استدلال امام علی(ع) بر حجیت خلافتش برای معاویه: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}}علي(ع) در نهج‌البلاغه ذيل نامه‌اي كه به معاويه مي‌نويسد دليل اما...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}علي(ع) در نهج‌البلاغه ذيل نامه‌اي كه به معاويه مي‌نويسد دليل امامت و حاكميت خود را بر جامعه اسلامي شورا و راي جمعي مسلمين مي‌داند<ref>. شرح نهج‌البلاغه، ۱۴ ص، ۳۵ ابن ابي‌الحديد معتزلي، انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، قم، ۱۴۰۴، هجري قمري.</ref> در حالي كه اعتقاد شیعه بر آن است که جانشين پيامبر و امام مسلمين بايد از طرف خداوند منصوب باشد؟  
{{شروع متن}}
{{سوال}}
امام علی(ع) در نهج‌البلاغه ذیل نامه‌ای که به معاویه می‌نویسد دلیل امامت و حاکمیت خود را بر جامعه اسلامی، شورا و رای جمعی مسلمین می‌داند<ref>. شرح نهج‌البلاغه، ۱۴ ص، ۳۵ ابن ابی‌الحدید معتزلی، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴، هجری قمری.</ref> در حالی که اعتقاد شیعه بر آن است که جانشین پیامبر و امام مسلمین باید از طرف خداوند منصوب باشد؟
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{درگاه|غدیر}}
امام علی(ع) برای دفاع از مشروعیت خلافتش در مقابل [[معاویه]]، به اجماع مسلمانان و شورای انصار و مهاجر استدلال کرده است. هرچند به عقیده [[شیعه]]، امامت امری الهی است اما پاسخ امام به معاویه، در راستای پاسخ به باورهای معاویه در مورد خلافت مسلمانان است چرا که او به انتصاب الهی امام باور ندارد و خود را کارگزار کسانی می‌داند که از سوی مردم انتخاب شده‌اند.
==اجماع مردم در انتخاب خلیفه==
[[امام علی(ع)]] در نامه ای به معاویه دلیل خود بر حجیت خلافتش را چنین بیان می کند: {{عربی|إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ عَلَيْهِ فَلَمْ يَكُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَخْتَارَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ يَرُدَّ وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا|ترجمه=همان مردمی که با ابوبکر، عمر و عثمان بیعت کردند بر همان مبنا با من هم بیعت نموده‌اند، پس کسی که در این بیعت حاضر بوده است، حقی ندارد که کس دیگری را انتخاب کند و کسی که غایب بوده است، نمی‌تواند آن را رد کند. و جز این نیست که شورا در اختصاص مهاجرین و انصار است. پس اگر دور مردی جمع شدند و او را امام نامیدند، چنین کاری مورد رضای خداوند است}}.<ref>نهج البلاغه، نامه ۶، ترجمه محمد تقی جعفری</ref>


دو جواب مي‌توان بدين سؤال داد:
==تعیین امامت و رهبری از طرف خداوند==
به اعتقاد شیعیان، رهبری جامعه مسلمانان امری است که از طرف [[خداوند]] تعیین می شود، تا جامعه را در مسیر درست راهنمایی کرده و از مسیرش خارج نشود. با اینحال امام علی(ع) در مقابل معاویه مشروعیت خلافتش را انتخاب از سوی شورای انصار و مهاجر معرفی نموده است. در مرحله اول به نظر می رسد میان این دو دیدگاه اختلافی هست و آن اینکه اعتقاد شیعیان با آنچه امام بیان کرده است، همسو نیست. برخی به این روش استدلال امام در مقابل معاویه اینگونه پاسخ داده‌اند:


