توسل از نظر وهابیت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
نظر وهابیها درمورد توسل به قرآن واهل بیت چیست و چگونه نظر آنان مردود شمرده میشود؟ | نظر وهابیها درمورد توسل به قرآن واهل بیت چیست و چگونه نظر آنان مردود شمرده میشود؟ | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}}{{درگاه| | {{پاسخ}} | ||
{{درگاه|سنت}} | |||
توسل به [[پیامبران]] و اهل بیت(ع) در مذهب [[شیعه]] به عنوان یک عمل مشروع و مؤثر شناخته میشود. مؤمنان بر این باورند که اهل بیت(ع) به عنوان واسطههایی بین خدا و بندگان، میتوانند در دنیا و آخرت شفاعت کنند و در زمانهای سخت به دعاها و خواستههای مؤمنان پاسخ دهند. این عمل به عنوان یک وسیله برای نزدیک شدن به خداوند و برآورده شدن دعاها تلقی میشود. | توسل به [[پیامبران]] و اهل بیت(ع) در مذهب [[شیعه]] به عنوان یک عمل مشروع و مؤثر شناخته میشود. مؤمنان بر این باورند که اهل بیت(ع) به عنوان واسطههایی بین خدا و بندگان، میتوانند در دنیا و آخرت شفاعت کنند و در زمانهای سخت به دعاها و خواستههای مؤمنان پاسخ دهند. این عمل به عنوان یک وسیله برای نزدیک شدن به خداوند و برآورده شدن دعاها تلقی میشود. | ||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۵: | ||
| شاخه فرعی۳ = | | شاخه فرعی۳ = | ||
}} | }} | ||
{{ | {{ارزیابی | ||
| شناسه =شد | | شناسه = شد | ||
| | | عکس = شد | ||
| | | درگاه = شد | ||
| | | ادبیات = شد | ||
| | | پیوند = شد | ||
| | | ناوبری = <!--خالی | شد--> | ||
| | | تغییرمسیر = <!--خالی | شد--> | ||
| ارجاعات = | | ارجاعات = شد | ||
| ارزیابی کمی = | | ارزیابی کمی = شد | ||
| | | ارزیابی کیفی = <!--خالی | شد--> | ||
| اولویت =ب | | اولویت = ب | ||
| کیفیت = | | کیفیت = خوب | ||
}} | }} | ||
{{پایان متن}} | {{پایان متن}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۰۳
نظر وهابیها درمورد توسل به قرآن واهل بیت چیست و چگونه نظر آنان مردود شمرده میشود؟
توسل به پیامبران و اهل بیت(ع) در مذهب شیعه به عنوان یک عمل مشروع و مؤثر شناخته میشود. مؤمنان بر این باورند که اهل بیت(ع) به عنوان واسطههایی بین خدا و بندگان، میتوانند در دنیا و آخرت شفاعت کنند و در زمانهای سخت به دعاها و خواستههای مؤمنان پاسخ دهند. این عمل به عنوان یک وسیله برای نزدیک شدن به خداوند و برآورده شدن دعاها تلقی میشود.
تجربیات تاریخی نشان میدهد که در زمانهای مختلف، مؤمنان به اهل بیت (ع) توسل جسته و از آنها یاری طلبیدهاند. زیارتهای معروف مانند زیارت عاشورا و زیارت جامعه کبیره نمونههایی از توسل در دعاها و زیارتها هستند که در آنها به شفاعت و یاری اهل بیت(ع) اشاره شده است. این عمل به تقویت ایمان و نزدیکی به خداوند کمک میکند.
از موضوعاتی که در طول تاریخ بین همه مسلمانان رایج بوده، موضوع استغاثه و درخواست حاجت از اولیای الهی است که مورد قبول همه مسلمانان به جز وهابیت میباشد که این عمل را مشروع و جایز میدانند در حقیقت انسان با استغاثه نمودن، وجود مقدس پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) را واسطه فیض قرار میدهد و معتقد است همه امور تحت اختیار خداوند متعال میباشد و شخص، ائمه معصومین(ع) را واسطه بین خود و خداوند متعال قرار میدهد. ولی در عین حال، علمای وهابیت دارای نظریات خاصی میباشند و این عمل را جایز نمیدانند.
