مذمت شورای صغری توسط پیامبر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(ابرابزار)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=Rahmani }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
حدیث مذمت شورای صغری که در زوراء برای تغییر سنت و احکام پیامبر(ص) تأسیس می‌شود: الف) سند آنچه قدر اعتبار دارد؟ ب) راویان و متن صحیح آن را نقل کنید. ج) منظور از زوراء تهران است یا بغداد؟
حدیث مذمت شورای صغری که در زوراء برای تغییر سنت و احکام پیامبر(ص) تأسیس می‌شود، آیا سند آن معتبر است؟ راویان و متن صحیح چیست و منظور از زوراء کجا است؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
درباره روایت مذکور و ارزش آن و محتوای آن باید گفت:
'''مذمت شورای صغری''' روایتی است که در یکی از کتاب‌های روایی متاخر از [[پیامبر(ص)]] نقل شده است و شورایی را که معروف به شورای کوچک است مذمت می‌کند. منبع این روایت متصل به منابع متقدم نبوده و کتابی نیز که به [[ابن فهد حلی]] منصوب است در آثار وی مشاهده نشده است. از لحاظ اعتباری نیز نمی‌توان اعتباری برای این روایت قائل شد. [[منطقه زوراء]] مطابق آنچه در کتاب‌های لغت بیان شده اشاره به بغداد دارد اما در برخی کتاب‌ها نیز به ری اشاره شده است.
 
==متن روایت==
در گنجینه عطار یا کشکول مرتضوی آمده است: {{متن عربی|عن کتاب مناقب العتره لابن فهد الحلّی عن حذیفه الیمانی و جابر بن عبدالله الانصاری عن رسول الله(ص) انه قال الویل الویل لامتی من الشوری الکبری و الشوری الصغری سئل فی تقسیمها قال(ص) الشوری الکبری تنعقد فی بلدی بعد وفاتی لغصب خلافه اخی و حقّ بنتی و الصغری تنعقد فی الزوراء لتغییر سنتی و تبدیل احکامی|ترجمه=وای، وای بر امتم از شورای بزرگ‌تر و شورای کوچک‌تر» شورای بزرگتر در شهر من بعد از وفاتم برای غصب خلافت برادرم و حق دخترم و کوچکتر در «زوراء» برای تغییر در سنت و احکامم منعقد می‌گردد.}}<ref>مرتضوی، گنجینه عطار، تهران، ۱۳۵۴ش، ص۶.</ref>


الف) ابتدا به تاریخ و سرگذشت این روایت اشاره می‌شود و آن این که: این روایت در کتابی به نام (گنجینه عطار یا کشکول مرتضوی) که از کتابی منسوب به فقیه عارف ابن فهد حلی (ره) متوفی به سال ۸۴۱ هجری قمری به نام مناقب العتره نقل شده است. با مراجعه به کتابنامه فهرست نگار بزرگ، آقا بزرگ تهرانی (ره) معلوم شد که از این کتاب یکی از مؤلفین دوره مشروطه به نام ابوالحسن مرندی در جزوه‌ای سخن گفته است.<ref>تهرانی، آقابزرگ، الذریعه، بیروت، دارالاضواء، ج۲۲، ص۳۳۰.</ref> موضوع این جزوه ردّ قوانین مجلس مشروطه است. نام جزوه «دلایل براهین الفرقان فی بطلان قوانین نواسخ محکمات القرآن» است. (این رساله دو مرتبه تألیف و چاپ شده است. نسخه اول مختصر بوده ولی نسخه دوم با تغییرات و تکمیل مفصّل تألیف شده است. هر دو نسخه در کتابخانه مرحوم آیت الله نجفی موجود است، لکن از روایت مذکور و از نقل از مناقب العتره خالی بود. معلوم شد نسخه دوم مذکور افتادگی دارد. اما در صفحه ۸۰ نسخه دوم ترکیب «الشوری الکبری و الصغری» به خوبی دلالت بر این دارد که این روایت مورد استدلال مؤلف است). البته در مراجعه به سرگذشت نامه‌ها در شرح حال ابن فهد حلّی به نام کتابی به عنوان «مناقب العتره» برخورد نشد<ref>حر عاملی، وسایل الشیعه، دارالکتاب الاسلامی، ج۲، ص۲۱؛ طبرسی نوری، حسین، مستدرک الوسایل، قم، اسماعیلیان، ج۳، ص۴۳۵.</ref> (بله، ممکن است نام آن از قلم افتاده باشد به ویژه آن که قصد این مؤلفان استفاده و جمع‌آوری تمام کتب اِبن فهد نبوده است). اما اعتبار این روایت، واضح است که با توجه به دسترسی نداشتن به منبع اصلی روایت، هیچ‌یک از این دو نقل (نقل گنجینه عطار و دلایل البراهین) اعتباری به این روایت نمی‌بخشد. به ویژه که برای اولین بار این روایت در عهد اولین دوره مجلس شورای ملی بر سر زبان‌ها آمده است. بلی، اگر این روایت در کتابی متعلق به قرون گذشته دیده می‌شد و نویسنده آن کتاب هم شخصیتی با تقوا و شناخته شده می‌بود و دانشمندان شرح حال‌نویس نام این کتاب را در فهرست کتب آن شخصیت می‌آوردند و کتاب موجود هم به عنوان کتابی از این دانشمند شناخته شده در بازار کتاب مشهور بود می‌توانستیم غیبی بودن این خبر را قرینه صدور آن از مصدر عصمت بدانیم و خود را از بحث سندی بی‌نیاز بینیم، و این نکته قابل توجه است که عالم ملاحم‌نویس معاصر، مرحوم میرجهانی (ره)، با وجود بنای او بر جمع‌آوری، از این روایت گزارشی نمی‌دهد.<ref>میرجهانی، محمد حسن، نوائب الدهور، تهران، صدر، ۱۳۶۹ش، ج۱–۲.</ref>
== منبع روایت ==
روایت مذمت شورای صغری در کتابی به نام «گنجینه عطار یا کشکول مرتضوی» که از کتابی منسوب به ابن فهد حلی (درگذشته ۸۴۱ق) به نام [[مناقب العتره]] نقل شده است. با مراجعه به کتاب‌نامه [[کتاب الذریعه]] [[آقا بزرگ تهرانی]] مشخص می‌شود این کتاب جزوه سخنرانی یکی از مؤلفین دوره مشروطه به نام [[ابوالحسن مرندی]] است.<ref>تهرانی، آقابزرگ، الذریعه، بیروت، دارالاضواء، ج۲۲، ص۳۳۰.</ref>


