پرش به محتوا

داوری حضرت داود(ع) بین دو برادر

نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۳:۰۱ توسط Fabbasi (بحث | مشارکت‌ها) (منبع دهی)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

ماجرای داوری حضرت داود بین دو برادری که یکی ۹۹ و دیگری یک گوسفند داشت چگونه است؟

دو برادر یا دو طایفه متخاصم نزد حضرت داوود(ع) می‌روند تا او بین آنها داوری کند. یکی از آنها نود و نه گوسفند دارد و دیگری یک گوسفند. آن که یک گوسفند دارد، به حضرت داود(ع) گفت که برادرم با داشتن نود و نه گوسفند، تنها گوسفند من را هم طلب می‌کند و ادعای مالکیت دارد. حضرت داود(ع) در این قضیه عجولانه قضاوت می‌کند و به نفع آن که یک گوسفند دارد، حکم می‌دهد. اما متوجه اشتباهش می‌شود که بدون شنیدن سخن طرف مقابل، قضاوت کرده است و از خداوند طلب استغفار می‌کند و خدا هم از او می‌گذرد.

جریان داوری حضرت داود(ع)

خداوند این ماجرای داوری بین دو متخاصم را در آیات ۲۱ تا ۲۴ سوره ص، این گونه بیان کرده است:

«آیا داستان شاکیان هنگامی که از محراب (داوود) بالا رفتند به تو رسیده است؟! در آن هنگام که (بی‌مقدمه) بر او وارد شدند و او از دیدن آنها وحشت کرد؛ گفتند: «نترس، دو نفر شاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده؛ اکنون در میان ما بحق داوری کن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدایت کن! این برادر من است؛ و او نود و نه میش دارد و من یکی بیش ندارم امّا او اصرار می‌کند که: این یکی را هم به من واگذار؛ و در سخن بر من غلبه کرده است!» (داوود) گفت: «مسلّماً او با درخواست یک میش تو برای افزودن آن به میشهایش، بر تو ستم نموده؛ و بسیاری از شریکان (و دوستان) به یکدیگر ستم می‌کنند، مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند؛ امّا عدّه آنان کم است!» داوود دانست که ما او را (با این ماجرا) آزموده‌ایم، از این رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد.»

شاکیان این داستان

  1. فرشتگان الهی برای آزمایش حضرت داود(ع): این قوم که برای مخاصمه بر داود(ع) وارد شدند، ملائکه بودند و خداوند آنها را به سوی داود فرستاد تا او را امتحان کنند، از خصوصیات این داستان معلوم می‌شود که این واقعه یک واقعه طبیعی نبوده، چون آنها از راه طبیعی به داود وارد نشدند، بلکه از دیوار و بدون اطلاع وارد شدند، او دچار ترس شد. آنها به صورت مردانی از جنس بشر، ممثل شده بودند.[۱] [۲] علامه طباطبایی احتمال قوی داده است که این واقعه در عالم تمثّل (نظیر رؤیا) بوده که در آن حالت افرادی را دیده که از محراب بالا آمده، بعد آن سؤال را از داود کردند. او هم چنین حکمی کرد، لذا این حکم داود در حقیقت حکمی است که در ظرف تمثّل است و حکم به خلاف در عالم تمثل گناه شمرده نمی‌شود. چون عالم تمثّل مثل عالم خواب است، عالم تکلیف نیست، تکلیف ظرفش تنها در بیداری و عالم ماده است.[۳]
  2. دو برادر: دو طرف دعوی از جنس بشر بودند و داستان به همان ظاهرش حمل شود؛[۴] حکم حضرت داود(ع) فرضی و تقدیری است که معنایش این است که اگر واقع داستان همین است که تو گفتی، رفیق تو به تو ظلم کرده و تنها گوسفندت را از تو می‌خواهد بگیرد، مگر این که دلیل قاطعی بیاورد که آن یک گوسفند هم مال او است.[۳] یا این که حضرت داود(ع) زود متوجه لغزش خود شد و پیش از اجرای حکم، جبران کرد. هر چه بود کاری از او سر زد که شایسته مقام نبوت نبود، از این کار استغفار کرد.[۵]

رفع اتهام

در بعضی از روایات ساختگی آمده است که روزی حضرت داود(ع) در محرابش بود، کبوتری در محرابش افتاد، داود خواست آن را بگیرد، کبوتر پرواز کرد و به دریچه محراب نشست، داود به آنجا رفت تا آن را بگیرد، ناگهان نگاهش به همسر «اوریا» فرزند حیان افتاد که مشغول غسل بود. داود عاشق او شد و تصمیم گرفت با او ازدواج کند. به همین منظور «اوریا» را به بعضی از جنگ‌ها فرستاد. اوریا به دستور داود عمل کرد و در جنگ کشته شد. بعد از آن که عده زن تمام شد، داود با وی ازدواج کرد و از او فرزندی به نام سلیمان متولد شد. روزی در حالی که در محرابش مشغول عبادت بود، دو مرد بر او وارد شدند، داود وحشت کرد. آنها گفتند مترس ما دو نفر متخاصم هستیم که یکی به دیگری ستم کرده است… پس یکی به دیگری نگاه کرد و خندید. داود فهمید که این دو متخاصم دو فرشته‌اند که خدا آنها را نزد او فرستاده است تا او را به خطای خود متوجه سازد، پس داود توبه کرد.[۶]

صاحب تفسیر مجمع البیان در جواب می‌گوید: داستان عاشق شدن داود سخنی است که هیچ تردیدی در فساد و بطلان آن نیست، زیرا این داستان نه تنها با عصمت انبیاء سازگار نیست، بلکه حتی با عدالت هم مکافات دارد. چطور ممکن است انبیاء که امین وحی الهی هستند، چنین صفتی داشته باشند که اگر یک انسان معمولی هم آن را داشته باشد، دیگر شهادتش پذیرفته نمی‌شود.[۶]

این داستان از تورات گرفته شده است و داخل روایات اسلامی شده است.[۷] در روایات صحیح اسلامی با این تفکر که چنین نسبت‌هایی به داود داده می‌شد، مبارزه شده است. از جمله: امام رضا(ع) به کسی که چنین نسبتی به داود داده بود فرمود: إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ، آیا به یکی از انبیاء خدا نسبت می‌دهید که نماز را سبک شمرد و آن را شکست و به دنبال مرغ به خانه مردم رفت و به زن مردم نگاه کرد و عاشق او شده و شوهر او را به کشتن داد.[۷]


منابع

  1. شوكانى، محمد، فتح القدير، سوريه - دمشق، دار ابن كثير، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۴۸۸.
  2. صديق‏ حسن‏خان، محمدصديق، فتح البيان فى مقاصد القرآن، بیروت، دار الكتب العلميه، منشورات محمد علي بيضون، چاپ اول، ۱۴۲۰ق، ج۶، ص۱۵.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم: محمدباقر موسوی همدانی، قم، فتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۷، ج۱۷، ص۲۹۰.
  4. فخر رازى، محمد بن عمر، التفسير الكبير (مفاتيح الغيب)، بیروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق، ج۲۶، ص۳۸۳.
  5. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱، ج۱۹، ص۲۴۹.
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، دار المعرفه، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج۱، ص۷۳۶.
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم: محمدباقر موسوی همدانی، قم، فتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۷، ص۳۰۳.