پرش به محتوا

داوری حضرت داود(ع) بین دو برادر: تفاوت میان نسخه‌ها

Fabbasi (بحث | مشارکت‌ها)
Fabbasi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
ماجرای داوری حضرت داود بین دو برادری که یکی ۹۹ و دیگری یک گوسفند داشت چگونه است؟
ماجرای داوری حضرت داود بین دو برادری که یکی ۹۹ و دیگری یک گوسفند داشت چگونه است؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}دو برادر یا دو طایفه متخاصم نزد [[حضرت داود(ع)]] می‌روند تا او بین آنها داوری کند. یکی از آنها نود و نه گوسفند دارد و دیگری یک گوسفند. آن که یک گوسفند دارد، نزد حضرت داود(ع) شکایت می‌برد که آن فرد با وجود داشتن نود و نه گوسفند، تنها گوسفند من را هم طلب می‌کند و ادعای مالکیت دارد. حضرت داود(ع) در این قضیه عجولانه قضاوت می‌کند و به نفع آن که یک گوسفند دارد، حکم می‌دهد. اما متوجه اشتباهش می‌شود که بدون شنیدن سخن طرف مقابل قضاوت کرده است و از خداوند طلب استغفار می‌کند.
{{پاسخ}}
دو برادر یا دو طایفه متخاصم نزد [[حضرت داود(ع)]] می‌روند تا او بین آنها داوری کند. یکی از آنها نود و نه گوسفند دارد و دیگری یک گوسفند. آن که یک گوسفند دارد، به حضرت داود(ع) برادرم با داشتن نود و نه گوسفند، تنها گوسفند من را هم طلب می‌کند و ادعای مالکیت دارد. حضرت داود(ع) در این قضیه عجولانه قضاوت می‌کند و به نفع آن که یک گوسفند دارد، حکم می‌دهد. اما متوجه اشتباهش می‌شود که بدون شنیدن سخن طرف مقابل، قضاوت کرده است و از خداوند طلب استغفار می‌کند و خدا هم از او می‌گذرد.


== جریان داوری حضرت داود(ع) ==
== جریان داوری حضرت داود(ع) ==
خط ۱۴: خط ۱۵:
(داوود) گفت: «مسلّماً او با درخواست یک میش تو برای افزودن آن به میشهایش، بر تو ستم نموده؛ و بسیاری از شریکان (و دوستان) به یکدیگر ستم می‌کنند، مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند؛ امّا عدّه آنان کم است!» داوود دانست که ما او را (با این ماجرا) آزموده‌ایم، از این رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد.}}
(داوود) گفت: «مسلّماً او با درخواست یک میش تو برای افزودن آن به میشهایش، بر تو ستم نموده؛ و بسیاری از شریکان (و دوستان) به یکدیگر ستم می‌کنند، مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند؛ امّا عدّه آنان کم است!» داوود دانست که ما او را (با این ماجرا) آزموده‌ایم، از این رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد.}}


'''تفسیر این داستان'''
== شاکیان این داستان==
# '''فرشتگان الهی برای آزمایش حضرت داود(ع):''' این قوم که برای مخاصمه بر داود وارد شدند، ملائکه بودند و خداوند آنها را به سوی داود فرستاد تا او را امتحان کنند، از خصوصیات این داستان معلوم می‌شود که این واقعه یک واقعه طبیعی نبوده، چون آنها از راه طبیعی به داود وارد نشدند، بلکه از دیوار و بدون اطلاع وارد شدند، لذا او دچار ترس شد. پس آنها که به داود مراجعه کردند، ملائکه بودند که به صورت مردانی از جنس بشر، ممثل شده بودند. [[علامه طباطبایی]] احتمال قوی داده است که این واقعه در عالم تمثّل (نظیر رؤیا) بوده که در آن حالت افرادی را دیده که از محراب بالا آمده، بعد آن سؤال را از داود کردند. او هم چنین حکمی کرد، لذا این حکم داود در حقیقت حکمی است که در ظرف تمثّل است و حکم به خلاف در عالم تمثل گناه شمرده نمی‌شود. چون عالم تمثّل مثل عالم خواب است، عالم تکلیف نیست، چون تکلیف ظرفش تنها در بیداری و مشهود و عالم ماده است.<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم: محمدباقر موسوی همدانی، قم، فتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۷، ج۱۷، ص۲۹۰.</ref>
# '''دو برادر:''' دو طرف دعوی از جنس بشر بودند و داستان به همان ظاهرش حمل شود؛ حکم داود فرضی و تقدیری است که معنایش این است که اگر واقع داستان همین است که تو گفتی، رفیق تو به تو ظلم کرده و تنها گوسفندت را از تو می‌خواهد بگیرد، مگر این که دلیل قاطعی بیاورد که آن یک گوسفند هم مال او است.<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم: محمدباقر موسوی همدانی، قم، فتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۷، ج۱۷، ص۲۹۰.</ref> یا این که بگوییم بعد از آن که داود آن قضاوت را کرد، زود متوجه لغزش خود شد و پیش از گذشتن وقت و اجرای حکم، جبران کرد، ولی هر چه بود کاری از او سر زد که شایسته مقام نبوت نبود، از این کار استغفار کرد.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱، ج۱۹، ص۲۴۹.</ref>


