ایمان به معنای امید: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۳: خط ۳:
آیا می‌توان ایمان دینی را صرفاً نوعی امید به حساب آورد؟
آیا می‌توان ایمان دینی را صرفاً نوعی امید به حساب آورد؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
'''ایمان به معنای امید''' از تفسیرهای ایمان است که روشنفکرانی چون عبدالکریم سروش آن را بیان نموده‌اند. در این نگرش یقین در به دست آوردن ایمان نقشی ندارد و برای  دلیل این سخن نیز از برخی [[آیات قرآن]] کمک گرفته شده است. در مقابل این نگرش، رویکردی است که ایمان را متعلق به خدا می‌داند و امید را متعلق به فعل خدا و در نتیجه استدلال می‌کنند که عنصر محوری یقین به خداوند است.
==دلایل قائلین معنای امید برای ایمان==
==دلایل قائلین معنای امید برای ایمان==
[[عبدالکریم سروش]] عنصر محوری [[ایمان]] را [[امید]] می‌داند و نه [[یقین]]؛ «در ایمان درجه‌ای از باور لازم است، و همین مقدار که شخص، احتمال وجود چیزی و کسی و نیکی او را، بیش از احتمال عدم او بداند و بر همین اساس خطر کند و به او دل ببندد و امید بورزد و بر اثر پاره‌ای کامیابی‌ها، امید و [[توکل]] و باور خود را افزون‌تر کند و آماده امید ورزیدن‌ها و قربانی کردن‌های بیشتر شود، او را می‌توان مؤمن خواند».<ref>مجله کیان، ش۵۲، ص۴۹.</ref>
[[عبدالکریم سروش]] عنصر محوری [[ایمان]] را [[امید]] می‌داند و نه [[یقین]]؛ «در ایمان درجه‌ای از باور لازم است، و همین مقدار که شخص، احتمال وجود چیزی و کسی و نیکی او را، بیش از احتمال عدم او بداند و بر همین اساس خطر کند و به او دل ببندد و امید بورزد و بر اثر پاره‌ای کامیابی‌ها، امید و [[توکل]] و باور خود را افزون‌تر کند و آماده امید ورزیدن‌ها و قربانی کردن‌های بیشتر شود، او را می‌توان مؤمن خواند».<ref>مجله کیان، ش۵۲، ص۴۹.</ref>
خط ۱۳: خط ۱۶:
==دلایل رد معنای امید برای ایمان==
==دلایل رد معنای امید برای ایمان==


* متعلق ایمان، خداست اما متعلق امید، رحمت [[خدا]]؛ چنان‌که در آیه {{قرآن|وَ یَرْجُوا رَحْمَه رَبِّهِ}} این نکته به کار رفته است. به عبارت دیگر انسان [[مؤمن]] ایمان دارد که «خدا هست و حضور دارد»؛ اما انسان امیدوار، به «رحمت، امداد و لطف او» امید بسته است. یعنی ایمان، به وجود خدا تعلق دارد و امید، به فعل او. بنابراین ایمان بر امید مقدم است و پیامد ایمان امید است نه این‌که ایمان همان امید باشد.
* متعلق ایمان، خداست اما متعلق امید، رحمت [[خدا]]؛ چنان‌که در آیه {{قرآن|وَ یَرْجُوا رَحْمَه رَبِّهِ}} این نکته به کار رفته است. به عبارت دیگر انسان [[مؤمن]] ایمان دارد که «خدا هست و حضور دارد»؛ اما انسان امیدوار، به «رحمت، امداد و لطف او» امید بسته است. یعنی ایمان، به وجود خدا تعلق دارد و امید به فعل او. بنابراین ایمان بر امید مقدم است و پیامد ایمان امید است نه این‌که ایمان همان امید باشد.


* می‌توان اهل ایمان (مومن بودن به دین خاص و انجام امور دینی آن) نبود اما اعتماد و امید به مقوله‌های دینی داشت. مانند آن‌چه در میان پیروان دین زرتشتی نسبت به مقام [[امام حسین]](ع) وجود دارد. اما نمی‌توان آنان را مؤمن به دین [[اسلام]] دانست.
* می‌توان اهل ایمان (مومن بودن به دین خاص و انجام امور دینی آن) نبود اما اعتماد و امید به مقوله‌های دینی داشت. مانند آن‌چه در میان پیروان دین زرتشتی نسبت به مقام [[امام حسین]](ع) وجود دارد. اما نمی‌توان آنان را مؤمن به دین [[اسلام]] دانست.
خط ۳۰: خط ۳۳:
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه = -
  | شناسه = شد
  | تیترها = شد  
  | تیترها = شد  
  | ویرایش = شد
  | ویرایش = شد
خط ۳۹: خط ۴۲:
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
  | بازبینی نویسنده =  
  | بازبینی نویسنده =  
  | بازبینی =
  | ارزیابی کمی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت = ج
  | اولویت = ج

