواده‌ها می‌رساند و ممکن است نسل‌های بشر را برای همیشه گرفتار و بد بخت نماید، فاطمه زهرا(س) می‌فرماید: قسم به خدا اگر حق (خلافت) را به اهلش واگذار می‌کردند، و از عترت رسول خدا(ص) اطاعت می‌نمودند (و بدعت در خلافت ایجاد نمی‌کردند) دو نفر هم (درباره حکم خداوند) با یکدیگر اختلاف نمی‌کردند[۹]»، اینک به نمونه‌هایی از مفاسد و خطرات آن اشاره می‌شود:

۱. ایجاد فتنه و فساد: پیامبر اکرم(ص) فرمود: امّت من به هفتاد و سه گروه تقسیم می‌گردند، که فتنه‌انگیزترین آنان در میان امّت اسلام (بدعت گذاران است یعنی) آن فرقه‌ای است که براساس قیاس عمل نموده و حرام را حلال، و حلال را حرام می‌کنند[۱۰]» و علی(ع) می‌فرماید: «انّما بَدْءُ وُقوع الفتن اَهْواءٌ تتبعُ و احکام تبتدع یخالف فیها کتاب الله» ریشه فسادها و فتنه‌ها در میان مردم، تبعیت از خواسته‌های نفس و بدعت‌هایی است که بر خلاف قرآن و احکام الهی صادر می‌گردد[۱۱]» در این دو روایت آثار بدعت را فتنه‌ها و فساد دانسته است؛ و فتنه هم از دیدگاه قرآن از قتل و کشتار هم خطرناکتر است[۱۲] و تمام مسائل را زیر و رو می‌کند، و جامعه را از هم می‌پاشد.[۱۳]

۲. از بین رفتن سنت‌های نیکو: علی(ع) می‌فرماید: «و ما اَحَدثَتْ بِدْعَه اِلا ترک بها سُنّه…؛ هیچ بدعتی در دین ایجاد نمی‌شود مگر آن که سنتی (نیکو) ترک گردد، پس از بدعت‌ها بپرهیزید و با راه راست و جادّه آشکار حق باشید، نیکوترین کارها سنتی است که سالیان بر آن گذشته و درستی آن ثابت شده باشد و بدترین کارها (بدعت و) آنچه که تازه پیدا شده و آینده آن روشن نیست».[۱۴]

۳. هلاکت و گمراهی: رسول اکرم فرمود: «ایّاکُمْ و ابتدع فانّ کُلَّ بدْعَه ضلالَه؛ از بدعت گذاری دوری کنید که باعث گمراهی و ضلالت می‌شود.[۱۵] و علی(ع) در این زمینه می‌فرماید: «همانا خداوند پیامبری راهنما را با کتابی گویا، و دستوری استوار برانگیخت، هلاک نشود جز کسی که تبهکار است و بدانید که «المبتدعاتِ المشتبهاتِ هن المهلکات اِلا ما حفظ الله فیها» بدعت‌ها به رنگ حق درآمده و هلاک کننده‌اند، مگر خداوند ما را از آن‌ها حفظ فرماید[۱۶]» و در جای دیگر فرمود: «بدترین مردم نزد خدا رهبر ستمگری است که خود گمراه و مایه گمراهی دیگران است، که سنت پذیرفته را بمیراند و بدعت ترک شده را زنده گرداند[۱۷]» در روایات فوق به روشنی به آثار خطرناک بدعت که گمراهی و هلاکت باشد، اشاره شده است.

ریشه بدعت‌ها

۱. مال و منال دنیوی و ثروت اندوزی: قرآن می‌فرماید: وای بر کسانی که مطالبی را با دست خود می‌نویسند، و آن را سپس به خدا نسبت می‌دهند و می‌گویند این از جانب خدا است (عامل و انگیزه این بدعت این است) تا بدین وسیله آن را به بهای کمتری بفروشند[۱۸] و در آیهٔ دیگر فرمود: «آنان که آیین خود را به بازی و سرگرمی گرفتند (و در آن بدعت ایجاد کردند) و گرفتار دنیا و فریفته زندگی دنیا شدند.[۱۹]

۲. هواهای نفسانی: قرآن می‌فرماید: ﴿افرایت من اتخذ الهه هواهُ آیا دیدی آن کسی را که هوای خویش را خدای خود قرار داد.[۲۰] و علی(ع) فرمود: «ریشه فسادها و فتنه‌ها در میان مردم، تبعیّت از خواسته‌های نفس و بدعت‌ها است.[۲۱] و در جای دیگر فرمود: «فاِنّ هذا الّذین قد کان اسیراً فی ریْدی الاشرار یُعْمَلُ فیه بالهوی و تطلُبَ به الدنیا؛ همانا این دین در دست اشرار اسیر بود، که در آن از روی هوا و هوس رفتار می‌شد، و برای رسیدن به دنیا صورت می‌گرفت[۲۲]».

۳. ریاست و مقام خواهی: امام رضا(ع)[۲۳]در مناظره با سران یهود و نصارا، آن‌ها را مجاب و محکوم نمود، «راسُ الجالوت» رئیس یهودی‌ها گفت: به خدا سوگند ای پسر پیامبر! اگر مسئله ریاست و سرپرستی تمام یهودی‌ها مانع نبود من به رسول خدا ایمان آورده تابع او می‌شدم. ملاحظه می‌کنید که کسانی که دست به تحریف و بدعت در تورات زدند، بخاطر حفظ ریاست و مقام بوده است.

