حدیث حسین منی و انا من حسین


سؤال

منظور از جمله «اَنَا مِن حُسَین» در روایت «حُسَینٌ مِنّی و اَنَا مِن حُسَین» چیست؟

درگاه‌ها
امام حسین.png


حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ، بخشی از حدیثی است که از پیامبر(ص) درباره امام حسین(ع) نقل شده و در آن پیامبر «حسین را از خود و خود را از حسین» دانسته است.


مراد از این عبارت را یکی بودن پیامبر و امام حسین(ع) در حفظ اسلام شمرده‌اند. گفته شده همانگونه که پیامبر دین اسلام را گسترش داد امام حسین نیز به ویژه با واقعه عاشورا، اسلام را از انحراف حفظ کرد.

متن حدیث و ترجمه

پیامبر(ص): «...فَجَعَلَ (رسول الله) إِحْدَى يَدَيْهِ تَحْتَ ذَقَنِهِ (حسین) وَ اَلْأُخْرَى تَحْتَ قَفَائِهِ وَ وَضَعَ فَاهُ عَلَى فِيهِ وَ قَبَّلَهُ ثُمَّ قَالَ حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ أَحَبَّ اَللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْناً حُسَيْنٌ سِبْطٌ مِنَ اَلْأَسْبَاطِ.»[۱]

پیامبر(ص) يك دستش را زير چانه حسین(ع) و دست ديگر را پشت سرش قرار داد و دهانش را روى دهانش گذارد و او را بوسيد و سپس فرمود: «حسين از من و من از حسينم، خداوند كسى را كه حسين را دوست بدارد، دوست دارد،[۲] حسین امتی از امت‌ها است.[۳]

بررسی سندی

حدیث حسین منی و انا من حسین به نقل از پیامبر(ص)، در کتاب‌های حدیثی شیعه، مانند کامل الزیارات نوشته ابن قولویه،[۱] شرح الاخبار نوشته قاضی نعمان مغربی[۴] و ارشاد تألیف شیخ مفید[۵] آمده است. راویان سلسله‌سند این روایت بر اساس نقلی که در کامل الزیارات آمده چنین‌اند: محمد بن عبدالله جعفر حِمْیَری، ابی‌سعید حسن بن علی بن زکریا عَدَوی بصری، عبد الاَعلیٰ بن حَمّاد بُرْسی، وَهْب، عبدالله بن عثمان، سعید بن ابی‌راشد و یَعْلی عامِری.[۱]

بررسی محتوایی

انا من حسین

سبط

{

درباره عبارت حسین سبط من الاسباط، سبط را به معنای جماعت و قبیله دانسته‌اند. شرباصی احتمال داده مراد از عبارت این است که حسین در بلندی مقام، مرتبه یک امت را دارد؛ یا اینکه اجر و ثواب او مثل اجر یک امت است. این به دلیل بزرگی فضیلت و عظمت کاری است که انجام داده است.[۶]

رابطه اسلام و امام حسین(ع)

منابع معتبر شیعه[۷] و اهل سنت[۸] از پیامبر اسلام(ص) روایت کرده‌اند که در مورد امام حسین(ع) فرمود: «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ؛ حسین از من است و من از حسین». این روایت بیانگر وحدت و یگانگی روحی، راه و روش و اهداف امام حسین(ع) و پیامبر اکرم(ص) در حفظ دین الهی است. اینکه امام حسین(ع) از پیامبر(ص) است، بحثی نیست چون امام حسین(ع) نوه آن حضرت است، اما معنای «پیامبر از حسین بودن»، از رابطه میان امام حسین و آيین پیامبر(ص) روشن می شود:

پیامبر(ص)، علت وجود اسلام

وجود اسلام یک علت دارد و آن وجود پیامبر خدا(ص) بود. خدا به وسیله آن حضرت دین اسلام را به وجود آورد و گسترش داد. رسول اکرم(ص) در مدت ۲۳ سال، برای دین جدیدی که آورده بود تلاش کرد تا این که خداوند با نزول آیه «ألیوم أکملت لکم دینکم؛ امروز دین شما را کامل کردم»،[۹] امام علی(ع) را به عنوان امام، خلیفه و جانشین رسول خدا(ص) انتخاب نمود.

