دانش زبانشناسی و کاربرد آن در مطالعات قرآنی: تفاوت میان نسخهها
جز (ویرایش جزیی سرشناسه) |
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =') |
||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
| تغییر مسیر = | | تغییر مسیر = | ||
| ارجاعات = | | ارجاعات = | ||
| | | ارزیابی کمی = | ||
| تکمیل = | | تکمیل = | ||
| اولویت =ج | | اولویت =ج |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۱۸
دانش زبانشناسی و کاربرد آن در مطالعات قرآنی را بنویسید.
مکاتب جدید علم زبانشناسی، میتواند نقش بسزایی در مطالعات قرآنی داشته باشد. مکتب مردمشناسی و زبانشناسی، زبان را متأثر از جهانبینی فکری مردم و جامعه میداند و در مقابل این مکتب، زبانشناسی همگانی است که زبان را از یک ماهیت واحد میپندارد که از یک منطق پیروی میکند. نگاه به زبان قرآن اگر برخاسته از هرکدام از این مکاتب باشد، فهم متفاوتی را در پی خواهد داشت.
شاخههای جدید علم زبانشناسی نیز در فهم و ترجمه قرآن بسیار میتواند موثر واقع شود. علم آواشناسی با کمک علوم دیگر توانسته است مخارج اصوات را به صورت دقیق و علمی تعیین کند که این میتواند در تجوید کمک شایانی کند. علم نحوشناسی که از دیگر شاخههای تازه زبانشناسی است، به صورتی جدید به دستور زبان میپردازد و میتواند علم نحو عربی که قرنهاست تحولی پیدا نکرده است را دگرگون سازد. شاخههایی مانند ریشهشناسی، کاربردشناسی، زبانشناسی تاریخی، معناشناسی اگر در مطالعات قرآنی، مورد واکاوی قرار بگیرند، میتوانند در فهم و ترجمه آیات قرآن، دگرگونی ایجاد کنند و بسیاری از موضوعات سخت و دشوار در این زمینه را حل کنند.
تعریف زبان و زبانشناسی
زبان پدیدهای ایستا (Static) نیست؛ بلکه در بستر جامعه و تاریخ شکل میگیرد و پیشرفت میکند. زبان مقولهای اجتماعی است و ماهیت تاریخی دارد. زبان در پیوند تنگاتنگ با ابعاد دیگر زندگی اجتماعی، چون فرهنگ، دانش و دین است. زبان دارای اعضا و ساختار سازهای، واجی، دستوری، معنایی، ریشهای و … است و تمام این ساختارها، ساختارهای مستقل از هم نیستند، بلکه همانند اعضای بدن انسان هستند که در قالب یک واحد عمل میکنند.[۱]
زبان یک مقوله ثابت نیست که در یک دوره پدید آید و به همان شکل بماند. طرز برداشت بسیاری از زبانشناسان کهن در ادبیات عرب این بوده که زبان مقولهای ثابت است. این موضوع با عنوان توقیفی بودن یا اصطلاحی بودن زبان در منابع کهن ادبی و اصول فقه بحث شده است. پیروان نظریه توقیفی بر این باورند که زبان از سوی واضعی مشخص بنا نهاده شده است و به همان شکل به نسلهای بعد منتقل میشود. پیروان نظریه اصطلاحی آن را پدیدهای صرفاً قراردادی میشمرند که تنها تابع قرارداد عمومی مردم و تحولات آن است.[۲] افسانه «یعرب بن قحطان» به روشنی طرز برداشت زبانشناسان کهن زبان عربی را بیان میکند. طبق این داستان از او به عنوان واضع زبان عربی یاد میشود و در برخی منابع دیگر هم از واضعان دیگری چون اسماعیل یاد شده است و بسیاری از ادیبان نیز بر این باورند که خدا زبان عربی را بهطور مستقیم وضع کرد و زبانهای دیگر از آن ریشه گرفتند.[۳]
زبان در زبانشناسی ماهیت کاملاً تاریخی دارد؛ در قالب تاریخ زاییده و بزرگ میشود. دوره نوزادی، کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و پیری و مرگ دارد، حتی ممکن است دچار تناسخ هم بشود و بعد از مرگ دوباره در قالب پیکرهای جدید ظاهر شود. ممکن است یک واژه در معنای واژه دیگری ظاهر شود یا بهطور کلی معنای پیشین خود را از دست بدهد، و به اصطلاح دچار انسلاخ شود و معنای دیگری دریافت کند.