ب) در گنجینه عطار یا کشکول مرتضوی آمده است: «عن کتاب مناقب العتره لابن فهد الحلّی عن حذیفه الیمانی و جابر بن عبدالله الانصاری عن رسول الله(ص) انه قال الویل الویل لامتی من الشوری الکبری و الشوری الصغری سئل فی تقسیمها قال(ص) الشوری الکبری تنعقد فی بلدی بعد وفاتی لغصب خلافه اخی و حقّ بنتی و الصغری تنعقد فی الزوراء لتغییر سنتی و تبدیل احکامی».<ref>مرتضوی، گنجینه عطار، تهران، ۱۳۵۴ش، ص۶.</ref>
موضوع این جزوه رد قوانین مجلس مشروطه است. نام جزوه {{متن عربی|دلایل براهین الفرقان فی بطلان قوانین نواسخ محکمات القرآن.}} است. این رساله دو مرتبه تألیف و چاپ شده است. نسخه اول مختصر بوده اما نسخه دوم با تغییرات و تکمیل به شکل مفصل تألیف شده است. هر دو نسخه در [[کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی]] موجود است، اما از روایت مذکور و نقل از مناقب العتره چیزی بیان نشده است؛ این مسئله نشان می‌دهد که نسخه دوم افتادگی دارد. در صفحه ۸۰، نسخه دوم ترکیب «الشوری الکبری و الصغری» دلالت بر این دارد که این روایت مورد استدلال مؤلف است. در رجوع به سرگذشت نامه‌ها در شرح حال ابن فهد حلی، کتابی به عنوان «مناقب العتره» وجود ندارد.<ref>حر عاملی، وسایل الشیعه، دارالکتاب الاسلامی، ج۲، ص۲۱؛ طبرسی نوری، حسین، مستدرک الوسایل، قم، اسماعیلیان، ج۳، ص۴۳۵.</ref>