[[علامه طباطبایی]] در تفسیر آیات فوق می‌گوید: اکثر مفسرین به تبع روایات بر این اعتقادند که این قوم که برای مخاصمه بر داود وارد شدند، ملائکه بودند و خداوند آنها را به سوی داود فرستاد تا او را امتحان کنند، و از خصوصیات این داستان معلوم می‌شود که این واقعه یک واقعه طبیعی نبوده، چون آنها از راه طبیعی به داود وارد نشدند، بلکه از دیوار و بدون اطلاع وارد شدند، لذا او دچار فزع شد. پس آنها که به داود مراجعه کردند، ملائکه بودند که به صورت مردانی از جنس بشر، ممثل شده بودند.
بعد مرحوم علامه احتمال قوی داده است که این واقعه در عالم تمثّل (نظیر رؤیا) بوده که در آن حالت افرادی را دیده که از محراب بالا آمده بعد آن سؤال را از داود کردند. او هم چنین حکمی کرد، لذا این حکم داود در حقیقت حکمی است که در ظرف تمثّل است و حکم به خلاف در عالم تمثل گناه شمرده نمی‌شود. چون عالم تمثّل مثل عالم خواب است، عالم تکلیف نیست، چون تکلیف ظرفش تنها در بیداری و مشهود و عالم ماده است، امّا بنابراین نظریه که بعضی از مفسرین معقتدند دو طرف دعوی از جنس بشر بودند و داستان به همان ظاهرش حمل شود، ناگزیر باید برای حکم داود چاره‌ای اندیشد و گفت که حکم داود فرضی و تقدیری است که معنایش این است که اگر واقع داستان همین است که تو گفتی رفیق تو به تو ظلم کرده، مگر این که دلیل قاطعی بیاورد که آن یک میش هم مال او است.<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان، مترجم سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، انتشارات دفتر انتشارات، چاپ اول، ۱۳۶۷، ج۱۷، ص۲۹۰.</ref> یا این که بگوئیم که بعد از آن که داود آن قضاوت را کرد زود متوجه لغزش خود شد و پیش از گذشتن وقت، جبران کرد، ولی هر چه بود کاری از او سر زد که شایسته مقام نبوت نبود، لذا از این ترک اولی استغفار کرد.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱، ج۱۹، ص۲۴۹.</ref>
== مقام حضرت داود(ع) در قرآن ==
{{نوشتار اصلی|مقام حضرت داود(ع) در قرآن}}
خداوند حضرت داود را با اوصاف برجسته‌ای توصیف کرده است از جمله:
۱. صاحب کتاب زبور: {{قرآن|وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا|ترجمه=و به داود هم زبور عطا کردیم.|سوره=نساء|آیه=۱۶۳}}
۲. صاحب فضیلت: {{قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا ۖ يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ ۖ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ|ترجمه=داود را از سوى خود فضيلتى داديم كه: اى كوه‌ها و اى پرندگان، با او هماواز شويد. و آهن را برايش نرم كرديم.|سوره=سبأ|آیه=۱۰}}
۳. صاحب حکمت و فصل الخطاب: {{قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ|ترجمه=و پادشاهيش را استوار كرديم و او را حكمت و كلام فيصله‌دهنده عطا كرديم.|سوره=ص|آیه=۲۰}}