زبانشناسی
دانش زبانشناسی یک دانش صد در صد تجربی دانسته میشود و برای هر ادعایی که بخواهد بیان کند، حتماً مدرک تجربی و مستند ارائه میدهد. اگر این کلمه در ابتدا این بوده و بعد به آن کلمه تبدیل شده، براساس چه مدرکی و سندی این کار صورت گرفته و در کدام منطقه و در کدام دوره زمانی و توسط چه واسطهها و کاتالیزورهایی صورت گرفته است. در تک تک این موارد باید مستند تجربی، مادی و محسوس ارائه شود. زبانشناسی هیچ گونه تحلیل انتزاعی و ذهنی را درباره پدیدههای زبانی به رسمیت نمیشناسد و از این جهت در چالش با علوم ادبی سنتی است که گاه تحلیلهای فراوان و مفصلی در بیان سیر تحولات واژه و موضوعات دیگر زبانی ارایه میدهند که هیچیک مستند تاریخی و تجربی ندارد و برآمده از تخیلات ادیبان هستند.[۴] نمونه این نوع تخیلات را میتوان در کتاب مختصر شرح امثله مشاهده کرد.
از لحاظ تاریخی این مشکلی که در حوزه زبانشناسی سنتی ادبیات عرب پدید آمده به نوعی متأثر از ورود منطق یونانی و یونانی زده شدن صرف و نحو عربی است که سعی کردند در حوزه زبان هم بر مبنای جزمیات، قطعیات و بر مبنای تعدادی اصول ثابت، اظهار نظر و تصمیمگیری کنند.[۵] این یک درآمد کلی در ارتباط با زبان و تفاوتی که زبانشناسی معاصر با زبانشناسی کهن دارد، میباشد. زبانشناسی معاصر هیچ پیش فرض غیر محسوس و غیر مادی در تحلیل زبان را معتبر نمیداند.
مهمترین مکاتب زبانشناسی
زبانشناسی نوین در طول عمر نه چندان دراز خود مکاتب چندی را به خود دیده است.
زبانشناسی ساختارگرا
دوسوسور (د ۱۹۲۳) بنیانگذار زبانشناسی نوین به شمار میرود که رهیافت جدیدی در دانش مطالعه زبان پایه گذارد. مهمترین اثر او کتاب «دروسی در زبانشناسی عمومی»[۶] است. او رهیافتی ساختارگرایانه به زبان دارد. سوسور با تفکیک زبان (Long) از گفتار (Parol) به نوعی آغازگر ساختارگرایی به شمار میآید. لانگ جنبه نظامیافته زبان است که پیش از فرد وجود دارد و افراد در سخن گفتن تابع آن هستند و پارول همان جنبه فردی زبان است که به صورت گفتار ظاهر میشود. در سطح لانگ با دو زنجیره موازی از دال و مدلولها مواجه هستیم که هر دو بر مبنای تفاوت ساخته و گسترش یافتهاند، اما یکی بر مبنای تفاوتهای آوایی و دیگری بر مبنای تفاوتهای اندیشگی. ساختارگرایان بر اساس همین طرز تفکر، خود را در برابر سامانه به نسبت ثابتی میدیدند که به دلیل نیاز گویندگان به ارتباط و انتقال مفاهیم، وحدتی از معنا را در خود حفظ میکند. سوسور به زبان ـ به مثابه یک نظام کلی متمایز از واقعیت بیرونی ـ کلیتی خودبسند بخشیده بود، اما از سوی دیگر ماهیت دو لایهای زبان که هر دو لایه آن متحرکند این انسجام را فرو میپاشند.[۷]
مردمشناسی و زبانشناسی
وایسگربر (د ۱۹۸۵) از زبانشناسان معروف آلمانی است که بهطور خاص بر لزوم تعامل بین زبانشناسی و مردمشناسی تأکید کرد و بنیانگذار مکتب بن در زبانشناسی به شمار میرود. وی متأثر از ویلهلم فن هومبولت (د ۱۸۳۵) است که درباره وحدت زبان و اندیشه مطالعاتی انجام داده است. وایسگربر بر این باور بود که هر زبانی دارای جهانبینی ویژه خود است. متکلمان به هر زبان، صرفاً این گونه نیست که یک زبان را انتخاب و به آن تکلم میکنند، بلکه این زبان در ورای پیشینه خود، نوعی جهانبینی دارد. نوع نگاه فارس زبانها، عرب زبانها و … به جهان، انسان، هستی، خدا، مرگ، زن و … متفاوت است و چون آگاهیها متفاوت است، بهطور طبیعی زبانها نیز گوناگون میشوند. تفاوت زبانها، تنها بر این مبنا نیست که شیوه تلفظها فرق میکنند؛ بلکه اختلاف اصلی زبانها در عمق جهانبینی متکلمان آن ریشه دارد.[۸] وایسگربر از این جهان بینی به روح زبان تعبیر میکند و زبان را در پیوند تنگاتنگ با اندیشه و احساس و زندگی اجتماعی میشمرد. وی در توضیح نظریه خود از چهار مرحله یاد میکند که زبان با عبور از آنها پدید آمده و گسترش مییابد:
جهان خارج (آنچه هست) ـ روح زبان (آنچه مشترکاً احساس میشود) ـ نظام معنایی (آنچه مشترکاً فهمیده میشود) ـ نظام لفظی (آنچه مشترکاً گفته میشود).
