حدیث مباهته: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(اصلاح برخی از آدرس‌ها و آوردن آن از منع اصلی و حذف منبع دست دوم.)
جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
خط ۸۲: خط ۸۲:
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر = شد
  | تغییر مسیر = شد
  | بازبینی =
  | ارزیابی کمی =
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
  | بازبینی نویسنده =
  | بازبینی نویسنده =

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۰۵

سؤال

آیا حدیث مباهته اعتبار دارد؟

مباهته
اطلاعات حدیث
موضوعبهتان به مخالفان دین
به نقل ازپیامبر اکرم(ص)
راویان
راوی اصلیامام صادق(ع)
دیگر راویانمحمد بن یحیی، محمد بن حسین، احمد بن محمد، داود بن سرحان
سند
اعتبار سندصحیح
منابع شیعهالکافی
درگاه‌ها
واژه-ها.png


حدیث مباهته، تهمت زدن و دشنام دادن به اهل بدعت را جایز می‌داند. هرچند این حدیث در اعتبارسنجی روایات صحیح تلقی می‌شود اما در تضاد با آیات قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) و روایات متواتری است که رعایت عدل و انصاف و تقوا را توصیه می‌کند. برخی در معنای بهتان در این حدیث مناقشه کرده‌اند و آن را بمعنای تحیر دانسته‌اند. بیشتر علمای اسلام و فقها با این برداشت از این حدیث که می‌توان به مخالفان دین، دروغ بست مخالفت کرده‌اند.

متن روایت

پیامبر خدا(ص) فرمود:

معنای لغوی بهتان

مباهته، بهت و بهتان هم بمعنای تهمت آمده است هم بمعنای تحیر. بهتان دروغی است که شخص را مبهوت می‌کند.[۲]

دو برداشت از معنای بهتان

علامه مجلسی می‌نویسد: مراد از مباهته در روایت این است که با دلایل محکم اهل بدعت را مجاب کنید و آنها را متحیر سازید.[۳] ملاصالح مازندرانی بهت را معنای حیرت می‌داند.[۴] شهید ثانی می‌گوید در مقابله با اهل بدعت نمی‌توان نسبت ناروا و دروغ به ایشان داد.[۵] شهید مطهری میگوید بعضی آدم های بی سواد این باهتوهم را اینطور معنا کرده اند که به آنها تهمت بزنید و دروغ ببندید و بعد می‌گویند اعل بدعت دشمن خداست و من دروغ علیه او جعل می‌کنم... آن وقت است که شما می‌بینید دروغ اندر دروغ جعل می‌شود.[۶]

بررسی سند

سند روایت در کتاب کافی صحیح است.[۷] صحت سند تلازمی با قطعیت صدور حدیث از معصوم ندارد. سندشناسی یکی از راه‌ها برای تصحیح و اعتبارسنجی حدیث است. آیت الله شبیری زنجانی در مورد این روایت می‌فرماید: «اگر بخواهیم معنای بهتان و تهمت برداشت کنیم باید تمام روایات اخلاقی و آیات آمره به رعایت عدل را دور بریزیم»[۸]

تعارض با آیات قرآن و روایات

قرآن مومنان را به رعایت عدالت و تقوا امر می‌کند:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّـهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۖ وَاتَّقُوا اللَّـهَ ۚ إِنَّ اللَّـهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، براى خدا به داد برخيزيد [و] به عدالت شهادت دهيد، و البته نبايد دشمنى گروهى شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد. عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است، و از خدا پروا داريد، كه خدا به آنچه انجام مى‌دهيد آگاه است.(مائده:۸)

قرآن به پیامبرش دستور می‌دهد مردم را با حکمت و موعظه به راه خدا دعوت کند و به شیوه‌ای نیکو با آنها مجادله کند: ﴿ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَ‌بِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ؛ با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوه‌اى‌] كه نيكوتر است مجادله نماى.(نحل:۱۲۵)

خدا در سوره انعام صراحتا می‌گوید به مشرکین دشنام ندهید: ﴿وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ فَيَسُبُّوا اللَّـهَ عَدْوًا بِغَيْرِ‌ عِلْمٍ؛ و آنهايى را كه جز خدا مى‌خوانند دشنام مدهيد كه آنان از روى دشمنى [و] به نادانى، خدا را دشنام خواهند داد.(انعام:۱۰۸)

