محمد بن عبدالوهاب

سؤال

محمد بن عبدالوهاب چگونه در عربستان ظهور کرد و چه عقایدی دارد؟


محمد بن عبدالوهاب مؤسس فرقه وهابیت است که با همکاری محمد بن سعود و حمایت دولت انگلیس بر عربستان مسلط می‌شود. عقاید محمد بن عبدالوهاب را مسئله نفی زیارت قبور انبیا و صلحا، توسل، شفاعت، تبرک و امثال اینها تشکیل می‌دهد. عقاید محمد بن عبدالوهاب در حقیقت عقاید ابن تیمیه است که بر محور شرک و توحید دور می‌زند. محمد بن عبدالوهاب مسلمانان را به خاطر اینکه اعتقاد به زیارت قبور، توسل، شفاعت و تبرک دارند تکفیر کرده است.

محمد بن عبدالوهاب موسس فرقه وهابیت

محمد بن عبدالوهاب و دولت آل سعود

محمد بن عبدالوهاب بن سلیمان تمیمی به قولی در سال (۱۱۱۱ ق) و بنابر قول دیگر در سال (۱۱۱۵ ق) و (۱۷۰۳ یا ۱۷۰۴ م) در شهر عیینه از شهرهای نجد متولد گردید.[۱] او تحصیلات ابتدائی خود را از پدرش فراگرفت و در شهرهای دیگری به تحصیلات خود ادامه داد او در همان اوایل نظرات و عقایدی را درباره دین اسلام مطرح می‌کرد که مورد مخالفت و منازعه پدرش قرار می‌گرفت. او بعد از اینکه پدرش در حریمله از دنیا رفت مردم را به سوی عقیده خودش دعوت کرد و به هر شهری که می‌رفت بعد از اظهار عقایدش مورد تنفر مردم قرار گرفته و از شهر بیرونش می‌کردند. و حتی در شهر حریمله بعد از فوت پدرش مردم قصد کشتن او را کردند و به ناچار از آنجا فرار کرده و به عیینه وطن خودش نزد حاکم آن شهر به نام عثمان بن معمّر می‌رود.[۲] عثمان از او استقبال می‌کند و شیخ وهابی نیز وفاداری خود را به او نشان داده و او را به تصرّف تمام نجد امیدوار کرده و جهت همکاری بین طرفین با هم پیمان می‌بندند و لکن این پیمان پایدار نمانده و با تهدید سلیمان بن محمد امیر احساء بعد از اینکه شیخ وهابی اعمالی را با سلیقه اعتقادی خودش مرتکب می‌شود، عثمان از ترس اینکه توسط امیر احساء مورد هجوم قرار نگیرد او را از عیینه اخراج می‌کند.

شیخ وهابی در سال (۱۱۶۰ هـ. ق) وارد درعیه شده و با امیر درعیه محمد بن سعود جدّ آل سعود هم پیمان می‌گردد.[۳] و به این ترتیب نطفه فرقه وهابیت و حکومت مبتنی بر عقاید آن توسط نیروی مذهبی محمد بن عبدالوهاب از یک طرف و نیروی سیاسی و نظامی محمد بن سعود از طرف دیگر در درعیه نجد منعقد می‌گردد. شخص محمد بن سعود امیر درعیه با محمد بن عبدالوهاب برای دعوت مسلمین به سوی اسلام جدید وهابی و برای قتال و جنگ و کشتن مسلمانان در راه خدا بیعت می‌کند.[۴] این حکومت با موضع‌گیری خاصی در برابر همه مسلمین به نحوی که گویا پیامبری تازه و جدید در آنجا برای نجات مسلمین مبعوث گردیده است به اطراف و شهرهای مجاور دعوت نامه فرستاد و سپس با کشتارهای بی‌رحمانه مسلمانان و با کمک نیروهای خارجی بالخصوص حکومت انگلیس[۵] در سرزمین عربستان گسترش پیدا کرده و در نهایت تمام جزیرة العرب در تحت سیطره حکومت آل سعود در می‌آید که تا امروز این حکومت در نسل آل سعود همچنان ادامه دارد.

فرقه وهابیت که منسوب به محمد بن عبدالوهاب و حکومت سعودی‌ها که منسوب به محمد بن سعود است، به نحوی درهم آمیخته‌اند که وهابیت اصلاً در حکومت آل سعود تبلور پیدا کرده و امروز تمام گروه‌های تروریستی مبتنی بر عقاید وهابیت در دنیا از طرف این حکومت حمایت می‌گردد.

