داستان تولد حضرت موسی(ع): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =')
 
(۱۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
سرگذشت حضرت موسی(ع) و طریقه ازدواج او را بیان فرمایید.
داستان تولد حضرت موسی(ع) چگونه بود؟
{{ پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}'''داستان تولد حضرت موسی(ع)''' در قرآن کریم و روایات اسلامی به تفصیل آمده است. طبق آیات قرآن، هنگامی که فرعونیان همه فرزندان پسر [[بنی اسرائیل]] را به قتل می‌رساندند، موسی متولد شد. خداوند به مادر موسی الهام کرد که او را در صندوقی بگذارد و به دریا اندازد و او هم از بیم کشته شدن فرزندش این کار را انجام داد. خاندان فرعون او را از دریا گرفتند و با درخواست همسر [[فرعون]] او را نکشتند و نگهش داشتند. موسی از شیر هیچ زنی نخورد و با پیشنهاد خواهر موسی، مادرش به کاخ فرعون آمد و موسی از شیر مادر خود خورد و به دامان مادر خود برگشت در حالی که دیگر خطر قتل موسی از بین رفته بود.
قرآن کریم یکی از بهترین و مؤثرترین طریق بیداری بشریت را مطالعه تاریخ پیشینیان قرار داده و فرمود: «آیا برای هدایت آنها همین کافی نیست که بسیاری از اقوام گذشته را که در عصرهای پیشین زندگی می‌کردند، هلاک کردیم».<ref>طه / ۱۲۸.</ref>


سرگذشت حضرت موسی(ع) نیز پر از درس‌ها، پندها، عبرت‌ها و پیام‌های سرنوشت ساز است که هدایت جامعه در گرو نگاهی عمیق به این درس هاست و لذا در قرآن کریم بارها به این مطالب اشاره شده است به طوری که حدود ۱۳۶ مرتبه نام مبارک حضرت موسی(ع) در قرآن ذکر شده و فرعون که نماد استکبار و استثمار و طغیان بود، ۷۴ مرتبه و بنی اسرائیل قوم حضرت موسی(ع) ۳۳ مرتبه و یهود و یهودیان حدود ۲۰ مرتبه و بیش از ۳۱ مرتبه «اهل کتاب» تکرار شده است که بیانگر اهمیت رخدادهایی است که در داستان حضرت موسی(ع) و قومش اتفاق افتاده و برای هدایت جامعه سرنوشت ساز است.
== تولد حضرت موسی(ع) بر اساس آیات قرآن ==
آیات ۳۸ و ۳۹ [[سوره طه]] و آیات ۴ تا ۱۳ [[سوره قصص]] داستان تولد موسی(ع) را بیان می‌کند. مطابق آیات قرآن، در زمانی که فرعونیان همه فرزندان پسر را به قتل می‌رساندند، موسی متولد شد. خداوند با نوعی الهام به مادر موسی گفت به موسی شیر بده، و چون ترسیدی بر او که لشکریان فرعون خبردار شوند، و او را مانند هزاران کودک که همه را کشتند به قتل برسانند، او را به دریا بینداز، و دیگر از کشته شدن او مترس، و از جدایی او غمگین مشو، که ما دوباره او را به تو برمی‌گردانیم و او را از پیامبران قرار می‌دهیم، تا رسولی به سوی آل فرعون و بنی اسرائیل بوده باشد. مادر موسی او را به دریا انداخت و تقدیر چنین بود که موسی به دست خانواده فرعون برسد. همسر فرعون خواست که او را نکشند و بتوانند او را در میان خود داشته باشند. قرآن در ادامه داستان تولد موسی می‌گوید کاری کردیم موسی از هیچ زنی شیر نخورد و خواهر موسی خانواده فرعون را راهنمایی کرد تا مادر موسی بیاید و او را شیر دهد و همین‌طور هم شد و موسی به مادرش برگشت در حالی که در کاخ فرعون زندگی می‌کرد.<ref>طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، ۱۳۷۴، ج۱۶، ص ۱۱.</ref>