وهابیها درباره توسل دیدگاه ثابتی ندارند. محمد بن عبدالوهاب آن را به صورت مطلق ناقض اسلام میداند و آن را دلیل بر کفر میداند. اما توسل به اسماء و صفات خداوند و قرآن را جایز میدانند. وهابیهای معاصر درباره توسل قائل به تفصیل شدهاند. مسلمانان غیر وهابی درباره توسل نظر مخالف وهابیان را دارند. همچنین دلایلی بر جواز توسل هم در قرآن و هم در روایات و سخنان علما وجود دارد.
مقدمه
اصطلاحات
۱. توسل
در لغت از ماده «وسل» باب تفعل و به معنی تقرب و نزدیک شدن به وسیله عمل میدانند[۱] فیومی در معنای آن میگوید: «توسل الی ربه بوسیله تقرب الیه بعمل» که منظور از «توسل الی ربه» بوسیله این است که توسط عملی به خداوند نزدیک شد،[۲] که صاحب لسان العرب هم موافق این معنا است.[۳]
توسل در اصطلاح به معنای تقرب و نزدیکی جستن نهفته است زیرا غالبا توسل به این معنی است که عبد چیزی یا کسی را در پیشگاه خداوند واسطه کند تا خداوند دعای او را بپذیرد و او به مطلوب خویش برسد؛ لذا گفتهاند در اصطلاح «فالتوسل هو التوصل الی المراد و السعی فی تحقیقه»[۴] و صاحب لزیارة و التوسل در تعریف آن مینویسد: بنده توسط چیزی که وسیله او برای برآورده شدن دعا و رسیدن به خواسته میباشد به خداوند تقرب جوید.[۵] اما به این معنا نیست که چیزی را از شخص پیامبر یا امام به صورت مستقل تقاضا کنند، بلکه منظور این است با اعمال صالح یا پیروی از پیامبر و امام، یا شفاعت آنان یا سوگند دادن خداوند به مقام و مکتب آنها از خداوند پیزی بخواهد.[۶] بنابراین بین معنای لغوی و اصطلاحی توسل تناسب وجود دارد و در هر دو تقرب و رسیدن به مقصد لحاظ شده است.
۲. استغاثه
استغاثه با توسل قرابت معنایی دارد و از ماده «غوث» و به معنای نصرت و یاری است[۷] و زمانی که معنای طلب باب «استفعال» در آن به کار رود معنای یاری جستن میدهد و از این رو با توسل هم معنا میشود، همانطور که در حدیث نبوی «استغاثه» جای توسل به کار برده شده است: «ان الشمس تدعوا یوم القیامة حتی یبلغ العرق نصف الاذن فبینما هم کذلک استغاثوا بآدم ثم موسی ثم بمحمد صلی الله علیه و السلم؛ در روز قیامت آفتاب به گونه ای نزدیک میشود که عرق به وسط گوشها میرسد و مردم که از شدت تابش و گرمای خورشید بی تاب میشوند ابتدا به حضرت آدم و سپس به حضرت موسی و سپس به حضرت محمد(ص) متوسل میگردند.»[۸]
۳. شفاعت
شفاعت از ماده «شفع»، که دالالت بر جفت شدن دو یا چند چیز با یکدیگر دارد؛ لذا معنایی که شفاعت دارد همان طلب و یاری از اولیاء و انبیاء در روز قیامت برای رهایی از دوزخ است که البته این نوعی توسل است؛ سهمودی مینویسد: «التوسل به صلی الله تعالی علی و سلم فی عرصات القیامة فیشفع الی ربه تعالی؛ توسل به رسول خدا(ص) در عرصه قیامت نیز وجود دارد پس او نزد خداوند بلند مرتبه شفاعت میکند.»[۹] البته واژه شفاعت با این مفهموم گاهی نیز در معنای مطلق توسل به کار میرود.