ترجمه آن چنین است: «وای، وای بر امّتم از شورای بزرگ‌تر و شورای کوچک‌تر» شورای بزرگتر در شهر من بعد از وفاتم برای غصب خلافت برادرم و حقّ دخترم و کوچکتر در «زوراء» برای تغییر در سنّت و احکامم منعقد می‌گردد.
==اعتبار روایت==
با توجه به دسترسی نداشتن به منبع اصلی روایت، هیچ‌یک از این دو نقل، گنجینه عطار و دلایل البراهین، اعتباری به روایت نمی‌بخشد. نخستین بار این روایت در اولین دوره [[مجلس شورای ملی]] بر سر زبان‌ها آمده است. در صورتی که روایت در کتابی متعلق به قرون گذشته وجود داشت و نویسنده کتاب شخصیتی شناخته شده بود، دانشمندان شرح حال‌نویس نام این کتاب را در فهرست کتاب‌های آن شخصیت می‌آوردند و کتاب موجود هم به عنوان کتابی از این دانشمند شناخته شده در بازار کتاب مشهور بود و می‌توانست غیبی بودن این خبر را به قرینه صدور آن از مصدر [[عصمت]] یعنی بیان شدن آن از شخص [[معصوم]]، در نظر گرفت و روایت را از بحث سندی بی‌نیاز دانست. میرجهانی(ره)، با وجود بنای او بر جمع‌آوری، از این روایت گزارشی نمی‌دهد.<ref>میرجهانی، محمد حسن، نوائب الدهور، تهران، صدر، ۱۳۶۹ش، ج۱–۲.</ref>


ج) در بیشتر روایات و در کتب لغت «زوراء» به ناحیه بغداد کنونی گفته می‌شود و عالم بزرگی مانند علامه حلی (بر طبق نقل محدّث نوری(<ref>قمی. عباس، سفینه البحار، تهران، سنایی، ۱۳۸۲ق، چاپ سنگی، ج۱، ص۵۶۷.</ref> و محدث توانایی چون حاج شیخ عباس قمی (ره) بر این عقیده‌اند.<ref>همان.</ref> لکن در روایتی گفته شده است که «زوراء» ری است، نه بغداد.<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تهران، اسلامیه، ج۸، ص۱۷۷.</ref> بنابراین در صورت عدم وجود قرینه خاص زوراء به همان انطباق مشهور حمل خواهد شد. به ویژه این که صدور این روایت غریب در مذمّت زوراء در زمان پایتخت بودن بغداد و به احتمال اعتناء از روی تقیّه بوده است.
==مراد از منطقه زوراء==
در بیشتر روایات و در کتاب‌های لغت «زوراء» به ناحیه بغداد کنونی گفته می‌شود و عالمی مانند علامه حلی بر طبق نقل [[محدث نوری]] و [[حاج شیخ عباس قمی]] نیز همین نظر را دارند.<ref>قمی. عباس، سفینه البحار، تهران، سنایی، ۱۳۸۲ق، چاپ سنگی، ج۱، ص۵۶۷.</ref> در روایتی نیز گفته شده که «زوراء» ری است، نه بغداد.<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تهران، اسلامیه، ج۸، ص۱۷۷.</ref> بنابراین در صورت عدم وجود قرینه خاص، زوراء به همان قول مشهور حمل می‌شود؛ به ویژه این که صدور این روایت ناشناخته در مذمت زوراء در زمان پایتخت بودن بغداد و به احتمال زیاد از روی تقیه بوده است.


خلاصه: این روایت معتبر نیست، زوراء هم ناحیه‌ای در عراق کنونی کنار رود دجله است.
به طور کلی این روایت معتبر نیست و  زوراء ناحیه‌ای در عراق کنونی کنار رود دجله است.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}


خط ۲۲: خط ۲۸:
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = حدیث
  | شاخه اصلی = حدیث
|شاخه فرعی۱ = علم رجال
| شاخه فرعی۱ = علم رجال
|شاخه فرعی۲ =
| شاخه فرعی۲ =
|شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
| بازبینی نویسنده =
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۳۳

سؤال

حدیث مذمت شورای صغری که در زوراء برای تغییر سنت و احکام پیامبر(ص) تأسیس می‌شود، آیا سند آن معتبر است؟ راویان و متن صحیح چیست و منظور از زوراء کجا است؟


مذمت شورای صغری روایتی است که در یکی از کتاب‌های روایی متاخر از پیامبر(ص) نقل شده است و شورایی را که معروف به شورای کوچک است مذمت می‌کند. منبع این روایت متصل به منابع متقدم نبوده و کتابی نیز که به ابن فهد حلی منصوب است در آثار وی مشاهده نشده است. از لحاظ اعتباری نیز نمی‌توان اعتباری برای این روایت قائل شد. منطقه زوراء مطابق آنچه در کتاب‌های لغت بیان شده اشاره به بغداد دارد اما در برخی کتاب‌ها نیز به ری اشاره شده است.