سرگذشت حضرت موسی(ع) را می‌توان به چند دوره تقسیم کرد:
== تفصیل داستان ==
دستگاه فرعون، برنامه وسیعی برای کشتن «نوزادان پسر» از بنی اسرائیل ترتیب داده بود. برخی گفتند در طلب موسى نود هزار كودك را بكشتند.<ref>ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، مشهد، آستان قدس رضوى، بنياد پژوهشهاى اسلامى‏، ۱۴۰۸ق، ج۱۵، ص۹۶.
</ref> قابله‌های فرعونی مراقب زنان باردار بنی اسرائیل بودند. در این میان، یکی از این قابله‌ها با مادر موسی(ع) دوستی داشت، حمل موسی مخفیانه صورت گرفت و چندان آثاری از حمل در مادر نمایان نبود، هنگامی که احساس کرد، تولد نوزاد نزدیک شده، به سراغ قابله دوستش فرستاد و گفت: «ماجرای من چنین است، فرزندی در رحم دارم و امروز به محبت و دوستی تو نیازمندم». هنگامی که موسی (ع) تولد یافت از چشمان او نور مرموزی درخشید، چنان‌که بدن قابله به لرزه درآمد، و برقی از محبت در اعماق قلب او فرو نشست.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۷۱، ج۱۶، ص۲۳ و ۲۴.</ref>


== ۱. حضرت موسی(ع) و تولد آن ==حضرت موسی(ع) زمانی به دنیا آمد که روزگار بنی اسرائیل فوق‌العاده دشوار و ناگوار بود، زیرا فرعون مردان و پسران آنان را به قتل می‌رساند و زنانشان را زنده می‌نهاد، اکنون حضرت موسی(ع) به دنیا آمده و مادرش در تکاپوی پنهان کردن نوزاد از نظر جاسوسان فرعونی است در اینجا خداوند متعال به مادر حضرت موسی(ع) دستور می‌دهد که موسی را شیر داده و هنگامی که بر او بیمناک است وی را به رود افکند و ناراحت نباشد که به زودی حضرت موسی(ع) را به خودش بازمی‌گرداند و از پیامبران الهی قرار می‌دهد، وقتی مادرش حضرت موسی(ع) را به آب افکند، خاندان فرعون او را از آب گرفتند و همسر فرعون گفت: این نوزاد نور چشم من و تو باشد، مبادا او را به قتل برسانی شاید برای ما سودی داشته باشد و او را فرزند خود قرار دهیم.
هنگامی که مادر موسی باردار بود حملش را پوشیده داشت و هیچ‌کس از حال او مطلع نشد. در آن سالی که موسی می‌خواست متولد شود، فرعون قابله‌ها را حاضر کرد و به آنها دستور داد که زنان را به دقت تفتیش کنند. مادر موسی در همین موقع به موسی حامله شد ولی شکمش بر نیامد و رنگش تغییر نکرد و شیرش ظاهر نشد و قابله‌ها کاری به او نداشتند.<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمد بیستونی، انتشارات آستان قدس رضوی، بیتا، ج۱۸، ص۱۶۲.</ref>


خواهر حضرت موسی(ع) به دنبال نوزاد راه افتاد تا از عاقبت او باخبر شود و رسید به دربار فرعون و بدون این که کسی متوجه این موضوع شود به فرعونیان گفت من شما را به خانواده ای راهنمایی می‌کنم تا عهده‌دار شیر دادن این نوزاد باشد، و آنان پذیرفتند و حضرت موسی را به مادرش دادند در حالی که نمی‌دانستند این مادر اوست و خداوند با این کار چشم مادرش را روشن ساخت.<ref>قصص / ۳–۱۳؛ ر.ک. نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیر آسان، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۹۸ق، ج۱۵، ص۱۳۶.</ref>
مادر موسی به سراغ یک نجار مصری آمد. از او درخواست کرد صندوق کوچکی برای او بسازد. صندوق را ساخت و به مادر موسی(ع) تحویل داد. مادر، نوزاد خود را همراه صندوق، به کنار «نیل» آورد، پستان در دهان نوزاد گذاشت، و آخرین شیر را به او داد، سپس او را در آن صندوق مخصوص که همچون یک کشتی کوچک قادر بود بر روی آب حرکت کند، گذاشت و آن را روی امواج نهاد.


