غیبت: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
غیبت چیست؟{{پایان سوال}}
غیبت چیست؟
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
{{درگاه|واژه‌ها}}
{{رذائل اخلاقی}}
غیبت عبارت است از یاد کردن انسانِ غایب، به چیزی که خوشایند او نیست و از نظر [[عرف|عُرف]] نقص برای او محسوب می‌شود، در حالی که غیبت کننده این کار را به قصد کوچک شمردن و نکوهش آن شخص انجام می‌دهد.


==تعريف غيبت ==
اگر سخنی که گفته شده، حقیقت نداشته باشد، [[غیبت]] نبوده بلکه [[تهمت]] است، و اگر در حضور شخص باشد نیز، غیبت نیست، بلکه ممکن است [[اهانت]] به او شمرده شود.


رسول گرامي اسلام(ص) به اصحابش فرمود: آيا مي دانيد غيبت چيست؟ عرض كردند: خدا و رسولش بهتر مي داند. فرمود: «غيبت اين است كه درباره برادرت چيزي بگوئي كه او را خوش نيايد».  
غیبت با هر چیزی که مراد غیبت کننده را برساند، مانند زبان، قلم، اشاره و حرکت چشم تحقق می‌یابد.


پرسيدند: «اگر چيزي را كه مي گويي راست باشد، باز هم غيبت است؟» حضرت فرمودند: «اگر چيزي را كه مي گويي در او باشد غيبتش را كرده اي و گرنه به او تهمت زده اي».<ref>فيض كاشاني، ملا محسن، المحجه البيضاء، «كتاب آفات اللّسان»، قم: دفتر نشر اسلامي، ج۵، ص۲۵۶.</ref>
== مفهوم‌شناسی ==
[[شهید ثانی]]، فقیه [[شیعه]] قرن دهم قمری و [[امام خمینی]]، مرجع تقلید شیعه، [[غیبت]] را اینگونه تعریف کرده‌اند:


در روايت ديگري آمده است: «غيبت بيان اموري است كه خدا بر برادرت پنهان كرده است؛ امّا بيان اموري مثل عصبانيت و عجله كه ظاهرند غيبت محسوب نمي شود».<ref>كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، باب الغيبه و البهت، دارالكتب الاسلاميه، تهران: ۱۳۸۸ هـ.ق. جلد دوم، حديث هفتم،</ref>  
«غیبت عبارت است از یاد کردن انسانِ غایب، به چیزی که خوشایند او نیست و از نظر [[عرف]] کاستی و نقص برای او محسوب می‌شود، در حالی که غیبت کننده این کار را به قصد کوچک شمردن و نکوهش آن شخص انجام می‌دهد.»<ref>امام خمینی، سید روح الله، چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، ۱۳۷۱، ص۳۰۱؛ شهید ثانی، رسائل شهید ثانی، ص۲۸۴.</ref>


در مورد غيبت از امام راحل ـ رحمه الله عليه ـ نيز سؤالي شده بود كه چه نوع صحبتي غيبت محسوب مي شود؟ در جواب فرمودند: «اگر به قصد تنقيص و عيب¬جويي كلامي پشت سر مؤمني بگويد كه مطابق واقع هم باشد غيبت است».<ref>خميني، روح الله، استفتاآت، قم؛ دفتر انتشارات اسلامي، ۱۳۷۶، ج۲، ص۶۱۹.</ref>
بر این اساس، در تعریف غیبت چهار مورد نقش دارد و اگر هر کدام از آن موارد نباشد، غیبت تحقق نمی‌یابد. آن چهار مورد چنین است:
* این که در غیاب شخص باشد؛ بنابراین اگر در حضور او جمله‌ای گفته شود که باعث ناراحتی او شود غیبت نیست؛ البته ممکن است از باب [[اهانت]] به مؤمن [[حرام]] باشد.
* اینکه شخص از شنیدن آن ناراحت شود؛ بنابراین اگر جمله‌ای گفته شود که شخص از شنیدن آن ناراحت نمی‌شود، غیبت نیست.
* سخنی که گفته شده، در نظر [[عرف]] نقص برای شخص محسوب شود؛ به دیگر سخن، وقتی کلام غیبت کننده را درباره او می‌شنوند، جایگاه و اعتبار آن شخص در نزد مردم کاهش می‌یابد.
* این که هدف شخص غیبت کننده از این کلام، کوچک شمردن و نکوهش آن شخص باشد؛ بنابراین، اگر چنین هدفی نداشته باشد، بلکه مصلحت مهمتری در کار باشد، غیبت حرام محسوب نمی‌شود. بیشتر [[موارد جواز غیبت]]، جاهایی است که مصلحت مهمتری در کار است.