متن روایت

در گنجینه عطار یا کشکول مرتضوی آمده است: «عن کتاب مناقب العتره لابن فهد الحلّی عن حذیفه الیمانی و جابر بن عبدالله الانصاری عن رسول الله(ص) انه قال الویل الویل لامتی من الشوری الکبری و الشوری الصغری سئل فی تقسیمها قال(ص) الشوری الکبری تنعقد فی بلدی بعد وفاتی لغصب خلافه اخی و حقّ بنتی و الصغری تنعقد فی الزوراء لتغییر سنتی و تبدیل احکامی؛ وای، وای بر امتم از شورای بزرگ‌تر و شورای کوچک‌تر» شورای بزرگتر در شهر من بعد از وفاتم برای غصب خلافت برادرم و حق دخترم و کوچکتر در «زوراء» برای تغییر در سنت و احکامم منعقد می‌گردد.»[۱]

منبع روایت

روایت مذمت شورای صغری در کتابی به نام «گنجینه عطار یا کشکول مرتضوی» که از کتابی منسوب به ابن فهد حلی (درگذشته ۸۴۱ق) به نام مناقب العتره نقل شده است. با مراجعه به کتاب‌نامه کتاب الذریعه آقا بزرگ تهرانی مشخص می‌شود این کتاب جزوه سخنرانی یکی از مؤلفین دوره مشروطه به نام ابوالحسن مرندی است.[۲]

موضوع این جزوه رد قوانین مجلس مشروطه است. نام جزوه «دلایل براهین الفرقان فی بطلان قوانین نواسخ محکمات القرآن.» است. این رساله دو مرتبه تألیف و چاپ شده است. نسخه اول مختصر بوده اما نسخه دوم با تغییرات و تکمیل به شکل مفصل تألیف شده است. هر دو نسخه در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی موجود است، اما از روایت مذکور و نقل از مناقب العتره چیزی بیان نشده است؛ این مسئله نشان می‌دهد که نسخه دوم افتادگی دارد. در صفحه ۸۰، نسخه دوم ترکیب «الشوری الکبری و الصغری» دلالت بر این دارد که این روایت مورد استدلال مؤلف است. در رجوع به سرگذشت نامه‌ها در شرح حال ابن فهد حلی، کتابی به عنوان «مناقب العتره» وجود ندارد.[۳]

اعتبار روایت

با توجه به دسترسی نداشتن به منبع اصلی روایت، هیچ‌یک از این دو نقل، گنجینه عطار و دلایل البراهین، اعتباری به روایت نمی‌بخشد. نخستین بار این روایت در اولین دوره مجلس شورای ملی بر سر زبان‌ها آمده است. در صورتی که روایت در کتابی متعلق به قرون گذشته وجود داشت و نویسنده کتاب شخصیتی شناخته شده بود، دانشمندان شرح حال‌نویس نام این کتاب را در فهرست کتاب‌های آن شخصیت می‌آوردند و کتاب موجود هم به عنوان کتابی از این دانشمند شناخته شده در بازار کتاب مشهور بود و می‌توانست غیبی بودن این خبر را به قرینه صدور آن از مصدر عصمت یعنی بیان شدن آن از شخص معصوم، در نظر گرفت و روایت را از بحث سندی بی‌نیاز دانست. میرجهانی(ره)، با وجود بنای او بر جمع‌آوری، از این روایت گزارشی نمی‌دهد.[۴]

مراد از منطقه زوراء

در بیشتر روایات و در کتاب‌های لغت «زوراء» به ناحیه بغداد کنونی گفته می‌شود و عالمی مانند علامه حلی بر طبق نقل محدث نوری و حاج شیخ عباس قمی نیز همین نظر را دارند.[۵] در روایتی نیز گفته شده که «زوراء» ری است، نه بغداد.[۶] بنابراین در صورت عدم وجود قرینه خاص، زوراء به همان قول مشهور حمل می‌شود؛ به ویژه این که صدور این روایت ناشناخته در مذمت زوراء در زمان پایتخت بودن بغداد و به احتمال زیاد از روی تقیه بوده است.

به طور کلی این روایت معتبر نیست و زوراء ناحیه‌ای در عراق کنونی کنار رود دجله است.


منابع

  1. مرتضوی، گنجینه عطار، تهران، ۱۳۵۴ش، ص۶.
  2. تهرانی، آقابزرگ، الذریعه، بیروت، دارالاضواء، ج۲۲، ص۳۳۰.
  3. حر عاملی، وسایل الشیعه، دارالکتاب الاسلامی، ج۲، ص۲۱؛ طبرسی نوری، حسین، مستدرک الوسایل، قم، اسماعیلیان، ج۳، ص۴۳۵.
  4. میرجهانی، محمد حسن، نوائب الدهور، تهران، صدر، ۱۳۶۹ش، ج۱–۲.
  5. قمی. عباس، سفینه البحار، تهران، سنایی، ۱۳۸۲ق، چاپ سنگی، ج۱، ص۵۶۷.
  6. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تهران، اسلامیه، ج۸، ص۱۷۷.