توسل در مذهب وهابیت
دیدگاه وهابیت
برخی از وهابیها توسل را به مشروع و غیر مشروع تقسیم کردهاند. یکی از توسلهای مشروع توسل به اسماء و صفات الهی است؛ یعنی از نظر وهابیها توسل به خدا به وسیله اسماء و صفات خداوند جایز است، آیه شریفه که میفرماید:﴿وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی فَادْعُوهُ بِهَا﴾(اعراف:۱۸۰) بر این مطلب دلالت دارد.[۱۰] و طبق بعضی از آیات قرآن چون: «و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا»، «قل لله الشفاعه جمیعا»، «ویعبدون من دون الله ما لا یضرهم ولا ینفعهم ویقولون هؤلاء شفعاؤنا عند الله قل اتنبئون الله بما لا یعلم فی السموات ولا فی الارض سبحانه وتعالی عما یشرکون» هر گونه واسطه قرار دادن بین خداوند و انسان شرک است.[۱۱][۱۲][۱۳][۱۴]
بنابراین وهابیها توسل به قرآن را از باب اینکه قرآن از صفات خداوند بهشمار میآید جایز میدانند. آنان میگویند که توسل به قرآن جایز است زیرا قرآن از حیث لفظ و معنا کلام خدا است و کلام خدا صفتی از صفات خدا است. پس توسل به قرآن توسل به صفتی از صفات خداوند به سوی خدا است. و این مسئله با توحید منافات ندارد و به شرک منجر نمیشود.[۱۵]
اما توسل به اولیا، پیامبران و اهل بیت رسول خدا را جایز نمیدانند. محمد بن عبدالوهاب میگوید: اگر کسی بگوید ای خدا به وسیله پیغمبرت(ص) به تو متوسل میشوم که مرا مشمول رحمت خود قرار دهی، چنین شخصی به راه شرک رفته و عقیده او همان عقیده اهل شرک است.[۱۶][۱۷]
دیدگاه وهابیهای معاصر
وهابیهای معاصر در این مسئله به دست و پا افتاده و توسل به اولیاء الهی را بر چند قسم تقسیم کردهاند:[۱۸]
- یک نوع آن این است که انسان از ولی زنده خداوند بخواهد که او از خدا برایش مثلاً سعه رزق یا شفای مریض و امثال اینها را بخواهد این گونه توسل از نظر آنان جایز است.
- نوع دوم توسل به اولیاء خداوند این گونه است که خدا را منادا قرار دهد و به حب و دوستی بین خود و پیامبر یا بین خود و اولیاء الهی متوسل شود، این گونه توسل نیز جایز است؛ مثلاً بگوید: «اللهم إنی أسألك بحبی لنبیك واتباعی له وبحبی لأولیائك أن تعطینی كذا».
- نوع سوم توسل به اولیاء خداوند، توسل به جاه و مقام پیامبر و اولیاء خداوند است؛ مثلاً بگوید: «اللهم إنی أسألك بجاه نبیك أو بجاه الحسین»، این گونه توسل جایز نیست. این گونه توسل به دلیل اینکه بعد از وفات پیامبران و اولیاء انجام میگیرد هرچند مقام آنان بزرگ است جایز نیست.
- نوع چهارم توسل به اولیاء الهی این است که به خود اولیاء متوسل شده و از خداوند حاجتش را بخواهد؛ مثلاً بگوید: «اللهم إنی أسألک کذا بولیک فلان أو بحق نبیک فلان» این نوع توسل نیز جایز نیست. وهابیها در عدم جواز آن میگوید که هیچ مخلوقی بر خداوند حق ندارد که خدا را به وسیله آن قسم داد تا حاجتی را برآورده کند. این نوع توسل از نظر وهابیان از موجبات واضح شرک است.