پاسخ اول: با توجه به اينكه معاويه به ولايت و امامت آن حضرت و نصب الهي و ابلاغ رسول خدا(ص) اعتقادي نداشت و قصد سركشي و طغيان از حكومت علي(ع) را داشت و خود را خليفه و زمامدار مسلمين مي‌دانست لذا علي(ع) در نامه‌اي كه به معاويه مي‌نويسد درصدد نفي ادعاهاي او مي‌باشد به گونه‌اي كه تمام راه‌هاي عذر و بهانه تراشي و سركشي را بر او ببندد بدين سبب در برابر معاويه كه خود را پايبند استدلال و برهان نمي‌داند و با عوام‌فريبي مردم طريق حكومت‌‌داري را مي‌گذراند مي‌بايست از باب جدال احسن وارد شده و او را مغلوب نمود بدين شكل كه با همان معتقدات و مقبولاتي كه مورد قبول اوست يا با توجه به عوامل و دلايل مختلف كه توان انكار آن را ندارد بر عليه او استدلال نمود، علي(ع) نيز از همين طريق استفاده نموده‌اند زيرا امام در استدلال با معاويه با معيارهاي مورد قبول او، او را محكوم مي‌نمايد بدين صورت كه اگر بيعت را قبول داري مردم با من بيعت كردند و اگر شورا را قبول داري شوراي مهاجرين وانصار مرا برگزيدند ديگر چه بهانه‌اي مي‌تواني داشته باشي مؤيد اين مطلب اين كه علي(ع) در موارد زيادي از حق خويش سخن گفته كه جز با مسأله مشخص شدن خلافت او به وسيله پيامبر اكرم(ص) قابل توجيه نيست چنانچه آن حضرت مي‌فرمايد: «فو الله ما زلت مدفوعا عن حقّي مستأثرا علي منذ قبض الله نبيه حتي يوم الناس هذا» «به خدا سوگند، از روزي كه خداوند جان پيامبر را قبض كرد، من از حق خويش محروم گشتم تا به امروز كه مشاهده مي‌كنيد»<ref>. نهج‌البلاغه‌، تحقيق عبده خطبه‌۶ و مراجعه شود به شرح نهج‌البلاغه ابن أبي الحديد المعتزلي، ج۹، ص۲۴۸.</ref>
===پاسخی در خور باور های معاویه===
با توجه به اینکه معاویه به ولایت و امامت امام علی و نصب الهی و ابلاغ رسول خدا (ص) اعتقادی نداشت و قصد سرکشی و طغیان از حکومت علی(ع) را داشت و خود را خلیفه و زمامدار مسلمین می‌دانست لذا علی(ع) در نامه‌ای که به معاویه می‌نویسد درصدد نفی ادعاهای او می‌باشد به گونه‌ای که تمام راه‌های عذر و بهانه تراشی و سرکشی را بر او ببندد بدین سبب در برابر معاویه که خود را پایبند استدلال و برهان نمی‌داند و با عوام‌فریبی مردم، طریق حکومت‌داری را می‌گذراند می‌بایست از باب جدال احسن وارد شده و او را مغلوب نمود بدین شکل که با همان معتقدات و مقبولاتی که مورد قبول اوست یا با توجه به عوامل و دلایل مختلف که توان انکار آن را ندارد بر علیه او استدلال نمود، علی(ع) نیز از همین طریق استفاده نموده‌اند زیرا امام در استدلال با معاویه با معیارهای مورد قبول او، او را محکوم می‌نماید بدین صورت که اگر بیعت را قبول داری مردم با من بیعت کردند و اگر شورا را قبول داری شورای مهاجرین وانصار مرا برگزیدند دیگر چه بهانه‌ای می‌توانی داشته باشی؟


پاسخ دوم: اگر علي(ع) در اين نامه به واقع شدن اتفاق مهاجرين و انصار بر خلافت و ولايت خود استدلال مي‌كنند منافاتي با آنچه كه اماميه بدان معتقد است ندارد بلكه با تأمل در حقيقت امر روشن مي‌گردد كه چه بسا مؤيد اين اعتقاد آنها مي‌باشد توضيح مطلب آنكه، با توجه به اينكه معاويه در زمان خلافت علي(ع) بدين بهانه كه خود را منصوب از طرف خليفه دوم و سوم براي استانداري شام مي‌دانست خلفايي كه مشروعيت خلافت آن خلفا را بدين دليل مي‌دانست كه اجماع بر خلاف آنها واقع شده بود لذا به واسطه اين نصب حكومت او نيز مشروعيت دارد.<ref>. همان.</ref>
مؤید این مطلب این که علی(ع) در موارد زیادی از حق خویش سخن گفته که جز با مسئله مشخص شدن خلافت او به وسیله [[پیامبر اکرم(ص)]] قابل توجیه نیست چنانچه آن حضرت می‌فرماید: {{عربی|فو الله ما زلت مدفوعا عن حقّی مستأثرا علی منذ قبض الله نبیه حتی یوم الناس هذا|ترجمه=به خدا سوگند! از زمان رحلت پیامبر تا به امروز مرا از حق خویش (خلافت و رهبری) محروم و دیگران را بر من مقدم داشتند}}.<ref>نهج‌البلاغه، خطبه ۶</ref>


