پیش نویس:عرش الهی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
== معنای عرش الهی == | == معنای عرش الهی == | ||
=== '''تعریف لغوی عرش''' === | |||
عرش به معنای تخت پادشاه،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کتاب العین|نام=خليل بن احمد|نام خانوادگی=فراهیدی|صفحه=249}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=لسان العرب|نام=ابن منظور|نام خانوادگی=انصاری|جلد=6|صفحه=313}}</ref> سقف و چیزی است که به ارتفاع تکیه داده باشد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مفردات|نام=راغب|نام خانوادگی=اصفهانی|صفحه=558}}</ref> | |||
در اصطلاح فلسفه و [[عرفان]] به معنای علم<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ممدّ الهمم|نام=حسن حسن زاده|نام خانوادگی=آملی|جلد=3|صفحه=501}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اسرار الحکم|نام=محقق|نام خانوادگی=سبزواری|صفحه=۳۵۰ و ۶۴۸}}</ref> و قدرت [[خداوند]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ممدّ الهمم|نام=حسن حسن زاده|نام خانوادگی=آملی|جلد=3|صفحه=501}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر القرآن|نام=صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی|نام خانوادگی=ملاصدرا|جلد=4|صفحه=182}}</ref> و جسم کل<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مفاتیح الغیب|نام=صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی|نام خانوادگی=ملاصدرا|صفحه=۴۵۴}}</ref> است و در اصطلاح علم کلام به معنای ملک<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=التفسیر الکبیر|نام=فخرالدین|نام خانوادگی=رازی|جلد=14|صفحه=270}}</ref> و ماسویالله<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مرآة العقول|نام=محمد باقر بن محمد تقی|نام خانوادگی=مجلسی|جلد=2|صفحه=69}}</ref> بهکار رفته است. | |||
=== '''نظر امام خمینی''' === | |||
[[امامخمینی]] به برخی از این معانی اشاره کرده و افزون بر آن دو معنای دیگر را به آن افزوده است که [[واحدیت]] و فیض مقدس میباشد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=آداب الصلاة|نام=روح الله|نام خانوادگی=خمینی|صفحه=۲۷۳و۲۷۴}}</ref> | |||
=== '''معنای نجومی و فلکی''' === | |||
در اصطلاح هیئت و نجوم نیز به معنای فلکالافلاک است<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم|نام=محمد بن علی ابن القاضی محمد حامد بن محمد صابر الفاروقی الحنفی|نام خانوادگی=تهانوی|جلد=2|صفحه=۱۱۷۱}}</ref> که از آن به فلک اطلس و فلک اقصی تعبیر میشود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تشریح الافلاک|نام=محمد بن عزّالدین حسین|نام خانوادگی=بهایی}}</ref> | |||
=== معنای مرتبط با عرش === | |||
از الفاظ مرتبط با عرش، کرسی است که به معنای چیزی است که بر آن مینشینند<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مجمع البحرین|نام=فخرالدّین بن محمدعلی|نام خانوادگی=طریحی|جلد=4|صفحه=99}}</ref> و بر آن تکیه میزنند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=لسان العرب|نام=ابن منظور|نام خانوادگی=انصاری|جلد=6|صفحه=193}}</ref> در اصطلاح فلسفی فلک اقصای جسمانی<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الحکمة المتعالیه|نام=صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی|نام خانوادگی=ملاصدرا|جلد=6|صفحه=۳۰۴و۳۰۵}}</ref> و محل امر و نهی<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کتاب التعریفات،|نام=علی بن محمد|نام خانوادگی=جرجانی|صفحه=119}}</ref> و نفس کلی است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مجموعه رسائل فلسفى صدر المتالهين|نام=صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی|نام خانوادگی=ملاصدرا|صفحه=۴۴۶}}</ref> | از الفاظ مرتبط با عرش، کرسی است که به معنای چیزی است که بر آن