نكته ديگر اين است كه تحقق غيبت فقط به واسطه زبان نيست؛ بلكه به وسيله نوشتن و اشاره و حركت چشم و اعضاي ديگر و هر چيزي كه مقصود را بفهماند نيز محقق مي شود.  
=== تفاوت با تهمت و اهانت ===
بر پایه [[روایت|روایتی]] از [[پیامبر(ص)]] تفاوت غیبت و [[تهمت]]، در [[راست]] یا [[دروغ]] بودن سخن است. اگر کلامی که خوشایندِ فردی نبوده راست باشد، غیبت، و اگر دروغ باشد تهمت است.<ref>فیض کاشانی، ملا محسن، المحجه البیضاء، «کتاب آفات اللّسان»، قم: دفتر نشر اسلامی، ج۵، ص۲۵۶.</ref> [[امام خمینی]] نیز در پاسخ به [[استفتاء|استفتائی]] درباره چیستی غیبت، «مطابق واقع بودن» را نیز ذکر کرده است.<ref>خمینی، روح الله، استفتاآت، قم؛ دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۶، ج۲، ص۶۱۹.</ref>


و به همين دليل گفته اند قلم، زبان دوم انسان است.
با توجه به شاخصه نخست از شاخصه‌های گفته شده، اگر سخن ناخوشایند در غیاب فردی گفته شود غیبت است؛ ولی اگر در حضور او باشد ممکن است [[اهانت]] به او شمرده شود.


عايشه گفته است روزي زني كوتاه قد نزد من آمد، وقتي بر مي¬گشت من با دست به كوتاهي قدش اشاره كردم. حضرت رسول فرمودند: «غيبتش را كردي».<ref>نراقي، محمد مهدي، جامع السعادت، منشورات الاعلمي للمطبوعات، چ۴، بيروت، ج۲، ص۲۹۴.</ref>
== اقسام ==
غیبت با توجه به اینکه غیبت کننده چگونه مرادش را رسانده به اقسامی تقسیم می‌شود؛ زیرا تحقق غیبت فقط به واسطه زبان نیست؛ بلکه به واسطه هر چیزی که مقصود را بفهماند، مانند نوشتن، اشاره و حرکت چشم، محقق می‌شود.


غیبت گاهی با اشاره دست است. مانند اینکه بر اساس روایتی، وقتی [[عایشه]] با دست به کوتاهی قد زنی اشاره کرد، [[پیامبر(ص)]] فرمود: «غیبتش را کردی».<ref>نراقی، محمد مهدی، جامع السعادت، منشورات الاعلمی للمطبوعات، چ۴، بیروت، ج۲، ص۲۹۴.</ref>


يكي ديگر از اقسام غيبت «کنايه گويي» است؛ يعني وقتي نام كسي ذكر مي شود، بگويي «الحمدلله كه خدا ما را به حبّ جاه و مقام دنيا مبتلا نكرد» اين غيبت است چون مفهومش اين است كه: آن شخصي كه نامش ذكر شد داراي حبّ جاه و دنيا است.<ref>شبّر، سيد عبدالله، كتاب الأخلاق، ترجمه محمدرضا جباران، انتشارات هجرت، قم: ۱۳۷۹ش، ص۲۳۵.</ref>
گاهی انسان به وسیله کنایه گویی، دچار غیبت می‌شود. مانند اینکه وقتی نام کسی برده شود، بگوید: «الحمدلله که خدا ما را به دوستیِ جاه و مقام مبتلا نکرد». مفهوم عبارت او این است که آن شخص دارای حُبّ جاه و دنیا است.<ref>شبّر، سید عبدالله، کتاب الأخلاق، ترجمه محمدرضا جباران، انتشارات هجرت، قم: ۱۳۷۹ش، ص۲۳۵.</ref>