عقاید محمد بن عبدالوهاب

محمد بن عبدالوهاب عقایدی را در جامعه مسلمانان با پیروی از ابن تیمیه به وجود آورد که در اثر آن فرقه وهابیت به وجود آمد. این عقاید که او را از سایر مسلمانان جدا می‌کند، با عقاید اسلامی در تضاد است و از این رو همه مسلمانان اعم از شیعه و اهل سنت در معارضه با وهابیت قرار دارند. برخی از عقاید محمد بن عبدالوهاب عبارت اند از:

۱. محمد بن عبدالوهاب سفر به سوی زیارت قبور انبیا و اولیا را بدعت و حرام می‌داند به این باور است که به دلیل حدیث شدالرحال هیچ مسجدی غیر از مساجد سه‌گانه با نذر متعین نمی‌شود.[۶]

۲. محمد بن عبدالوهاب در راستای مخالفت با آموزه‌های قرآن کریم مسئله توسل را مورد انکار قرار داده و قائلین به آن را مشرک می‌داند. محمد بن عبدالوهاب می‌گوید: اگر کسی بگوید: «ای خدا به وسیله پیغمبرت(ص) به تو متوسل می‌شوم که مرا مشمول رحمت خود قرار دهی» چنین شخصی به راه شرک رفته و عقیده او همان عقیده اهل شرک است.[۷]

در حالی که طبق گفته همه دانشمندان اسلامی از جمله سبکی توسل و استعانت و تشفّع به نبی(ص) به سوی خدا امر پسندیده است و هیچ‌کسی از سلف و خلف آن را انکار نکرده تا این‌که ابن تیمیه آمد و آن را منکر شد و از صراط مستقیم عدول نمود و چیزی را بدعت کرد که هیچ عالمی آن را نگفته است و با این بدعت بین اهل اسلام شکاف ایجاد نمود.[۸]

۳. نفی شفاعت و بدعت شمردن آن از عقاید محمد بن عبدالوهاب به‌شمار می‌آید. با وجود این که شفاعت یک امر مسلم و از ضروریات دین اسلام است، عقیده محمد بن عبدالوهاب مبتنی بر انکار شفاعت است و قائلین به آن را متهم به شرک و کفر می‌کند؛ به این معنا که کسی حق ندارد نه در دنیا و نه در آخرت بین خود و خدایش شخصی را شفیع و واسطه قرار دهد. سلیمان بن عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب که از نواده محمد بن عبدالوهاب است در شرح کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب بدون قید و شرط می‌گوید: شفاعت از انواع شرک در عبادت است.[۹] و بر این مطلب تأکید می‌کند که: اگر کسی به روش وساطت، شخصی را در بین خود و خدایش شفیع قرار دهد مشرک است.[۱۰] آنان غیر از خدای متعال، داشتن شفیع را برای مؤمنین نفی نموده و غیر از خدا هیچ‌کسی شفیع آنان نیست و اگر کسی غیر از خدا شخصی دیگری را شفیع خود بگیرد از مؤمنین به حساب نمی‌آید برای اینکه این گونه شفیع در دین مشرکین وجود داشته است.[۱۱]

۴. نفی تقلید یکی از عقاید محمد بن عبدالوهاب است. او مذاهب اربعه را مردود شمرده و تقلید از آنان را جایز نمی‌داند. محمد بن عبدالوهاب بر خلاف دیگر مذاهب اهل سنت معتقداست که باب اجتهاد باز است و سخنان فقهای مذاهب اربعه که می‌گویند اجتهاد بعد از چهارمذهب محال است را باطل می‌داند.[۱۲]

تکفیر مسلمانان توسط محمد بن عبدالوهاب

مبتنی بر عقایدی که بیان شد از سوی محمد بن عبدالوهاب همه مسلمانان که وهابی نباشند تکفیر شده اند. محمد بن عبدالوهاب پیشوای وهابی‌ها در راستای تحقق و اهداف دشمنان اسلام و مسلمین، به حدّی با مسلمانان دشمنی داشته که به صورت افراط‌گونه می‌گوید: شرک مسلمانان غلیظ‌تر از شرک بت‌پرستان زمان جاهلیت است زیرا مشرکین فقط در حال خوشی و رفاه مشرک بودند و در حال سختی و گرفتاری موحد وخدا پرست می‌شدند لکن مسلمانان در هردو حال (شدت و رخا) مشرک هستند.[۱۳] و نیز می‌گوید کسی که مشرکین (مسلمانان) را تکفیر نکند یا شک در کفر آنان داشته باشد از بزرگترین نواقض اسلام است.[۱۴]

قنوجی در این رابطه می‌گوید: در زمان ما اتباع محمد بن عبدالوهاب که از نجد سر درآورد و بر حرمین مسلط گردیدند و خودشان را منتسب به مذهب حنبلی می‌کردند همه آنان اعتقاد بر این دارند که فقط آنان مسلمان هستند و غیر آنها هر کسی می‌خواهد باشد مشرک‌اند و با این شعار کشتار اهل سنت و علماء آنها را مباح دانستند.[۱۵]