مینشینند<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مجمع البحرین|نام=فخرالدّین بن محمدعلی|نام خانوادگی=طریحی|جلد=4|صفحه=99}}</ref> و بر آن تکیه میزنند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=لسان العرب|نام=ابن منظور|نام خانوادگی=انصاری|جلد=6|صفحه=193}}</ref> در اصطلاح فلسفی فلک اقصای جسمانی<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الحکمة المتعالیه|نام=صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی|نام خانوادگی=ملاصدرا|جلد=6|صفحه=۳۰۴و۳۰۵}}</ref> و محل امر و نهی<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کتاب التعریفات،|نام=علی بن محمد|نام خانوادگی=جرجانی|صفحه=119}}</ref> و نفس کلی است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مجموعه رسائل فلسفى صدر المتالهين|نام=صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی|نام خانوادگی=ملاصدرا|صفحه=۴۴۶}}</ref> | ||
=== نظر شیخ صدوق === | |||
[[شیخ صدوق]] عرش را به علم بیپایان پرودگار تفسیر کرده است. برخی دیگر نیز آن را کنایه از فرمانروایی، حاکمیت و مالکیت خداوند میدانند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=التمهید فی علوم القرآن|سال=1416|نام=محمدهادی|نام خانوادگی=معرفت|جلد=3|صفحه=125}}</ref> | [[شیخ صدوق]] عرش را به علم بیپایان پرودگار تفسیر کرده است. برخی دیگر نیز آن را کنایه از فرمانروایی، حاکمیت و مالکیت خداوند میدانند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=التمهید فی علوم القرآن|سال=1416|نام=محمدهادی|نام خانوادگی=معرفت|جلد=3|صفحه=125}}</ref> | ||
=== نظر علامه طباطبایی === | |||
[[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] معتقد است عرش مرحله تکامل یافتهای از عوالم وجود و مرکز فرماندهی جهان و محل صدور دستورات الهی است و نشستن خداوند بر عرش نیز کنایه از تدبیر جهان و علم او به تمام امور است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المیزان|سال=1417|نام=سید محمدحسین|نام خانوادگی=طباطبایی|جلد=17|صفحه=289}}</ref> | [[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] معتقد است عرش مرحله تکامل یافتهای از عوالم وجود و مرکز فرماندهی جهان و محل صدور دستورات الهی است و نشستن خداوند بر عرش نیز کنایه از تدبیر جهان و علم او به تمام امور است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المیزان|سال=1417|نام=سید محمدحسین|نام خانوادگی=طباطبایی|جلد=17|صفحه=289}}</ref> | ||
نسخهٔ ۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۴:۱۸
![]() | این مقاله هماکنون به دست Mohammadaminrazi در حال ویرایش است. |
مقصود از عرش الهی در روایات چیست؟
عرش در تعاریف مختلف به معنای تخت پادشاهی، سقف، علم و قدرت خداوند، جسم کل، ملک و ماسویالله آمده است. در فلسفه، کلام و عرفان، تعابیر گوناگونی از عرش ارائه شده که شامل مرکز فرماندهی جهان، علم بیپایان خداوند، محل سلطنت و تدبیر الهی و حتی فلکالافلاک است. برخی عرش را جسمی مادی دانستهاند، درحالیکه دیگران آن را نمادی از اقتدار الهی تعبیر کردهاند. در روایات، عرش مکانی عظیم توصیف شده که فرشتگان آن را حمل میکنند و بر آن جمله "لا اله الا الله، محمد رسولالله، علی امیرالمؤمنین" نوشته شده است. همچنین در سایر ادیان به عرش الهی اشاره شده و آن را تخت خداوند توصیف کردهاند.
در روایات، عرش جایگاهی عظیم دارد که فرشتگان مقرب آن را حمل میکنند و تمثال همه موجودات در آن ثبت شده است. همچنین، از آن بهعنوان عرش نورانی یاد شده که مخلوقات توان نگاه کردن به آن را ندارند. نقل شده که پیامبر(ص) در معراج معصومان را در کنار عرش مشاهده کرده است. فاصله میان ستونهای عرش چنان گسترده است که طی آن هزار سال طول میکشد. در سایر ادیان نیز به عرش اشاره شده است؛ در کتاب مقدس، آسمان عرش خداوند نامیده شده و از آن بهعنوان تختی با چرخهای آتشین که خداوند بر آن نشسته، یاد شده است.
