ویژگیهای جنگ و جهاد از دیدگاه امام علی(ع): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷ |
|||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} | ||
{{شاخه | {{شاخه | ||
| شاخه اصلی = | | شاخه اصلی = تاریخ | ||
| شاخه فرعی۱ = | | شاخه فرعی۱ = تاریخ و سیره معصومان | ||
| شاخه فرعی۲ = | | شاخه فرعی۲ =امام علی(ع) | ||
| شاخه فرعی۳ = | | شاخه فرعی۳ = | ||
}} | }} |
نسخهٔ ۱۸ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۵۵
این مقاله هماکنون به دست Rezapour در حال ویرایش است. |
ویژگیهای جنگ و جهاد از دیدگاه امام علی
جنگ و جهاد در راه خدا
از دیدگاه امام علی(ع)، جنگ و جهادی ارزش و اهمیت دارد که با انگیزهای الهی، «فی سبیلالله» و هدف از آن، اعتلای «کلمة الله» و ذلت کافران باشد:
امام در خطبه ۱۹۷ نهجالبلاغه میفرماید: «با ديده بصيرت به راه افتيد، و بايد در جنگ با دشمنانتان نيّت شما صادق باشد. به خداوندى كه جز او خدايى نيست من بر راه حق هستم، و دشمنان بر لغزشگاه باطل ...»[۱]
«عبدالرحمن بن ابی لیلی» نقل میکند، زمانی که سپاه امام علی(ع) با سپاه شام در صفین روبرو شدند، علی(ع) سخنرانی کرد و در آن فرمود اگر با شمشیر در مقابل تجاوزی برخیزیم تا کلام خدا، بلند و گفتار ستمگران، پست گردد، راه رستگاری را یافته و نور یقین به دلها تابیده است.[۲]
توصیه امام علی(ع)، به یاران خویش این بود که به خاطر عقدههای شخصی با دشمن نبرد نکنند بلکه جنگ آنان، در راه خداوند باشد. آن حضرت به «معقل بن قیس» ـ یکی از فرماندهان نظامی خویش ـ سفارش کرد که مواظب باشد تا پیش از آنکه دشمن را به صلح و راه خدا دعوت کنی، به خاطر عدوات شخصی، با آنها پیکار نکنی.[۳]
امام علی(ع) پس از ضربت خوردن توسط ابنملجم، وصیتی برای فرزندانش دارد و در آن چنین توصیه میکند که جهاد با اموال و جان و زبانشان در راه خدا داشته باشند.[۴]
امام، جهاد «فی سبیل الله» را دارای ارزش میدانست و در نظر ایشان مرگ در راه خدا گرامیترین مرگهاست. امام پربرکتترین، شرافتمندانهترین و باشکوهترین مرگها را کشته شدن در راه خداوند میدانست. او هزار ضربه شمشیر را بر خود آسانتر از آن میدانست که در بستر بمیرد، در حالی که در مسیر انجام فرمان خدا نباشم.[۵]
جنگ، آخرین راهکار
حضرت علی(ع)، همواره جنگ را آخرین راه میدانست و تا مجبور نمیشد، اقدام به جنگ نمیکرد. آن حضرت، سعی داشت با نصیحت و خیرخواهی از بروز جنگ جلوگیری کند و بعد او اتمام حجت، جنگ را آغاز مینمود. ایشان طبق آموزههای الهی، صلح را از جنگ ستودهتر و بهتر معرفی میکند. و به مالک اشتر چنین سفارش میکند: … در میدان نبرد، بسیار اتفاق افتد که نیروی دشمن، سفرهٔ صلح اندازد و پرچم دوستی و آشنایی برفرازد، همین که مطابق آزمایشهای سیاسی، به راستی گفتار دشمن اعتماد کردی و رضای خدا و مصلحت کشور را در صلح یافتی، بیدرنگ صلح کن؛ زیرا صلح هر چه باشد از جنگ ستودهتر و بهتر است….[۶]
قبل از آغاز جنگ جمل فرمودند: … ما امید صلح داریم، اگر آنها اجابت کنند و بپذیرند؛ و اگر نپذیرند، باید به آخرین علاج یعنی (جنگ)، اقدام نمود.[۷]
امام علی(ع) معتقد بودند اگر شیوههای سیاسی مناسب برای جلوگیری از جنگ کارساز نبود، و به جنگ منجر شد، باید از هر فرصتی برای اتمام جنگ و بازگرداندن صلح استفاده نمود. حضرت در نامهای به یکی از فرماندهان خویش، در مورد گروهی از یاغیان نوشت: اگر آن پیمان شکنان، به سایهٔ فرمانبرداری بازگردند، دلخواه همین است.[۸]
ایشان عجله برای شروع جنگ را ناپسند دانسته و معتقد بود برای شروع جنگ نباید عجله کرد، باید با نرمش و شکیبایی دشمن را به اطاعت از حق فراخواند و حجّت را بر او تمام کرد.