احمد زینی دحلان در خلاصة الکلام می‌نویسد: محمد بن عبدالوهاب کسانی را که از مذهب او پیروی می‌کردند و قبلاً فریضه حج را انجام داده بودند، وادار می‌کرد که حجش را اعاده کند و به آنها می‌گفت که حج اول آنها در حال شرک بوده است. همچنین به کسانی که به مذهب او می‌گرویدند پس از ادای شهادتین می‌گفت شهادت سوم را هم بر زبان جاری کنند و بگویند که قبلاً کافر بوده‌اند و پدر و مادر آنان نیز در حال کفر از دنیا رفته‌اند. اگر آنان این شهادت سوم را بر زبان جاری نمی‌کردند دستور قتل شان را صادر می‌کرد. او به‌طور آشکار می‌گفت مسلمانان ششصد سال کافر بوده‌اند و غیر از پیروان خود بقیه مسلمانان را مشرک و کافر می‌دانسته و خون و مال شان را حلال و مباح می‌شمردند.[۱۶] و به همین علت است که تمام جنگهای وهابی‌ها با مسلمین از طرف آنان اسم وعنوان غزوه داده شده‌اند.[۱۷]

منابع

  1. سبحانی جعفر، بحوث فی الملل و النحل، مؤسسه نشر اسلامی، چ۳، ۱۴۱۴ ق، ج ۴، ص ۳۳۴.
  2. مغنیه، محمد جواد، هذی هی الوهابیة، دارالحقیقة، چ۲، ۱۴۱۴ ق، ص ۸۷.
  3. مغنیه، محمد جواد، هذی هی الوهابیة، ص ۸۸–۹۰.
  4. مغنیه، محمد جواد، هذی هی الوهابیة، ص ۸۸–۹۰.
  5. فتح‌آبادی، رضا، نقش استعمار در پیدایش وهابیت، ص ۵۶، انتشارات روزنامه جمهوری اسلامی، چ۱، ۱۳۷۵.
  6. محمد بن عبدالوهاب، مختصر الانصاف و الشرح الکبیر، ریاض، مطابع الریاض، چ۱، تحقیق: عبد العزیز بن زید الرومی، د . محمد بلتاجی، د . سید حجاب، ص۲۶۷.
  7. محمد بن عبدالوهاب، تطهیر الاعتقاد، بی‌نا، بی‌نا، ص۳۶.
  8. مناوی، عبدالرووف، فیض القدیر شرح جامع الصغیر، مصر، المکتبه التجاریه الکبری، چ۱، ۱۳۵۶ق، ج۲، ص۱۳۵.
  9. سلیمان بن عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب، شرح کتاب التوحید، الریاض، مکتبه الریاض الحدیثه، بی‌تا، ص۱۱۷–۱۱۸.
  10. سلیمان بن عبدالله بن محمد بن عبد الوهاب، تیسیر العزیز الحمید فی شرح کتاب التوحید، مکتبة الریاض الحدیثة، ص۲۰۱.
  11. سلیمان بن عبدالله بن محمد بن عبد الوهاب، تیسیر العزیز الحمید فی شرح کتاب التوحید، مکتبة الریاض الحدیثة، ص ۲۳۸.
  12. امینی عاملی، سید محمد، کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن الوهاب، بیروت، دار الکتاب الاسلامی، ۱۴۱۰ق، ص۱۰۶؛ سبحانی، جعفر، بحوثٌ فی الملل و النحل، قم، لجنة ادارة الحوزة العلمیة، چ۲، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۴۷.
  13. محمد بن عبدالوهاب عزیزالعظمه، ص۱۲۱؛ محمد بن عبدالوهاب، کشف الشبهات، ریاض، وزارت الشئون الاسلامیه، چ۶٬۱۴۲۰ق، ص۳۳و۳۴.
  14. عبدالحلیم عوبیس، الدعوة علی منهج النبوه (اثرالتجدید فی الجزائر)، ریاض، ۱۴۲۳ق، ص۱۳۵.
  15. قنوجی، صدیق بن حسن، ابجدالعلوم، دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۸ م، ج ۳، ص ۱۹۸، به نقل از حاشیه ابن عابدین.
  16. دحلان، سید احمد بن زینی، خلاصة الکلام فی بیان امراء البلد الحرام، مکتبه الکلیات الازهریه، ۱۳۹۸ق، ص۳۳۸–۳۴۰.
  17. ابن العابدین، حاشیه ردالمختار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۴۴۹.