در سوره بقره می‌فرماید با مردم با سخن خوش سخن بگویید.﴿وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا؛ و با مردم [به زبانِ‏] خوش سخن بگویید.(بقره:۸۳)

خداوند در قرآن فرد دروغگو را مورد عتاب قرار می‌دهد: ﴿وَيْلٌ لِّكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ؛ وای بر هر دروغزن گناه‌پیشه(جاثیه:۷)

مطابق این آیات، نمی‌توان صرف دشمن دانستن فردی، به او تهمت زد و دروغ گفت. حتی اگر با هدف خیر باشد.

تعارض با روایات

حدیث مزبور با روایات فراوان درباره شیوه مواجهه با مخالفان و دشمنان و رعایت اخلاق و عدالت در خصوص ایشان در تعارض آشکار است. تعارض بین یک خبر واحد با روایات متواتر باعث می‌شود حدیث مذکور از حجیت ساقط شود. در کتب حدیثی ابواب زیادی به گناهان زبان همچون غیبت و توهین و فحش اختصاص داده شده است. اگر چنین دستوری در این حدیث درست بود، امامان شیعه خود به آن عمل می کردند یا در طول تاریخ زندگی شان در بیش از ۲۵۰ سال به شیعیان و پیروان و اصحاب خود این دستور را منتشر و تکرار می‌کردند. در حالی که هیچ کدام از اینها دیده نشده است.[۹]

حضرت علی(ع) در میانه جنگ صفین که شیعیان و لشکریانش در حال توهین و ناسزاگویی به لشکریان شام و معاویه بودند، از خیمه بیرون آمد و گفت: «من بدم می آید که شما دشنام‌دهنده باشید. ولی اگر شما اعمال آنان را بگویید و چگونگی حالشان را بیان نمایید به گفتار صواب و راست نزدیکتر و در عذر رساتر است.»[۱۰]

نقد محتوایی

این حدیث با حسن و قبح ذاتی و عقلی که شیعه بدان معتقد است در تضاد است. شهید مطهری در این باره می‌فرماید: «برای حق باید از حق استفاده کرد. یکی از راه‌هایی که از آن راه بر دین از جنبه‌های مختلف ضربه وارد شده است، رعایت نکردن این اصل است که ما همان طور که هدفمان باید مقدس باشد، وسایلی هم که برای این هدف مقدس استخدام می‌کنیم باید مقدس باشد. مثلا نباید دروغ بگوییم، نباید غیبت کنیم، نباید تهمت بزنیم...»[۱۱]

اگر باب دروغگویی و تهمت باز شود، این یک امر عادی بین مسلمانان تلقی می‌گردد و قبح دروغ که یکی از بزرگترین گناهان است، شکسته می‌شود. یکی از اهداف دین‌داری، گسترش دایره اخلاق در جامعه است. قرآن آمده تا انسان‌ها را از رذایل اخلاقی دور کند؛ حال اگر به بهانه‌ای بتوان رذایل اخلاقی را انجام داد، با اصل و فلسفه وجودی دین و قرآن در تضاد است.


منابع

  1. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۳۷۵.
  2. قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۲۳۹. راغب اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، دار الشامية، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ص۱۴۸.
  3. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۸۱.
  4. مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الكافي-الأصول و الروضة، تهران، المکتبه الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ق، ج۱۰،ص۳۴.
  5. مشهورات بی اعتبار، مهدی سیمایی، ص ۱۷۶
  6. مطهری، مجموعه آثار، ج۲۶، ص۴۱۷، به نقل از مشهورات بی اعتبار، مهدی سیمایی، ص ۱۷۹
  7. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۷۴.
  8. مشهورات بی اعتبار، مهدی سیمایی، ص ۱۷۶
  9. مشهورات بی اعتبار، مهدی سیمایی، ص۱۷۵.
  10. نهج البلاغه ص۱۲۳
  11. مجموعه آثار شهید مطهری(سیری در آثار نبوی) ج۱۶،ص۱۱۰ و ۱۱۱. به نقل از کتاب مشهورات بی اعتبار، مهدی سیمایی، ص۱۷۴