زبانشناسی همگانی
نوآم چامسکی زبانشناس معروف آمریکایی، بنیانگذار این مکتب به شمار میرود و بعد از وی افرادی مانند «کاتز» و «رودوف» از چهرههای سرشناس این مکتب هستند. مکتب زبانشناسی همگانی بر این باور است که زبان دارای یک ماهیت کاملاً واحد است و همه زبانها از یک منطق پیروی میکنند. پس این مکتب را از این جهت میتوان در برابر مکتب بن قرار داد. وایسگربر سعی داشت، بین زبانها مرز فرهنگی و تمدنی کاملاً مشخصی ایجاد کند و زبانها را مستقل از هم تحلیل نماید. در نتیجه امکان تحلیل یک پدیده زبانی فارغ از نوع زبان آن وجود ندارد. در مقابل «نوآم چامسکی» تأکید دارد که زبان پدیدهای کاملاً واحد است و باید به دنبال مطالعه قواعد عمومی زبان جهت دستیابی به منطق واحد آن باشیم. نظریات و مبانی «نوآم چامسکی» در دانش ترجمه و تولید مترجمهای ماشینی کاربرد فراوانی داشته است.[۹]
نظریات این مکتب در قاعدهمندی ترجمه قرآن نیز کارایی فراوانی میتواند داشته باشد که متأسفانه تاکنون مورد توجه مترجمان قرآن قرار نگرفته است. یکی از ویژگیهای مهم این مکتب و نیز تا حدودی زبانشناسی ساختارگرا آن است که قرآن فارغ از عربی بودن مطالعه میشود و توجه چندانی به جنبههای قومی و نژادی نمیشود. این نگرش برای نژادهای غیر عرب جذاب است و به تقویت بعد جهانی قرآن میانجامد و مفید میباشد.
شاخههای زبانشناسی و ترجمه و فهم قرآن
زبانشناسی چند شاخه دارد که برخی رشته علمی مستقلاند و هر یک کاربرد ویژه خود را در مطالعات قرآنی دارند.
۱. آواشناسی: دانش «Phonetics» به مطالعه صورت مادی زبان میپردازد و چگونگی تولید صدا با اندامهای صوتی انسان را مطالعه میکند. دانش مشابه آن در حوزه دانشهای سنتی ما دانش «مخارج الاصوات» است که کاربرد فراوان در علم تجوید دارد. مخارج الاصوات در تجوید تفاوت روشنی با آواشناسی دارد. پیشرفت علوم در بسیاری از زمینهها مانند فیزیولوژی و آناتومی بدن این امکان را در اختیار آواشناسان قرار داد که بتوانند مخارج حروف را به شکل دقیق و علمی، تعیین کنند. آنان برای توصیف هر آوا، آن را به صورت مجموعهای از ویژگیهای مشخص مانند: واکهای، رهش، قدامی، تیغهای و … تجزیه کردهاند که ترکیب آنها سازنده آوای مورد نظر میباشد.[۱۰] مخارج در تجوید بسیار محدود و غیر دقیق توصیف میشوند. از این روی آواشناسی میتواند به ساماندهی و بازسازی دانش تجوید یاری رساند و آموزش قرآن را تا اندازه زیادی آسان، سریع و دقیق سازد.