دیدگاه محمد بن عبدالوهاب
محمد بن عبدالوهاب توسل را از نواقض اسلام میداند. او میگوید اگر کسی بین خود و خدا وسائطی قرار دهد و از آنان شفاعت بخواهد موجب کفر میشود.[۱۹]
رد دیدگاه وهابیت توسط اهلسنت
نخستین ردی که از طرف علما اهلسنت بر محمد بن عبد الوهاب صورت گرفت کتاب الصواعق الاهیه فی الرد علی الوهابیه به نگارش سلیمان بن عبد الوهاب برادر محمد بن عبد الوهاب است. انحراف وهابیت در توسل همیشه مورد انتقاد اهلسنت بوده است مانند کلام سلامی که به آن اشاره کرده است: «القول بجواز التوسل و استجابه هو قول جمهور علماء اهل السنه و الجماعه، بل هو قول المسلمین بجمیع فرقهم و مذاهبهم الا المذهب الذی ینتسب الیه مدعو السلفیه»[۲۰]
سقاف القرشی میگوید: طلب یاری و شفاعت به وسیله پیامبر(ص) از خدای او را هیچ کدم از پیشینیان و پسینیان انکار ننمونده اند تا اینکه این تیمیه آمد و آن را انکار نمود و از راه راست عدول نمود و آنچه که قبل از او هیچ عالمی نگفته بود را ابداع کرد. اگر حرف این تیمیه صحیح است پس چرا پیامبر(ص) به مردی میآموزد که توسط او به خدا متوسل شود: «اللهم إنی أتوجه الیک بنبیک محمد نبی الرحمة» پس با وجود توسل، شرک به خدای بزرگ است؟ و آیا پیامبر(ص) آنچه را که مردم را به شرک میاندازد، آموزش میدهد؟ منزه باد خدا که این سخن بهتان بزرگی است.[۲۱]
توسل امام شافعی به اهل بیت پیامبر(ص)
ابن حجر مکّی در صواعق المحرقه از امام شافعی پیشوای معروف اهلسنت نقل میکند که امام شافعی به اهل بیت پیغمبر(ص) توسّل میجست و این شعر معروف را از او نقل میکند:[۲۲]
آل النبی ذریعتی | و هم الیه وسیلتی | |
خاندان پیغمبر اکرم(ص) وسیله منند | آنها در پیشگاه او سبب تقرّب من هستند |
ارجوا بهم أعطی غداً | بید الیمین صحیفتی | |
امیدوارم فردای قیامت به سبب آنها | نامه اعمال من به دست راست من سپرده شود |
از این روایات به خوبی استفاده میشود که توسل به پیامبر گرامی(ص) به منظور برآورده شدن حاجات و نیازها جایز است، بلکه رسول خدا (طبق حدیث اول) آن مرد نابینا را فرمان داد تا با وسیله قرار دادن پیامبر(ص) بین خود و خدا حاجت خویش را از خداوند درخواست نماید و فلسفه واقعی توسل همین است که انسانهای نیازمند و گنه کار با واسطه قرار دادن مردان خدا و آنها که مقربان درگاه الهی هستند به خواستههای خود برسند.