۴. مقرب الهی، {{قرآن|فَغَفَرْنَا لَهُ ذَٰلِكَ ۖ وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَىٰ وَحُسْنَ مَآبٍ|ترجمه=ما اين خطايش را بخشيديم. او را به درگاه ما تقرب است و بازگشتى نيكو|سوره=ص|آیه=۲۵}}
۵. خلیفه الهی: {{قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ|ترجمه=اى داوود، ما تو را در زمين خليفه [و جانشين‌] گردانيديم|سوره=ص|آیه=۲۶}}
== رفع اتهام ==
== رفع اتهام ==
{{نوشتار اصلی|اتهام به داوود(ع) در تورات}}
{{نوشتار اصلی|اتهام به داوود(ع) در تورات}}
در بعضی از روایات ساختگی آمده است که روزی داود در محرابش بود که کبوتری در محرابش افتاد، داود خواست آن را بگیرد، کبوتر پرواز کرد و به دریچه محراب نشست، داود به آنجا رفت تا آن را بگیرد، ناگهان از آنجا نگاهش به همسر «اوریا» فرزند حیان افتاد که مشغول غسل بود. داود عاشق او شد و تصمیم گرفت با او ازدواج کند. به همین منظور «اوریا» را به بعضی از جنگ‌ها فرستاد و به او دستور داد که همواره باید پیشاپیش تابوت (صندوقی که سکینه در آن بود) باشد. اوریا به دستور داود عمل کرد و کشته شد. بعد از آن که عده زن تمام شد داود با وی ازدواج کرد و از او فرزندی به نام سلیمان متولد شد. روزی در حالی که در محرابش مشغول عبادت بود دو مرد بر او وارد شدند، داود وحشت کرد. آنها گفتند مترس ما دو نفر متخاصم هستیم که یکی به دیگری ستم کرده است… پس یکی به دیگری نگاه کرد و خندید. داود فهمید که این دو متخاصم دو فرشته‌اند که خدا آنها را نزد او فرستاده است تا او را به خطای خود متوجه سازد، پس داود توبه کرد….
در بعضی از روایات ساختگی آمده است که روزی حضرت داود(ع) در محرابش بود، کبوتری در محرابش افتاد، داود خواست آن را بگیرد، کبوتر پرواز کرد و به دریچه محراب نشست، داود به آنجا رفت تا آن را بگیرد، ناگهان نگاهش به همسر «اوریا» فرزند حیان افتاد که مشغول غسل بود. داود عاشق او شد و تصمیم گرفت با او ازدواج کند. به همین منظور «اوریا» را به بعضی از جنگ‌ها فرستاد. اوریا به دستور داود عمل کرد و در جنگ کشته شد. بعد از آن که عده زن تمام شد، داود با وی ازدواج کرد و از او فرزندی به نام سلیمان متولد شد. روزی در حالی که در محرابش مشغول عبادت بود، دو مرد بر او وارد شدند، داود وحشت کرد. آنها گفتند مترس ما دو نفر متخاصم هستیم که یکی به دیگری ستم کرده است… پس یکی به دیگری نگاه کرد و خندید. داود فهمید که این دو متخاصم دو فرشته‌اند که خدا آنها را نزد او فرستاده است تا او را به خطای خود متوجه سازد، پس داود توبه کرد.<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، دار المعرفه، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج۱، ص۷۳۶.</ref>