روایات مختلفی درباره عرش وجود دارد که از جمله آنها این است که فرشتگان مقرب الهی عرش را حمل میکنند و تمثال تمام موجودات جهان در آن قرار دارد. برخی معتقدند که جمله «لا اله الا الله، محمد رسولالله، علی امیرالمؤمنین» بر روی عرش نوشته شده است. در برخی روایات، عرش به عنوان علم بیپایان خداوند معرفی میشود و از نظر عظمت، تمام موجودات در برابر عرش مانند حلقهای در بیابان هستند. عرش از نور ساخته شده و هیچ موجودی نمیتواند به آن نگاه کند. درباره معنای عرش، دیدگاههای مختلفی وجود دارد؛ برخی بر این باورند که عرش تنها باید مورد ایمان قرار گیرد و از تفکر درباره آن پرهیز شود، در حالی که برخی دیگر آن را به مفاهیم مادی یا تمثیلی مانند فرمانروایی و علم خداوند تفسیر میکنند. همچنین در ادیان دیگر نیز به مفهومی مشابه با عرش اشاره شده است، مانند کتاب مقدس که از عرش خدا و ملائکهٔ اطراف آن سخن گفته است.
معنای عرش الهی
تعریف لغوی عرش
عرش به معنای تخت پادشاه،[۱][۲] سقف و چیزی است که به ارتفاع تکیه داده باشد.[۳]
در اصطلاح فلسفه و عرفان به معنای علم[۴][۵] و قدرت خداوند[۶][۷] و جسم کل[۸] است و در اصطلاح علم کلام به معنای ملک[۹] و ماسویالله[۱۰] بهکار رفته است.
نظر امام خمینی
امامخمینی به برخی از این معانی اشاره کرده و افزون بر آن دو معنای دیگر را به آن افزوده است که واحدیت و فیض مقدس میباشد.[۱۱]
معنای نجومی و فلکی
در اصطلاح هیئت و نجوم نیز به معنای فلکالافلاک است[۱۲] که از آن به فلک اطلس و فلک اقصی تعبیر میشود.[۱۳]
معنای مرتبط با عرش
از الفاظ مرتبط با عرش، کرسی است که به معنای چیزی است که بر آن مینشینند[۱۴] و بر آن تکیه میزنند.[۱۵] در اصطلاح فلسفی فلک اقصای جسمانی[۱۶] و محل امر و نهی[۱۷] و نفس کلی است.[۱۸]
نظر شیخ صدوق
شیخ صدوق عرش را به علم بیپایان پرودگار تفسیر کرده است. برخی دیگر نیز آن را کنایه از فرمانروایی، حاکمیت و مالکیت خداوند میدانند.[۱۹]
نظر علامه طباطبایی
علامه طباطبایی معتقد است عرش مرحله تکامل یافتهای از عوالم وجود و مرکز فرماندهی جهان و محل صدور دستورات الهی است و نشستن خداوند بر عرش نیز کنایه از تدبیر جهان و علم او به تمام امور است.[۲۰]
حقیقت عرش
گروهی از متکلمان؛ از قبیل مجسّمه و مشبّهه قائل به تجسم خداوند بوده و معنای لغوی عرش را اختیار کردهاند و معتقدند عرش تختی است که خداوند بر آن نشسته است.[۲۱] درمقابل برخی از معتزله تشبیه در عرش را نپذیرفته اما در توضیح و تأویل آن به بیراهه رفتهاند و آن را مجرد تخیل و تمثیل معنا کردهاند که مقصود بیان عظمت و کبریای حق است.[۲۲] بعضی مفسران همانند زمخشری،[۲۳] فخر رازی،[۲۴] بیضاوی[۲۵] و نیشابوری[۲۶] در این امر از معتزله متأثر بودهاند.