این گونه شد که حضرت موسی در خانه دشمن خویش رشد و نمو یافت و به سن رشد رسید و خداوند متعال بر او حکم و علم داد یعنی عقل، فهم و قدرت برای هدایت جامعه و داوری میان آنها به حضرت موسی داده شد و این نبود جز به خاطر تقوا و نیکوکاری حضرت موسی(ع) و خداوند پاداش نیکوکاران را این گونه می‌دهد.<ref>قصص / ۱۴؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۳۹.</ref>
امواج خروشان نیل صندوق را از ساحل دور کرده، مادر در کنار ایستاده بود و این منظره را تماشا می‌نمود، در یک لحظه، احساس کرد، قلبش از او جدا شده و روی امواج حرکت می‌کند، اگر لطف الهی قلب او را آرام نکرده بود، فریاد می‌کشید و همه چیز فاش می‌شد! هنگامی که چشم همسر «فرعون» به چشم کودک افتاد، برقی از آن جستن کرد و اعماق قلبش را روشن ساخت و همگی ـ مخصوصاً همسر فرعون ـ مهر او را به دل گرفتند. به نظر می‌رسد، فرعون از چهره نوزاد و نشانه‌های دیگر ـ از جمله گذاردن او در صندوق و رها کردنش در امواج «نیل» ـ دریافته بود، که این نوزاد از بنی اسرائیل است، ناگهان کابوس قیام یک مرد بنی اسرائیلی و زوال ملک او به دست آن مرد، بر روح او سایه افکند، و خواهان اجرای قانون جنایت بارش، درباره نوزادان بنی اسرائیل، در این مورد شد. اطرافیان متملق و چاپلوس نیز، فرعون را در این طرز فکر تشویق کردند و گفتند: دلیل ندارد که قانون درباره این کودک اجرا نشود. اما [[آسیه]] همسر فرعون که نوزاد پسری نداشت و قلب پاکش که از قماش درباریان فرعون نبود، کانون مهر این نوزاد شده بود، در مقابل همه آنها ایستاد و از آنجا که در این گونه کشمکش‌های خانوادگی غالباً پیروزی با زنان است، او در کار خود پیروز شد.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۷۱، ج۱۶، ص۲۳ و ۲۴.</ref>