توسل در مذهب شیعه
دیدگاه مذهب شیعه
توسل در لغت به معنای انتخاب وسیله، و وسیله به معنای چیزی است که انسان را به دیگری نزدیک کند، لسان العرب میگوید: توسل جستن به سوی خدا و انتخاب وسیله، این است که انسان عملی انجام دهد که او را به خدا نزدیک کند، و وسیله به معنای چیزی است که انسان به کمک آن به چیزی دیگر نزدیک میشود؛ بنابراین وسیله هم به معنای تقرّب جستن است و هم به معنای چیزی است که باعث تقرب به دیگری میشود.[۲۳]
اشتباه بزرگ وهابیان این است که در توسّل، اولیاءالله را برطرف کننده زیانها و آنان را مستقلاً سر چشمه قضای حاجات و دفع کربات میدانند، در حالی که معنای توسّل این نیست؛ زیرا وقتی که به پیغمبر اکرم متوسل میشویم، او را مستقل در تأثیر و کاشف الضر نمیدانیم، تا او را عبادت کنیم، توسّلی که قرآن به آن دعوت کرده این است که به وسیله او به خدا نزدیک شویم؛ یعنی او در پیشگاه خدا شفاعت میکند،[۲۴] درست مثل این است که کسی میخواهد به در خانه شخص بزرگی برود که او را نمیشناسد، از شخصی که با آن شخص بزرگ آشنا است، خواهش کند که همراهش نزد او برود، تا او را به آن شخص بزرگ معرفی کند و از او برای این شخص کمک بگیرد، این کار نه عبودیّت است نه استقلال در تأثیر؛ بنابراین ادّعای شرک بودن توسّل ادّعای بدون دلیل است.[۲۵]
افزون بر آن این نظر وهابیها برخلاف آموزههای قرآنی است و لذا علمای سنی و شیعه آن را از اختراعات وهابیت شمرده و مردود میدانند. وهابیها برای اینکه مسلمانان را تکفیر کند به این گونه مطالب دامن میزنند و از آنها به نفع خود شان بهرهبرداری میکنند و سبکی یکی از علماء اهلسنت گفته است که توسل و استعانت و تشفّع به نبی(ص) به سوی خدا امر پسندیده است و هیچکسی از سلف و خلف آن را انکار نکرده تا اینکه ابن تیمیه آمد و آن را منکر شد و از صراط مستقیم عدول نمود و چیزی را بدعت کرد که هیچ عالمی آن را نگفته است و با این بدعت بین اهل اسلام شکاف ایجاد نمود.[۲۶]
توسل در قرآن
این عقیده وهابیت به صورت آشکار با شماری از آیات قرآن کریم منافات دارد در قرآن کریم آیات متعددی وجود دارد که بر جواز توسل برای رفع حاجات و بخشش گناهان و تقرب به سوی خدا دلالت دارند. در اینجا به این آیه اشاره میکنیم:
خداوند خطاب به مؤمنین میفرماید:﴿یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسیلَه وَ جاهِدُوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیلهای برای تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!﴾(مائده:۳۵)
صاحب تفسیر مراغی که از علمای اهلسنت است، میگوید: مراد از وسیله در این آیه شریفه چیزی است که برای جلب رضایت خدا و تقرب به او، به آن توسل جسته میشود. وسپس حدیثی را از صحیح بخاری و سایر کتابهای سنن نقل میکند که رسول خدا(ص) در آن وسیله قرار داده شده است. در این حدیث پیامبر خدا(ص) فرموده است: «من قال حین یسمع النداء (الاذان) اللهم رب هذاه الدعوه التامه و الصلاة القائمة آت محمدا الوسیلة والفضیلة و ابعثه المقام المحمود الذی وعدته، حلت له شفاعتی یوم القیامه؛ یعنی هر کسی در هنگام شنیدن اذان بگوید: خداوندا! ای پروردگار این دعوت کامل و نماز برپاشده، حضرت محمد(ص) را دستاویز و وسیله بگردان و به او فضیلت عطا کن و او را به جایگاه ستودهای که وعدهاش دادی برانگیز، در روز قیامت شفاعت من برای او حلال میگردد».