علاوه بر اين او خون‌خواهي خليفه سوم را نيز بهانه كرد و خود را اولي به خون‌خواهي و انتقام از قاتلين او مي‌دانست به اين دليل كه او منصوب خليفه سوم بود چنانچه در نامه‌اي كه خطاب به اميرمؤمنان علي(ع) نوشته تصريح مي‌كند كه: إنما نقتدي بمن كان قبلنا من الأئمه و الخلفاء الذين اقتديت بهم ... قتل خليفتنا أمير المؤمنين عثمان بن عفان و قال الله «و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا» (اسري، آيه ۳۳) فنحن أولي بعثمان و ذريته «اين ما هستيم كه تبعيت از خلفايي كه شما (مردمي كه حالا از علي حمايت مي‌كنيد) از آنها تبعيت مي‌كرديد... اميرالمؤمنين عثمان كشته شد.و خداوند مي‌فرمايد: آنكس كه مظلوم كشته شد براي وليش سلطه (حق قصاص) قرار داديم و ما اولي به اين حق و ذريه او هستيم».<ref>. الغارات، ج۱، ابراهيم بن محمد الثقفي، ص۲۰۲: لأبي اسحق ابراهيم بن محمد الثقفي الكوفي المتوفي سنه ۲۸۳، تحقيق سيد جلال الدين محدث، شماره ثبت كتابخانه ملي ۷۱۷، مورخ ۱۳/۵/ ۲۵۳۵ چاپ بهمن.</ref>
=== پاسخ دوم===
اگر علی(ع) در این نامه به واقع شدن اتفاق مهاجرین و انصار بر خلافت و [[ولایت]] خود استدلال می‌کنند منافاتی با آنچه که [[امامیه]] بدان معتقد است ندارد بلکه با تأمل در حقیقت امر روشن می‌گردد که چه بسا مؤید این اعتقاد آنها می‌باشد توضیح مطلب آنکه، با توجه به اینکه معاویه در زمان خلافت علی(ع) بدین بهانه که خود را منصوب از طرف خلیفه دوم و سوم برای استانداری شام می‌دانست خلفایی که مشروعیت خلافت آن خلفا را بدین دلیل می‌دانست که اجماع بر خلاف آنها واقع شده بود لذا به واسطه این نصب حکومت او نیز مشروعیت دارد.<ref>. همان.</ref>


روشن است او بدين واسطه مي‌خواهد براي حكومت نامشروع خود كسب مشروعيت شرعي و مردمي نمايد چنان كه او در آن خطابه معروفش كه در شام ايراد نمود تصريح مي‌كند و مي‌گويد: أيها الناس قد علمتم أني خليفه أميرالمؤمنين عمر بن الخطاب و خليفه أمير‌المؤمنين عثمان بن عفان عليكم و أني لم أقم رجلا منكم علي خزايه قط و أني ولي عثمان و قدقتل مظلوما و الله تعالي يقول: و من قتل...؛ اي مردم شما مي‌دانيد كه من جانشين أميرالمؤمنين عمر و جانشين أميرالمؤمنين عثمان هستم و من تا به حال هيچ كدام شما را به پستي و زشتي دعوت ننمود‌ه‌ام و مي‌دانيد كه من ولي عثمان هستم و او هم مظلوم كشته شده»<ref>. البدايه و النهايه، تأليف ابن كثير دمشقي، چاپ دارالاحياء التراث العربي، البيروت، ج۸، ص۷۸، شرح نهج‌البلاغه، تأليف ابن أبي الحديد المعتزلي، ج۳، ص۷۸.</ref>
طبق کلام علی(ع) امام و خلیفه مسلمین اگر با اجماع جمیع مهاجرین انتخاب گردد این انتخاب، انتخابی مورد رضای خداوند می‌باشد، و اعتقاد امامیه غیر از این نیست، چرا که امامیه معتقد است که اگر چنین اجماعی بین مسلمین حاصل گردد یقیناً بین اجماع کنندگان، رأی امام منصوب از طرف خداوند نیز وجود دارد، و چنین اجماعی حجت داشته و قابل قبول می‌باشد.