در جنگ جمل، بعد از اینکه نیروهای کوفی، جهت همراهی با حضرت، برای مقابله با اصحاب جمل جمع شدند، حضرت فرمودند: «شما باید در موافقت من، به بصره آئید که در آنجا بنگریم، خیال ایشان چیست؟! ابتدا ایشان را نصیحت کنیم، باشد که رشد خویش بازیابند. و اگر روی به جنگ آرند، ما نیز در اطفاء نایره (آتش) سعی نمائیم تا حکم و تقدیر حق سبحانه در چیست؟[۹]
هنگامی که علی(ع) به ربذه رسید، «رفاعه بن رافع» به پا خواست و چنین گفت: ای امیر مؤمنان برچه کاری تصمیم گرفتهای و ما را کجا خواهی برد؟ حضرت علی(ع) فرمود: آنچه نیت کردهام و تصمیم بر انجامش دارم اصلاح است. اگر از ما بپذیرند و به آن پاسخ مثبت دهند! رفاعه گفت: اگر نپذیرند چه؟ حضرت فرمود: آنان را فرا میخوانیم و ازحق، به اندازهای به آنان میبخشیم که امید داریم، راضی شوند؛ رفاعه گفت: اگر راضی نشدند؟ حضرت فرمود: تا وقتی که آنان ما را به خود واگذارند، آنها را به حال خود واگذار میکنیم؛ رفاعه گفت: اگر ما را به خود واگذار نکنند؟ علی(ع) فرمود: در مقابل آنان از خود دفاع میکنیم؛ رفاعه گفت: نیکو تصمیمی است.[۱۰]
در صفین، یاران حضرت نارضایتی خود را از تأخیر در جنگیدن با شامیان، ابراز داشتند. امام فرمود: اما اینکه شما میپرسید: آیا این همه تأخیر به خاطر ناگواری مرگ است؟ به خدا سوگند که هیچ باک ندارم که من به سوی مرگ روم یا مرگ به سویم آید! اما اینکه میگویید در جنگیدن با اهل شام، دو دل هستم، به خدا یک روز هم جنگ را به تأخیر نینداختم، مگر به این امید که گروهی از آنان، به من بپیوندند و به دست من هدایت یابند و در پرتو روشنایی من رستگار شوند.[۱۱]
جلوگیری از جنگ بدون اتمام حجت
امیرمؤمنان(ع)، هیچگاه بدون اتمام حُجت بر دشمن، جنگ را آغاز نمیکرد. شیخ مفیدw، در مورد جنگ جمل مینویسد:
امام علی(ع) خطاب به مردم گفت: «برای شروع جنگ شتاب مکنید! تا حجت را بر این قوم تمام کنم. سپس عبداللهبن عبّاس را احضار کرد و قرآنی به او داد و فرمود: (این قرآن را، پیش طلحه و زبیر و عایشه ببر و آنان را به احکام قرآن، فرا خوان و به طلحه و زبیر بگو: علی میگوید: مگر شما به اختیار خود با من بیعت نکردید؟ اکنون چه انگیزهای شما را به شکستن بیعت من واداشته است و این کتاب خدا، میان من و شماست![۱۲]
ابنعباس نزد دشمن رفت، پس از برگشت، گفت: این قوم، تنها، خواستار جنگ میباشند. حضرت فرمود: ما برای پیروزی بر آنان، به خداوند تکیه داریم.[۱۳] ابنعبّاس میگوید: هنوز از جایم حرکت نکرده بودم که تیراندازان دشمن، شروع به تیرباران ما کردند. گفتم: ای امیرالمؤمنین چه میاندیشی؟ تا چه هنگام این قوم، هر کار میخواهند انجام دهند؟! فرمان بده تا آنان را کنار بزنیم! حضرت فرمود: تا یک بار دیگر حجّت برایشان تمام کنم؛ سپس فرمود: چه کسی این قرآن را از من میگیرد و بر آنان، عرضه میدارد و ایشان را به احکام قرآن، فرا میخواند؟ و باید بداند که کشته خواهد شد![۱۴]
پیوند به بیرون
این مدخل برگرفته شده از کتاب «سیره نظامی امیرالمؤمنین» نوشته «یدالله حاجیزاده» قم مرکز مدیریت حوزههای علمیه، ۱۳۹۲ش.