== ۲. حضرت موسی(ع) و فرار از فرعونیان ==فصل دیگر زندگی حضرت موسی(ع) زمانی آغاز شد که حضرت داخل شهر شد و دید دو نفر با هم دعوا می‌کنند که یکی از بنی اسرائیل و موحد و آن دیگری از فرعونیان است، بنی اسرائیلی از حضرت موسی کمک خواست و حضرت مشتی بر آن مرد فرعونی زد و او کشته شد، وقتی حضرت موسی دید این فرعونی کشته شد در شهر هراسان می‌گشت که بالاخره فرعون او را مجازات خواهد کرد تا این که مرد بنی اسرائیلی باز از حضرت موسی(ع) کمک خواست ولی حضرت فرمود تو شخصی هستی که دچار گمراهی هستی و هر روز با کسی درگیری داری و در این بین مردی با سرعت خود را به حضرت موسی(ع) رساند که فرعون در صدد قتل توست و من خیرخواه توأم و موسی هراسان از شهر خارج گشت و به سوی مدین محل زندگی حضرت شعیب(ع) حرکت نمود.<ref>قصص / ۱۵–۲۲؛ ر.ک. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۴ش، ج۱۶، ص۲۱.</ref>
خاندان فرعون به دنبال دایه‌ای برآمدند که او را شیر دهد. اما هر زن شیر دهی را آوردند، پستان او را نگرفت و داد و فریاد کودک از گرسنگی بلند بود. در این میان خواهر موسی به عنوان فرد ناشناسی وارد جمع آنان شد. او پیشنهاد داد که من خانواده ای را می‌شناسم که می‌تواند تربیت او را بر عهده بگیرد. آنان از شنیدن این جمله خوشحال شدند. سراغ او فرستادند که او کسی جز مادر موسی نبود. وقتی او پستان خود را به دهان او گذارد، به خوبی آن را مکید و از این طریق، خوشحالی فرعون و همسر او را فراهم آورد و قرار شد که تربیت او را بر عهده بگیرد. بدین گونه وعده الهی: «إنّا رادٌّوهُ إلَیْکِ» تحقق پذیرفت.<ref>سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق، بیتا، ج۱۲، ص۳۱.</ref>


== ۳. حضرت موسی و ازدواج با دختر شعیب ==حضرت موسی(ع) از دست فرعونیان فرار کرد و به سوی مدین حرکت نمود و وقتی به آنجا رسید، دید مردم در کنار چاهی برای گوسفندان شان آب می‌دهند اما دو دختر در کناری ایستاده‌اند تا وقتی همه رفتند آنها نیز به گوسفندان خود آب دهند و حضرت موسی به آن دو کمک کرد و سپس به درگاه الهی عرضه داشت: «پروردگارا من به آنچه تو برایم عطا کنی نیازمندم». این دو دختر جریان کمک مرد غریبه را به پدرشان گفتند و پدر در فکر این شد که از موسی(ع) تشکر کند و وقتی او را مردی با ایمان یافت، پیشنهاد ازدواج با یکی از دخترانش داد و حضرت موسی(ع) قبول کرد که در عوض ده سال کار برای حضرت شعیب(ع) با دختر او ازدواج کند و این گونه شد که حضرت موسی(ع) در شهر مدین با دختر شعیب که از پیامبران الهی بود ازدواج کرد و پس از تمام شدن مدت، به همراه خانواده اش از مدین به سوی مصر حرکت نمود.<ref>قصص / ۲۸–۲۳؛ ر.ک. طیب، عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام، ۱۳۷۸ش، ج۱۰، ص۲۲۱.</ref> و در همین مسیر برگشت بود که خداوند وی را به پیامبری مبعوث نمود تا به سوی فرعون رفته و او را به یگانگی خداوند دعوت کند.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ج۶، ص۶۹؛ ر.ک. تفسیر هدایت (ترجمه من هدی القرآن)، ترجمه گروهی از مترجمان، مشهد، بنیاد پژوهش‌های آستان قدس، ۱۳۷۷ش، ج۹، ص۲۸۷.</ref>
نام مادر موسی را یوکابد و برخی یوکِبِد گفته‌اند.<ref>خرمشاهی، قوام الدین، «موسی(ع)»، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، به کوشش بهاءالدین خرمشاهی، تهران، دوستان، ناهید، ۱۳۸۱.</ref>