براي غيبت تعريف هاي مختلفي در کتب اخلاقي و کتب فقهي ذکر شده است، ما در اين جا به تعريفي که امام خميني به تبع شهيد ثاني در کتاب اخلاقي معروف خويش يعني چهل حديث ذکر کرده اکتفا مي کنيم و اين تعريف دقيق ترين تعريف محسوب مي شود و دايره و حدود غيبت را تا اندازه اي زيادي براي انسان مشخص و معين مي کند. شهيد ثاني و امام خميني غيبت را اين گونه تعريف مي کنند:
== عوامل ==
{{اصلی|انگیزه‌های غیبت کردن}}
عوامل و انگیزه‌های غیبت کردن، گوناگون است که برخی از آنها دشمنی، حسادت، خنداندن مردم و دلسوزی برای دیگران است. تفکر در موارد زیر برای مقابله با انگیزه‌های نادرست و در نتیجه درمان غیبت اثرگذار است.


غيبت عبارت است از ياد کردن انسان غايب به چيزي که خوشايند او نيست و از نظر عرف کاستي و منقصت براي او محسوب مي شود به قصد کوچک شمردن و مذمت کردن آن شخص.<ref>امام خميني ، سيد روح الله، چهل حديث، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ اول، ۱۳۷۱، ص۳۰۱. شهيد ثاني می گوید: هو ذكر الإنسان حال غيبته بما يكره نسبه اليه مما يعدّ نقصانا في العرف بقصد الانتقاص و الذّم. (رسائل شهید ثانی، ص۲۸۴).</ref>
غیبت کردن موجب حبط اعمال غیبت کننده و ثبت اعمال نیک وی در نامه اعمال شخص غیبت شده می‎گردد. برای دلسوزی نیز، نباید مشکلات و عیب‌های دیگران را در جمع بازگو کرد؛ بلکه برای حل مشکل او، اقدام عملی لازم است. جایگزین کردن سرگرمی‌های حلال به جای غیبت‌کردن، یکی از راه‎های مؤثر برای رفع این رذیله اخلاقی است.


طبق اين تعريف چند مولفه در تعريف غيبت دخيل است: اولا اين که در غياب شخص جمله اي ذکر شود، بنابر اين اگر در حضور او جمله اي گفته شود که باعث ناراحتي او شود غيبت محسوب نمي شود، البته ممکن است از باب اهانت مومن حرام باشد. ثانيا: اين که جمله اي باشد که شخص از شنيدن آن ناراحت شود، بنابر اين اگر جمله اي باشد که از شنيدن آن ناراحت نمي شود غيبت محسوب نمي شود. سوم: آن سخن به لحاظ عرفي نقصان براي شخص محسوب مي شود، يعني وقتي اين سخن غيبت کننده را در باره او مي شنوند جايگاه و اعتبار آن شخص در نزد مردم تنزل مي يابد. بنابر اين اگر اين خصوصيت در کلام غيبت کننده نباشد بلکه جمله گفته شود که جايگاه شخص ارتقا يابد، غيبت محسوب نمي شود. چهارم: اين که هدف شخص غيبت کننده از اين کلام کوچک شمردن و مذمت کردن آن شخص باشد، و الا اگر چنين هدفي در کار نباشد بلکه مصلحتي مهمتري در کار باشد در اين صورت غيبت حرام محسوب نمي شود. نوع مواردي که غيبت جايز است جاهايي است که مصلحت مهمتري در کار است.
== پیامدها ==
{{اصلی|پیامدهای غیبت کردن}}
پیامدهای غیبت به دو بخش دنیوی و [[آخرت|اخروی]] تقسیم شده است. ایجاد بی‌اعتمادی نسبت به غیبت کننده و ایجاد [[کینه]] و دشمنی در جامعه،<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، چاپ هفدهم، ۱۳۷۸، ج۲۲، ص۱۸۹.</ref> برخی از پیامدهای دنیوی غیبت است.  


