داوری حضرت داود(ع) بین دو برادر: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} {{شروع متن}} {{سوال}} ماجراي داوري حضرت داود بين دو برادري كه يكي ۹۹...» ایجاد کرد)
 
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }}
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
ماجراي داوري حضرت داود بين دو برادري كه يكي ۹۹ و ديگري يك گوسفند داشت چگونه است؟
ماجرای داوری حضرت داود بین دو برادری که یکی ۹۹ و دیگری یک گوسفند داشت چگونه است؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
خداوند حضرت داود را با اوصاف برجسته‌اي توصيف كرده است از جمله:
خداوند حضرت داود را با اوصاف برجسته‌ای توصیف کرده است از جمله:


۱. صاحب كتاب زبور: {{قرآن|و آتينا داود زبوراً}}<ref>نساء/۱۶۳.</ref> ما به داود زبور را داديم.
۱. صاحب کتاب زبور: {{قرآن|و آتینا داود زبوراً}}<ref>نساء/۱۶۳.</ref> ما به داود زبور را دادیم.


۲. صاحب فضيلت: {{قرآن|و لقد آتينا داود منّا فضلاً}}<ref>سبأ/۱۰.</ref> و به راستي داود را از جانب خويش مزيتي عطا كرديم.
۲. صاحب فضیلت: {{قرآن|و لقد آتینا داود منّا فضلاً}}<ref>سبأ/۱۰.</ref> و به راستی داود را از جانب خویش مزیتی عطا کردیم.


۳. صاحب حكمت و فصل الخطاب: {{قرآن|و آتيناه الحكمه و فصل الخطاب}}<ref>ص/۲۰.</ref> و او را حكم و كلام فيصله دهنده عطا كرديم.
۳. صاحب حکمت و فصل الخطاب: {{قرآن|و آتیناه الحکمه و فصل الخطاب}}<ref>ص/۲۰.</ref> و او را حکم و کلام فیصله دهنده عطا کردیم.


۴. مقرب الهي، {{قرآن|و ان له عندنا لزلفي و حسن مئاب}}<ref>ص/۲۵.</ref> و در حقيقت براي او پيش ما تقرب و فرجامي خوش خواهد بود.
۴. مقرب الهی، {{قرآن|و ان له عندنا لزلفی و حسن مئاب}}<ref>ص/۲۵.</ref> و در حقیقت برای او پیش ما تقرب و فرجامی خوش خواهد بود.


۵. خليفه الهي: {{قرآن|يا داود انا جعلناك خليفه في الارض}}<ref>ص/۲۶.</ref> اي داود ما تو را در زمين خليفه گردانيديم.
۵. خلیفه الهی: {{قرآن|یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض}}<ref>ص/۲۶.</ref> ای داود ما تو را در زمین خلیفه گردانیدیم.


==جريان داوري حضرت داود- عليه السلام-==
== جریان داوری حضرت داود- علیه السلام- ==
خداوند این ماجرا را در سوره طه در ضمن چند آیه این گونه بیان می‌فرماید: ای محمد آیا این خبر به تو نرسیده که قومی متخاصم از دیوار محراب (بالاخانه و شاه نشین) داود بالا رفتند؟ این قوم داخل شدند به داود در حالی که آن جناب در محرابش بود و این قوم از راه عادی و معمولی وارد نشدند، بلکه از دیوار محراب بالا رفتند و از آنجا به روی درآمدند، به همین جهت داود از ورود ایشان به فزع و وحشت افتاد. (چون دید که آنها بدون اجازه و از راه غیرعادی وارد شدند).


