دلایل سرزنش سه خلیفه اول توسط شیعیان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
این مطلب که هیچگونه خطایی از [[خلفای سهگانه]] سرنزده باشد، قابل قبول نیست؛ چرا که مواردی از خطاهای آنها در منابع تاریخی [[شیعه]] و [[اهلسنت]] آمده است. | این مطلب که هیچگونه خطایی از [[خلفای سهگانه]] سرنزده باشد، قابل قبول نیست؛ چرا که مواردی از خطاهای آنها در منابع تاریخی [[شیعه]] و [[اهلسنت]] آمده است. | ||
دلایل ملامت شیعه نسبت به خلفاء | دلایل ملامت شیعه نسبت به خلفاء به زمان حیات پیامبر(ص) و بعد از حیات پیامبر(ص) بر میگردد، از جمله خطاهایی که در زمان حیات پیامبر(ص) مرتکب شدند، فرار از جنگ،<ref>شیخ مفید،ا لارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، اسلامیه، بیتا، ج۱، ص ۵۶</ref> اعتراض بر [[پیامبر(ص)]]،<ref>واقدی، المغازی، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۶۰۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، بیروت، دارالجیل، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۸۳. | ||
</ref> عدم اطاعت از برخی دستورات پیامبر(ص)<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، بیروت، دارالجیل، ۱۴۰۷ق، ج۱۲، ص۷۹.</ref> بود. | |||
</ref> عدم اطاعت از برخی دستورات پیامبر(ص)<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، بیروت، دارالجیل، ۱۴۰۷ق، ج۱۲، ص۷۹.</ref> | |||
در مورد [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] ابن ابی الحدید مینویسد: «عمر در [[صلح حدیبیه]] که به پیامبر(ص) گفت: آیا تو برای ما نگفتی که به زودی وارد [[مکه]] خواهید شد. و آنچنان الفاظ و کلمات زشتی بر زبان آورد، که پیامبر(ص) از او به ابوبکر گله کرد.»<ref>واقدی، المغازی، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۶۰۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، بیروت، دارالجیل، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۸۳.</ref> | در مورد [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] ابن ابی الحدید مینویسد: «عمر در [[صلح حدیبیه]] که به پیامبر(ص) گفت: آیا تو برای ما نگفتی که به زودی وارد [[مکه]] خواهید شد. و آنچنان الفاظ و کلمات زشتی بر زبان آورد، که پیامبر(ص) از او به ابوبکر گله کرد.»<ref>واقدی، المغازی، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۶۰۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، بیروت، دارالجیل، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۸۳.</ref> | ||
خط ۱۶: | خط ۱۴: | ||
واقعه یوم الخمیس یکی دیگر از خطاها و گناهانی است که از جانب خلفا سر زده است که عمر بعدها در زمان خلافت خودش به ابن عباس گفت: «وقتی پیامبر دوات و قلم خواستند من فهمیدم که میخواهد امارت علی(ع) را یادآوری کند و لذا من نگذاشتم».<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، بیروت، دارالجیل، ۱۴۰۷ق، ج۱۲، ص۷۹.</ref> | واقعه یوم الخمیس یکی دیگر از خطاها و گناهانی است که از جانب خلفا سر زده است که عمر بعدها در زمان خلافت خودش به ابن عباس گفت: «وقتی پیامبر دوات و قلم خواستند من فهمیدم که میخواهد امارت علی(ع) را یادآوری کند و لذا من نگذاشتم».<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، بیروت، دارالجیل، ۱۴۰۷ق، ج۱۲، ص۷۹.</ref> | ||
