علت تفاوت‌های زن و مرد در احکام شرعی: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{شاخه | شاخه اصلی = |شاخه فرعی۱ = |شاخه فرعی۲ = |شاخه فرعی۳ = }} بسم...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{شاخه
| شاخه اصلی =
|شاخه فرعی۱ =
|شاخه فرعی۲ =
|شاخه فرعی۳ =
}}
بسم الله الرحمن الرحیم


خاستگاه تفاوت‌های زن و مرد در حقوق و تکالیف
{{سوال}}
در برخی از احکام اسلامی (قصاص، ارث، حضانت فرزند …)، میان زن و مرد تفاوت‌هایی وجود دارد؛ در این گونه احکام، جایگاه مرد نسبت به زن رجحان داده شده و این تبعیض، با دلیل اینکه زن و مرد از لحاظ ابعاد مختلف با هم متفاوتند، توجیه می‌شود؛ ولی در احکامی مثل شراب خوردن، که زن از لحاظ جسمی ضعیف‌تر از مرد است و باید مورد ترحم قرار گیرد، حکم هر دو ۸۰ ضربه شلّاق است و این تفاوت در نظر گرفته نشده است!
{{پایان سوال}}
{{درگاه|زن و خانواده}}
{{پاسخ}}
در دین اسلام زن و مرد هر دو انسان و در منزلت و شخصیت انسانی و احراز معیارهای فضیلت، مساوی‌اند. تفاوت‌های جسمی و روان‌شناختی زن و مرد قابل انکار نیست؛ تمامی این تفاوت‌ها را باید به حساب "تناسب" گذاشت و نه نقص یکی و کمال دیگری! تفاوت میان حکمت حکم و علت حکم این است که هرکدام از منافع و سودمندی‌هایی که در انجام یک رفتار یا ترک رفتاری دیگر، وجود دارد، حکمت حکم آن رفتار، و مجموعه‌ی این منافع، که موجب انشای حکم از جانب خدای متعال است، علت حکم به شمار می‌رود. پی بردن به همه‌ی حکمت‌ها و آگاهی از همه‌ی عواملی که در نظر شارع، برای جعل حکم در نظر بوده است، در ظرفیت علم انسانی نیست و اگر به تعلیم خداوند نباشد، هرگز به آن دست نخواهیم یافت اگرچه نمی‌توان به همه‌ی حکمت‌های تفاوت احکام زن و مرد در برخی حدود و قوانین ولی کاوش‌ها و تحلیل‌های علمی و عقلی می‌تواند به پاره‌ای از این حکمت‌ها دست‌ یابد!


پیش‌درآمد
==جایگاه زن و مرد در اسلام==
از نظرگاه انسان‌شناسیِ دین اسلام، زن و مرد هر دو انسان و در منزلت و شخصیت انسانی و احراز معیارهای فضیلت، مساوی‌اند. از این منظر جوهره انسانیت در هر دو یکی است و مردان هیچ فضیلت و برتری بر زنان یا بالعکس ندارند و تنها معیار فضیلت و ارزش، تقوا و کمالات انسانی و معنوی است. قرآن کریم با صراحت هرچه تمام از دو نوع کرامت سخن می‌گوید که زن و مرد هر دو در آن یکسان و مشابه‌اند:
* کرامت ذاتی: {{قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا}} «و همانا فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم و آنان را در دریا و خشکی راه بردیم و بر بسیاری از آفریدگان خود برتری دادیم» (اسراء:۷۰).
* کرامت اکتسابی (که در حقیقت دستاورد تلاش و عمل خود انسان‌هاست): {{قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ‌}} «ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ همانا گرامی‌ترین شما نزد خداوند، باتقواترین شما است؛ خداوند دانا و آگاه است»(حجرات:۱۳).


از آغازین روزهای طلوع خورشید اسلام در سرزمین جزیره‌العرب تاکنون، که آفتاب گرمابخش آن همه‌ی کره‌ی خاکی را درنوردیده و در حال غلبه بر همه مکتب‌های باطل و غیرالاهی است، این دین بزرگ همواره با مخالفت‌ها و دشمنی‌های گوناگون روبه رو بوده است؛ از جنگ‌ها و هجمه‌های نظامی و سیاسی گرفته تا نبردهای تئوریک و به ظاهر علمی، همه خواسته یا ناخواسته به دنبال بازداشتن نیروی شگرف اسلام در بسط و تعمیق فرهنگ والای توحیدی و مانع‌تراشی بر سر راه تحقق مدینه‌ی فاضله‌ی اسلام بر محوریت قرآن و اهل‌بیت(ع) بوده است؛ یکی از بخش‌هایی که به صورت‌ها و از خاستگاه‌های گوناگون مورد نقد و ایراد مخالفان قرار گرفته، بخش فقه و به خصوص مباحثی است که تحت عنوان احکام زنان یا تفاوت‌های فقهی زنان و مردان، مطرح می‌شود؛ شبهات مختلفی با صورت‌بندی‌های مختلف مطرح می‌شود که هدف همه‌ی آن‌ها بی‌اعتبار نشان دادن احکام فقهی، به‌ویژه در حوزه‌ی روابط اجتماعی، و در نتیجه تقلیل التزام مردم مسلمان به احکام دینی و ایجاد احساس بدبینی نسبت به آن، خصوصا در میان بانوان، است؛ در این نوشتار به یکی از شبهات مطرح شده در فضای مجازی اشاره کرده و به اندازه‌ی فرصت موجود به نقد آن خواهیم پرداخت.  
با توجه به آیات ذکر شده، زن و مرد دارای حقوق مساوی هستند؛ امّا تساوی در انسانیّت و حقوق، به هیچ روی به معنای تشابه کامل حقوق و وظایف نیست؛ بلکه مرد، حقوقی متناسب با خودش و زن نیز حقوقی سازگار با خود دارد؛ زیرا زن و مرد اگرچه هر دو انسان و از کرامت یکسانی برخوردارند، اما یقینا تفاوت‌های قابل‌توجهی دارند که در یک نظام پویا و جامع قانونگذاری باید مورد توجه قرار گیرد؛ حقوق و تکالیف زنان و مردان در موارد فراوانی به صورت مساوی و مشابه میان آن‌ها جریان دارد و آنجا که مرد و زن از لحاظ یکی از ابعاد شخصیتی و جسمی با هم متفاوت می‌شوند، تغییر می‌کند و حق و تکلیف هرکدام، متناسب با مختصات جسمی و روان‌شناختی، سامان می‌گیرد و تنها از این رهگذر است که زن و مرد دارای سعادت مساوی می‌گردند.


چکیده‌ی شبهه
===زن و مرد دو انسان متفاوت و نه مخالف!===


در برخی از احکام اسلامی (قصاص، ارث، حضانت فرزند ... )، میان زن و مرد تفاوت‌هايي وجود دارد؛ در این گونه احکام، جایگاه مرد نسبت به زن رجحان داده شده و این تبعیض، با دلیل اینکه زن و مرد از لحاظ ابعاد مختلف با هم متفاوتند، توجیه می‌شود؛ ولي در احكامي مثل شراب خوردن، که زن از لحاظ جسمي ضعيف‌تر از مرد است و باید مورد ترحم قرار گیرد، حكم هر دو ۸۰ ضربه شلّاق است و این تفاوت در نظر گرفته نشده است!
تفاوت‌های جسمی و روان‌شناختی زن و مرد قابل انکار نیست؛ شهید مطهری می گوید: تمامی این تفاوت‌ها را باید به حساب «تناسب» گذاشت و نه نقص یکی و کمال دیگری! قانون خلقت خواسته است با این تفاوت‌ها، تناسب بیش‌تری میان زن و مرد، که قطعاً برای زندگی مشترک آفریده شده‌اند، به وجود آورد؛ لازمه عدالت، عدم تشابه زن و مرد در پاره‌ای از حقوق است و آنچه در قوانین اسلام وجود دارد، تفاوت است نه تبعیض! بی‌عدالتی و تبعیض آن است که در شرایط مساوی و استحقاق‌های همسان، بین افراد فرق گذاشته شود؛ ولی تفاوت آن است که در شرایط نامساوی، هماهنگ با تفاوت، فرق گذاشته شود؛ تساوی شخصیّت زن و مرد با تشابه کامل حقوق آن‌ها ملازمه ندارد و عدالت، همواره مقتضی تشابه نیست.