==منابع==
یکی از پیامدهای اخروی غیبت، از میان رفتن حسنات و نیکی‌ها است. بر اساس روایات، نخستین کسی که به دوزخ می‌رود شخص غیبت کننده است.
<references />
 
== موارد جواز ==
{{اصلی|موارد جواز غیبت}}
[[غیبت]] در برخی موارد [[جایز]] است که برخی از آنها عبارت است از:
 
{{ستون-شروع|۲}}
 
* دادخواهی از [[ظالم]]؛
* غیبت کردنِ [[فاسق|فاسقی]] که [[فسق|فسقش]] را آشکار می‌کند؛
* هشدار دادن به مردم درباره خطر یک فرد؛
* [[مشورت|مشورت دادن]] به کسی که درخواست مشورت کرده؛ 
* بیان دلایل [[فسق|فسقِ]] شاهد.
 
{{پایان}}
 
== شیوه برخورد با غیبت کننده ==
{{اصلی|شیوه برخورد با غیبت کننده}}هنگام برخورد با غیبت کننده، موارد مذکور مانند یادآوری [[پیامدهای غیبت]] و بازگو کردن [[راه‌های درمان غیبت|راه‌های درمان آن]] مورد توجه قرار گیرد.
 
در برخورد با غیبت کننده، توجه به شیوه‌های بیان نیز لازم است؛ برای نمونه، برخورد با او در جمع نبوده<ref>افروز، غلامعلی، روانشناسی رابطه‌ها، تهران: انتشارات نوادر، ص۱۰.</ref> و آمرانه نباشد،<ref>اکبری، ابوالقاسم، مشکلات نوجوانی و جوانی، تهران، مؤسسه نشر ساوالان، ۱۳۸۱، ص۲۲۱.</ref> از [[توهین]] به شخصیت او پرهیز،<ref>اكبري، ابوالقاسم، مشكلات نوجواني و جواني، تهران، مؤسسه نشر ساوالان، ۱۳۸۱، ص۳۳۸.</ref> و پیش از یادآوری [[گناه]]، [[عزت نفس]] او تقویت شود.
 
اگر انسان در مجلسی حضور دارد که در آن غیبت می‌شود، [[واجب]] است از غیبت شونده دفاع کند. راه‌های دیگری نیز مانند تغییر موضوع گفتگو، پرت کردن حواس یا خارج شدن از مجلس نیز، برای رهایی از مشارکت در غیبت پیشنهاد شده است.
== منابع ==
{{پانویس}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = اخلاق
  | شاخه اصلی = اخلاق
|شاخه فرعی۱ = رذائل اخلاقی
| شاخه فرعی۱ = رذائل اخلاقی
|شاخه فرعی۲ = غیبت
| شاخه فرعی۲ = غیبت
|شاخه فرعی۳ =  
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه = شد
  | تیترها =  
  | تیترها = شد
  | ویرایش =  
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی = شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر = شد
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
| بازبینی نویسنده =  
  | تکمیل =  
  | بازبینی =
  | اولویت =  
  | تکمیل =
  | کیفیت =  
  | اولویت = ب
  | کیفیت = ب
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۳۴

سؤال

غیبت چیست؟

درگاه‌ها
واژه-ها.png



غیبت عبارت است از یاد کردن انسانِ غایب، به چیزی که خوشایند او نیست و از نظر عُرف نقص برای او محسوب می‌شود، در حالی که غیبت کننده این کار را به قصد کوچک شمردن و نکوهش آن شخص انجام می‌دهد.