== ۴. حضرت موسی(ع) و نبوت ==خداوند متعال وقتی حضرت موسی(ع) را آماده برای نجات قوم بنی اسرائیل یافت بر او وحی نمود که به سوی فرعون برو و او را به راه راست دعوت نما و در این میان معجزاتی هم به حضرت داد از جمله اژدها شدن عصا و روشنایی و درخشش دست (ید بیضا). حضرت موسی(ع) به خداوند عرضه داشت که من از فرعونیان کسی را کشته‌ام پس برایم وزیری ده که برادرم هارون به این امر سزاوارتر است و خداوند دعایش را اجابت نمود و هارون را وزیر و یاور و تصدیق کننده حضرت موسی(ع) قرار داد ولی فرعون و قومش نه تنها نبوت وی را نپذیرفتند، بلکه او را ساحری دانستند که می‌خواهد قدرت را از فرعون بگیرد و خداوند حضرت موسی و قومش را از فرعونیان نجات داد و رسالتش را بر همگان ثابت نمود و فرعون را با همه لشکریانش در دریا غرق نمود تا عبرتی باشد برای همه مستکبران و نیز پندی برای مؤمنان که چگونه خداوند یار و یاور مؤمنان است.<ref>قصص / ۲۹–۴۵؛ یونس / ۷۵–۸۶؛ اعراف / ۱۰۳–۱۲۶؛ بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، مؤسسه البعثه، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۶۲۴.</ref>
{{مطالعه بیشتر}}
 
سرگذشت حضرت موسی(ع) و پندها و عبرت‌های این تاریخ فراتر از آن است که در این نوشتار مجال طرح آنها باشد، لذا به‌طور خلاصه اشاره می‌شود:
 
۱. حضرت موسی(ع) و نجات دادن قومش از دست فرعونیان و رد شدن از دریا با معجزه الهی؛<ref>طه / ۷۷–۷۹؛ بقره / ۴۹–۵۰ و….</ref>
 
۲. رفتن حضرت موسی(ع) به‌طور سینا و عبادت با خداوند متعال و رو آوردن قومش به گوساله پرستی در غیاب آن حضرت و با انحراف سامری؛<ref>طه / ۸۳–۹۹؛ بقره / ۵۱–۵۴؛ اعراف / ۱۵۳–۱۴۸.</ref>
 
۳. بهانه‌گیری‌های قوم بنی اسرائیل از حضرت موسی(ع) پس از آن که به اشتباه و گمراهی خود به گوساله پرستی پی برده و خداوند توبه آنها را پذیرفته بود؛<ref>بقره / ۵۵–۷۴؛ مائده / ۲۰–۲۶.</ref>
 
۴. داستان ملاقات حضرت موسی(ع) و یکی از بندگان برگزیده خداوند.<ref>کهف / ۶۰–۸۲</ref>
{{ پایان پاسخ}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}


== مطالعه بیشتر ==
== مطالعه بیشتر ==
۱ـ دوره کامل قصه‌های قرآن، محمد صحفی.
* قصص الانبیاء، نعمت‌الله جزایری، کتابخانه عمومی آیت‌الله‌مرعشی نجفی(ره)، قم، ۱۴۰۴ق.
 
* قصص الانبیاء، قطب الدین سعید راوندی، مکتبة العلامة المجلسي، قم، ۱۴۳۰ق.
۲ـ قصص الانبیاء، نعمت‌الله جزایری، ترجمه نور الدین جزایری.
 
۳ـ قصص الانبیاء، قطب الدین سعید راوندی.
{{مطالعه بیشتر}}


== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =
  | شاخه اصلی =علوم و معارف قرآن
  | شاخه فرعی۱ =
  | شاخه فرعی۱ =پیامبرشناسی در قرآن
  | شاخه فرعی۲ =
  | شاخه فرعی۲ =ویژگی‌های پیامبران
  | شاخه فرعی۳ =
  | شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =شد
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
  | بازبینی =
  | ارزیابی کمی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ب
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۱۷

سؤال

داستان تولد حضرت موسی(ع) چگونه بود؟

داستان تولد حضرت موسی(ع) در قرآن کریم و روایات اسلامی به تفصیل آمده است. طبق آیات قرآن، هنگامی که فرعونیان همه فرزندان پسر بنی اسرائیل را به قتل می‌رساندند، موسی متولد شد. خداوند به مادر موسی الهام کرد که او را در صندوقی بگذارد و به دریا اندازد و او هم از بیم کشته شدن فرزندش این کار را انجام داد. خاندان فرعون او را از دریا گرفتند و با درخواست همسر فرعون او را نکشتند و نگهش داشتند. موسی از شیر هیچ زنی نخورد و با پیشنهاد خواهر موسی، مادرش به کاخ فرعون آمد و موسی از شیر مادر خود خورد و به دامان مادر خود برگشت در حالی که دیگر خطر قتل موسی از بین رفته بود.