چکیده‌ی نقد
از این رو تردیدی باقی نمی‌ماند که تفاوت‌های موجود در احکامی مثل ارث، دیه و … نه ناشی از ارزش کم‌تر زن و نه کاشف از آن است؛ بلکه جهت و حکمت دیگری دارد؛ می‌توان برای یافتن حکمت و فلسفه این نوع احکام، اندیشه کرد؛ چنان‌که در برخی از آیات الاحکام و نیز روایات، به نوعی به فلسفه و حکمت احکام اشاره شده است؛ مهم این است که در مواردی که در آیات و روایات به علت قطعی حکم اشاره نشده، نمی‌توانیم بافته‌ها و یافته‌های ذهنی خویش را به عنوان ملاک و علّت تام حکم تلقی کنیم.<ref>فصل نامه کتاب نقد، شماره ۱۲.</ref>


از نظرگاه انسان‌شناسی دین عزیز اسلام زن و مرد هردو انسان و در منزلت و شخصیت انسانی و احراز معیارهای فضیلت، مساوی‌اند؛ تفاوت‌های جسمی و روان‌شناختی زن و مرد قابل انکار نیست؛ تمامی این تفاوت‌ها را باید به حساب "تناسب" گذاشت و نه نقص یکی و کمال دیگری! تفاوت میان حکمت حکم و علت حکم این است که هرکدام از منافع و سودمندی‌هایی که در انجام یک رفتار یا ترک رفتاری دیگر، وجود دارد، حکمت حکم آن رفتار، و مجموعه‌ی این منافع، که موجب انشای حکم از جانب خدای متعال است، علت حکم به شمار می‌رود؛ بدیهی است که پی بردن به همه‌ی حکمت‌ها و در نتیجه، آگاهی از همه‌ی عواملی که در نظر شارع مطهر، برای جعل حکم در نظر بوده است، در ظرفیت علم انسانی نیست و اگر به تعلیم خدای متعال نباشد، هرگز به آن دست نخواهیم یافت؛ حال اگرچه نمی‌توان به همه‌ی حکمت‌های تفاوت احکام زن و مرد در برخی حدود و قوانین ولی کاوش‌ها و تحلیل‌های علمی و عقلی می‌تواند به پاره‌ای از این حکمت‌ها دست‌ یابد!
===علت حکم و حکمت حکم===


مقدمه
تفاوت میان حکمت حکم و علت حکم این است که هرکدام از منافع و سودمندی‌هایی که در انجام یک رفتار یا ترک رفتاری دیگر، وجود دارد، حکمت حکم آن رفتار، و مجموعه این منافع، که موجب انشای حکم از جانب خدای متعال است، علت حکم به شمار می‌رود؛ بدیهی است که پی بردن به همه حکمت‌ها و در نتیجه، آگاهی از همه عواملی که در نظر شارع، برای جعل حکم در نظر بوده است، در ظرفیت علم انسانی نیست و اگر به تعلیم خداوند نباشد، هرگز به آن دست نخواهیم یافت؛ اما کاوش‌های عقل بشری و تکاپوهای علمی انسان می‌تواند به پاره‌ای از حکمت‌های یک حکم آگاهی یابد؛ بنابراین برای دانستن علت تامه جعل یک حکم، تنها و تنها باید به آنچه اهل بیت(ع) در این باره به ما آموخته‌اند،<ref>منظور احکام منصوص العله است(احکامی که علت آن در روایت آمده است).</ref> توجه کنیم؛ مگر اینکه با حکم عقل مستقل،<ref>منظور احکام مستنبط العله است(احکامی که علت صدور آن از طریق عقل به دست می آید).</ref> به علت تامه حکم یقین پیدا کنیم؛ تغییر و تبدیل یک حکم، ضوابط و شرایط خاصی دارد که در کلام ائمه(ع) بیان شده است و فقیهان در کتاب‌های فقهی مبسوط به آن پرداخته‌اند.


از نظرگاه انسان‌شناسی دین عزیز اسلام زن و مرد هردو انسان و در منزلت و شخصیت انسانی و احراز معیارهای فضیلت، مساوی‌اند؛ از این منظر جوهره‌ی انسانیّت در هر دو یکی است و مردان هیچ فضیلت و رجحانی بر زنان و یا بالعکس ندارند و تنها معیار فضیلت و ارزش، تقوا و کمالات انسانی و معنوی است؛ قرآن کریم با صراحت هرچه تمام از دو نوع کرامت سخن می‌گوید که زن و مرد هردو در آن یکسان و مشابه‌اند: نخست کرامت ذاتی<ref>ولقد کرمنا بنی‌آدم و حملناهم فی البر و البحر و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا؛ و همانا فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم و آنان را در دریا و خشکی راه بردیم و بر بسیاری از آفریدگان خود برتری دادیم. اسراء/ ۷۰</ref>و دوم کرامت اکتسابی (که در حقیقت دستاورد تلاش و عمل خود انسان‌هاست):" يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ‌ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَ‌فُوا ۚ إِنَّ أَكْرَ‌مَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ‌"
====تفاوت در حکم قصاص====
از مسائلی که در اعتراض به تفاوت‌های زن و مرد در احکام شرعی اسلام، مورد انتقاد قرار گرفته، قصاص مشروط مرد، در قبال قتل زن است. سؤال این است که چرا اگر مردی زنی را بکشد، اولیای مقتول، باید مازاد دیه مرد را به خانواده‌اش بپردازند تا بتوانند قاتل را قصاص کنند اما زن را در قبال قتل عمدی مرد، بدون هیچ شرطی قصاص می‌کنند؟


"ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ همانا گرامی‌ترین شما نزد خداوند، باتقواترین شما است؛ خداوند دانا و آگاه است."
در نظام حقوقی اسلام، دیه خون‌بها نیست؛ بلکه نوعی جبران خسارت مادی‌ای است که از فقدان یک فرد برای خانواده او به وجود می‌آید؛ اساساً از منظر اسلام، جان انسان‌ها قابل ارزش‌گذاری با پول یا هر سنجه مادی دیگری نیست؛ گناه قتل یک انسان را جز بخشودن مقتول، و توبه واقعی قاتل به درگاه الاهی، جبران نمی‌کند؛ قرآن کریم گناه کشتن نابحق یک انسان را، برابر با کشتن همه انسان‌ها می‌داند؛<ref>(مائده:۳۲)</ref> در همه اعصار زندگی بشر و از جمله زمان و جامعه ما، معمولاً مردان در اقتصاد خانواده و اداره آن نقش اول و بی‌بدیلی دارند؛ خسارتی که از لحاظ اقتصادی، با فقدان یک مرد، متوجّه بنیان یک خانواده می‌شود، در غالب موارد، بیش‌تر از خسارتی است که با فقدان یک زن پیش می‌آید؛ بنابراین در مواردی که مردی در برابر زنی قصاص می‌شود با پرداخت نیمی از دیه قاتل به خانواده او، خسارتی را که از ناحیه عدم حضور مرد، متوجّه آن‌ها می‌شود، جبران می‌گردد؛ مگر در مواردی که این بزه در تحت عنوان دیگری، مانند افساد فی الارض… قرار گیرد که با منضم شدن آن به حکم قصاص، پرداخت نیم دیه هم لازم نخواهد بود.<ref>فصل نامه کتاب نقد، شماره ۱۲..</ref>