صاحب [[تفسیر مجمع البیان]] در جواب می‌گوید: داستان عاشق شدن داود سخنی است که هیچ تردیدی در فساد و بطلان آن نیست، زیرا این داستان نه تنها با عصمت انبیاء سازگار نیست، بلکه حتی با عدالت هم مکافات دارد. چطور ممکن است انبیاء که امین وحی الهی هستند، چنین صفتی داشته باشند که اگر یک انسان معمولی هم آن را داشته باشد، دیگر شهادتش پذیرفته نمی‌شود.<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، دار المعرفه، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج۱، ص۷۳۶.</ref>
صاحب [[تفسیر مجمع البیان]] در جواب می‌گوید: داستان عاشق شدن داود سخنی است که هیچ تردیدی در فساد و بطلان آن نیست، زیرا این داستان نه تنها با عصمت انبیاء سازگار نیست، بلکه حتی با عدالت هم مکافات دارد. چطور ممکن است انبیاء که امین وحی الهی هستند، چنین صفتی داشته باشند که اگر یک انسان معمولی هم آن را داشته باشد، دیگر شهادتش پذیرفته نمی‌شود.<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، دار المعرفه، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج۱، ص۷۳۶.</ref>


علاوه این که این روایات از [[تورات]] گرفته شده است، امّا روایات در تورات شنیع‌تر و رسواتر است که معلوم می‌شود این روایات را با کمی تعدیل داخل در روایات اسلامی کردند.<ref>المیزان، همان، ص۳۰۳.</ref> و در روایات صحیح اسلامی با این تفکر که چنین نسبتهایی به داود داده می‌شد مبارزه می‌شده است. از جمله: امام رضا(ع) به کسی که چنین نسبتی به داود داده بود فرمود: انا لله و انا الیه راجعون، آیا به یکی از انبیاء خدا نسبت می‌دهید که نماز را سبک شمرد و آن را شکست و به دنبال مرغ به خانه مردم رفت و به زن مردم نگاه کرد و عاشق او شده و شوهر او را عمداً کشته است.<ref>المیزان، همان، ص۳۰۳.</ref>
این داستان از [[تورات]] گرفته شده است و داخل روایات اسلامی شده است.<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم: محمدباقر موسوی همدانی، قم، فتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۷، ص۳۰۳.</ref> در روایات صحیح اسلامی با این تفکر که چنین نسبت‌هایی به داود داده می‌شد، مبارزه شده است. از جمله: امام رضا(ع) به کسی که چنین نسبتی به داود داده بود فرمود: إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ، آیا به یکی از انبیاء خدا نسبت می‌دهید که نماز را سبک شمرد و آن را شکست و به دنبال مرغ به خانه مردم رفت و به زن مردم نگاه کرد و عاشق او شده و شوهر او را به کشتن داد.<ref>المیزان، همان، ص۳۰۳.</ref>
 
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
== مطالعه بیشتر ==
۱. عیون الرضا، انتشارات جهان، ج۱، ص۱۹۳.


۲. آمالی صدوق، مجلس ۲۲، ص۳.
{{پایان مطالعه بیشتر}}


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۳ آوریل ۲۰۲۵، ساعت ۱۴:۱۰

سؤال

ماجرای داوری حضرت داود بین دو برادری که یکی ۹۹ و دیگری یک گوسفند داشت چگونه است؟

دو برادر یا دو طایفه متخاصم نزد حضرت داود(ع) می‌روند تا او بین آنها داوری کند. یکی از آنها نود و نه گوسفند دارد و دیگری یک گوسفند. آن که یک گوسفند دارد، به حضرت داود(ع) برادرم با داشتن نود و نه گوسفند، تنها گوسفند من را هم طلب می‌کند و ادعای مالکیت دارد. حضرت داود(ع) در این قضیه عجولانه قضاوت می‌کند و به نفع آن که یک گوسفند دارد، حکم می‌دهد. اما متوجه اشتباهش می‌شود که بدون شنیدن سخن طرف مقابل، قضاوت کرده است و از خداوند طلب استغفار می‌کند و خدا هم از او می‌گذرد.

جریان داوری حضرت داود(ع)

خداوند این ماجرای داوری بین دو متخاصم را در آیات ۲۱ تا ۲۴ سوره ص، این گونه بیان کرده است:

«آیا داستان شاکیان هنگامی که از محراب (داوود) بالا رفتند به تو رسیده است؟! در آن هنگام که (بی‌مقدمه) بر او وارد شدند و او از دیدن آنها وحشت کرد؛ گفتند: «نترس، دو نفر شاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده؛ اکنون در میان ما بحق داوری کن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدایت کن! این برادر من است؛ و او نود و نه میش دارد و من یکی بیش ندارم امّا او اصرار می‌کند که: این یکی را هم به من واگذار؛ و در سخن بر من غلبه کرده است!» (داوود) گفت: «مسلّماً او با درخواست یک میش تو برای افزودن آن به میشهایش، بر تو ستم نموده؛ و بسیاری از شریکان (و دوستان) به یکدیگر ستم می‌کنند، مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند؛ امّا عدّه آنان کم است!» داوود دانست که ما او را (با این ماجرا) آزموده‌ایم، از این رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد.»