[۲۷] آنان بر اساس مشرب تفسیری خود، تفاسیرِ متعددی چون ملک[۲۸] و عالم جسمانی[۲۹] از عرش آرایه کردهاند،[۳۰] اما برخی متکلمان شیعی طبق بعضی روایات،[۳۱] عرش را به علم[۳۲] یا ماسویالله[۳۳] معنا کردهاند. بنابر نظر ملاصدرا این نوع بیانات بازکردن باب سفسطه و تعطیل و فتح باب تأویل در معاد جسمانی، عذاب قبر، صراط، میزان و حساب است.[۳۴] برخی با تطبیق آن بر هیئت بطلمیوسی آن را بر فلکالافلاک منطبق کردند[۳۵] و برخی با رد این نظریه در علوم جدید ناگزیر از تفسیر دیگری در این زمینه شدند.[۳۶]
برخی از حکما عرش را بر فلک و آسمان نهم تطبیق داده و بر این باورند که جهان دارای نه فلک میباشد که فلک نهم را محددالجهات، فلکالافلاک، فلک اقصی و فلک اطلس نیز مینامند.[۳۷] برخی آن را به معنای جسم کل، علم حقتعالی و وجود منبسط او دانستهاند.[۳۸] عدهای به مناسبت معنای لغوی که به معنای تخت پادشاهی است، عرش را کنایه از محل سلطنت و اقتدار محل تدبیر عوالم مادون میدانند و بیانگر مقامی است که زمام همه امور به آن منتهی میشود.[۳۹]
عرفا تفسیرهای مختلفی از عرش بیان کردهاند و عرش را محیط بر جمیع اجسام[۴۰] و آن را محل استقرار اسمای الهی میدانند.[۴۱] قلب مؤمن از معانی دیگری است که برای عرش ذکر کردهاند؛[۴۲] از این جهت قلب انسان کامل را عرش اکبر نامیدهاند.[۴۳]
امامخمینی علاوه بر معانی مزبور دو معنای دیگر به عرش نسبت میدهد که به اعتقاد ایشان در کلمات عرفا مشاهده نمیشود. معنای اول حضرت واحدیت است که محل اقتدار و سلطنت فیض اقدس است و معنای دوم فیض مقدس است که محل سلطنت اسم اعظم است. به اعتقاد ایشان اختلاف ظواهر اخبار در معنای عرش و همچنین حاملان آن، به تعدد معانی عرش بر میگردد و در واقع میان اخبار اختلاف و تعارضی نیست.[۴۴]
امامخمینی معانی و کاربردهای دیگری برای عرش ذکر کرده است: ماسویالله، جسم کل، علم (علم فعلی)[۴۵]، علم قضایی[۴۶]، جسم کل محیط، مجموع عالم، علم مفاض به انبیا(ع) و حجج(ع) و فیض منبسط.[۴۷] همچنین ایشان با استناد به برخی روایات،[۴۸] قلب مؤمن را عرش رحمان میداند و معتقد است چون قلب مؤمن منزلگاه و محل سلطنت حق است، توجه و محبت به غیر حق و اولیا او در مشرب عرفان جایز نیست.[۴۹]
ویژگیهای عرش در روایات
حمل عرش توسط فرشتگان مقرب
در روایات عرش را به فرشتگان مقرب الهی عرش را حمل میکنند و تمثال تمام موجودات جهان در عرش وجود دارد.[۵۰]
شعار توحید و ولایت
جملهٔ ««لا اله الّا اللّه، مُحَمَّدٌ رَسولاللّه، علیٌ امیرالمؤمنین»؛ خدایی جز خدای یگانه نیست. محمد (ع) فرستاده خداست و علی (ع) امیر مومنان است.»بر روی عرش نوشته شده است.[۵۱]
عرش بهعنوان علم بیپایان خداوند
در حدیثی از پیامبر(ص) نقل شده است در سفر معراج، هنگامی که به عرش نگاه کردم، مشاهده کردم همهمعصومان در طرف راست عرش قرار دارند. در بعضی از روایات نیز وارد شده که عرش، علم بیپایان پروردگار است.[۵۲]
عظمت و اندازه عرش