این حدیث به روشنی دلالت دارد که خود پیامبر خدا وسیله تقرب به خدا است و به همین علت به خواست خداوند دارای مقام محمود بوده تا در روز قیامت برای آمرزش گناهان مؤمنین شفیع قرار داده شود و او هم از آنان شفاعت کند. پس توسّل هرگز موجب شرک و کفر نمیشود اگر چنین بود وسیله قرار گرفتن پیامبر اسلام(ص) موجب کفر و شرک میگردید.[۲۷]
توسل در روایت
در منابع شیعه موضوع توسل به قدری واضح و روشن است که نیاز به نقل حدیث ندارد و ما به عنوان نمونه به چند روایت که در کتابهای معروف اهل تسنن نقل شده، اشاره میکنیم:
۱. توسل به پیامبر برای قحطی
افزون بر اینکه هیچ شائبه شرک و کفر در توسل وجود ندارد، توسل به پیغمبر اکرم(ص) بعد از وفات او دلیل روشنی بر جواز این نوع توسل است. نقل شده است که قحطی شدیدی در مدینه پیش آمد. گروهی از مردم نزد عایشه رفته و چاره جویی خواستند، عایشه گفت: بروید کنار قبر پیغمبر(ص)، سوراخی در بالای سقف بالای قبر بکنید به طوری که آسمان از آنجا دیده شود و منتظر نتیجه باشید، رفتند و آن سقف را سوراخ کردند به طوری که آسمان دیده میشد، باران فراوانی به باریدن گرفت به قدری که بعد از مدّتی بیابانها سر سبز شد و شتران چاق و فربه شدند.[۲۸]
۲. توسل مرد نابینا به پیامبر
احمد بن حنبل در مسند خود از عثمان بن حنیف، چنین روایت میکند:[۲۹][۳۰][۳۱][۳۲]
«مردی نابینا نزد پیامبر گرامی آمد و گفت: از خدا بخواه تا مرا عافیت بخشد، پیامبر فرمود: اگر میخواهی دعا نمایم و اگر مایل هستی به تأخیر میاندازم و این بهتر میباشد. مرد نابینا عرض کرد: دعا بفرما. پیامبر گرامی او را فرمان داد تا وضو بگیرد و در وضوی خود دقت نماید و دو رکعت نماز بگذارد و این چنین دعا کند: پروردگارا! من از تو درخواست میکنم و به وسیله محمد، پیامبر رحمت به تو روی میآورمای محمد من در مورد نیازم به وسیله تو به پروردگار خویش متوجه میشوم تا حاجتم را برآورده فرمایی، خدایا او را شفیع من گردان».
۳. توسل عمربن خطاب
«ان عمر بن الخطاب کان اذا قحطوا استسقی بالعباس بن عبدالمطلب، فقال: اللهم انا کنا نتوسل الیک بنبینا فتسقینا، و انا نتوسل الیک بعم نبینا فاسقنا، قال: فیسقون؛ هرگاه قحطی رخ میداد، عمر بن خطاب به وسیله عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبر(ع) طلب باران مینمود و میگفت: خدایا! در زمان حیات پیامبر به او متوسل میشدیم و باران رحمت خود را بر ما نازل میفرمودی. اکنون به عموی پیامبر تو متوسل میشویم تا ما را سیراب کنی و سیراب میشدند».
۴. دعای پیامبر برای فاطمه بنت اسد
و در روایات دیگر میخوانیم:[۳۴][۳۵][۳۶]
«هنگامی که فاطمه دختر اسد درگذشت، رسول خدا(ص) پس از اطلاع از مرگ وی، بر بالینش نشست و فرمود: ای مادرم پس از مادرم، خدا تو را رحمت کند. سپس اسامه و ابوایوب و عمر بن خطاب و غلام سیاهی را خواست که قبری آماده سازند، وقتی قبر آماده شد، پیامبر خدا(ص) لحدی ساخت و خاک آن را با دست خود درآورد و در قبر، رو به پهلو دراز کشید و اینگونه دعا کرد: خدایی که زنده میکند و میمیراند و او زنده است و نمیمیرد، مادرم فاطمه دختر اسد را بیامرز و جایگاه او را وسیع و فراخ گردان، به حق پیامبرت و به حق پیامبرانی که پیش از من بودند»
۵. توبه حضرت آدم
گروهی از مفسران و محدثان و مورخان اهلسنت با سندی از عمر بن خطاب نقل کردهاند که پیامبر(ص) فرمود:[۳۷][۳۸][۳۹]
«وقتی آدم مرتکب گناهی شد، سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! تو را به حق محمد سؤال میکنم که مرا ببخشی، خدا به او وحی نمود که محمد کیست؟ آدم پاسخ داد: وقتی مرا آفریدی، سر به عرش بلند نمودم در این هنگام در آن نوشتهای دیدم که مکتوب شده بود (معبودی جز خدا نیست و محمد پیامبر خدا است) با خود گفتم محمد بزرگترین مخلوق اوست که خدا نام او را در کنار خود آورده است، در این هنگام به او وحی شد که او آخرین پیامبر از ذریه توست، و اگر او نبود، تو را خلق نمیکردم».