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۷

سؤال

آیا می‌توان ایمان دینی را صرفاً نوعی امید به حساب آورد؟


ایمان به معنای امید از تفسیرهای ایمان است که روشنفکرانی چون عبدالکریم سروش آن را بیان نموده‌اند. در این نگرش یقین در به دست آوردن ایمان نقشی ندارد و برای دلیل این سخن نیز از برخی آیات قرآن کمک گرفته شده است. در مقابل این نگرش، رویکردی است که ایمان را متعلق به خدا می‌داند و امید را متعلق به فعل خدا و در نتیجه استدلال می‌کنند که عنصر محوری یقین به خداوند است.

دلایل قائلین معنای امید برای ایمان

عبدالکریم سروش عنصر محوری ایمان را امید می‌داند و نه یقین؛ «در ایمان درجه‌ای از باور لازم است، و همین مقدار که شخص، احتمال وجود چیزی و کسی و نیکی او را، بیش از احتمال عدم او بداند و بر همین اساس خطر کند و به او دل ببندد و امید بورزد و بر اثر پاره‌ای کامیابی‌ها، امید و توکل و باور خود را افزون‌تر کند و آماده امید ورزیدن‌ها و قربانی کردن‌های بیشتر شود، او را می‌توان مؤمن خواند».[۱]

ایمان همراه امید است ﴿أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَه وَ یَرْجُوا رَحْمَه رَبِّهِ؛ آیا آن کسی که شب را به طاعت خداوند به سجود و قیام پردازد و از عذاب آخرت ترسان و به رحمت الهی امیدوار است ...(زمر:۹) و یقین نیز در مفهوم ایمان دخیل نیست. از همین روی در آیه چهارم سوره بقره درباره آخرت به جای ایمان از یقین استفاده شده است:[۲] ﴿وَ بِالآخِرَه هُمْ یُوقِنُونَ؛ آنها خود به عالم آخرت یقین دارند. اما باید دانست که امید از علایم و پیامدهای ایمان است، و یقین به یک اصطلاح از مراتب عالی ایمان است. پس به این ترتیب، نه امید جزء اصلی مفهوم ایمان است و نه یقین.

در این‌جا بحث در مقوله امید است و این‌که نمی‌توان آن را تعریفی مستقل برای ایمان به‌شمار آورد. یعنی نمی‌توان گفت «ایمان، امید است»؛ هرچند ایمان بدون شک همراه با امید است. چنان‌که می‌توان گفت انسان مستقیم‌القامه است اما این خصوصیت جزء تعریف انسان نیست.

دلایل رد معنای امید برای ایمان

  • متعلق ایمان، خداست اما متعلق امید، رحمت خدا؛ چنان‌که در آیه ﴿وَ یَرْجُوا رَحْمَه رَبِّهِ این نکته به کار رفته است. به عبارت دیگر انسان مؤمن ایمان دارد که «خدا هست و حضور دارد»؛ اما انسان امیدوار، به «رحمت، امداد و لطف او» امید بسته است. یعنی ایمان، به وجود خدا تعلق دارد و امید به فعل او. بنابراین ایمان بر امید مقدم است و پیامد ایمان امید است نه این‌که ایمان همان امید باشد.
  • می‌توان اهل ایمان (مومن بودن به دین خاص و انجام امور دینی آن) نبود اما اعتماد و امید به مقوله‌های دینی داشت. مانند آن‌چه در میان پیروان دین زرتشتی نسبت به مقام امام حسین(ع) وجود دارد. اما نمی‌توان آنان را مؤمن به دین اسلام دانست.
  • از دست رفتن امید به سبب افسردگی یا علل دیگر. این امر موجب از بین رفتن ایمان شخص نیست. یکی از بهترین شیوه‌های شناخت «این‌همانی» قاعده وضع و رفع است؛ مثلا اگر خواستیم بدانیم ایمان «همان» امید است، می‌توانیم وضعیتی فرض کنیم که ایمان هست اما امید نیست، یا این فرض را در نظر آوریم که امید هست ولی ایمان نیست، و از این‌جا به این نتیجه برسیم که میان ایمان و امید «این‌همانی» نیست.


منابع

  1. مجله کیان، ش۵۲، ص۴۹.
  2. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۶.