از دیدگاه روایات، عرش باعظمت است و تمام موجودات در مقابل عرش، مثل حلقهای در بیابانی پهناورند.[۵۳] همچنین فاصلهٔ بین هریک از ستونهای عرش، بهاندازهای است که هزار سال طول میکشد تا پرندهٔ تیزپروازی بتواند از ستونی به ستون دیگر آن برود.[۵۴] عرش از کرسی بزرگتر است.[۵۵]
خلق عرش از نور
خداوند عرش را از نور خلق کرده است و هیچکدام از مخلوقات نمیتوانند به آن نگاه کنند.[۵۶]
عرش در ادیان دیگر
عرش الهی در ادیان دیگری مطرح شده است. در کتاب مقدس آمده است به آسمان قسم نخورید؛ زیرا آسمان همان عرش خداست.[۵۷] همچنین از آن به تختی یاد شده که چرخهایی دارد و خداوند بر آن نشسته[۵۸] و عرش و چرخهای آن از آتش ملتهباند.[۵۹] در جای دیگری از این کتاب، از فرشتگانی یاد شده که بر سریر (عرش) الهی نشستهاند.[۶۰] همینطور بیان شده است ملائکه سَرّافین در اطراف تخت پروردگار، به تسبیح او مشغولاند.[۶۱]
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ فراهیدی، خليل بن احمد. کتاب العین. ص۲۴۹.
- ↑ انصاری، ابن منظور. لسان العرب. ج۶. ص۳۱۳.
- ↑ اصفهانی، راغب. مفردات. ص۵۵۸.
- ↑ آملی، حسن حسن زاده. ممدّ الهمم. ج۳. ص۵۰۱.
- ↑ سبزواری، محقق. اسرار الحکم. ص۳۵۰ و ۶۴۸.
- ↑ آملی، حسن حسن زاده. ممدّ الهمم. ج۳. ص۵۰۱.
- ↑ ملاصدرا، صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی. تفسیر القرآن. ج۴. ص۱۸۲.
- ↑ ملاصدرا، صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی. مفاتیح الغیب. ص۴۵۴.
- ↑ رازی، فخرالدین. التفسیر الکبیر. ج۱۴. ص۲۷۰.
- ↑ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی. مرآة العقول. ج۲. ص۶۹.
- ↑ خمینی، روح الله. آداب الصلاة. ص۲۷۳و۲۷۴.
- ↑ تهانوی، محمد بن علی ابن القاضی محمد حامد بن محمد صابر الفاروقی الحنفی. موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم. ج۲. ص۱۱۷۱.
- ↑ بهایی، محمد بن عزّالدین حسین. تشریح الافلاک.
- ↑ طریحی، فخرالدّین بن محمدعلی. مجمع البحرین. ج۴. ص۹۹.
- ↑ انصاری، ابن منظور. لسان العرب. ج۶. ص۱۹۳.
- ↑ ملاصدرا، صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی. الحکمة المتعالیه. ج۶. ص۳۰۴و۳۰۵.
- ↑ جرجانی، علی بن محمد. کتاب التعریفات،. ص۱۱۹.
- ↑ ملاصدرا، صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی. مجموعه رسائل فلسفى صدر المتالهين. ص۴۴۶.
- ↑ معرفت، محمدهادی (۱۴۱۶). التمهید فی علوم القرآن. ج۳. ص۱۲۵.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین (۱۴۱۷). المیزان. ج۱۷. ص۲۸۹.
- ↑ آمدی، سیف الدین. آبکار الافکار. ص۴۶۱.
- ↑ ملاصدرا، صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی. شرح اصول الکافی. ج۳. ص۳۱۰.
- ↑ زمخشری، جارالله محمودبن عمر. الکشاف. ج۳. ص۵۲.
- ↑ فخر رازی، ابوعبداللّه محمّد بن عمر بن حسين رازى شافعى. التفسیر الکبیر. ج۱۴. ص۲۵۸و۲۷۶.
- ↑ بیضاوی، ناصرالدین عبدالله بن عمر. تفسیر بیضاوی. ج۳. ص۱۶.