منابع
- ↑ نهجالبلاغه، همان، خطبهٔ ۱۹۷، ص۴۱۲.
- ↑ «أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ إِنَّهُ مَنْ رَأَی عُدْوَاناً یُعْمَلُ بِهِ وَ مُنْکراً یُدْعَی إِلَیْهِ فَأَنْکرَهُ بِقَلْبِهِ فَقَدْ سَلِمَ وَ بَرِئَ وَ مَنْ أَنْکرَهُ بِلِسَانِهِ فَقَدْ أُجِرَ وَ هُوَ أَفْضَلُ مِنْ صَاحِبِهِ وَ مَنْ أَنْکرَهُ بِالسَّیْفِ لِتَکونَ کلِمَه اللَّهِ هِیَ الْعُلْیا وَ کلِمَه الظَّالِمِینَ السُّفْلَی فَذَلِک الَّذِی أَصَابَ سَبِیلَ الْهُدَی وَ قَامَ عَلَی الطَّرِیقِ وَ نَوَّرَ فِی قَلْبِهِ الْیَقِین «همان، حکمت۳۷۳، ص۷۱۹. و عزّالدین ابناثیر، الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۱۳، ص۸۲؛ محمدبنجریر طبری، همان، ج۸، ص۳۷۰۶–۳۷۰۵.
- ↑ همان، نامه ۱۲، ص۴۹۳؛ نصربنمزاحم منقری، همان، ص۲۰۵.
- ↑ نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 421
- ↑ «اِنَّْ اکرم الموت القتل و الذی نفس ابن ابیطالب بیده لالف ضربه بالسیفِ اهونُ علیّ من میته، علی الفراش فی غیر طاعه الله» همان، خطبهٔ ۱۲۳، ص۲۳۴؛ مجلسی، همان، ج۳۳، ص۴۵۵.
- ↑ نهجالبلاغه، همان، نامه ۵۳، ص۵۸۶؛ ابنشعبه حرانی، تحف العقول، ص۱۴۵؛ شیخ محمدباقر محمودی، نهج السعاده، ج۵، ص۱۱۳.
- ↑ طبری، همان، ج۶، ص۲۴۱۸؛ سیفبنعمر الضبی الاسدی، الفتنه و وقعه الجمل، ص۱۵۰.
- ↑ «فَإِنْ عَادُوا إِلَی ظِلِّ الطَّاعَه فَذَاک الَّذِی نُحِبُّ وَ إِنْ تَوَافَتِ الْأُمُورُ بِالْقَوْمِ إِلَی الشِّقَاقِ وَ الْعِصْیَانِ فَانْهَدْ بِمَنْ أَطَاعَک إِلَی مَنْ عَصَاک» همان، نامهٔ ۴، ص۴۸۴.
- ↑ «نستظهر باللّه علیهم…» محمّدبنمحمّدبننعمان، (شیخ مفید)، الجمل والنصره لسید العتره فی حرب البصره، ص۳۳۹؛ ابن اعثم کوفی، همان، ص۴۱۵.
- ↑ «امّا الذی نرید و ننوی، فَإصلاح، اِن قَبَلوا مِنَّا و اجابوا الیه…» ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۱۷ج؛ محمدبنجریرطبری، همان، ج۳، ص۲۳۹۵–۲۳۹۶ و عزالدین ابناثیر، الکامل، همان، ج۹، ص۳۶۹.
- ↑ «فَوَالله ما دفعت الحرب…». همان، خطبه ۵۵، ص۱۰۶؛ ابناعثم کوفی، همان، ص۱۰۲۳؛ ابوجعفر اسکافی، المعیار والموازنه، ص۲۰۱.
- ↑ «ودعا عبداللهبنالعباس رضیالله عنه فاعطاه المصحف و قال امض بهذا المصحف الی طلحه و الزبیر و عائشه وادعهم الی ما فیه». شیخ مفید، الجمل، همان، ص۳۳۶.
- ↑ «نستظهر بالله علیهم»، همان، ص۳۳۹.
- ↑ همان، ص۳۳۹. مَن یَأخذُ هذا المُصحَف فَیَدعُوهُم الیهِ و هُو المقتول و أنَا ضامنُ لد علی الله الجنه؟ و قاضینعمان، شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار، ج۱، ص۳۹۴؛ طبرانی، المعجم الاوسط، ج۴، ص۲۲۸؛ ابنابیالحدید، همان، ج۹، ص۱۱۲؛ طبری، همان، ج۶، ص۲۴۳۸.