خداوند اين ماجرا را در سوره طه در ضمن چند آيه اين گونه بيان مي‌فرمايد: اي محمد آيا اين خبر به تو نرسيده كه قومي متخاصم از ديوار محراب (بالاخانه و شاه نشين) داود بالا رفتند؟ اين قوم داخل شدند به داود در حالي كه آن جناب در محرابش بود و اين قوم از راه عادي و معمولي وارد نشدند، بلكه از ديوار محراب بالا رفتند و از آنجا به روي در آمدند، به همين جهت داود از ورود ايشان به فزع و وحشت افتاد. (چون ديد كه آنها بدون اجازه و از راه غيرعادي وارد شدند).
آنها وقتی دیدند که داود به فزع افتاده خواستند او را دلخوش و آرام ساخته، لذا گفتند: مترس ما دو خصم هستیم و دو طائفه متخاصم هستیم که بعضی بر بعضی ظلم کرده‌اند، پس ای داود بین ما حکمی کن که به حق باشد، در حکم کردنت جور مکن و ما را به راه وسط و طریق عدل راهنمایی کن.}}<ref>ص/۲۲–۲۱.</ref>


آنها وقتي ديدند كه داود به فزع افتاده خواستند او را دلخوش و آرام ساخته، لذا گفتند: مترس ما دو خصم هستيم و دو طائفه متخاصم هستيم كه بعضي بر بعضي ظلم كرده‌اند، پس اي داود بين ما حكمي كن كه به حق باشد، در حكم كردنت جور مكن و ما را به راه وسط و طريق عدل راهنمايي كن.}}<ref>ص/۲۲-۲۱.</ref>
بعد آن دو نفر مطلب مورد نزاعشان را به داود بیان می‌کنند و می‌گویند: {{قرآن|إِنَّ هذا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَه وَ لِیَ نَعْجَه واحِدَه فَقالَ أَکْفِلْنِیها وَ عَزَّنِی فِی الْخِطابِ قالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤالِ نَعْجَتِکَ إِلی نِعاجِهِ وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِیلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راکِعاً وَ أَنابَ فَغَفَرْنا لَهُ ذلِکَ<ref>همان، ۲۴–۲۳.</ref>


بعد آن دو نفر مطلب مورد نزاعشان را به داود بيان مي‌كنند و مي گويند: {{قرآن|إِنَّ هذا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَه وَ لِيَ نَعْجَه واحِدَه فَقالَ أَكْفِلْنِيها وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِيلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ فَغَفَرْنا لَهُ ذلِكَ<ref>همان، ۲۴ ـ ۲۳.</ref>
این شخص برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، او می‌گوید که تو یک میش خودت را هم به من بده و تحت سلطنت من قرار بده و در خطاب بر من غلبه کرد. حضرت داود در جواب آنها فرمود: سوگند می‌خورم که او به تو ظلم کرده که سؤال کرده، اضافه می‌کنی میش خود را بر میش‌هایش و بسیاری از شریک‌ها هستند که بعضی بر بعضی دیگر ستم می‌کنند، مگر کسانی که ایمان دارند و عمل صالح می‌کنند که این دسته بسیار کمترند. ولی داود فهمید که ما امر را به این واقعه امتحان کردیم و فهمید که در طریق قضاوت خطا رفته، پس از پروردگار خود طلب آمرزش کرد از آنچه از او سرزده و بی‌درنگ به حالت رکوع درآمد و توبه کرد.


اين شخص برادر من است كه نود و نه ميش دارد و من يك ميش دارم، او مي‌گويد كه تو يك ميش خودت را هم به من بده و تحت سلطنت من قرار بده و در خطاب بر من غلبه كرد. حضرت داود در جواب آنها فرمود: سوگند مي‌خورم كه او به تو ظلم كرده كه سؤال كرده، اضافه مي‌كني ميش خود را بر ميش‌هايش و بسياري از شريك ها هستند كه بعضي بر بعضي ديگر ستم مي‌كنند، مگر كساني كه ايمان دارند و عمل صالح مي‌كنند كه اين دسته بسيار كمترند. ولي داود فهميد كه ما امر را به اين واقعه امتحان كرديم و فهميد كه در طريق قضاوت خطا رفته، پس از پروردگار خود طلب آمرزش كرد از آنچه از او سرزده و بي‌درنگ به حالت ركوع درآمد و توبه كرد.
علامه طباطبایی در تفسیر آیات فوق می‌گوید: اکثر مفسرین به تبع روایات بر این اعتقادند که این قوم که برای مخاصمه بر داود وارد شدند، ملائکه بودند و خداوند آنها را به سوی داود فرستاد تا او را امتحان کنند، و از خصوصیات این داستان معلوم می‌شود که این واقعه یک واقعه طبیعی نبوده، چون آنها از راه طبیعی به داود وارد نشدند، بلکه از دیوار و بدون اطلاع وارد شدند، لذا او دچار فزع شد. پس آنها که به داود مراجعه کردند، ملائکه بودند که به صورت مردانی از جنس بشر، ممثل شده بودند.