۲. نحوشناسی: دانش «Syntax» به دستور زبان میپردازد. زبانشناس نحوی در پی استخراج قواعد دستور زبان و تدوین آن به صورت یک نظام است و تلاش پیوسته برای آسانسازی روش یادگیری این قواعد دارد. دانش نحو در زبانشناسی کاملاً جنبه تجربی دارد و پیوسته در حال تغییر است، در حالی که نحو عربی قرنهاست پیشرفتی به خود ندیده است و نظامی را که سیبویه نزدیک به هزار سال پیش در «الکتاب» استخراج نموده، هنوز معتبر میداند و نحو عربی بر همان مبنا استوار است. نظام نحو عربی افزون بر رکود و تحولگریزی، از مشکل جدی دیگری رنج میبرد. بخشهای فراوانی از این دانش نه بر پایه مطالعات تجربی زبان که بر پایه تفکرات انتزاعی در زبان ساخته و تدوین شده است. نحو یک مجموعه نظاممند و امری حقیقی ـ نه اعتباری ـ است. نحو باید کشف و شناسایی شود، نه ساخته و پرداخته. نحوشناسان خود را مکتشف ـ نه مخترع ـ میدانند. دستور هر زبانی درون ساختار آن قرار دارد همه ما ناخودآگاه از دوران نوزادی آن را فراگرفتهایم و بر مبنای آن تکلم میکنیم؛ بدون آن که دقیقاً بدانیم چه کاری انجام میدهیم.[۱۱]
آشنایی با نحو در زبانشناسی نوین به پیشرفت و گسترش نحو عربی انجامیده و افزون بر آن در ترجمه قرآن نیز نقش مهمی ایفا کرده است، زیرا یکی از مشکلات ترجمه، شناسایی و تحلیل درست نقش هر کلمه و یافتن معادل دقیق آن در زبان مقصد است.
۳. کاربردشناسی: دانش (Pragmatism) به کاربرد زبان و ارتباط آن با ابعاد مختلف زندگی بشر میپردازد. برای مثال از این جمله میتوان دو برداشت متفاوت کرد: «تنبیه حسن، بیمورد بود» میتوان در یک جا حسن را فاعل در نظر گرفت و در جای دیگر حسن را مفعول خواند.
دانش کاربردشناسی، به شکل مشخص روی چنین مواردی کار میکند که البته چنین مواردی در زبان بسیار زیاد است.[۱۲] دانش کاربردشناسی در تحلیل آیات متشابه و نیز آیات مشتبهات میتواند سودمند واقع شود، زیرا تشابه خیلی از آیاتی که آنها را متشابه میدانیم، ناشی از وجود پیچیدگی معنایی نیست؛ بلکه ناشی از وجود یک ساختار مشخص است که امکان فهم بیش از یک معنا در آن وجود دارد. کاربردشناسی با تحلیل بافت درونی و بیرونی متن و جایگاه قرارگیری عبارت مورد نظر درون متن به حل این نوع مشکلات زبانی یاری میرساند.
۴. زبانشناسی تاریخی: سیر تاریخی پیدایش زبان و سیر گسترش آن را مطالعه میکند. زبان یک پدیده پویا (Dynamic) و نه ایستا (Static) است؛ بنابراین ساختارهای گوناگون آن ممکن است در طول تاریخ دگرگون شود و ساختاری به جای ساختار دیگر بنشیند. شناسایی این تحولات در فهم متون کهن نقش و اهمیت فراوانی دارد.[۱۳]
برای نمونه به ساختار «ی» نسبت در قرآن اشاره میکنیم. موارد کاربرد این ساختار در قرآن کمتر از تعداد انگشتان یک دست است؛ اما امروزه در زبان عربی، استفاده از «ی» نسبت بسیار زیاد است؛ بنابراین در اینجا یک تفاوت آشکار مشاهده میشود و زبان دچار دگرگونی شده است. ساختاری که قبلاً به کار نمیرفت، اکنون فراوان به کار میرود. زبان شناسان تاریخی در این موضوع به این مسئله میپردازند که اگر «ی» نسبت نبود، نیاز به «ی» نسبت که بود. پس عرب زبانان به جای «ی» نسبت از چه چیزی استفاده میکردند؟ جایگزین «ی» نسبت در قرآن «من بیانیه» است. به دلیل این که ساختار متداول نبود، امکان استفاده از «ی» نسبت هم خیلی زیاد در قرآن نبود. زبان شناسان تاریخی، تأثیر زیادی در مطالعهٔ دانش بلاغت و نقش مهمی در فهم و تفسیر قرآن دارد. در حوزهٔ نقد حدیث و نقد قرائات نیز مؤثر است.