شاکیان این داستان

  1. فرشتگان الهی برای آزمایش حضرت داود(ع): این قوم که برای مخاصمه بر داود وارد شدند، ملائکه بودند و خداوند آنها را به سوی داود فرستاد تا او را امتحان کنند، از خصوصیات این داستان معلوم می‌شود که این واقعه یک واقعه طبیعی نبوده، چون آنها از راه طبیعی به داود وارد نشدند، بلکه از دیوار و بدون اطلاع وارد شدند، لذا او دچار ترس شد. پس آنها که به داود مراجعه کردند، ملائکه بودند که به صورت مردانی از جنس بشر، ممثل شده بودند. علامه طباطبایی احتمال قوی داده است که این واقعه در عالم تمثّل (نظیر رؤیا) بوده که در آن حالت افرادی را دیده که از محراب بالا آمده، بعد آن سؤال را از داود کردند. او هم چنین حکمی کرد، لذا این حکم داود در حقیقت حکمی است که در ظرف تمثّل است و حکم به خلاف در عالم تمثل گناه شمرده نمی‌شود. چون عالم تمثّل مثل عالم خواب است، عالم تکلیف نیست، چون تکلیف ظرفش تنها در بیداری و مشهود و عالم ماده است.[۱]
  2. دو برادر: دو طرف دعوی از جنس بشر بودند و داستان به همان ظاهرش حمل شود؛ حکم داود فرضی و تقدیری است که معنایش این است که اگر واقع داستان همین است که تو گفتی، رفیق تو به تو ظلم کرده و تنها گوسفندت را از تو می‌خواهد بگیرد، مگر این که دلیل قاطعی بیاورد که آن یک گوسفند هم مال او است.[۲] یا این که بگوییم بعد از آن که داود آن قضاوت را کرد، زود متوجه لغزش خود شد و پیش از گذشتن وقت و اجرای حکم، جبران کرد، ولی هر چه بود کاری از او سر زد که شایسته مقام نبوت نبود، از این کار استغفار کرد.[۳]

رفع اتهام

در بعضی از روایات ساختگی آمده است که روزی حضرت داود(ع) در محرابش بود، کبوتری در محرابش افتاد، داود خواست آن را بگیرد، کبوتر پرواز کرد و به دریچه محراب نشست، داود به آنجا رفت تا آن را بگیرد، ناگهان نگاهش به همسر «اوریا» فرزند حیان افتاد که مشغول غسل بود. داود عاشق او شد و تصمیم گرفت با او ازدواج کند. به همین منظور «اوریا» را به بعضی از جنگ‌ها فرستاد. اوریا به دستور داود عمل کرد و در جنگ کشته شد. بعد از آن که عده زن تمام شد، داود با وی ازدواج کرد و از او فرزندی به نام سلیمان متولد شد. روزی در حالی که در محرابش مشغول عبادت بود، دو مرد بر او وارد شدند، داود وحشت کرد. آنها گفتند مترس ما دو نفر متخاصم هستیم که یکی به دیگری ستم کرده است… پس یکی به دیگری نگاه کرد و خندید. داود فهمید که این دو متخاصم دو فرشته‌اند که خدا آنها را نزد او فرستاده است تا او را به خطای خود متوجه سازد، پس داود توبه کرد.[۴]

صاحب تفسیر مجمع البیان در جواب می‌گوید: داستان عاشق شدن داود سخنی است که هیچ تردیدی در فساد و بطلان آن نیست، زیرا این داستان نه تنها با عصمت انبیاء سازگار نیست، بلکه حتی با عدالت هم مکافات دارد. چطور ممکن است انبیاء که امین وحی الهی هستند، چنین صفتی داشته باشند که اگر یک انسان معمولی هم آن را داشته باشد، دیگر شهادتش پذیرفته نمی‌شود.[۵]

این داستان از تورات گرفته شده است و داخل روایات اسلامی شده است.[۶] در روایات صحیح اسلامی با این تفکر که چنین نسبت‌هایی به داود داده می‌شد، مبارزه شده است. از جمله: امام رضا(ع) به کسی که چنین نسبتی به داود داده بود فرمود: إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ، آیا به یکی از انبیاء خدا نسبت می‌دهید که نماز را سبک شمرد و آن را شکست و به دنبال مرغ به خانه مردم رفت و به زن مردم نگاه کرد و عاشق او شده و شوهر او را به کشتن داد.[۷]


منابع

  1. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم: محمدباقر موسوی همدانی، قم، فتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۷، ج۱۷، ص۲۹۰.
  2. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم: محمدباقر موسوی همدانی، قم، فتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۷، ج۱۷، ص۲۹۰.
  3. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱، ج۱۹، ص۲۴۹.
  4. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، دار المعرفه، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج۱، ص۷۳۶.
  5. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، دار المعرفه، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج۱، ص۷۳۶.
  6. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم: محمدباقر موسوی همدانی، قم، فتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۷، ص۳۰۳.
  7. المیزان، همان، ص۳۰۳.