علامه طباطبايي در تفسير آيات فوق مي‌گويد: اكثر مفسرين به تبع روايات بر اين اعتقادند كه اين قوم كه براي مخاصمه بر داود وارد شدند، ملائكه بودند و خداوند آنها را به سوي داود فرستاد تا او را امتحان كنند، و از خصوصيات اين داستان معلوم مي‌شود كه اين واقعه يك واقعه طبيعي نبوده، چون آنها از راه طبيعي به داود وارد نشدند، بلكه از ديوار و بدون اطلاع وارد شدند، لذا او دچار فزع شد. پس آنها كه به داود مراجعه كردند، ملائكه بودند كه به صورت مرداني از جنس بشر، ممثل شده بودند.
بعد مرحوم علامه احتمال قوی داده است که این واقعه در عالم تمثّل (نظیر رؤیا) بوده که در آن حالت افرادی را دیده که از محراب بالا آمده بعد آن سؤال را از داود کردند. او هم چنین حکمی کرد، لذا این حکم داود در حقیقت حکمی است که در ظرف تمثّل است و حکم به خلاف در عالم تمثل گناه شمرده نمی‌شود. چون عالم تمثّل مثل عالم خواب است، عالم تکلیف نیست، چون تکلیف ظرفش تنها در بیداری و مشهود و عالم ماده است، امّا بنابراین نظریه که بعضی از مفسرین معقتدند دو طرف دعوی از جنس بشر بودند و داستان به همان ظاهرش حمل شود، ناگزیر باید برای حکم داود چاره‌ای اندیشد و گفت که حکم داود فرضی و تقدیری است که معنایش این است که اگر واقع داستان همین است که تو گفتی رفیق تو به تو ظلم کرده، مگر این که دلیل قاطعی بیاورد که آن یک میش هم مال او است.<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان، مترجم سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، انتشارات دفتر انتشارات، چاپ اول، ۱۳۶۷، ج۱۷، ص۲۹۰.</ref> یا این که بگوئیم که بعد از آن که داود آن قضاوت را کرد زود متوجه لغزش خود شد و پیش از گذشتن وقت، جبران کرد، ولی هر چه بود کاری از او سر زد که شایسته مقام نبوت نبود، لذا از این ترک اولی استغفار کرد.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱، ج۱۹، ص۲۴۹.</ref>