تولد حضرت موسی(ع) بر اساس آیات قرآن

آیات ۳۸ و ۳۹ سوره طه و آیات ۴ تا ۱۳ سوره قصص داستان تولد موسی(ع) را بیان می‌کند. مطابق آیات قرآن، در زمانی که فرعونیان همه فرزندان پسر را به قتل می‌رساندند، موسی متولد شد. خداوند با نوعی الهام به مادر موسی گفت به موسی شیر بده، و چون ترسیدی بر او که لشکریان فرعون خبردار شوند، و او را مانند هزاران کودک که همه را کشتند به قتل برسانند، او را به دریا بینداز، و دیگر از کشته شدن او مترس، و از جدایی او غمگین مشو، که ما دوباره او را به تو برمی‌گردانیم و او را از پیامبران قرار می‌دهیم، تا رسولی به سوی آل فرعون و بنی اسرائیل بوده باشد. مادر موسی او را به دریا انداخت و تقدیر چنین بود که موسی به دست خانواده فرعون برسد. همسر فرعون خواست که او را نکشند و بتوانند او را در میان خود داشته باشند. قرآن در ادامه داستان تولد موسی می‌گوید کاری کردیم موسی از هیچ زنی شیر نخورد و خواهر موسی خانواده فرعون را راهنمایی کرد تا مادر موسی بیاید و او را شیر دهد و همین‌طور هم شد و موسی به مادرش برگشت در حالی که در کاخ فرعون زندگی می‌کرد.[۱]

تفصیل داستان

دستگاه فرعون، برنامه وسیعی برای کشتن «نوزادان پسر» از بنی اسرائیل ترتیب داده بود. برخی گفتند در طلب موسى نود هزار كودك را بكشتند.[۲] قابله‌های فرعونی مراقب زنان باردار بنی اسرائیل بودند. در این میان، یکی از این قابله‌ها با مادر موسی(ع) دوستی داشت، حمل موسی مخفیانه صورت گرفت و چندان آثاری از حمل در مادر نمایان نبود، هنگامی که احساس کرد، تولد نوزاد نزدیک شده، به سراغ قابله دوستش فرستاد و گفت: «ماجرای من چنین است، فرزندی در رحم دارم و امروز به محبت و دوستی تو نیازمندم». هنگامی که موسی (ع) تولد یافت از چشمان او نور مرموزی درخشید، چنان‌که بدن قابله به لرزه درآمد، و برقی از محبت در اعماق قلب او فرو نشست.[۳]

هنگامی که مادر موسی باردار بود حملش را پوشیده داشت و هیچ‌کس از حال او مطلع نشد. در آن سالی که موسی می‌خواست متولد شود، فرعون قابله‌ها را حاضر کرد و به آنها دستور داد که زنان را به دقت تفتیش کنند. مادر موسی در همین موقع به موسی حامله شد ولی شکمش بر نیامد و رنگش تغییر نکرد و شیرش ظاهر نشد و قابله‌ها کاری به او نداشتند.[۴]

مادر موسی به سراغ یک نجار مصری آمد. از او درخواست کرد صندوق کوچکی برای او بسازد. صندوق را ساخت و به مادر موسی(ع) تحویل داد. مادر، نوزاد خود را همراه صندوق، به کنار «نیل» آورد، پستان در دهان نوزاد گذاشت، و آخرین شیر را به او داد، سپس او را در آن صندوق مخصوص که همچون یک کشتی کوچک قادر بود بر روی آب حرکت کند، گذاشت و آن را روی امواج نهاد.