به همین سبب، زن و مرد دارای حقوق مساوی هستند؛ امّا تساوی در انسانیّت و حقوق، به هیچ روی به معنای تشابه کامل حقوق و وظایف نیست؛ بلکه مرد، حقوقی متناسب با خودش و زن نیز حقوقی سازگار با خود دارد؛ زیرا زن و مرد اگرچه هردو انسان و از کرامت یکسانی برخوردارند، اما یقینا تفاوت‌های قابل‌توجهی دارند که در یک نظام پویا و جامع قانونگذاری باید مورد توجه قرار گیرد؛ احقوق و تکالیف زنان و مردان در موارد فراوانی به صورت مساوی و مشابه میان آن‌ها جریان دارد و آنجا که مرد و زن از لحاظ یکی از ابعاد شخصیتی و جسمی با هم متفاوت می‌شوند، تغییر می‌کند و حق و تکلیف هرکدام، متناسب با مختصات جسمی و روان‌شناختی، سامان می‌گیرد و تنها از این رهگذر است که زن و مرد دارای سعادت مساوی می‌گردند.
در صورتی که زن، سرپرستی خانواده را به عهده داشته باشد و از دنیا برود، وظیفه دولت اسلامی است که از طریق بیت‌المال، مشکلات و نیازمندی‌های خانواده او را برطرف کرده و به نوعی جبران نیم دیگر خسارت مادی حاصله از فقدان او را، فراهم کند.<ref>در ساحل اندیشه، اکبر اسد علیزاده.</ref>


زن و مرد دو انسان متفاوت و نه مخالف!
====تفاوت ارثیه زن و مرد====


تفاوت‌های جسمی و روان‌شناختی زن و مرد قابل انکار نیست؛ به تعبیر استاد شهید مطهری: تمامی این تفاوت‌ها را باید به حساب "تناسب" گذاشت و نه نقص یکی و کمال دیگری! قانون خلقت خواسته است با این تفاوت‌ها، تناسب بیش‌تری میان زن و مرد، که قطعاً برای زندگی مشترک آفریده شده‌اند، به وجود آورد؛ لازمه‌ی عدالت، عدم تشابه زن و مرد در پاره‌ای از حقوق است و آنچه در قوانین اسلام وجود دارد، تفاوت است نه تبعیض! بی‌عدالتی و تبعیض آن است که در شرایط مساوی و استحقاق‌های همسان، بین افراد فرق گذاشته شود؛ ولی تفاوت آن است که در شرایط نامساوی، هماهنگ با تفاوت، فرق گذاشته شود؛ تساوی شخصیّت زن و مرد با تشابه کامل حقوق آن‌ها ملازمه ندارد و عدالت، همواره مقتضی تشابه نیست؛
در اسلام برای رعایت عدالت بین حقوق زن و مرد در بهره‌بری از میراث اموات، تفاوت هایی در تقسیم ارث وجود دارد و این گونه نیست که ارث زنان در همه موارد، از ارث مردان کمتر باشد؛ سهم زن و مرد در تقسیم ارث سه حالت دارد:


از این رو تردیدی باقی نمی‌ماند که تفاوت‌های موجود در احکامی مثل ارث، دیه و ... نه ناشی از ارزش کم‌تر زن و نه کاشف از آن است؛ بلکه جهت و حکمت دیگری دارد؛ می‌توان برای یافتن حکمت و فلسفه این نوع احکام، اندیشه کرد؛ چنانکه در برخی از آیات الاحکام و نیز روایات، به نوعی به فلسفه و حکمت احکام اشاره شده است؛ مهم این است که در مواردی که در آیات و روایات به علت قطعی حکم اشاره نشده، نمی‌توانیم بافته‌ها و یافته‌های ذهنی خویش را به عنوان ملاک و علّت تام حکم تلقی کنیم.<ref>فصل نامه كتاب نقد، شماره ۱۲.
# گاهی سهم زنان، مساوی با سهم مردان است؛ مانند سهم الارث مادر و پدر متوفی، در صورتی که دارای فرزند باشد).  
</ref>
# گاهی سهم زنان بیش از سهم مردان است (مانند سهم الارث تنها دختر متوفی که از پدر متوفی بیش‌تر است).
# گاهی سهم زنان از سهم مردان کمتر است (مانند سهم الارث پسر که دو برابر سهم الارث دختر متوفی است).


علت حکم و حکمت حکم
* در نظام حقوق مدنی اسلام، هزینه‌ی‌های گوناگون مادی خانواده، اعم از هزینه‌های نیازمندهای زنان و فرزندان و گاهی هزینه زندگی پدر و مادر (در صورتی که فقیر باشند) به عهده مردان است؛ قانونگذار اسلام در برخی از موارد، سهم الارث مردان را بیش از زنان قرار داده تا از این رهگذر میان درآمد و هزینه‌های واجبی که بر عهده مردان است، تعادل برقرار شود؛<ref>یحیی نوری، حقوق زن در اسلام و جهان.</ref>این تکالیف مالی در حالی است که زنان علاوه بر دریافت نفقه، از مهریه هم بهره‌مند شده و هرگونه درآمد مشروعی که به دست می‌آورند ملک شخص آن‌ها محسوب شده و هیچ الزامی برای صرف آن در هزینه‌های خانواده بر عهده آنان وجود ندارد.


تفاوت میان حکمت حکم و علت حکم این است که هرکدام از منافع و سودمندی‌هایی که در انجام یک رفتار یا ترک رفتاری دیگر، وجود دارد، حکمت حکم آن رفتار، و مجموعه‌ی این منافع، که موجب انشای حکم از جانب خدای متعال است، علت حکم به شمار می‌رود؛ بدیهی است که پی بردن به همه‌ی حکمت‌ها و در نتیجه، آگاهی از همه‌ی عواملی که در نظر شارع مطهر، برای جعل حکم در نظر بوده است، در ظرفیت علم انسانی نیست و اگر به تعلیم خدای متعال نباشد، هرگز به آن دست نخواهیم یافت؛ اما کاوش‌های عقل بشری و تکاپوهای علمی انسان می‌تواند به پاره‌ای از حکمت‌های یک حکم آگاهی یابد؛ بنابر این برای دانستن علت تامه جعل یک حکم، تنها و تنها باید به آنچه اهل بیت(ع) در این باره به ما آموخته‌اند<ref>منظور احکام منصوص العله است.</ref>، توجه کنیم؛ مگر اینکه با حکم عقل مستقل<ref>منظور احکام مستبط العله است.</ref>، به علت تامه‌ی حکم یقین پیدا کنیم؛ تغییر و تبدیل یک حکم، ضوابط و شرایط خاصی دارد که در کلام ائمه هدی(ع) بیان شده است و فقیهان در کتاب‌های فقهی مبسوط به آن پرداخته‌اند؛ با توجّه به آنچه گفتیم به تک تک موارد مطرح شده در متن شبهه باز می‌گردیم و درباره‌ی آن‌ها به بررسی و نقد می‌پردازیم:
====حضانت فرزندان====


قصاص، رمز حیات جامعه
برای روشن‌تر شدن مسأله حضانت و تبیین نظر نظام حقوقی اسلام، توجه به چند نکته ضروری است:


یکی از مسائلی که مورد انتقاد قرار گرفته، قصاص مشروط مرد، در قبال قتل زن است؛ سؤال این است که چرا اگر مردی زنی را بکشد، اولیای مقتول، باید مازاد دیه‌ی مرد را به خانواده‌اش بپردازند تا بتوانند قاتل را قصاص کنند اما زن را در قبال قتل عمدی مرد، بدون هیچ شرطی قصاص می‌کنند؟
* حضانت از فرزندان، هم حق پدر و مادر است و هم تکلیف آن‌ها؛ یعنی در صورت رخ دادن طلاق، پدر و مادر نمی‌توانند فرزندان را رها کرده و زیر بار مسؤلیت نگه‌داری و تأمین هزینه‌های آن‌ها نروند؛ اما در صورت حضور و صلاحیت پدر، در این خصوص، اولویت با پدر است؛ حال اگر پدر، به هر علتی نتواند چنین امری را بر عهده بگیرد، مادر هم حق دارد و هم مکلف است حضانت فرزندان را بر عهده گرفته و در برخی موارد حتی بر او واجب هم می‌شود؛ همچنین در صورت رضایت پدر و صلاحیت و موافقت مادر، از همان ابتدا می‌توان حضانت فرزندان را به مادر واگذار کرد.


پاسخ وقتی روشن می‌شود که بدانیم که در نظام حقوقی اسلام، دیه خون‌بها نیست؛ بلکه نوعی جبران خسارت مادی‌ای است که از فقدان یک فرد برای خانواده او به وجود می‌آید؛ اساسا از منظر آموزه‌های اسلام، جان انسان‌ها قابل ارزش‌گذاری با پول یا هرسنجه مادی دیگری نیست؛ گناه قتل یک انسان را جز بخشودن مقتول، و توبه واقعی قاتل به درگاه الاهی، جبران نمی‌کند؛ قرآن کریم گناه کشتن نابحق یک انسان را، برابر با کشتن همه‌ی انسان‌ها می‌داند؛<ref>مائده/۳۲</ref> در همه‌ی اعصار زندگی بشر و از جمله زمان و جامعه‌ی ما، معمولاً مردان در اقتصاد خانواده و اداره‌ی آن نقش اول و بی‌بدیلی دارند؛ خسارتی که از لحاظ اقتصادی، با فقدان یک مرد، متوجّه بنیان یک خانواده می‌شود، در غالب موارد، بیش‌تر از خسارتی است که با فقدان یک زن پیش می‌آید؛ بنابراین در مواردی که مردی در برابر زنی قصاص می‌شود با پرداخت نیمی از دیه‌ی قاتل به خانواده او، خسارتی را که از ناحیه‌ی عدم حضور مرد، متوجّه آن‌ها می‌شود، جبران می‌گردد؛ مگر در مواردی که این بزه در تحت عنوان دیگری، مانند افساد فی الارض... قرار گیرد که با منضم شدن آن به حکم قصاص، پرداخت نیم دیه هم لازم نخواهد بود.<ref>همان.</ref>
* حق مرد در موضوع حضانت کودکان بعد از طلاق، در حقیقت به فلسفه خانواده و نظام آن از منظر اسلام بر می‌گردد؛ نظام حقوق مدنی اسلام، مرد را از هنگام تشکیل تا از هم پاشیدگی خانواده، تنها مسئول سامان دادن و تأمین نیازهای اقتصادی و حقوقی خانواده می‌شناسد و در این زمینه به سبب آسیب‌پذیر بودن زنان، مسوؤلیت را از دوش آنان برداشته است؛ به روشنی دیده می‌شود که در اغلب موارد، پس از بروز طلاق، زنان به سبب ضرورت تأمین نیازهای مالی، اجتماعی و عاطفی-جنسی خود، شدیداً نیازمند ازدواج دوّم هستند و این امر، فارغ از فرهنگ‌های غلط قومی و ملی، قابل انکار نیست؛ اسلام با در نظر گرفتن این واقعیت و برای اینکه کودکان و تأمین مخارج آن‌ها سدی در برابر خوشبختی و آرامش زن نباشد، همه مسؤلیت‌های فرزندان را از دوش او برداشته و او را در انتخاب مسیر زندگی آزاد و آسوده کرده است؛ معمولا زن اگر در سنّ جوانی طلاق بگیرد و بخواهد با مرد دیگری ازدواج کند، همسر دوم حاضر نیست کودکان او را در خانه بپذیرد و در مواردی هم که این پذیرش ابتداأ صورت می‌گیرد، در ادامه راه ممکن است به تنش و درگیری مداوم زن و مرد برسر کودکان زن بیانجامد، که نمونه‌های آزاردهنده‌ای از کودک‌آزاری را در این رابطه شاهد هستیم؛ این در حالی است که مسئولیّت حقوقی پدر در حضانت فرزندان، به معنای محرومیّت مادر از ملاقات و ارتباط با فرزندان خود نیست و مرد حق ندارد مانع مادر از ارتباط با فرزندان خود شود و زن حق دارد در چارچوب برنامه مورد توافق دو طرف یا تکلیفی که از سوی دادگاه مقرر می‌شود، با فرزندان خود ملاقات کند؛<ref>محمد حسین فضل الله، دنیای زن، تهران، دفتر نشر و پژوهش سهروردی، ۱۳۸۱.</ref> علاوه بر این بنابر نظر مشهور فقهای شیعه، حضانت کودکان پسر تا دوسالگی و کودکان دختر تا هفت سالگی با مادر است؛ البته برخی از فقیهان بر این نظرند که حضانت مادر از کودکان تا هفت سال است و در این مسئله تفاوتی میان دختر و پسر نیست.<ref>رک: محمدهادی معرفت، کتاب شبهات قرآن و پاسخ‌های آن؛ نیز کتاب احکام اطفال، مؤسسه فقهی آیه الله فاضل لنکرانی.</ref>


البته در صورتی که زن، سرپرستی خانواده را به عهده داشته باشد و از دنیا برود، وظیفه‌ی دولت اسلامی است که از طریق بیت‌المال، مشکلات و نیازمندی‌های خانواده‌ی او را برطرف کرده و به نوعی جبران نیم دیگر خسارت مادی حاصله از فقدان او را، فراهم کند.<ref>در ساحل انديشه، اكبر اسد عليزاده.</ref>
====تساوی در میزان برخی از حدود====


ارثیه‌ی زنان و مردان
گفته‌اند که چون جسم زن از مرد ضعیف‌تر است باید در کمیت و کیفیت اجرای برخی حدود، مانند حد زنا، شراب‌خواری، … تفاوت متناسبی میان زن و مرد باشد، درحالی که قانونگذار اسلام چنین تفاوتی را در نظر نگرفته است؛ در این خصوص گفتنی است:


این پرسش گاهی مطرح می‌شود که چرا ارث مردان، در پاره‌ای از موارد، از ارث زنان بیش‌تر است؟ در این راستا چند نکته باید مورد توجه قرار گیرد:
* درست است که زن از لحاظ جسمی ضعیف‌تر از مرد است و مردان اغلب عضلانی‌تر و محکم‌تر از زنان هستند، اما نمی‌توان از این مطلب نتیجه گرفت که تحمّل زن نیز کم‌تر از مرد است؛ به عبارت دیگر ضعف جسمانی، ملازم با مقاومت کم‌تر بدن نیست؛ بلی! نیروی بدنی زن کمتر از مرد است اما نیروی بدنی، یک چیز و مقاومت بدن، چیز دیگری است؛ چه بسا در جاهایی مقاومت بدنی زن مساوی با مرد یا حتّی بیش‌تر از مرد باشد؛ چنان‌که امروزه در علم پزشکی ثابت شده است که مقاومت بدن زن در مقابل بسیاری از بیماری‌ها از مقاومت بدن مرد بیش‌تر است و به همین سبب، معمولاً زنان بیش از مردان عمر می‌کنند؛ پس ممکن است تحمّل زن در زمان اجرای حدّ، مساوی با تحمل مرد باشد.