امام حسین(ع)، علت بقای دین پیامبر

آنچه باعث بقای دین اسلام شده، وجود امام حسین(ع) است. به این بیان که بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) انحرافات شروع شد. در زمان خلافت ابوبکر به خاطر جوی که بر جامعه حاکم بود، انحرافات کمتر بود و در زمان عمر بیشتر شد تا به دوره سومی عثمان رسید که انحراف و خلاف‌کاری‌ها به اوج خودش رسید. حضرت علی(ع) هم چند سالی که حکومت کردند، افرادی مانند معاویه آن قدر کارشکنی کرده و جنگ‌هایی را بر آن حضرت تحمیل کردند که آن حضرت نتوانست آن انحراف‌ها را برطرف کند. امام حسن مجتبی(ع) نیز بخاطر مشکلات فراوانی که داشت و مجبور به صلح با معاویه شد تا اصل و اساس دین حفظ شود و لذا عملاً نتوانستند انحراف‌های به وجود آمده را از میان بردارند.

امام حسین(ع) در یک موقعیت از زمان قرار گرفت که باقی ماندن و از بین رفتن دین اسلام وابسته به ایشان بود. خود آن حضرت هنگامی که پیشنهاد شد با یزید بیعت کرده و حکومت او را به رسمیت بشناسد، فرمود: «اِنّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ وَعَلَى الاِْسْلامِ الْسَّلامُ اِذ قَدْ بُلِيَتِ الاُْمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ يَزيدَ؛ انا للّه و انا اليه راجعون و فاتحه اسلام را خواند زيرا امّت اسلام گرفتار چوپانى همانند يزيد شده است».[۱۰]

یزید کسی بود که به هیچ‌یک از احکام دینی و اخلاقی پایبند نبود و آشکارا، کارهای خلاف شرع را انجام می‌داد، او اعتقادی به خدا و پیغمبر نداشت، لذا امام حسین(ع) با مخالفت و قیام، یزید و یزیدیان را رسوا ساخته و ملت‌ها را از خواب غفلت بیدار کرد.

قیام امام حسین(ع) باعث بقای دین پیامبر شد، اینکه پیامبر فرمود: «من از حسین هستم»، یعنی بقاء دین و نام من وابسته به حرکت حسین(ع) است.[۱۱]


منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ابن قولویه، جعفر، کامل الزیارات، بی‌جا، مؤسسه نشر الفقاهه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق، ص۱۱۶.
  2. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ترجمه محمدجواد ذهنی تهرانی، تهران،‌ پیام حق، ۱۳۷۷ش، ص۱۵۶.
  3. شرباصی، حفیدة الرسول، ص۴۰، به نقل از صافی، لطف‌الله، پرتوی از عظمت امام حسین(ع)، قم، دفتر تنظیم و نشر آثار آیت‌الله صافی گلپایگانی، ۱۳۹۵ش، ص۳۸.
  4. قاضی نعمان مغربی، شرح الاخبار، قم، مؤسسه نشر اسلامی، بی تا، ج۳، ص۸۸.
  5. الارشاد، بیروت، دارالمفید للطباعه و النشر و التوزیع، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۱۲۷.
  6. شرباصی، حفیدة الرسول، ص۴۰، به نقل از صافی، لطف‌الله، پرتوی از عظمت امام حسین(ع)، قم، دفتر تنظیم و نشر آثار آیت‌الله صافی گلپایگانی، ۱۳۹۵ش، ص۳۸.
  7. ابن قولویه، جعفر، کامل الزیارات، بی جا، مؤسسه نشر الفقاهه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق، ص۱۱۶؛ قاضی نعمان مغربی، شرح الاخبار، قم، مؤسسه نشر اسلامی، بی تا، ج۳، ص۸۸؛ شیخ مفید، الارشاد، بیروت، دارالمفید للطباعه و النشر و التوزیع، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۱۲۷.
  8. احمد بن حنبل، مسند احمد، بیروت، دار صادر، بی‌تا، ج۴، ص۱۷۲؛ قزوینی، محمد، سنن ابن ماجه، بیروت، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، بی‌تا، ج۱، ص۵۱؛ ترمذی، سنن الترمذی، بیروت، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۳۲۴. هیثمی، مجمع الزوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق، ج۹، ص۱۸۱.
  9. (مائده:۳).
  10. علامه عسکری؛ معالم المدرستین، بیروت مؤسسه النعمان، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۴۷.
  11. برای اطلاع بیشتر در این زمینه مراجعه شود به کتاب «درسی که حسین(ع) به انسانها آموخت» نوشته شهید هاشمی نژاد و کتاب حیات الامام الحسین، ج۱، ص۹۴، تألیف شیخ محمدباقر شریف القرشی، ناشر: الادب، نجف الاشرف، چ اوّل، سال ۱۳۹۴ هجری قمری.