منابع
- ↑ فراهیدی، خلیل بن احمد (۱۴۰۹). کتاب العین. ج. ۱. مؤسسة دار الهجرة. ص. ۸۷۱.
- ↑ ابوالعباس فیومی، احمد بن محمد (۱۴۲۸). المصباح المنیر. ج. ۲. المکتبة العصریة. ص. ۶۶۰.
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم (۱۴۰۸). لسان العرب. ج. ۱۱. دار إحیاء التراث العربی. ص. ۷۲۴.
- ↑ نخبة من العلماء (۱۴۲۱). اصول الایمان فی ضوء الکتاب و السنه. ج. ۱. وزارة الشئون لاسلامیه و الاوقاف و الدعوه و الارشاد. ص. ۵۷.
- ↑ صائب، عبد الحمید (۱۴۲۱). الزیارة و التوسل. قم: مرکز الرساله. ص. ۶.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر (۱۳۷۴). تفسیر نمونه. ج. ۴. تهران: دار الکتب الاسلامیه. ص. ۳۶۵.
- ↑ این اثیر جزری، مبارک بن محمد (۱۹۷۹). النهایه فی غریب الحدیث و الاثر. ج. ۳. بیروت: المکتبه العلمیه. ص. ۳۹۳.
- ↑ بخاری، محمد بن اسماعیل (۱۴۰۷). الجامع الصحیح. ج. ۵. بیروت: دار الکثیر. ص. ۴۷۴.
- ↑ سمهودی، علی بن عبدالله (۱۴۱۹). وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی. ج. ۱. بیروت: دارالکتب العلمیه. ص. ۱۹۶.
- ↑ الزاملی عسیری، أحمد بن علی (۱۴۳۱). منهج الشیخ عبد الرزاق عفیفی وجهوده فی تقریر العقیده والرد علی المخالفین. به کوشش عبد الرحمن بن عبدالله بن عبد المحسن الترکی. ریاض: جامعه الإمام محمد بن سعود الإسلامیه. ص. ۲۷۶.
- ↑ محمد بن عبد الوهاب. مجموعه المؤلفات. ص. ۳۸۵.
- ↑ محمد بن عبد الوهاب. مجموعه المؤلفات. ج. ۶. ص. ۹.
- ↑ محمد بن عبد الوهاب. مجموعه المؤلفات. ج. ۶. ص. ۶۸.
- ↑ محمد بن عبد الوهاب. مجموعه المؤلفات. ج. ۶. ص. ۲۱۳.
- ↑ اللجنه الدائمه للبحوث العلمیه والإفتاء، فتاوی اللجنه الدائمه، المجموعه الأولی، عربستان، ریاض، رئاسه إداره البحوث العلمیه والإفتاء - الإداره العامه للطبع، جمع وترتیب: أحمد بن عبد الرزاق الدویش، ج۱، ص۵۱۹.
- ↑ محمد بن عبدالوهاب، تطهیر الاعتقاد، بینا، بینا، ص۳۶؛ رسائل عملیه، بینا، بیتا، ص۱۴۵.
- ↑ محمد بن عبدالوهاب ص۳۶. تطهیر الاعتقاد. ص. ۳۶.