بعد مرحوم علامه احتمال قوي داده است كه اين واقعه در عالم تمثّل (نظير رؤيا) بوده كه در آن حالت افرادي را ديده كه از محراب بالا آمده بعد آن سؤال را از داود كردند. او هم چنين حكمي كرد، لذا اين حكم داود در حقيقت حكمي است كه در ظرف تمثّل است و حكم به خلاف در عالم تمثل گناه شمرده نمي‌شود. چون عالم تمثّل مثل عالم خواب است، عالم تكليف نيست، چون تكليف ظرفش تنها در بيداري و مشهود و عالم ماده است، امّا بنابراين نظريه كه بعضي از مفسرين معقتدند دو طرف دعوي از جنس بشر بودند و داستان به همان ظاهرش حمل شود، ناگزير بايد براي حكم داود چاره‌اي انديشد و گفت كه حكم داود فرضي و تقديري است كه معنايش اين است كه اگر واقع داستان همين است كه تو گفتي رفيق تو به تو ظلم كرده، مگر اين كه دليل قاطعي بياورد كه آن يك ميش هم مال او است.<ref>طباطبايي، محمدحسين، الميزان، مترجم سيد محمدباقر موسوي همداني، قم، انتشارات دفتر انتشارات، چاپ اول، ۱۳۶۷، ج۱۷، ص۲۹۰.</ref> يا اين كه بگوئيم كه بعد از آن كه داود آن قضاوت را كرد زود متوجه لغزش خود شد و پيش از گذشتن وقت، جبران كرد، ولي هر چه بود كاري از او سر زد كه شايسته مقام نبوت نبود، لذا از اين ترك اولي استغفار كرد.<ref>مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱، ج۱۹، ص۲۴۹.</ref>
== رفع اتهام ==
در بعضی از روایات ساختگی آمده است که روزی داود در محرابش بود که کبوتری در محرابش افتاد، داود خواست آن را بگیرد، کبوتر پرواز کرد و به دریچه محراب نشست، داود به آنجا رفت تا آن را بگیرد، ناگهان از آنجا نگاهش به همسر «اوریا» فرزند حیان افتاد که مشغول غسل بود. داود عاشق او شد و تصمیم گرفت با او ازدواج کند. به همین منظور «اوریا» را به بعضی از جنگ‌ها فرستاد و به او دستور داد که همواره باید پیشاپیش تابوت (صندوقی که سکینه در آن بود) باشد. اوریا به دستور داود عمل کرد و کشته شد. بعد از آن که عده زن تمام شد داود با وی ازدواج کرد و از او فرزندی به نام سلیمان متولد شد. روزی در حالی که در محرابش مشغول عبادت بود دو مرد بر او وارد شدند، داود وحشت کرد. آنها گفتند مترس ما دو نفر متخاصم هستیم که یکی به دیگری ستم کرده است… پس یکی به دیگری نگاه کرد و خندید. داود فهمید که این دو متخاصم دو فرشته‌اند که خدا آنها را نزد او فرستاده است تا او را به خطای خود متوجه سازد، پس داود توبه کرد….


==رفع اتهام==
صاحب تفسیر مجمع البیان در جواب می‌گوید: داستان عاشق شدن داود سخنی است که هیچ تردیدی در فساد و بطلان آن نیست، زیرا این داستان نه تنها با عصمت انبیاء سازگار نیست، بلکه حتی با عدالت هم مکافات دارد. چطور ممکن است انبیاء که امین وحی الهی هستند، چنین صفتی داشته باشند که اگر یک انسان معمولی هم آن را داشته باشد، دیگر شهادتش پذیرفته نمی‌شود.<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، دار المعرفه، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج۱، ص۷۳۶.</ref>


در بعضي از روايات ساختگي آمده است كه روزي داود در محرابش بود كه كبوتري در محرابش افتاد، داود خواست آن را بگيرد، كبوتر پرواز كرد و به دريچه محراب نشست، داود به آنجا رفت تا آن را بگيرد، ناگهان از آنجا نگاهش به همسر «اوريا» فرزند حيان افتاد كه مشغول غسل بود. داود عاشق او شد و تصميم گرفت با او ازدواج كند. به همين منظور «اوريا» را به بعضي از جنگ ها فرستاد و به او دستور داد كه همواره بايد پيشاپيش تابوت (صندوقي كه سكينه در آن بود) باشد. اوريا به دستور داود عمل كرد و كشته شد. بعد از آن كه عده زن تمام شد داود با وي ازدواج كرد و از او فرزندي به نام سليمان متولد شد. روزي در حالي كه در محرابش مشغول عبادت بود دو مرد بر او وارد شدند، داود وحشت كرد. آنها گفتند مترس ما دو نفر متخاصم هستيم كه يكي به ديگري ستم كرده است... پس يكي به ديگري نگاه كرد و خنديد. داود فهميد كه اين دو متخاصم دو فرشته‌اند كه خدا آنها را نزد او فرستاده است تا او را به خطاي خود متوجه سازد، پس داود توبه كرد... .
علاوه این که این روایات از تورات گرفته شده است، امّا روایات در تورات شنیع‌تر و رسواتر است که معلوم می‌شود این روایات را با کمی تعدیل داخل در روایات اسلامی کردند.<ref>المیزان، همان، ص۳۰۳.</ref> و در روایات صحیح اسلامی با این تفکر که چنین نسبتهایی به داود داده می‌شد مبارزه می‌شده است. ازجمله: امام رضا(ع) به کسی که چنین نسبتی به داود داده بود فرمود: انا لله و انا الیه راجعون، آیا به یکی از انبیاء خدا نسبت می‌دهید که نماز را سبک شمرد و آن را شکست و به دنبال مرغ به خانه مردم رفت و به زن مردم نگاه کرد و عاشق او شده و شوهر او را عمداً کشته است.<ref>المیزان، همان، ص۳۰۳.</ref>
 