۵. ریشهشناسی: دانش (Etymology) به شناخت ریشههای کلمات میپردازد و معادل آن را در دانشهای سنتی ادبیات عرب «علم الاشتقاق» است. ریشهشناسی مانند دیگر شاخههای زبانشناسی، دانشی کاملاً تجربی است و ریشه واژگان را بر مبنای مستندات تاریخی استخراج میکند و سیر پیدایش و پیشرفت آنها تحلیل میشود. در ریشهشناسی تنها به سیر دگرگونیهای ریشه درون یک زبان بسنده نمیشود و پیشینه آن در زبانهای دیگر نیز دنبال میشود. معادل آن در علوم قرآنی «معربات» یا به اصطلاح جدید «واژگان دخیل» است. ریشهشناسی تأثیر بسیار زیادی در دانش مفردات قرآن و در پی آن در دانش تفسیر دارد و ممکن است دانش تفسیر کاملاً دگرگون سازد و بهطور خاص در مفردات قرآن تأثیر بگذارد و به واسطه مفردات، تأثیر خود را در حوزهٔ تفسیر بگذارد. مطالعات به نسبت فراوانی در حوزه ریشهشناسی واژگان قرآنی هست که متأسفانه تعداد کمی از آنها به فارسی برگردان شده است. کتاب واژگان دخیل آرتور جفری از معروفترین منابع در این حوزه است.[۱۴]
۶. معناشناسی: دانش «Semantics» به پیدایش معنا و سیر پیشرفت و دگرگونیهای آن میپردازد و روابط معنایی بین مفاهیم مختلف را شناسایی و شبکهای از معانی مرتبط به هم را استخراج میکند.[۱۵] معناشناسی به ویژه در تفسیر موضوعی قرآن نقش فراوانی دارد؛ زیرا این امکان را فراهم میکند که روابط معنایی مفاهیم مختلف قرآنی را به شیوه ای روشمند استخراج کنیم و از این روابط به نظریهای در موضوع مورد بحث دست یابیم. کتاب «مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن» ایزوتسو از نمونههای بارز این نوع مطالعات است. نکته جالب توجه در این کتاب آن است که مفاهیم مختلف اخلاقی در قرآن در ضمن یک شبکه معنایی گسترده دیده شدهاند که ما را سرانجام به نظریهای قرآنی در موضوع نظام اخلاقی میرساند. ویژگی مهم دیگر رهیافت معناشناسانه این پژوهش آن است که روابط معنایی بین مفاهیم قرآنی بر اساس معیارهای علمی قابل قبولی بر مبنای شناسایی روابطی چون جانشینی، همنشینی، تضاد و … استخراج شدهاند و به ندرت به منابع لغوی بسنده شده است. یکی از مشکلات جدی منابع لغوی در زبان عربی، فاصله به نسبت دراز بین تاریخ تدوین آنها و عصر نزول قرآن است. این فاصله که دگرگونیهای فراوانی را در زبان عربی شاهد بوده است، موجب بیاعتمادی پژوهشگران به منابع لغوی میشود. از این روی اگر بتوان روشی معتبر در فهم روابط معنایی به کار گرفت که در آن به خصوص منابع لغوی بسنده نشود، تحول و اعتبار بیشتری به مطالعات قرآنی بخشیده خواهد شد.[۱۶]
مطالعه بیشتر
- آفرینش و رستاخیز: پژوهشی معنی شناختی در ساخت جهان بینی قرآنی، ماکینو، شینیا، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۳.
- تاریخ مختصر زبانشناسی، رابینز، رابرت هنری، علی محمد حقشناس، نشر مرکز، تهران، ۱۳۷۰ش.
- خدا و انسان در قرآن، ایزوتسو، توشیهیکو، احمد آرام، شرکت سهامی انتشار، تهران، ۱۳۸۱ش.
- درآمدی بر نشانهشناسی، دینه سن، آنه ماری، مظفر قهرمان، نشر پرسش، آبادان، ۱۳۸۰ش.
- مبانی معناشناسی نوین، شعیری، حمیدرضا، انتشارات سمت، تهران، ۱۳۸۱ش.
- مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن، ایزوتسو، توشیهیکو، فریدون بدره ای، نشر فرزان روز، تهران، ۱۳۷۸ش.
- نقد ادبی، شمیسا، سیروس، انتشارات فردوس، تهران، ۱۳۸۱ش.
- نگاهی تازه به دستور زبان، باطنی، محمد رضا، آگاه، تهران، ۱۳۷۰ش.
- نگاهی تازه به معنیشناسی، پالمر، فرانک، کورش صفوی، سروش، ۱۳۶۶ش.
منابع
- ↑ Hayes, Curtis & other, ABC's of Languages & Linguistics،، و چهار گفتار درباره زبان، باطنی، محمد رضا، آگاه، تهران، ۱۳۶۴ش.
- ↑ تاج العروس، زبیدی، محمد مرتضی، دارالفکر، بیروت، ۱۹۹۴م، ج۱، ص۵۳–۵۴
- ↑ ابن منظور، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۵۸۷؛ زبیدی، ۱۹۹۴، ج۲، ص۲۲۳، ذیل ماده عرب.
- ↑ ، Hayes, Curtis & other, ABC's of Languages & Linguistics. Hayes, ۲۸–۳۵
- ↑ من القرآن الی الفلسفه، لانغاد، ژاک، وجیه اسعد، منشورات وزاره الثقافه، دمشق، ۲۰۰۰م، ۲۱۹–۳۱۸
- ↑ با ترجمه کورش صفوی
- ↑ راهنمای نظریه ادبی معاصر، ویدوسون، پیتر و رامان سلدن، عباس مخبر، ویرایش سوم، طرح نو، تهران، ۱۳۷۷ش، ۱۵۷–۱۶۶. برای آگاهی بیشتر درباره زبانشناسی ساختارگرا: دوره زبانشناسی عمومی، سوسور، فردیناند دو، کورش صفوی، هرمس، تهران، ۱۳۷۸ش.
- ↑ نگاهی گذرا به برخی نظریههای ترجمه، سلمانیان، فرهاد،؛ برای آگاهی بیشتر: زبان و تفکر: مجموعه مقالات زبانشناسی، باطنی، ۱۳۷۴ش.
- ↑ زبانشناسی همگانی، اچسون، جین، حسین وثوقی، سازمان آموزش و انتشارات علوی، تهران، ۱۳۷۰ش. و درباره دیدگاه زبانشناسی چامسکی: زبان و اندیشه، چامسکی، نوآم، کورش صفوی، نشر هرمس، تهران، ۱۳۸۴ش؛ چامسکی و انقلاب زبانشناسی، سازمند، علی حسین و رضا نیلی پور، نشر دانژه، تهران، ۱۳۸۳ش.؛ زبانشناسی نوین: نتایج انقلاب چامسکی، اسمیت، نیل و دیردری ویلسون، نشر آگاه، تهران، ۱۳۶۷ش.
- ↑ آواشناسی، حقشناس، علی محمد، آگاه؛ ۱۳۶۹ش؛ نظام آوایی زبان: نظریه و تحلیل، هایمن، لاری ام، یدالله ثمره، نشر فرهنگ معاصر، تهران، ۱۳۶۷ش؛ درآمدی بر آواشناسی، یارمحمدی، لطف الله، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۶۴ش.
- ↑ زبان و زبانشناسی، هال، رابرت، محمدرضا باطنی، شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپ اول، تهران، ۱۳۵۰ش.
- ↑ کاربردشناسی زبان، یول، جورج، محمد عموزاده مهدیرجی و منوچهر توانگر، انتشارات سمت، تهران، ۱۳۸۵ش.
- ↑ درآمد بر زبانشناسی تاریخی، آرلاتو، آنتونی، یحیی مدرسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۳ش.، ص۱۱–۳۴
- ↑ درآمدی بر کاربرد ریشهشناسی در مطالعات تاریخی، معموری، علی، نشریه کتیبه، ش سوم، آبان ۱۳۸۴ش.
- ↑ درآمدی بر معنیشناسی، صفوی، کورش، نشر سوره مهر، تهران، ۱۳۸۳ش. ۵–۲۵
- ↑ ر. ک. مجله قرآن و علم شماره اول، پاییز و زمستان ۱۳۸۶ ش، نویسنده آن دکتر علی معموری با اختصار در اینجا آورده شد.