- ↑ عسیری، أحمد بن علی الزاملی. منهج الشیخ عبد الرزاق عفیفی وجهوده فی تقریر العقیده والرد علی المخالفین. صص. ۲۷۴–۲۷۷.
- ↑ سلیمان تمیمی نجدی، محمد بن عبد الوهاب. مجموعه رسائل فی التوحید والإیمان. به کوشش إسماعیل بن محمد الأنصاری. ریاض: جامعه الإمام محمد بن سعود. ص. ۳۸۵.
- ↑ سلامی، عبد الرحمن (۱۴۱۵). حقیقه الحوار مع الشیخ الجعفری. عربستان سعودی: الدعوة و الارشاد. ص. ۸۵.
- ↑ سقاف القریشی، حسن بن علی (۱۹۹۱). صحیح شرح العقیده الطحاویه من فکر آل البیت. ص. ۳۶.
- ↑ نبمانی، یوسف بن اسماعیل. شواهد الحق فی الإستفاثه بسید الخلق. به کوشش اوفست/حسین حلمی ین سعید استانبولی. ص. ۱۶۷.
- ↑ ابن منظور، محمّد بن مکرم. لسان العرب. ج. ۸. نشر ادب الحوزه. ص. ۶۹.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر. شیعه پاسخ میگوید. قم، مدرسه الإمام علی بن ابی طالب «ع». ص. ۲۳۳.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر. شیعه پاسخ میگوید. قم، مدرسه الإمام علی بن ابی طالب «ع». ص. ۲۳۴.
- ↑ مناوی، عبدالرئوف (۱۳۵۶). فیض القدیر شرح جامع الصغیر. ج. ۲. مصر: المکتبه التجاریه الکبری. ص. ۱۳۵.
- ↑ مراغی، احمد بن مصطفی. تفسیرالمراغی. ج. ۶. ص. ۱۰۹.
- ↑ دارمی عبدالله بن بهرام، سنن دارمی، ج۱، ص۴۴، مطبعه الإعتدال، دمشق، ۱۳۴۹.
- ↑ ابن حنبل، احمد بن حنبل. «حکایت ۱۷۲۴۰». المسند. ج. ۲۸. ص. ۴۷۸.
- ↑ نسائی، احمد بن شعیب. «حکایت ۱۰۴۱۹». سنن النسائی الکبری. ج. ۹. ص. ۲۴۴.
- ↑ ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید. «کتاب الصلاة، باب ۱۸۹، حدیث ۱۳۸۵». سنن ابن ماجه. ص. ۴۴۱.
- ↑ ترمذی، أبو عیسی. «کتاب الدعوات، باب ۱۱۹، ح ۳۵۷۸». السنن الترمذی. ج. ۵. ص. ۵۶۹.
- ↑ بخاری، محمد بن إسماعیل. «کتاب الاستسقاء، باب ۳، ح ۱۰۱۰». صحیح البخاری. ج. ۲. ص. ۲۷.
- ↑ اصفهانی، احمد بن عبدالله. حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء. ج. ۳. ص. ۱۲۱.
- ↑ طبرانی، سلیمان بن احمد. «باب الفاء». معجم الکبیر. ج. ۲۴. ص. ۳۵۱.
- ↑ هیثمی، علی بن ابی بکر (۱۴۰۸). مجمع الزوائد ومنبع الفوائد. بیروت: دار الکتب العلمیه. ص. ۲۵۷.
- ↑ متقی هندی، علی بن حسام. «حکایت ۳۲۱۳۸». کنز العمال. ج. ۱۱. ص. ۴۵۵.
- ↑ هیثمی، علی بن ابی بکر. مجمع الزوائد ومنبع الفوائد. ج. ۸. بیروت: دارالکتب العلمیه. ص. ۲۵۳.
- ↑ طبرانی، سلیمان بن احمد. «حکایت ۶۵۰۲». معجم الاوسط. ج. ۶. ص. ۳۱۳.