صاحب تفسير مجمع البيان در جواب مي‌گويد: داستان عاشق شدن داود سخني است كه هيچ ترديدي در فساد و بطلان آن نيست، زيرا اين داستان نه تنها با عصمت انبياء سازگار نيست، بلكه حتي با عدالت هم مكافات دارد. چطور ممكن است انبياء كه امين وحي الهي هستند، چنين صفتي داشته باشند كه اگر يك انسان معمولي هم آن را داشته باشد، ديگر شهادتش پذيرفته نمي‌شود.<ref>طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، بيروت، دار المعرفه، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج۱، ص۷۳۶.</ref>
 
علاوه اين كه اين روايات از تورات گرفته شده است، امّا روايات در تورات شنيع‌تر و رسواتر است كه معلوم مي‌شود اين روايات را با كمي تعديل داخل در روايات اسلامي كردند.<ref>الميزان، همان، ص۳۰۳.</ref> و در روايات صحيح اسلامي با اين تفكر كه چنين نسبتهايي به داود داده مي‌شد مبارزه مي‌شده است. ازجمله: امام رضا(ع) به كسي كه چنين نسبتي به داود داده بود فرمود: انا لله و انا اليه راجعون، آيا به يكي از انبياء خدا نسبت مي‌دهيد كه نماز را سبك شمرد و آن را شكست و به دنبال مرغ به خانه مردم رفت و به زن مردم نگاه كرد و عاشق او شده و شوهر او را عمداً كشته است.<ref>الميزان، همان، ص۳۰۳.</ref>
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==مطالعه بيشتر==


۱. عيون الرضا، انتشارات جهان، ج۱، ص۱۹۳.
== مطالعه بیشتر ==
۱. عیون الرضا، انتشارات جهان، ج۱، ص۱۹۳.


۲. امالي صدوق، مجلس ۲۲، ص۳.
۲. آمالی صدوق، مجلس ۲۲، ص۳.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
  | شاخه فرعی۱ = پیامبر شناسی در قرآن
  | شاخه فرعی۱ = پیامبرشناسی در قرآن
  | شاخه فرعی۲ = سایر مباحث
  | شاخه فرعی۲ = سایر مباحث
  | شاخه فرعی۳ =  
  | شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۹ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۳۲

سؤال

ماجرای داوری حضرت داود بین دو برادری که یکی ۹۹ و دیگری یک گوسفند داشت چگونه است؟

خداوند حضرت داود را با اوصاف برجسته‌ای توصیف کرده است از جمله:

۱. صاحب کتاب زبور: ﴿و آتینا داود زبوراً[۱] ما به داود زبور را دادیم.

۲. صاحب فضیلت: ﴿و لقد آتینا داود منّا فضلاً[۲] و به راستی داود را از جانب خویش مزیتی عطا کردیم.

۳. صاحب حکمت و فصل الخطاب: ﴿و آتیناه الحکمه و فصل الخطاب[۳] و او را حکم و کلام فیصله دهنده عطا کردیم.

۴. مقرب الهی، ﴿و ان له عندنا لزلفی و حسن مئاب[۴] و در حقیقت برای او پیش ما تقرب و فرجامی خوش خواهد بود.

۵. خلیفه الهی: ﴿یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض[۵] ای داود ما تو را در زمین خلیفه گردانیدیم.