یکم: این گونه نیست که ارث زنان در همه موارد، از ارث مردان کم‌تر باشد؛ بلکه گاهی سهم زنان، مساوی با سهم مردان است (مانند سهم الارث مادر و پدر متوفی، در صورتی که دارای فرزند باشد)، گاهی سهم زنان بیش از سهم مردان است (مانند سهم الارث تنها دختر متوفی که از پدر متوفی بیش‌تر است) و گاهی سهم زنان از سهم مردان کمتر است (مانند سهم الارث پسر که دو برابر سهم الارث دختر متوفی است)؛
* در موارد نوشیدن شراب یا زنا یا دیگر رفتارهای بزهکارانه‌ای که حد زن و مرد یکسان است، توجه به این نکته روشن‌گر است که زن و مرد، در چنین مواقعی، رفتاری یکسان داشته‌اند و لذت یکسانی را تجربه کرده‌اند و بنابر این، حد آنان نیز باید یکسان باشد؛ اما در مسئله ارث، دیه و قصاص نفس، ماهیت مسئله به گونه دیگری است؛ چنان‌که در همین نوشتار اجمالاً به آن اشاره شد.


دوم: از منظر نظام حقوق مدنی اسلام، هزینه‌ی‌های گوناگون مادی خانواده، اعم از هزینه‌های نیازمند‌های زنان و فرزندان و گاهی هزینه‌ی زندگی پدر و مادر (در صورتی که فقیر باشند) به عهده‌ی مردان است؛ قانونگذار اسلام در برخی از موارد، سهم الارث مردان را بیش از زنان قرار داده تا از این رهگذر میان درآمد و هزینه‌‌های واجبی که بر عهده‌ی مردان است، تعادل برقرار شود؛ <ref>يحيي نوري، حقوق زن در اسلام و جهان.</ref>این تکالیف مالی در حالی است که زنان علاوه بر دریافت نفقه، از مهریه‌ هم بهره‌مند شده و هرگونه درآمد مشروعی که به دست می‌آورند ملک شخص آن‌ها محسوب شده و هیچ الزامی برای صرف آن در هزینه‌های خانواده بر عهده‌ی آنان وجود ندارد.
* اگر در مورد خاصّی مرد یا زنی به علّت بیماری یا ضعف بیش از حدّ بدن، نتواند این مقدار از تازیانه را تحمل کند، در چنین مواردی، حاکم شرع می‌تواند همه یا بخشی از حد را بر او ببخشد.


حضانت فرزندان
* در شیوه اجرای حد، چنان نیست که مأمور اجرای حد، بتواند با هرشدت و شیوه‌ای تازیانه را فرود آورد؛ بلکه باید به گونه‌ای باشد که درد بیش از طاقتی بر مجرم وارد نشود؛ چنان‌که در روایت است امیرالمؤمنین(ع) در هنگام اجرای حد، به قنبر فرمان داد تا کتف دست را به بدن بچسباند و فقط با حرکت دادن دست از آرنج، تازیانه را فرود آورد؛ روشن است که با چنین شیوه‌ای، درد کم‌تری بر فرد وارد می‌شود.


برای روشن‌تر شدن مسأله‌ی حضانت و تبیین حکیمانه بودن نظرگاه نظام حقوقی اسلام، توجه به چند نکته ضروری است:
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}


اولا: حضانت از فرزندان، هم حق پدر و مادر است و هم تکلیف آن‌ها؛ یعنی در صورت رخ دادن طلاق، پدر و مادر نمی‌توانند فرزندان را رها کرده و زیر بار مسؤلیت نگه‌داری و تأمین هزینه‌های آن‌ها نروند؛ اما در صورت حضور و صلاحیت پدر، در این خصوص، اولویت با پدر است؛ حال اگر پدر، به هر علتی نتواند چنین امری را بر عهده بگیرد، مادر هم حق دارد و هم مکلف است حضانت فرزندان را بر عهده گرفته و در برخی موارد حتی بر او واجب هم می‌شود؛ همچنین در صورت رضایت پدر و صلاحیت و موافقت مادر، از همان ابتدا می‌توان حضانت فرزندان را به مادر واگذار کرد؛
== مطالعه بیشتر ==
 
* زن در آیینه جلال و جمال، آیت الله جوادی آملی.
ثانیا: حق مرد در موضوع حضانت کودکان بعد از طلاق، در حقیقت به فلسفه‌ی خانواده و نظام آن از منظر اسلام بر می‌گردد؛ نظام حقوق مدنی اسلام، مرد را از هنگام تشکیل تا از هم پاشیدگی خانواده، تنها مسئول سامان دادن و تأمین نیازهای اقتصادی و حقوقی خانواده می‌شناسد و در این زمینه به سبب آسیب‌پذیر بودن زنان، مسوؤلیت را از دوش آنان برداشته است؛ به روشنی دیده می‌شود که در اغلب موارد، پس از بروز طلاق، زنان به سبب ضرورت تأمین نیازهای مالی، اجتماعی و عاطفی-جنسی خود، شدیدا نیازمند ازدواج دوّم هستند و این امر، فارغ از فرهنگ‌های غلط قومی و ملی، قابل انکار نیست؛ اسلام با در نظر گرفتن این واقعیت و برای اینکه کودکان و تأمین مخارج آن‌ها سدی در برابر خوشبختی و آرامش زن نباشد، همه‌ی مسؤلیت‌های فرزندان را از دوش او برداشته و او را در انتخاب مسیر زندگی آزاد و آسوده کرده است؛ معمولا زن اگر در سنّ جوانی طلاق بگیرد و بخواهد با مرد دیگری ازدواج کند، همسر دوم حاضر نیست کودکان او را در خانه بپذیرد و در مواردی هم که این پذیرش ابتداأ صورت می‌گیرد، در ادامه‌ی راه ممکن است به تنش و درگیری مداوم زن و مرد برسر کودکان زن بیانجامد، که نمونه‌های آزاردهنده‌ای از کودک‌آزاری را در این رابطه شاهد هستیم؛ این در حالی است که مسئولیّت حقوقی پدر در حضانت فرزندان، به معنای محرومیّت مادر از ملاقات و ارتباط با فرزندان خود نیست و مرد حق ندارد مانع مادر از ارتباط با فرزندان خود شود و زن حق دارد در چارچوب برنامه‌ی مورد توافق دو طرف یا تکلیفی که از سوی دادگاه مقرر ‌می‌شود، با فرزندان خود ملاقات کند؛<ref>محمد حسين فضل الله، دنياي زن، تهران، دفتر نشر و پژوهش سهروردي، ۱۳۸۱.
* نظام حقوق زن در اسلام، استاد شهید مطهری.
</ref> علاوه بر این بنابر نظر مشهور فقهای شیعه، حضانت کودکان پسر تا دوسالگی و کودکان دختر تا هفت سالگی با مادر است؛ البته برخی از فقیهان بر این نظرند که حضانت مادر از کودکان تا هفت سال است و در این مسأله تفاوتی میان دختر و پسر نیست.<ref>رک: محمدهادی معرفت، کتاب شبهات قرآن و پاسخ‌های آن؛ نیز کتاب احکام اطفال، مؤسسه‌ی فقهی آیه الله فاضل لنکرانی.</ref>
* حقوق زن در قرآن، استاد مصباح یزدی.
 