لذا حضرت علي(ع) خطاب بدو مي‌نويسد: إنه بايعني القوم الذين بايعوا أبابكر و عمر و عثمان علي ما بايعوهم عليه فلم يكن للشاهد أن يختار و لاللغائب أن يرد و إنما الشوري للمهاجرين و الأنصار فإن اجتمعوا علي رجل و سموه إماما كان ذلك رضا «همان مردمي كه با ابوبكر و عمر و عثمان بيعت كردند با من نيز بيعت كردند پس نه آنها كه هنگام بيعت حاضر بودند و نه آنها كه غايب بودند حق تمرد و سركشي ندارند شوراي مسلمين متعلق مهاجرين و انصار است اگر بر امامت كسي گرد آمدند و او را امام خود خواندند خشنودي خداوند نيز در همان است»<ref>. شرح نهج‌البلاغه، ج؛ ۱۴، ص۳۵، ابن ابي الحديد معتزلي، انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشي قم، ۱۴۰۴، هـ . ق.</ref>
{{پاسخ}}


اجماعي كه براي آن حضرت واقع شده بود به يقين به مراتب بالاتر بهتر از اجماعي بود كه براي خلفاي سابق اتفاق افتاده بود چنانچه علي(ع) در خطبه ۵۴ نهج‌البلاغه مي‌فرمايد: فتداكوا علي تداك الإبل الهيم يوم وردها و قد أرسلها راعيها و خلعت مثانيها حتي ظننت انّهم قاتلي «مردم همانند شتران تشنه‌اي كه به آب نزديك شده‌اند و يا اين كه ساربان رهايشان كرده و عقال از آنها گرفته بر من هجوم آوردند به يكديگر پهلو مي‌زدند فشار مي‌آورند چنانكه گمان كردم كه مرا خواهند كشت.<ref>. شرح نهج‌البلاغه، ابن ابي الحديد، معتزلي، ج۴، ص۵۳۶.</ref>
== منابع ==
 
{{پانویس|۲}}
و نيز در خطبه ۲۲۷ نهج‌البلاغه مي‌فرمايد: وَ بَسَطْتُم يدِي فَكَففْتُها و مددْتُموها فَقَبَضْتُها ثمَ تَداكَكْتُم علَيّ تداكَّ الإبلِ الهيمِ علَي حياضَها يَومَ وردهَا حَتّي انْقَطَعَتِ‌ النَّعلُ و سَقَطَ الرِّداءُ و وُطئَ الضَّعيفُ و بَلغَ مِِن سروُرِ النّاسِ بيَعْتِهِمْ إيّايَ أنِ ابْتَهَجَ بِها الصغير و هَدَجَ إلَيها الكَبيرُ و تَحامَلَ نَحوَها العَليلُ...<ref>شرح نهج‌البلاغه ابن ابي الحديد، معتزلي، ج۱۳، ص۳.</ref>
 
«دستم را به بيعت مي‌گشوديد و من مي‌بستم شما آنرا به سوي خود مي‌كشيديد و من آن را مي‌گرفتم همانند شتران تشنه‌اي كه به آب نزديك شده‌اند بر من هجوم آورديد تا اينكه بند كفشم پاره شد و عبا از دوشم افتاد و افراد ناتوان پايمال شدند آنچنان در بيعت با من خشنود بوديد كه خردسالان شادمان و پيران براي بيعت كردن لرزان به راه افتادند...».
 
اين در حالي است كه به گواه مورخين شيعه و سني اين شكل اجماع و بيعت براي هيچ كدام از خلفا واقع نشد اتفاق و وفاق براي خليفه اول اجماع بين مهاجرين و انصار نبود چرا كه مانند سعد ابن عباده كه رئيس قبيله خزرج و از بزرگان انصار بود همچنين علي(ع) و اهل بيت آن حضرت و بسياري از صحابه يا اينكه به طور كلي بيعت نكردند و يا اينكه با اكراه فراوان و با تأخيري نسبتاً طولاني بيعت كردند.<ref>. الامامه و السياسه، ابن قتيبه، نشر امير قم، چاپ اول، ج۱، ص۲ ـ ۲۶ (تاريخ يعقوبي. ج۲، ص۱۲۴، نشر فرهنگ اهل بيت(ع) قم.</ref>
 