جریان داوری حضرت داود- علیه السلام-

خداوند این ماجرا را در سوره طه در ضمن چند آیه این گونه بیان می‌فرماید: ای محمد آیا این خبر به تو نرسیده که قومی متخاصم از دیوار محراب (بالاخانه و شاه نشین) داود بالا رفتند؟ این قوم داخل شدند به داود در حالی که آن جناب در محرابش بود و این قوم از راه عادی و معمولی وارد نشدند، بلکه از دیوار محراب بالا رفتند و از آنجا به روی درآمدند، به همین جهت داود از ورود ایشان به فزع و وحشت افتاد. (چون دید که آنها بدون اجازه و از راه غیرعادی وارد شدند).

آنها وقتی دیدند که داود به فزع افتاده خواستند او را دلخوش و آرام ساخته، لذا گفتند: مترس ما دو خصم هستیم و دو طائفه متخاصم هستیم که بعضی بر بعضی ظلم کرده‌اند، پس ای داود بین ما حکمی کن که به حق باشد، در حکم کردنت جور مکن و ما را به راه وسط و طریق عدل راهنمایی کن.}}[۶]

بعد آن دو نفر مطلب مورد نزاعشان را به داود بیان می‌کنند و می‌گویند: {{قرآن|إِنَّ هذا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَه وَ لِیَ نَعْجَه واحِدَه فَقالَ أَکْفِلْنِیها وَ عَزَّنِی فِی الْخِطابِ قالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤالِ نَعْجَتِکَ إِلی نِعاجِهِ وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِیلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راکِعاً وَ أَنابَ فَغَفَرْنا لَهُ ذلِکَ[۷]

این شخص برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، او می‌گوید که تو یک میش خودت را هم به من بده و تحت سلطنت من قرار بده و در خطاب بر من غلبه کرد. حضرت داود در جواب آنها فرمود: سوگند می‌خورم که او به تو ظلم کرده که سؤال کرده، اضافه می‌کنی میش خود را بر میش‌هایش و بسیاری از شریک‌ها هستند که بعضی بر بعضی دیگر ستم می‌کنند، مگر کسانی که ایمان دارند و عمل صالح می‌کنند که این دسته بسیار کمترند. ولی داود فهمید که ما امر را به این واقعه امتحان کردیم و فهمید که در طریق قضاوت خطا رفته، پس از پروردگار خود طلب آمرزش کرد از آنچه از او سرزده و بی‌درنگ به حالت رکوع درآمد و توبه کرد.

علامه طباطبایی در تفسیر آیات فوق می‌گوید: اکثر مفسرین به تبع روایات بر این اعتقادند که این قوم که برای مخاصمه بر داود وارد شدند، ملائکه بودند و خداوند آنها را به سوی داود فرستاد تا او را امتحان کنند، و از خصوصیات این داستان معلوم می‌شود که این واقعه یک واقعه طبیعی نبوده، چون آنها از راه طبیعی به داود وارد نشدند، بلکه از دیوار و بدون اطلاع وارد شدند، لذا او دچار فزع شد. پس آنها که به داود مراجعه کردند، ملائکه بودند که به صورت مردانی از جنس بشر، ممثل شده بودند.

بعد مرحوم علامه احتمال قوی داده است که این واقعه در عالم تمثّل (نظیر رؤیا) بوده که در آن حالت افرادی را دیده که از محراب بالا آمده بعد آن سؤال را از داود کردند. او هم چنین حکمی کرد، لذا این حکم داود در حقیقت حکمی است که در ظرف تمثّل است و حکم به خلاف در عالم تمثل گناه شمرده نمی‌شود. چون عالم تمثّل مثل عالم خواب است، عالم تکلیف نیست، چون تکلیف ظرفش تنها در بیداری و مشهود و عالم ماده است، امّا بنابراین نظریه که بعضی از مفسرین معقتدند دو طرف دعوی از جنس بشر بودند و داستان به همان ظاهرش حمل شود، ناگزیر باید برای حکم داود چاره‌ای اندیشد و گفت که حکم داود فرضی و تقدیری است که معنایش این است که اگر واقع داستان همین است که تو گفتی رفیق تو به تو ظلم کرده، مگر این که دلیل قاطعی بیاورد که آن یک میش هم مال او است.[۸] یا این که بگوئیم که بعد از آن که داود آن قضاوت را کرد زود متوجه لغزش خود شد و پیش از گذشتن وقت، جبران کرد، ولی هر چه بود کاری از او سر زد که شایسته مقام نبوت نبود، لذا از این ترک اولی استغفار کرد.[۹]