- ↑ نیشابوری، نظام الدین حسن بن محم. تفسیر غرائب القرآن. ج۳. ص۲۴۷و۲۶۴.
- ↑ ملاصدرا، محمد بن ابراهیم قوام شیرازی. شرح اصول الکافی. ج۳. ص۳۱۱.
- ↑ زمخشری، محمود بن عمر بن محمد. الکشاف. ج۳. ص۵۲.
- ↑ فخرالدين، ابوعبداللّه محمّد بن عمر بن حسين رازى شافعى. التفسیر الکبیر. ص۱۳۷.
- ↑ مصاحب، غلامحسین. دایرةالمعارف فارسی. ج۲. ص۱۷۲۷.
- ↑ صدوق، محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی. التوحید. ص۳۲۷.
- ↑ فیض کاشانی، ملا محمد بن مرتضی بن محمود. تفسیر الصافی. ص۲۸۲.
- ↑ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی. مرآة العقول. ج۲. ص۶۹و۷۳.
- ↑ ملاصدرا، صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی. شرح اصول الکافی. ج۳. ص۳۱۱.
- ↑ سجادی، جعفر. فرهنگ معارف اسلامی. ج۳. ص۱۴۳۷.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین (۱۴۱۷). المیزان. ج۸. ص۱۵۴.
- ↑ میرداماد، سید محمدباقر بن محمد حسینی استرآبادی. مصنفات. ص۵۶۶.
- ↑ سبزواری، محمدباقر. اسرار الحکم. ص۶۴۸.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین. المیزان. ج۸. صص۱۴۸و ۱۵۰ و ۱۵۶.
- ↑ ابن عربی، محمد بن علی. الفتوحات المکیه. ج۲. ص۱۷۴.
- ↑ ابن عربی، محمد بن علی. الفتوحات المکیه. ج۲. ص۱۲۹.
- ↑ لاهیجی، محمد بن یحیی. مفاتیح الأعجاز. صص۱۸۴و۱۸۶.
- ↑ تهانوی، محمد بن علی ابن القاضی محمد حامد بن محمد صابر الفاروقی الحنفی. موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم. ج۲. ص۱۱۷۱.
- ↑ خمینی، روح الله. آداب الصلاة. ص۲۷۳.
- ↑ خمینی، روح الله. آداب الصلاة. ص۲۷۳.
- ↑ خمینی، روح الله. تقریرات. ج۲. ص۵۴۷.
- ↑ خمینی، روح الله. حدیث جنود. صص۳۰و۳۱.
- ↑ مجلسی، محمدباقر (۱۴۰۳). بحارالانوار. ج۲۷. ص۱. ج۵۸. ص۳۹.
- ↑ خمینی، روح الله. چهل حدیث. ص۴۸۰.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین (۱۴۱۷). المیزان. ج۸. ص۱۷۰.
- ↑ مجلسی، محمدباقر (۱۴۰۳). بحارالانوار. ج۲۷. ص۱.
- ↑ مختاری، بیات. عرش خدا و تفاوت آن با کرسی. ص۵۸.
- ↑ رستمی و آلبویه (۱۳۹۳). سیری در اسرار فرشتگان. ص۱۹۸.
- ↑ رستمی و آلبویه (۱۳۹۳). سیری در اسرار فرشتگان. ص۱۹۸.
- ↑ مختاری، بیات. عرش خدا و تفاوت آن با کرسی. ص۵۹.
- ↑ جعفری، یعقوب. معارف قرآنی دیدگاهها در باره عرش خدا. ج۴۱.
- ↑ «باب ۵، آیه ۳۵». کتاب مقدس،کتاب متی.
- ↑ «باب ۱، آیه ۲۶». کتاب مقدس، کتاب حزقیال.
- ↑ «باب۷، آیه ۹». کتاب مقدس، کتاب دانیال.
- ↑ «باب۲۲، آیه ۱۹». کتاب مقدس، کتاب اول پادشاهان.
- ↑ «باب۶، آیه۳». کتاب مقدس، کتاب اشعیای نبى.