امواج خروشان نیل صندوق را از ساحل دور کرده، مادر در کنار ایستاده بود و این منظره را تماشا می‌نمود، در یک لحظه، احساس کرد، قلبش از او جدا شده و روی امواج حرکت می‌کند، اگر لطف الهی قلب او را آرام نکرده بود، فریاد می‌کشید و همه چیز فاش می‌شد! هنگامی که چشم همسر «فرعون» به چشم کودک افتاد، برقی از آن جستن کرد و اعماق قلبش را روشن ساخت و همگی ـ مخصوصاً همسر فرعون ـ مهر او را به دل گرفتند. به نظر می‌رسد، فرعون از چهره نوزاد و نشانه‌های دیگر ـ از جمله گذاردن او در صندوق و رها کردنش در امواج «نیل» ـ دریافته بود، که این نوزاد از بنی اسرائیل است، ناگهان کابوس قیام یک مرد بنی اسرائیلی و زوال ملک او به دست آن مرد، بر روح او سایه افکند، و خواهان اجرای قانون جنایت بارش، درباره نوزادان بنی اسرائیل، در این مورد شد. اطرافیان متملق و چاپلوس نیز، فرعون را در این طرز فکر تشویق کردند و گفتند: دلیل ندارد که قانون درباره این کودک اجرا نشود. اما آسیه همسر فرعون که نوزاد پسری نداشت و قلب پاکش که از قماش درباریان فرعون نبود، کانون مهر این نوزاد شده بود، در مقابل همه آنها ایستاد و از آنجا که در این گونه کشمکش‌های خانوادگی غالباً پیروزی با زنان است، او در کار خود پیروز شد.[۵]

خاندان فرعون به دنبال دایه‌ای برآمدند که او را شیر دهد. اما هر زن شیر دهی را آوردند، پستان او را نگرفت و داد و فریاد کودک از گرسنگی بلند بود. در این میان خواهر موسی به عنوان فرد ناشناسی وارد جمع آنان شد. او پیشنهاد داد که من خانواده ای را می‌شناسم که می‌تواند تربیت او را بر عهده بگیرد. آنان از شنیدن این جمله خوشحال شدند. سراغ او فرستادند که او کسی جز مادر موسی نبود. وقتی او پستان خود را به دهان او گذارد، به خوبی آن را مکید و از این طریق، خوشحالی فرعون و همسر او را فراهم آورد و قرار شد که تربیت او را بر عهده بگیرد. بدین گونه وعده الهی: «إنّا رادٌّوهُ إلَیْکِ» تحقق پذیرفت.[۶]

نام مادر موسی را یوکابد و برخی یوکِبِد گفته‌اند.[۷]


مطالعه بیشتر

  • قصص الانبیاء، نعمت‌الله جزایری، کتابخانه عمومی آیت‌الله‌مرعشی نجفی(ره)، قم، ۱۴۰۴ق.
  • قصص الانبیاء، قطب الدین سعید راوندی، مکتبة العلامة المجلسي، قم، ۱۴۳۰ق.

منابع

  1. طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، ۱۳۷۴، ج۱۶، ص ۱۱.
  2. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، مشهد، آستان قدس رضوى، بنياد پژوهشهاى اسلامى‏، ۱۴۰۸ق، ج۱۵، ص۹۶.
  3. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۷۱، ج۱۶، ص۲۳ و ۲۴.
  4. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمد بیستونی، انتشارات آستان قدس رضوی، بیتا، ج۱۸، ص۱۶۲.
  5. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۷۱، ج۱۶، ص۲۳ و ۲۴.
  6. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق، بیتا، ج۱۲، ص۳۱.
  7. خرمشاهی، قوام الدین، «موسی(ع)»، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، به کوشش بهاءالدین خرمشاهی، تهران، دوستان، ناهید، ۱۳۸۱.