و اما خليفه دوم كه اصلاَ اجماعي حاصل نشد بلكه توسط ابوبكر عمر به خلافت منصوب گرديد وخليفه سوم نيز توسط گروه اندكي كه عمر معين كرده بود آن هم نه با اجماع همه آنها بلكه با رأي تنها سه نفر كه اين‌طور نبود كه آنها از اكابر مهاجرين و انصار باشند بلكه از جمله مهاجرين آن هم از مهاجرين درجه اول انتخاب گرديد<ref>. تاريخ طبري، ج۳، ص۲۶۴، نشر موسسه الاعلمي، بيروت.</ref> لذا علي(ع) نصوصي كه از طرف پيامبر اكرم(ص) بر خلافت بلافصل آن حضرت بود براي اعضا شورا قرائت نمودند و آنها را برايشان ياد‌آوري كردند<ref>. مراجعه شود به كتاب الفصول المختاره، تأليف شيخ مفيد، ج۲، ص۲۵۱، شيخ مفيد، الفصول المختاره، يك جلد، انتشارات كنگره جهاني شيخ مفيد، قم، ۱۴۱۳ هـ . ق.</ref> بدين جهت بود كه علي(ع) از شيوه انتخاب خلفاي سابق انتقاد مي‌كنند.<ref>. شرح نهج‌البلاغه ابن ابي الحديد معتزلي، ص۱۸۴.</ref>
 
بر طبق كلام علي(ع) امام و خليفه مسلمين اگر با اجماع جميع مهاجرين انتخاب گردد اين انتخاب، انتخابي مورد رضاي خداوند مي‌باشد، و معتقد اماميه غير از اين نيست، چرا كه اماميه معتقد است كه اگر چنين اجماعي بين مسلمين حاصل گردد يقيناً بين مجمعين رأي امام منصوب از طرف خداوند نيز وجود دارد، و چنين اجماعي حجت داشته و قابل قبول مي‌باشد.
 
خلاصه مطلب اينكه اين سخن علي(ع) روش استدلال و مناظره براساس باورهاي دشمن است كه به فريب خود را خليفه مشروع مسلمين مي‌دانستند نه اينكه قبول رأي شوري و اجماعي آنچناني كه براي خلفاي سابق افتاد باشد.
 
==منابع==
<references />
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =  
  | شاخه اصلی =کلام
|شاخه فرعی۱ =  
|شاخه فرعی۱ =امامت خاصه
|شاخه فرعی۲ =  
|شاخه فرعی۲ =امام علی(ع)
|شاخه فرعی۳ =  
|شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | ارزیابی کمی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۵۹

سؤال

امام علی(ع) در نهج‌البلاغه ذیل نامه‌ای که به معاویه می‌نویسد دلیل امامت و حاکمیت خود را بر جامعه اسلامی، شورا و رای جمعی مسلمین می‌داند[۱] در حالی که اعتقاد شیعه بر آن است که جانشین پیامبر و امام مسلمین باید از طرف خداوند منصوب باشد؟

درگاه‌ها
درگاه غدیر.png


امام علی(ع) برای دفاع از مشروعیت خلافتش در مقابل معاویه، به اجماع مسلمانان و شورای انصار و مهاجر استدلال کرده است. هرچند به عقیده شیعه، امامت امری الهی است اما پاسخ امام به معاویه، در راستای پاسخ به باورهای معاویه در مورد خلافت مسلمانان است چرا که او به انتصاب الهی امام باور ندارد و خود را کارگزار کسانی می‌داند که از سوی مردم انتخاب شده‌اند.

اجماع مردم در انتخاب خلیفه

امام علی(ع) در نامه ای به معاویه دلیل خود بر حجیت خلافتش را چنین بیان می کند: «إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ عَلَيْهِ فَلَمْ يَكُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَخْتَارَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ يَرُدَّ وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا؛ همان مردمی که با ابوبکر، عمر و عثمان بیعت کردند بر همان مبنا با من هم بیعت نموده‌اند، پس کسی که در این بیعت حاضر بوده است، حقی ندارد که کس دیگری را انتخاب کند و کسی که غایب بوده است، نمی‌تواند آن را رد کند. و جز این نیست که شورا در اختصاص مهاجرین و انصار است. پس اگر دور مردی جمع شدند و او را امام نامیدند، چنین کاری مورد رضای خداوند است».[۲]