تساوی زن و مرد در میزان برخی از حدود
 
گفته‌اند که چون جسم زن از مرد ضعیف‌تر است باید در کمیت و کیفیت اجرای برخی حدود، مانند حد زنا، شراب‌خواری، ... تفاوت متناسبی میان زن و مرد باشد، درحالی که قانونگذار اسلام چنین تفاوتی را در نظر نگرفته است؛ در این خصوص گفتنی است:
 
اولا: درست است که زن از لحاظ جسمی ضعیف‌تر از مرد است و مردان اغلب عضلانی‌تر و محکم‌تر از زنان هستند، اما نمی‌توان از این مطلب نتیجه گرفت که تحمّل زن نیز کم‌تر از مرد است؛ به عبارت دیگر ضعف جسمانی، ملازم با مقاومت کم‌تر بدن نیست؛ بلی! نیروی بدنی زن کم‌تر از مرد است اما نیروی بدنی، یک چیز و مقاومت بدن، چیز دیگری است؛ چه بسا در جاهایی مقاومت بدنی زن مساوی با مرد و یا حتّی بیش‌تر از مرد باشد؛ چنانکه امروزه در علم پزشکی ثابت شده است که مقاومت بدن زن در مقابل بسیاری از بیماری‌ها از مقاومت بدن مرد بیش‌تر است و به همین سبب، معمولا زنان بیش از مردان عمر می‌کنند؛ پس ممکن است تحمّل زن در زمان اجرای حدّ، مساوی با تحمل مرد باشد؛
 
ثانیا: در موارد نوشیدن شراب یا زنا و یا دیگر رفتارهای بزهکارانه‌ای که حد زن و مرد یکسان است، توجه به این نکته روشن‌گر است که زن و مرد، در چنین مواقعی، رفتاری یکسان داشته‌اند و لذت یکسانی را تجربه کرده‌اند و بنابر این، حد آنان نیز باید یکسان باشد؛ اما در مسأله ارث، دیه و قصاص نفس، ماهیت مسأله به گونه‌ی دیگری است؛ چنانکه در همین نوشتار اجمالا به آن اشاره شد؛
 
ثالثا: اگر در مورد خاصّی مرد یا زنی به علّت بیماری و یا ضعف بیش‌ از حدّ بدن، نتواند این مقدار از تازیانه را تحمل کند، در چنین مواردی، حاکم شرع می‌تواند همه یا بخشی از حد را بر او ببخشد؛
 
رابعا: در شیوه‌ی اجرای حد، چنان نیست که مأمور اجرای حد، بتواند با هرشدت و شیوه‌ای تازیانه را فرود آورد؛ بلکه باید به گونه‌ای باشد که درد بیش از طاقتی بر مجرم وارد نشود؛ چنانکه در روایت است امیرالمؤمنین(ع) در هنگام اجرای حد، به قنبر فرمان داد تا کتف دست را به بدن بچسباند و فقط با حرکت دادن دست از آرنج، تازیانه را فرود آورد؛ روشن است که با چنین شیوه‌ای، درد کم‌تری بر فرد وارد می‌شود.
 
منابع جهت مطالعه بيش‌تر:
 
۱. زن در آيينه جلال و جمال، آيت الله جوادي آملي؛
 
۲. نظام حقوق زن در اسلام، استاد شهيد مطهري؛
 
۳. حقوق زن در قرآن، استاد مصباح يزدي.
 
==منابع==
<references />


== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
| شاخه اصلی =کلام
| شاخه فرعی۱ =آفرینش
| شاخه فرعی۲ =انسان
| شاخه فرعی۳ =زن و مرد
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =شد
  | تیترها =  
  | تیترها =شد
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =شد
  | بازبینی =  
| ارجاعات =
  | تکمیل =  
| بازبینی نویسنده = 
  | اولویت =  
  | بازبینی =
  | کیفیت =  
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۲۶


سؤال

در برخی از احکام اسلامی (قصاص، ارث، حضانت فرزند …)، میان زن و مرد تفاوت‌هایی وجود دارد؛ در این گونه احکام، جایگاه مرد نسبت به زن رجحان داده شده و این تبعیض، با دلیل اینکه زن و مرد از لحاظ ابعاد مختلف با هم متفاوتند، توجیه می‌شود؛ ولی در احکامی مثل شراب خوردن، که زن از لحاظ جسمی ضعیف‌تر از مرد است و باید مورد ترحم قرار گیرد، حکم هر دو ۸۰ ضربه شلّاق است و این تفاوت در نظر گرفته نشده است!

درگاه‌ها
زن-و-خانواده.png


در دین اسلام زن و مرد هر دو انسان و در منزلت و شخصیت انسانی و احراز معیارهای فضیلت، مساوی‌اند. تفاوت‌های جسمی و روان‌شناختی زن و مرد قابل انکار نیست؛ تمامی این تفاوت‌ها را باید به حساب "تناسب" گذاشت و نه نقص یکی و کمال دیگری! تفاوت میان حکمت حکم و علت حکم این است که هرکدام از منافع و سودمندی‌هایی که در انجام یک رفتار یا ترک رفتاری دیگر، وجود دارد، حکمت حکم آن رفتار، و مجموعه‌ی این منافع، که موجب انشای حکم از جانب خدای متعال است، علت حکم به شمار می‌رود. پی بردن به همه‌ی حکمت‌ها و آگاهی از همه‌ی عواملی که در نظر شارع، برای جعل حکم در نظر بوده است، در ظرفیت علم انسانی نیست و اگر به تعلیم خداوند نباشد، هرگز به آن دست نخواهیم یافت اگرچه نمی‌توان به همه‌ی حکمت‌های تفاوت احکام زن و مرد در برخی حدود و قوانین ولی کاوش‌ها و تحلیل‌های علمی و عقلی می‌تواند به پاره‌ای از این حکمت‌ها دست‌ یابد!

جایگاه زن و مرد در اسلام

از نظرگاه انسان‌شناسیِ دین اسلام، زن و مرد هر دو انسان و در منزلت و شخصیت انسانی و احراز معیارهای فضیلت، مساوی‌اند. از این منظر جوهره انسانیت در هر دو یکی است و مردان هیچ فضیلت و برتری بر زنان یا بالعکس ندارند و تنها معیار فضیلت و ارزش، تقوا و کمالات انسانی و معنوی است. قرآن کریم با صراحت هرچه تمام از دو نوع کرامت سخن می‌گوید که زن و مرد هر دو در آن یکسان و مشابه‌اند:

  • کرامت ذاتی: ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا «و همانا فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم و آنان را در دریا و خشکی راه بردیم و بر بسیاری از آفریدگان خود برتری دادیم» (اسراء:۷۰).
  • کرامت اکتسابی (که در حقیقت دستاورد تلاش و عمل خود انسان‌هاست): ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ‌ «ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ همانا گرامی‌ترین شما نزد خداوند، باتقواترین شما است؛ خداوند دانا و آگاه است»(حجرات:۱۳).

با توجه به آیات ذکر شده، زن و مرد دارای حقوق مساوی هستند؛ امّا تساوی در انسانیّت و حقوق، به هیچ روی به معنای تشابه کامل حقوق و وظایف نیست؛ بلکه مرد، حقوقی متناسب با خودش و زن نیز حقوقی سازگار با خود دارد؛ زیرا زن و مرد اگرچه هر دو انسان و از کرامت یکسانی برخوردارند، اما یقینا تفاوت‌های قابل‌توجهی دارند که در یک نظام پویا و جامع قانونگذاری باید مورد توجه قرار گیرد؛ حقوق و تکالیف زنان و مردان در موارد فراوانی به صورت مساوی و مشابه میان آن‌ها جریان دارد و آنجا که مرد و زن از لحاظ یکی از ابعاد شخصیتی و جسمی با هم متفاوت می‌شوند، تغییر می‌کند و حق و تکلیف هرکدام، متناسب با مختصات جسمی و روان‌شناختی، سامان می‌گیرد و تنها از این رهگذر است که زن و مرد دارای سعادت مساوی می‌گردند.