رفع اتهام

در بعضی از روایات ساختگی آمده است که روزی داود در محرابش بود که کبوتری در محرابش افتاد، داود خواست آن را بگیرد، کبوتر پرواز کرد و به دریچه محراب نشست، داود به آنجا رفت تا آن را بگیرد، ناگهان از آنجا نگاهش به همسر «اوریا» فرزند حیان افتاد که مشغول غسل بود. داود عاشق او شد و تصمیم گرفت با او ازدواج کند. به همین منظور «اوریا» را به بعضی از جنگ‌ها فرستاد و به او دستور داد که همواره باید پیشاپیش تابوت (صندوقی که سکینه در آن بود) باشد. اوریا به دستور داود عمل کرد و کشته شد. بعد از آن که عده زن تمام شد داود با وی ازدواج کرد و از او فرزندی به نام سلیمان متولد شد. روزی در حالی که در محرابش مشغول عبادت بود دو مرد بر او وارد شدند، داود وحشت کرد. آنها گفتند مترس ما دو نفر متخاصم هستیم که یکی به دیگری ستم کرده است… پس یکی به دیگری نگاه کرد و خندید. داود فهمید که این دو متخاصم دو فرشته‌اند که خدا آنها را نزد او فرستاده است تا او را به خطای خود متوجه سازد، پس داود توبه کرد….

صاحب تفسیر مجمع البیان در جواب می‌گوید: داستان عاشق شدن داود سخنی است که هیچ تردیدی در فساد و بطلان آن نیست، زیرا این داستان نه تنها با عصمت انبیاء سازگار نیست، بلکه حتی با عدالت هم مکافات دارد. چطور ممکن است انبیاء که امین وحی الهی هستند، چنین صفتی داشته باشند که اگر یک انسان معمولی هم آن را داشته باشد، دیگر شهادتش پذیرفته نمی‌شود.[۱۰]

علاوه این که این روایات از تورات گرفته شده است، امّا روایات در تورات شنیع‌تر و رسواتر است که معلوم می‌شود این روایات را با کمی تعدیل داخل در روایات اسلامی کردند.[۱۱] و در روایات صحیح اسلامی با این تفکر که چنین نسبتهایی به داود داده می‌شد مبارزه می‌شده است. ازجمله: امام رضا(ع) به کسی که چنین نسبتی به داود داده بود فرمود: انا لله و انا الیه راجعون، آیا به یکی از انبیاء خدا نسبت می‌دهید که نماز را سبک شمرد و آن را شکست و به دنبال مرغ به خانه مردم رفت و به زن مردم نگاه کرد و عاشق او شده و شوهر او را عمداً کشته است.[۱۲]


مطالعه بیشتر

۱. عیون الرضا، انتشارات جهان، ج۱، ص۱۹۳.

۲. آمالی صدوق، مجلس ۲۲، ص۳.


منابع

  1. نساء/۱۶۳.
  2. سبأ/۱۰.
  3. ص/۲۰.
  4. ص/۲۵.
  5. ص/۲۶.
  6. ص/۲۲–۲۱.
  7. همان، ۲۴–۲۳.
  8. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، مترجم سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، انتشارات دفتر انتشارات، چاپ اول، ۱۳۶۷، ج۱۷، ص۲۹۰.
  9. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱، ج۱۹، ص۲۴۹.
  10. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، دار المعرفه، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج۱، ص۷۳۶.
  11. المیزان، همان، ص۳۰۳.
  12. المیزان، همان، ص۳۰۳.