تعیین امامت و رهبری از طرف خداوند

به اعتقاد شیعیان، رهبری جامعه مسلمانان امری است که از طرف خداوند تعیین می شود، تا جامعه را در مسیر درست راهنمایی کرده و از مسیرش خارج نشود. با اینحال امام علی(ع) در مقابل معاویه مشروعیت خلافتش را انتخاب از سوی شورای انصار و مهاجر معرفی نموده است. در مرحله اول به نظر می رسد میان این دو دیدگاه اختلافی هست و آن اینکه اعتقاد شیعیان با آنچه امام بیان کرده است، همسو نیست. برخی به این روش استدلال امام در مقابل معاویه اینگونه پاسخ داده‌اند:

پاسخی در خور باور های معاویه

با توجه به اینکه معاویه به ولایت و امامت امام علی و نصب الهی و ابلاغ رسول خدا (ص) اعتقادی نداشت و قصد سرکشی و طغیان از حکومت علی(ع) را داشت و خود را خلیفه و زمامدار مسلمین می‌دانست لذا علی(ع) در نامه‌ای که به معاویه می‌نویسد درصدد نفی ادعاهای او می‌باشد به گونه‌ای که تمام راه‌های عذر و بهانه تراشی و سرکشی را بر او ببندد بدین سبب در برابر معاویه که خود را پایبند استدلال و برهان نمی‌داند و با عوام‌فریبی مردم، طریق حکومت‌داری را می‌گذراند می‌بایست از باب جدال احسن وارد شده و او را مغلوب نمود بدین شکل که با همان معتقدات و مقبولاتی که مورد قبول اوست یا با توجه به عوامل و دلایل مختلف که توان انکار آن را ندارد بر علیه او استدلال نمود، علی(ع) نیز از همین طریق استفاده نموده‌اند زیرا امام در استدلال با معاویه با معیارهای مورد قبول او، او را محکوم می‌نماید بدین صورت که اگر بیعت را قبول داری مردم با من بیعت کردند و اگر شورا را قبول داری شورای مهاجرین وانصار مرا برگزیدند دیگر چه بهانه‌ای می‌توانی داشته باشی؟

مؤید این مطلب این که علی(ع) در موارد زیادی از حق خویش سخن گفته که جز با مسئله مشخص شدن خلافت او به وسیله پیامبر اکرم(ص) قابل توجیه نیست چنانچه آن حضرت می‌فرماید: «فو الله ما زلت مدفوعا عن حقّی مستأثرا علی منذ قبض الله نبیه حتی یوم الناس هذا؛ به خدا سوگند! از زمان رحلت پیامبر تا به امروز مرا از حق خویش (خلافت و رهبری) محروم و دیگران را بر من مقدم داشتند».[۳]

پاسخ دوم

اگر علی(ع) در این نامه به واقع شدن اتفاق مهاجرین و انصار بر خلافت و ولایت خود استدلال می‌کنند منافاتی با آنچه که امامیه بدان معتقد است ندارد بلکه با تأمل در حقیقت امر روشن می‌گردد که چه بسا مؤید این اعتقاد آنها می‌باشد توضیح مطلب آنکه، با توجه به اینکه معاویه در زمان خلافت علی(ع) بدین بهانه که خود را منصوب از طرف خلیفه دوم و سوم برای استانداری شام می‌دانست خلفایی که مشروعیت خلافت آن خلفا را بدین دلیل می‌دانست که اجماع بر خلاف آنها واقع شده بود لذا به واسطه این نصب حکومت او نیز مشروعیت دارد.[۴]

طبق کلام علی(ع) امام و خلیفه مسلمین اگر با اجماع جمیع مهاجرین انتخاب گردد این انتخاب، انتخابی مورد رضای خداوند می‌باشد، و اعتقاد امامیه غیر از این نیست، چرا که امامیه معتقد است که اگر چنین اجماعی بین مسلمین حاصل گردد یقیناً بین اجماع کنندگان، رأی امام منصوب از طرف خداوند نیز وجود دارد، و چنین اجماعی حجت داشته و قابل قبول می‌باشد.


منابع

  1. . شرح نهج‌البلاغه، ۱۴ ص، ۳۵ ابن ابی‌الحدید معتزلی، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴، هجری قمری.
  2. نهج البلاغه، نامه ۶، ترجمه محمد تقی جعفری
  3. نهج‌البلاغه، خطبه ۶
  4. . همان.