اگر سخنی که گفته شده، حقیقت نداشته باشد، غیبت نبوده بلکه تهمت است، و اگر در حضور شخص باشد نیز، غیبت نیست، بلکه ممکن است اهانت به او شمرده شود.

غیبت با هر چیزی که مراد غیبت کننده را برساند، مانند زبان، قلم، اشاره و حرکت چشم تحقق می‌یابد.

مفهوم‌شناسی

شهید ثانی، فقیه شیعه قرن دهم قمری و امام خمینی، مرجع تقلید شیعه، غیبت را اینگونه تعریف کرده‌اند:

«غیبت عبارت است از یاد کردن انسانِ غایب، به چیزی که خوشایند او نیست و از نظر عرف کاستی و نقص برای او محسوب می‌شود، در حالی که غیبت کننده این کار را به قصد کوچک شمردن و نکوهش آن شخص انجام می‌دهد.»[۱]

بر این اساس، در تعریف غیبت چهار مورد نقش دارد و اگر هر کدام از آن موارد نباشد، غیبت تحقق نمی‌یابد. آن چهار مورد چنین است:

  • این که در غیاب شخص باشد؛ بنابراین اگر در حضور او جمله‌ای گفته شود که باعث ناراحتی او شود غیبت نیست؛ البته ممکن است از باب اهانت به مؤمن حرام باشد.
  • اینکه شخص از شنیدن آن ناراحت شود؛ بنابراین اگر جمله‌ای گفته شود که شخص از شنیدن آن ناراحت نمی‌شود، غیبت نیست.
  • سخنی که گفته شده، در نظر عرف نقص برای شخص محسوب شود؛ به دیگر سخن، وقتی کلام غیبت کننده را درباره او می‌شنوند، جایگاه و اعتبار آن شخص در نزد مردم کاهش می‌یابد.
  • این که هدف شخص غیبت کننده از این کلام، کوچک شمردن و نکوهش آن شخص باشد؛ بنابراین، اگر چنین هدفی نداشته باشد، بلکه مصلحت مهمتری در کار باشد، غیبت حرام محسوب نمی‌شود. بیشتر موارد جواز غیبت، جاهایی است که مصلحت مهمتری در کار است.

تفاوت با تهمت و اهانت

بر پایه روایتی از پیامبر(ص) تفاوت غیبت و تهمت، در راست یا دروغ بودن سخن است. اگر کلامی که خوشایندِ فردی نبوده راست باشد، غیبت، و اگر دروغ باشد تهمت است.[۲] امام خمینی نیز در پاسخ به استفتائی درباره چیستی غیبت، «مطابق واقع بودن» را نیز ذکر کرده است.[۳]

با توجه به شاخصه نخست از شاخصه‌های گفته شده، اگر سخن ناخوشایند در غیاب فردی گفته شود غیبت است؛ ولی اگر در حضور او باشد ممکن است اهانت به او شمرده شود.

اقسام

غیبت با توجه به اینکه غیبت کننده چگونه مرادش را رسانده به اقسامی تقسیم می‌شود؛ زیرا تحقق غیبت فقط به واسطه زبان نیست؛ بلکه به واسطه هر چیزی که مقصود را بفهماند، مانند نوشتن، اشاره و حرکت چشم، محقق می‌شود.

غیبت گاهی با اشاره دست است. مانند اینکه بر اساس روایتی، وقتی عایشه با دست به کوتاهی قد زنی اشاره کرد، پیامبر(ص) فرمود: «غیبتش را کردی».[۴]

گاهی انسان به وسیله کنایه گویی، دچار غیبت می‌شود. مانند اینکه وقتی نام کسی برده شود، بگوید: «الحمدلله که خدا ما را به دوستیِ جاه و مقام مبتلا نکرد». مفهوم عبارت او این است که آن شخص دارای حُبّ جاه و دنیا است.[۵]

عوامل

عوامل و انگیزه‌های غیبت کردن، گوناگون است که برخی از آنها دشمنی، حسادت، خنداندن مردم و دلسوزی برای دیگران است. تفکر در موارد زیر برای مقابله با انگیزه‌های نادرست و در نتیجه درمان غیبت اثرگذار است.