مهمترین دلیل ملامت شیعیان نسبت به خلفا، مسئله [[غصب خلافت]] است. با توجه به اینکه پیامبر(ص) بارها و بهصراحت در زمانها و مکانهای مختلف، چه در مجالس عمومی و چه خصوصی، علی(ع) را بهعنوان جانشین پس از خود تعیین کرد؛ اما پس از رحلت پیامبر(ص) برخلاف توصیههای پیامبر(ص) عمل شد. پیامبر اکرم(ص) زمانی که خویشاوندان خویش را در همان سالهای اولیه بعثت به [[اسلام]] دعوت کرد، علی(ع) را به عنوان خلیفه پس از خویش معرفی نمود<ref>شیخ مفید، الارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، اسلامیه، بیتا، ج۱، ص۴۲.</ref> و در زمان حرکت به سوی تبوک فرمود: تو نسبت به من به منزله هارون هستی نسبت به موسی(ع).<ref>شیخ مفید، الارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، اسلامیه، بیتا، ج۱، ص ۸.</ref> | |||
واقعه غدیر خم نیز از آشکارترین وقایعی است که در آن بهصراحت جانشین علی(ع) بیان شده است و حتی از مردم [[بیعت]] گرفته شد که گزارش آن در منابع اهلسنت نیز آورده شده است.<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالحیاء التراث العربی، ج۴، ص۳۷۶؛ الحافظ سلیمان بن ابراهیم الحنفی، ینابیع الموده، قم، انتشارات الشریف الرضی، هفتم، ۱۳۷۳ش، ج۱، ص۲۹۷؛ امینی، الغدیر، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۳۴-۳۳.</ref> همچنین روایات فراوان دیگری نیز در منابع اهلسنت از پیامبر(ص) وجود دارد که به صراحت دلالت بر جانشینی امام علی(ع) میکند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به: خوارزمی، الحافظ الموفق بن احمد الحنفی (اخطب خوارزم)، المناقب للخوارزمی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۷ق، ص۱۱۲، ص۱۴۷؛ واسطی الشافعی، ابوالحسن علی بن محمد، مناقب امیرالمؤمنین، بیروت، دارالمکتبه الحیاه، ص۱۵۴؛ الحافظ شیرویه دیلمی، فردوس الاخبار، بیروت، دارالفکر، اوّل، ۱۴۱۸ ق، ج۱، ص۲۴۶.</ref> | |||
متأسفانه با همه این توصیهها و صراحت در تعیین جانشین، بعد از رحلت پیامبر(ص) در سقیفه اجتماع کردند و خودشان، خلیفه تعیین کرده و در مسیر خلافت انحراف ایجاد نمودند و بسیاری از پیآمدهای منفی که در اثر همین انحراف مسیر خلافت، بهوجود آمد از جمله به خلافت رسیدن طلقاء (آزاد شدهها: آن کسانی که در فتح مکه مورد عفو پیامبر(ص) واقع شدند.) و تبدیل خلافت به سلطنت و موروثی شدن آن. | |||
حوادث دیگری نظیر [[غصب فدک]]، [[هجوم به خانه حضرت فاطمه(س)|ایذاء حضرت زهرا(س)]]، جلوگیری از ذکر [[احادیث]] پیامبر(ص) و عدم اجرای حدود، تحریف و [[بدعت]] در دین، پناه دادن عناصر مطرود پیامبر(ص) نظیر [[حکم بن ابی العاص]] از سوی [[عثمان بن عفان|خلیفه سوم]]، حیف و میل کردن [[بیت المال]]...<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی،تهران،علمی فرهنگی، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص ۶۲.</ref> از جمله اقداماتی بود که بعد از رحلت پیامبر(ص) از سوی خلفا صورت گرفته و از نقاط ضعف آنها محسوب میشود و شیعه، آنها را به واسطه این اقدامات مورد ملامت قرار میدهد. | |||
{{پایان پاسخ}} | |||
{{مطالعه بیشتر}} | {{مطالعه بیشتر}} |
نسخهٔ ۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۴۵
با توجّه به اینکه خلفای سه گانه در طول حیاتشان در عصر پیامبر اکرم(ص) هیچگونه خطا و خلافی مرتکب نشده و همواره اعمالشان مورد تأیید نبی مکرم اسلام بوده است، چرا مورد ملامت شیعه هستند؟
این مطلب که هیچگونه خطایی از خلفای سهگانه سرنزده باشد، قابل قبول نیست؛ چرا که مواردی از خطاهای آنها در منابع تاریخی شیعه و اهلسنت آمده است.
دلایل ملامت شیعه نسبت به خلفاء به زمان حیات پیامبر(ص) و بعد از حیات پیامبر(ص) بر میگردد، از جمله خطاهایی که در زمان حیات پیامبر(ص) مرتکب شدند، فرار از جنگ،[۱] اعتراض بر پیامبر(ص)،[۲] عدم اطاعت از برخی دستورات پیامبر(ص)[۳] بود.