زن و مرد دو انسان متفاوت و نه مخالف!

تفاوت‌های جسمی و روان‌شناختی زن و مرد قابل انکار نیست؛ شهید مطهری می گوید: تمامی این تفاوت‌ها را باید به حساب «تناسب» گذاشت و نه نقص یکی و کمال دیگری! قانون خلقت خواسته است با این تفاوت‌ها، تناسب بیش‌تری میان زن و مرد، که قطعاً برای زندگی مشترک آفریده شده‌اند، به وجود آورد؛ لازمه عدالت، عدم تشابه زن و مرد در پاره‌ای از حقوق است و آنچه در قوانین اسلام وجود دارد، تفاوت است نه تبعیض! بی‌عدالتی و تبعیض آن است که در شرایط مساوی و استحقاق‌های همسان، بین افراد فرق گذاشته شود؛ ولی تفاوت آن است که در شرایط نامساوی، هماهنگ با تفاوت، فرق گذاشته شود؛ تساوی شخصیّت زن و مرد با تشابه کامل حقوق آن‌ها ملازمه ندارد و عدالت، همواره مقتضی تشابه نیست.

از این رو تردیدی باقی نمی‌ماند که تفاوت‌های موجود در احکامی مثل ارث، دیه و … نه ناشی از ارزش کم‌تر زن و نه کاشف از آن است؛ بلکه جهت و حکمت دیگری دارد؛ می‌توان برای یافتن حکمت و فلسفه این نوع احکام، اندیشه کرد؛ چنان‌که در برخی از آیات الاحکام و نیز روایات، به نوعی به فلسفه و حکمت احکام اشاره شده است؛ مهم این است که در مواردی که در آیات و روایات به علت قطعی حکم اشاره نشده، نمی‌توانیم بافته‌ها و یافته‌های ذهنی خویش را به عنوان ملاک و علّت تام حکم تلقی کنیم.[۱]

علت حکم و حکمت حکم

تفاوت میان حکمت حکم و علت حکم این است که هرکدام از منافع و سودمندی‌هایی که در انجام یک رفتار یا ترک رفتاری دیگر، وجود دارد، حکمت حکم آن رفتار، و مجموعه این منافع، که موجب انشای حکم از جانب خدای متعال است، علت حکم به شمار می‌رود؛ بدیهی است که پی بردن به همه حکمت‌ها و در نتیجه، آگاهی از همه عواملی که در نظر شارع، برای جعل حکم در نظر بوده است، در ظرفیت علم انسانی نیست و اگر به تعلیم خداوند نباشد، هرگز به آن دست نخواهیم یافت؛ اما کاوش‌های عقل بشری و تکاپوهای علمی انسان می‌تواند به پاره‌ای از حکمت‌های یک حکم آگاهی یابد؛ بنابراین برای دانستن علت تامه جعل یک حکم، تنها و تنها باید به آنچه اهل بیت(ع) در این باره به ما آموخته‌اند،[۲] توجه کنیم؛ مگر اینکه با حکم عقل مستقل،[۳] به علت تامه حکم یقین پیدا کنیم؛ تغییر و تبدیل یک حکم، ضوابط و شرایط خاصی دارد که در کلام ائمه(ع) بیان شده است و فقیهان در کتاب‌های فقهی مبسوط به آن پرداخته‌اند.

تفاوت در حکم قصاص

از مسائلی که در اعتراض به تفاوت‌های زن و مرد در احکام شرعی اسلام، مورد انتقاد قرار گرفته، قصاص مشروط مرد، در قبال قتل زن است. سؤال این است که چرا اگر مردی زنی را بکشد، اولیای مقتول، باید مازاد دیه مرد را به خانواده‌اش بپردازند تا بتوانند قاتل را قصاص کنند اما زن را در قبال قتل عمدی مرد، بدون هیچ شرطی قصاص می‌کنند؟

در نظام حقوقی اسلام، دیه خون‌بها نیست؛ بلکه نوعی جبران خسارت مادی‌ای است که از فقدان یک فرد برای خانواده او به وجود می‌آید؛ اساساً از منظر اسلام، جان انسان‌ها قابل ارزش‌گذاری با پول یا هر سنجه مادی دیگری نیست؛ گناه قتل یک انسان را جز بخشودن مقتول، و توبه واقعی قاتل به درگاه الاهی، جبران نمی‌کند؛ قرآن کریم گناه کشتن نابحق یک انسان را، برابر با کشتن همه انسان‌ها می‌داند؛[۴] در همه اعصار زندگی بشر و از جمله زمان و جامعه ما، معمولاً مردان در اقتصاد خانواده و اداره آن نقش اول و بی‌بدیلی دارند؛ خسارتی که از لحاظ اقتصادی، با فقدان یک مرد، متوجّه بنیان یک خانواده می‌شود، در غالب موارد، بیش‌تر از خسارتی است که با فقدان یک زن پیش می‌آید؛ بنابراین در مواردی که مردی در برابر زنی قصاص می‌شود با پرداخت نیمی از دیه قاتل به خانواده او، خسارتی را که از ناحیه عدم حضور مرد، متوجّه آن‌ها می‌شود، جبران می‌گردد؛ مگر در مواردی که این بزه در تحت عنوان دیگری، مانند افساد فی الارض… قرار گیرد که با منضم شدن آن به حکم قصاص، پرداخت نیم دیه هم لازم نخواهد بود.[۵]

در صورتی که زن، سرپرستی خانواده را به عهده داشته باشد و از دنیا برود، وظیفه دولت اسلامی است که از طریق بیت‌المال، مشکلات و نیازمندی‌های خانواده او را برطرف کرده و به نوعی جبران نیم دیگر خسارت مادی حاصله از فقدان او را، فراهم کند.[۶]

تفاوت ارثیه زن و مرد

در اسلام برای رعایت عدالت بین حقوق زن و مرد در بهره‌بری از میراث اموات، تفاوت هایی در تقسیم ارث وجود دارد و این گونه نیست که ارث زنان در همه موارد، از ارث مردان کمتر باشد؛ سهم زن و مرد در تقسیم ارث سه حالت دارد:

  1. گاهی سهم زنان، مساوی با سهم مردان است؛ مانند سهم الارث مادر و پدر متوفی، در صورتی که دارای فرزند باشد).
  2. گاهی سهم زنان بیش از سهم مردان است (مانند سهم الارث تنها دختر متوفی که از پدر متوفی بیش‌تر است).
  3. گاهی سهم زنان از سهم مردان کمتر است (مانند سهم الارث پسر که دو برابر سهم الارث دختر متوفی است).
  • در نظام حقوق مدنی اسلام، هزینه‌ی‌های گوناگون مادی خانواده، اعم از هزینه‌های نیازمندهای زنان و فرزندان و گاهی هزینه زندگی پدر و مادر (در صورتی که فقیر باشند) به عهده مردان است؛ قانونگذار اسلام در برخی از موارد، سهم الارث مردان را بیش از زنان قرار داده تا از این رهگذر میان درآمد و هزینه‌های واجبی که بر عهده مردان است، تعادل برقرار شود؛[۷]این تکالیف مالی در حالی است که زنان علاوه بر دریافت نفقه، از مهریه هم بهره‌مند شده و هرگونه درآمد مشروعی که به دست می‌آورند ملک شخص آن‌ها محسوب شده و هیچ الزامی برای صرف آن در هزینه‌های خانواده بر عهده آنان وجود ندارد.

