«زنة عرش‌الله و مداد کلماته» در دعای عهد: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
خط ۴: خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
تعبیر {{متن عربی|زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ کَلِمَاتِهِ|ترجمه = به قدر وزن عرش خدا و به قدر گستردگی کلمات خدا}}
تعبیر {{متن عربی|زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ کَلِمَاتِهِ|ترجمه = به قدر وزن عرش خدا و به قدر گستردگی کلمات خدا}} در [[دعای عهد]] و برای توصیف حجم صلوات و تحیات برای امام زمان(ع) است. در این فراز از دعای عهد، فرد دعاکننده از خداوند می‌خواهد که از سوی مردان و زنان مؤمن، از جانب فرد دعا کننده و پدر و مادرش، به‌اندازه «وزن عرش خدا و به‌قدر گستردگی کلمات او» که نشان از بی‌نهایت‌بودن آن است به امام عصر(ع) درود بفرستند.
}} از [[دعای عهد]] «» است که معنای کثرت بی‌نهایت از چیزی را افاده می‌کند. ترجمهٔ این عبارت با توجه به قبل و بعد آن چنین است: «خداوندا برسان به امام عصر(ع) از سوی مردان و زنان مؤمن در هر کجا که باشند، و از جانب من و پدر و مادر من، درود به‌قدر وزن عرش خدا و به قدر گستردگی کلمات او.» 
 
== زنة عرش الله ==
== زنة عرش الله ==
عرش در لغت به معنای چیزی است که دارای سقف بوده و گاهی به خود سقف نیز عرش گفته می‌شود. گاه عرش به معنی تخت‌های بلند، همانند تخت سلاطین، نیز آمده است. اما زمانی که عرش در مورد خدا به‌کار می‌رود، و گفته می‌شود عرش خدا، منظور از آن مجموعه جهان هستی است که در حقیقت تخت حکومت پروردگار محسوب می‌شود.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۱ش، ج ۱۳، ص ۱۶۰.</ref>  
عرش در لغت به معنای چیزی است که دارای سقف بوده و گاهی به خود سقف نیز عرش گفته می‌شود. گاه عرش به معنی تخت‌های بلند، همانند تخت سلاطین، نیز آمده است. اما زمانی که عرش در مورد خدا به‌کار می‌رود، و گفته می‌شود عرش خدا، منظور از آن مجموعه جهان هستی است که در حقیقت تخت حکومت پروردگار محسوب می‌شود.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۱ش، ج ۱۳، ص ۱۶۰.</ref>  

نسخهٔ ‏۲۱ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۰۷

سؤال

مراد از «زنة عرش الله و مداد کلماته» در دعای عهد چیست؟

تعبیر «زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ کَلِمَاتِهِ؛ به قدر وزن عرش خدا و به قدر گستردگی کلمات خدا» در دعای عهد و برای توصیف حجم صلوات و تحیات برای امام زمان(ع) است. در این فراز از دعای عهد، فرد دعاکننده از خداوند می‌خواهد که از سوی مردان و زنان مؤمن، از جانب فرد دعا کننده و پدر و مادرش، به‌اندازه «وزن عرش خدا و به‌قدر گستردگی کلمات او» که نشان از بی‌نهایت‌بودن آن است به امام عصر(ع) درود بفرستند.

زنة عرش الله

عرش در لغت به معنای چیزی است که دارای سقف بوده و گاهی به خود سقف نیز عرش گفته می‌شود. گاه عرش به معنی تخت‌های بلند، همانند تخت سلاطین، نیز آمده است. اما زمانی که عرش در مورد خدا به‌کار می‌رود، و گفته می‌شود عرش خدا، منظور از آن مجموعه جهان هستی است که در حقیقت تخت حکومت پروردگار محسوب می‌شود.[۱]

بنابراین، مراد از «زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ» یعنی این که خدایا به امام زمان(ع) درود فرست، درودهایی که هم‌وزن عرش خداست؛ یعنی، هم‌وزن مجموعهٔ جهان هستی که وزن آن را به‌جز خداوند کسی نمی‌داند و حدی برای عظمت آن متصور نیست.

مداد کلماته

مراد از عبارت «مِدَادَ کَلِمَاتِهِ» این است که کلمات خداوند را نهایتی نیست. چنان‌که در آیه‌ای به آن اشاره شده است: ﴿قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي؛ بگو اگر دریا مرکب شود برای نوشتن کلمات پروردگار من، هرآینه تمام می‌شود دریا پیش از آن که کلمات پروردگار تمام شود.(کهف:۱۰۹)

«مداد» به معنای مرکب یا مادهٔ رنگینی است که با آن می‌نویسند. «کلمات»، جمع کلمه، در اصل به معنای الفاظی است که با آن سخن گفته می‌شود. از آن‌جا که وجود هر یک از موجودات این جهان دلیل بر علم و قدرت خداوند است، گاهی به هر موجودی «کلمة الله» اطلاق می‌شود؛ مخصوصاً این تعبیر در مورد موجودات با عظمت بیشتر آمده است. در قرآن در مورد عیسی(ع) می‌گوید: «عیسی کلمه خداوند بود.»[۲] در این‌جا نیز کلمات اشاره به موجودات جهان هستی است که هر کدام دلالت بر صفات گوناگون پروردگار می‌کند.[۳]

بنابراین، «مداد کلماته» اشاره به گستردگی کلمات خدا یعنی موجودات جهان هستی دارد. در این قسمت از دعای عهد نیز از خداوند خواسته می‌شود که به اندازه گستردگی کلماتش (موجودات)، که بی‌نهایت هستند، بر امام عصر(ع) درود بفرستد.


منابع

  1. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۱ش، ج ۱۳، ص ۱۶۰.
  2. سورةٔ نساء، آیهٔ ۱۷.
  3. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص ۵۷۲.