۴. حاجت و نیازمندی به مردم: گاهی عامل بدعت‌ها نیازمندی است علی(ع) «او یَسْتَنْجِحُ حاجَه الی النّاسِ باظهار بدْعه فی دینِهِ؛ (یکی از صفات زشت این است که) به خاطر حاجتی که به مردم دارد بدعتی در دین خدا بگذارد»[۲۴] و قرآن برای تقویت انسان‌ها می‌فرماید: ﴿أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ای مردم! شما (همگی) نیازمند به خدایید، تنها خداوند است که بی‌نیاز و شایسته هرگونه ستایش است.[۲۵]

وظیفه مسلمانان و آگاهان جامعه در برابر بدعت‌ها

بر تمام مسلمانان بویژه عالمان و آگاهان جامعه لازم است که در برابر هر گونه انحراف فکری و کج اندیشی‌ها مقاومت و مبارزه و مقابله نماید، و یکی از مصداق‌های مهم «امر به معروف و نهی از منکر» مبارزه با بدعت‌ها است، درباره مقاومت در مقابل بدعت‌ها علی(ع) می‌فرماید: «اگر از این فتنه‌ها و لغزشگاه با قدرت بگذرم، دگرگونی‌های بسیار پدیدمی‌آورم[۲۶]» امّا درباره وظیفه آگاهان پیامبر اکرم(ص) فرمود:[۲۷] هرگاه بدعت‌ها ظاهر شد باید آگاهان جامعه (برای مقابله با آن‌ها) علم خود را نشر دهد، (و جواب بدعت‌گذاران را بدهد) و اگر کسی علم خود را کتمان و پنهان کند، مثل این است که تمامی آنچه را که بر محمد(ص) نازل گشته (یعنی قرآن را) کتمان و انکار نموده است[۲۸]» در حدیث فوق سکوت در برابر بدعت و بدعت‌گذاران گناه بسیار بزرگ در حد انکار قرآن شمرده شده است، در روایت دیگر فرمود: سکوت در مقابل بدعت‌گذاران باعث می‌شود که خداوند افسار آتشین بر دهان آنان (که در مقابل بدعت‌گذاران سکوت نموده) بزند «من کتم علماً الجم بلجام من النار»[۲۹] و حتی کنار آمدن بر آن‌ها یا احترام گذاشتن به آن‌ها جرم سنگینی دارد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «مَنْ وَقَرَ صاحِبَ بِدْعَه فَقَدْ اَعانَ عَلی هَدیم الاسلام؛ هر کس با بدعت گذار (کنار آمده) و او را مورد احترام قرار دهد (در واقع) به نابودی اسلام کمک (و کمر) بسته است.[۳۰]

اگر مقابله علمی و کناره‌گیری از بدعت‌گذاران نتیجه نداد باید برخورد شدیدتری با آنها صورت گیرد.

نتیجه این شد که لفظ «بدعت» صریحاً در قرآن نیامده جز یک بار و مشتقات آن چهار بار آمده، امّا الفاظی که معنای بدعت را می‌رساند در آیات متعددی مطرح شده است و خطرات آن برای جامعه بسیار است. زیانبار چون ایجاد فتنه و فساد، از بین رفتن سنت‌ها ضلالت و گمراهی را در پی دارد و سکوت در مقابل آنان خطرش از خود بدعت کمتر نیست.


مطالعه بیشتر

۱. تفسیر نمونه، استاد ناصر مکارم شیرازی و همکاران.

۲. زمینه‌های فساد در جامعه، علی اکبر بابازاده، ج۱، ص۱۶۲–۱۸۳.

۳. فهرست موضوعی نهج البلاغه، محمد دشتی، ص۷۹۴.

منابع

  1. ر. ک. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، بیجا، دفتر نشر الکتاب، ۱۴۰۴ ق، ص۳۸–۳۹؛ ر.ک. الطریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۶۴.
  2. بقره/۱۱۷، انعام/۱۰۱.
  3. احقاف/۹.
  4. نسا/۴۶؛ مائده/۱۳؛ بقره/۷۵.
  5. متقی هندی، کنز العمال، بیروت، موسسهالرساله، ج۱۶، ص۱۸۴، شماره ۴۴۲۱۶.
  6. همان، ج۱۰، ص۲۱۱، شماره ۲۹۱۱۵.
  7. نهج البلاغه، خطبه ۱۷.
  8. همان، خطبه ۱۶۴.
  9. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دارالکتب الاسلامیه، ج۳۶، ص۳۵۳.
  10. کنز العمال، همان، ج۱، ص۲۱، شماره ۱۰۵۸.
  11. نهج البلاغه، خطبه ۵۰.
  12. بقره/۱۹۱ و ۲۱۷.
  13. توبه/۴۸.
  14. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۵.
  15. کنز العمال، همان، ج۱، ص۲۲۱، حدیث ۱۱۱۳.
  16. نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹.
  17. همان، خطبه ۱۶۴.
  18. بقره/۷۹.
  19. انعام/۷۰.
  20. حاثیه/۲۳.
  21. نهج البلاغه، خطبه ۵۰.
  22. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  23. بحار الانوار، همان، ج۴۹، ص۷۷–۷۸.
  24. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۳.
  25. فاطر/۱۵.
  26. نهج البلاغه، حکمت ۲۷۲.
  27. کنز العمال، همان، ج۱۰، ص۲۱۶، شماره ۲۹۱۴۰.
  28. فیض کاشانی، محسن، محجه البیضاء، مؤسسه الاعلمی، ج۱، ص۱۲۵.
  29. کنز العمال، همان، ج۱، ص۲۱۹، شماره ۱۱۰۲؛ ر.ک. سیوطی، جامع الصغیر، ج۲، ص۶۵۳.
  30. همان.