حضانت فرزندان

برای روشن‌تر شدن مسأله حضانت و تبیین نظر نظام حقوقی اسلام، توجه به چند نکته ضروری است:

  • حضانت از فرزندان، هم حق پدر و مادر است و هم تکلیف آن‌ها؛ یعنی در صورت رخ دادن طلاق، پدر و مادر نمی‌توانند فرزندان را رها کرده و زیر بار مسؤلیت نگه‌داری و تأمین هزینه‌های آن‌ها نروند؛ اما در صورت حضور و صلاحیت پدر، در این خصوص، اولویت با پدر است؛ حال اگر پدر، به هر علتی نتواند چنین امری را بر عهده بگیرد، مادر هم حق دارد و هم مکلف است حضانت فرزندان را بر عهده گرفته و در برخی موارد حتی بر او واجب هم می‌شود؛ همچنین در صورت رضایت پدر و صلاحیت و موافقت مادر، از همان ابتدا می‌توان حضانت فرزندان را به مادر واگذار کرد.
  • حق مرد در موضوع حضانت کودکان بعد از طلاق، در حقیقت به فلسفه خانواده و نظام آن از منظر اسلام بر می‌گردد؛ نظام حقوق مدنی اسلام، مرد را از هنگام تشکیل تا از هم پاشیدگی خانواده، تنها مسئول سامان دادن و تأمین نیازهای اقتصادی و حقوقی خانواده می‌شناسد و در این زمینه به سبب آسیب‌پذیر بودن زنان، مسوؤلیت را از دوش آنان برداشته است؛ به روشنی دیده می‌شود که در اغلب موارد، پس از بروز طلاق، زنان به سبب ضرورت تأمین نیازهای مالی، اجتماعی و عاطفی-جنسی خود، شدیداً نیازمند ازدواج دوّم هستند و این امر، فارغ از فرهنگ‌های غلط قومی و ملی، قابل انکار نیست؛ اسلام با در نظر گرفتن این واقعیت و برای اینکه کودکان و تأمین مخارج آن‌ها سدی در برابر خوشبختی و آرامش زن نباشد، همه مسؤلیت‌های فرزندان را از دوش او برداشته و او را در انتخاب مسیر زندگی آزاد و آسوده کرده است؛ معمولا زن اگر در سنّ جوانی طلاق بگیرد و بخواهد با مرد دیگری ازدواج کند، همسر دوم حاضر نیست کودکان او را در خانه بپذیرد و در مواردی هم که این پذیرش ابتداأ صورت می‌گیرد، در ادامه راه ممکن است به تنش و درگیری مداوم زن و مرد برسر کودکان زن بیانجامد، که نمونه‌های آزاردهنده‌ای از کودک‌آزاری را در این رابطه شاهد هستیم؛ این در حالی است که مسئولیّت حقوقی پدر در حضانت فرزندان، به معنای محرومیّت مادر از ملاقات و ارتباط با فرزندان خود نیست و مرد حق ندارد مانع مادر از ارتباط با فرزندان خود شود و زن حق دارد در چارچوب برنامه مورد توافق دو طرف یا تکلیفی که از سوی دادگاه مقرر می‌شود، با فرزندان خود ملاقات کند؛[۸] علاوه بر این بنابر نظر مشهور فقهای شیعه، حضانت کودکان پسر تا دوسالگی و کودکان دختر تا هفت سالگی با مادر است؛ البته برخی از فقیهان بر این نظرند که حضانت مادر از کودکان تا هفت سال است و در این مسئله تفاوتی میان دختر و پسر نیست.[۹]

تساوی در میزان برخی از حدود

گفته‌اند که چون جسم زن از مرد ضعیف‌تر است باید در کمیت و کیفیت اجرای برخی حدود، مانند حد زنا، شراب‌خواری، … تفاوت متناسبی میان زن و مرد باشد، درحالی که قانونگذار اسلام چنین تفاوتی را در نظر نگرفته است؛ در این خصوص گفتنی است:

  • درست است که زن از لحاظ جسمی ضعیف‌تر از مرد است و مردان اغلب عضلانی‌تر و محکم‌تر از زنان هستند، اما نمی‌توان از این مطلب نتیجه گرفت که تحمّل زن نیز کم‌تر از مرد است؛ به عبارت دیگر ضعف جسمانی، ملازم با مقاومت کم‌تر بدن نیست؛ بلی! نیروی بدنی زن کمتر از مرد است اما نیروی بدنی، یک چیز و مقاومت بدن، چیز دیگری است؛ چه بسا در جاهایی مقاومت بدنی زن مساوی با مرد یا حتّی بیش‌تر از مرد باشد؛ چنان‌که امروزه در علم پزشکی ثابت شده است که مقاومت بدن زن در مقابل بسیاری از بیماری‌ها از مقاومت بدن مرد بیش‌تر است و به همین سبب، معمولاً زنان بیش از مردان عمر می‌کنند؛ پس ممکن است تحمّل زن در زمان اجرای حدّ، مساوی با تحمل مرد باشد.
  • در موارد نوشیدن شراب یا زنا یا دیگر رفتارهای بزهکارانه‌ای که حد زن و مرد یکسان است، توجه به این نکته روشن‌گر است که زن و مرد، در چنین مواقعی، رفتاری یکسان داشته‌اند و لذت یکسانی را تجربه کرده‌اند و بنابر این، حد آنان نیز باید یکسان باشد؛ اما در مسئله ارث، دیه و قصاص نفس، ماهیت مسئله به گونه دیگری است؛ چنان‌که در همین نوشتار اجمالاً به آن اشاره شد.
  • اگر در مورد خاصّی مرد یا زنی به علّت بیماری یا ضعف بیش از حدّ بدن، نتواند این مقدار از تازیانه را تحمل کند، در چنین مواردی، حاکم شرع می‌تواند همه یا بخشی از حد را بر او ببخشد.
  • در شیوه اجرای حد، چنان نیست که مأمور اجرای حد، بتواند با هرشدت و شیوه‌ای تازیانه را فرود آورد؛ بلکه باید به گونه‌ای باشد که درد بیش از طاقتی بر مجرم وارد نشود؛ چنان‌که در روایت است امیرالمؤمنین(ع) در هنگام اجرای حد، به قنبر فرمان داد تا کتف دست را به بدن بچسباند و فقط با حرکت دادن دست از آرنج، تازیانه را فرود آورد؛ روشن است که با چنین شیوه‌ای، درد کم‌تری بر فرد وارد می‌شود.


مطالعه بیشتر

  • زن در آیینه جلال و جمال، آیت الله جوادی آملی.
  • نظام حقوق زن در اسلام، استاد شهید مطهری.
  • حقوق زن در قرآن، استاد مصباح یزدی.

منابع

  1. فصل نامه کتاب نقد، شماره ۱۲.
  2. منظور احکام منصوص العله است(احکامی که علت آن در روایت آمده است).
  3. منظور احکام مستنبط العله است(احکامی که علت صدور آن از طریق عقل به دست می آید).
  4. (مائده:۳۲)
  5. فصل نامه کتاب نقد، شماره ۱۲..
  6. در ساحل اندیشه، اکبر اسد علیزاده.
  7. یحیی نوری، حقوق زن در اسلام و جهان.
  8. محمد حسین فضل الله، دنیای زن، تهران، دفتر نشر و پژوهش سهروردی، ۱۳۸۱.
  9. رک: محمدهادی معرفت، کتاب شبهات قرآن و پاسخ‌های آن؛ نیز کتاب احکام اطفال، مؤسسه فقهی آیه الله فاضل لنکرانی.