در مورد خلیفه دوم ابن ابی الحدید مینویسد: «عمر در صلح حدیبیه که به پیامبر(ص) گفت: آیا تو برای ما نگفتی که به زودی وارد مکه خواهید شد. و آنچنان الفاظ و کلمات زشتی بر زبان آورد، که پیامبر(ص) از او به ابوبکر گله کرد.»[۴]
واقعه یوم الخمیس یکی دیگر از خطاها و گناهانی است که از جانب خلفا سر زده است که عمر بعدها در زمان خلافت خودش به ابن عباس گفت: «وقتی پیامبر دوات و قلم خواستند من فهمیدم که میخواهد امارت علی(ع) را یادآوری کند و لذا من نگذاشتم».[۵]
مهمترین دلیل ملامت شیعیان نسبت به خلفا، مسئله غصب خلافت است. با توجه به اینکه پیامبر(ص) بارها و بهصراحت در زمانها و مکانهای مختلف، چه در مجالس عمومی و چه خصوصی، علی(ع) را بهعنوان جانشین پس از خود تعیین کرد؛ اما پس از رحلت پیامبر(ص) برخلاف توصیههای پیامبر(ص) عمل شد. پیامبر اکرم(ص) زمانی که خویشاوندان خویش را در همان سالهای اولیه بعثت به اسلام دعوت کرد، علی(ع) را به عنوان خلیفه پس از خویش معرفی نمود[۶] و در زمان حرکت به سوی تبوک فرمود: تو نسبت به من به منزله هارون هستی نسبت به موسی(ع).[۷]
واقعه غدیر خم نیز از آشکارترین وقایعی است که در آن بهصراحت جانشین علی(ع) بیان شده است و حتی از مردم بیعت گرفته شد که گزارش آن در منابع اهلسنت نیز آورده شده است.[۸] همچنین روایات فراوان دیگری نیز در منابع اهلسنت از پیامبر(ص) وجود دارد که به صراحت دلالت بر جانشینی امام علی(ع) میکند.[۹]
متأسفانه با همه این توصیهها و صراحت در تعیین جانشین، بعد از رحلت پیامبر(ص) در سقیفه اجتماع کردند و خودشان، خلیفه تعیین کرده و در مسیر خلافت انحراف ایجاد نمودند و بسیاری از پیآمدهای منفی که در اثر همین انحراف مسیر خلافت، بهوجود آمد از جمله به خلافت رسیدن طلقاء (آزاد شدهها: آن کسانی که در فتح مکه مورد عفو پیامبر(ص) واقع شدند.) و تبدیل خلافت به سلطنت و موروثی شدن آن.
حوادث دیگری نظیر غصب فدک، ایذاء حضرت زهرا(س)، جلوگیری از ذکر احادیث پیامبر(ص) و عدم اجرای حدود، تحریف و بدعت در دین، پناه دادن عناصر مطرود پیامبر(ص) نظیر حکم بن ابی العاص از سوی خلیفه سوم، حیف و میل کردن بیت المال...[۱۰] از جمله اقداماتی بود که بعد از رحلت پیامبر(ص) از سوی خلفا صورت گرفته و از نقاط ضعف آنها محسوب میشود و شیعه، آنها را به واسطه این اقدامات مورد ملامت قرار میدهد.
مطالعه بیشتر
- المراجعات مرحوم شرف الدین عاملی.
- شبهای پیشاور.
منابع
- ↑ شیخ مفید،ا لارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، اسلامیه، بیتا، ج۱، ص ۵۶
- ↑ واقدی، المغازی، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۶۰۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، بیروت، دارالجیل، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۸۳.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، بیروت، دارالجیل، ۱۴۰۷ق، ج۱۲، ص۷۹.
- ↑ واقدی، المغازی، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۶۰۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، بیروت، دارالجیل، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۸۳.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، بیروت، دارالجیل، ۱۴۰۷ق، ج۱۲، ص۷۹.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، اسلامیه، بیتا، ج۱، ص۴۲.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، اسلامیه، بیتا، ج۱، ص ۸.
- ↑ ابن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالحیاء التراث العربی، ج۴، ص۳۷۶؛ الحافظ سلیمان بن ابراهیم الحنفی، ینابیع الموده، قم، انتشارات الشریف الرضی، هفتم، ۱۳۷۳ش، ج۱، ص۲۹۷؛ امینی، الغدیر، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۳۴-۳۳.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: خوارزمی، الحافظ الموفق بن احمد الحنفی (اخطب خوارزم)، المناقب للخوارزمی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۷ق، ص۱۱۲، ص۱۴۷؛ واسطی الشافعی، ابوالحسن علی بن محمد، مناقب امیرالمؤمنین، بیروت، دارالمکتبه الحیاه، ص۱۵۴؛ الحافظ شیرویه دیلمی، فردوس الاخبار، بیروت، دارالفکر، اوّل، ۱۴۱۸ ق، ج۱، ص۲۴۶.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی،تهران،علمی فرهنگی، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص ۶۲.