غیبت کردن موجب حبط اعمال غیبت کننده و ثبت اعمال نیک وی در نامه اعمال شخص غیبت شده می‎گردد. برای دلسوزی نیز، نباید مشکلات و عیب‌های دیگران را در جمع بازگو کرد؛ بلکه برای حل مشکل او، اقدام عملی لازم است. جایگزین کردن سرگرمی‌های حلال به جای غیبت‌کردن، یکی از راه‎های مؤثر برای رفع این رذیله اخلاقی است.

پیامدها

پیامدهای غیبت به دو بخش دنیوی و اخروی تقسیم شده است. ایجاد بی‌اعتمادی نسبت به غیبت کننده و ایجاد کینه و دشمنی در جامعه،[۶] برخی از پیامدهای دنیوی غیبت است.

یکی از پیامدهای اخروی غیبت، از میان رفتن حسنات و نیکی‌ها است. بر اساس روایات، نخستین کسی که به دوزخ می‌رود شخص غیبت کننده است.

موارد جواز

غیبت در برخی موارد جایز است که برخی از آنها عبارت است از:

  • دادخواهی از ظالم؛
  • غیبت کردنِ فاسقی که فسقش را آشکار می‌کند؛
  • هشدار دادن به مردم درباره خطر یک فرد؛
  • مشورت دادن به کسی که درخواست مشورت کرده؛
  • بیان دلایل فسقِ شاهد.


شیوه برخورد با غیبت کننده

هنگام برخورد با غیبت کننده، موارد مذکور مانند یادآوری پیامدهای غیبت و بازگو کردن راه‌های درمان آن مورد توجه قرار گیرد.

در برخورد با غیبت کننده، توجه به شیوه‌های بیان نیز لازم است؛ برای نمونه، برخورد با او در جمع نبوده[۷] و آمرانه نباشد،[۸] از توهین به شخصیت او پرهیز،[۹] و پیش از یادآوری گناه، عزت نفس او تقویت شود.

اگر انسان در مجلسی حضور دارد که در آن غیبت می‌شود، واجب است از غیبت شونده دفاع کند. راه‌های دیگری نیز مانند تغییر موضوع گفتگو، پرت کردن حواس یا خارج شدن از مجلس نیز، برای رهایی از مشارکت در غیبت پیشنهاد شده است.

منابع

  1. امام خمینی، سید روح الله، چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، ۱۳۷۱، ص۳۰۱؛ شهید ثانی، رسائل شهید ثانی، ص۲۸۴.
  2. فیض کاشانی، ملا محسن، المحجه البیضاء، «کتاب آفات اللّسان»، قم: دفتر نشر اسلامی، ج۵، ص۲۵۶.
  3. خمینی، روح الله، استفتاآت، قم؛ دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۶، ج۲، ص۶۱۹.
  4. نراقی، محمد مهدی، جامع السعادت، منشورات الاعلمی للمطبوعات، چ۴، بیروت، ج۲، ص۲۹۴.
  5. شبّر، سید عبدالله، کتاب الأخلاق، ترجمه محمدرضا جباران، انتشارات هجرت، قم: ۱۳۷۹ش، ص۲۳۵.
  6. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، چاپ هفدهم، ۱۳۷۸، ج۲۲، ص۱۸۹.
  7. افروز، غلامعلی، روانشناسی رابطه‌ها، تهران: انتشارات نوادر، ص۱۰.
  8. اکبری، ابوالقاسم، مشکلات نوجوانی و جوانی، تهران، مؤسسه نشر ساوالان، ۱۳۸۱، ص۲۲۱.
  9. اكبري، ابوالقاسم، مشكلات نوجواني و جواني، تهران، مؤسسه نشر ساوالان، ۱۳۸۱، ص۳۳۸.