لعن و نفرین در زیارت عاشورا: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) (ابرابزار) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۱۲ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۵۴
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
سؤال: بنده حدود ۱۵ سال هست که با عنایت خدا به زیارت عاشورا مداومت دارم سؤالی که در ذهن بنده مطرح هست این است که چرا لعن و نفرین در زیارت مقدس عاشورا رکن اساسی آن است به عبارت دیگر چنانچه فرض بر ندامت قاتلین امام باشد آیا با لعن و نفرین منافات ندارد؟ چه اینکه در روایات هست که مخدره زینب کبری پس از روشنگری در بارگاه یزید وی را به ندامت واداشته به طوری که یزید ابن زیاد را مسئول واقعه دانسته و در نهایت اهل حرم را مخیر به ماندن یا رفتن نموده است. خب در اینجا آیا یزید باید الی الابد نفرین شود؟ صفت بخشندگی خداوند آیا هر گز شامل حال قاتلین نخواهد شد؟ و در نهایت با لعن و نفرین قاتلین امام چه سود و منفعتی برای جامعه خواهد داشت؟
با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامی. از اینکه با مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات مکاتبه نمودهاید صمیمانه تشکر میکنیم.
زیارت عاشورا یا مجموع درسهای عقیدتی، سیاسی، فکری و انزجار از دشمنان اهل بیت عصمت و طهارت که در حکم محک و معیاری است که سَره را از ناسره جدا میکند و تقدم تبرّی است بر تولّی دعا و نیایش به درگاه خداوند و درخواست توفیق انتقام از دشمنان و باز تمنّای اوست که هر کدام از آن ارزشهایی را ارائه میدهد و سر فصلهای غیرقابل تردیدی را فرا راه انسان میگشاید و میتواند آدمی را در پیمودن راه راست و رسیدن به حقیقت راسخ و استوار نماید.
این زیارتنامه توسط امام باقر(ع) به شیعیان تعلیم داده شده است و تنها یک زیارتنامه جهت عرض ادب ظاهری به محضر امام حسین(ع) و یاران ایشان نبوده بلکه خود منشوری است که از هر جهت نوری از آن جلوه گر است چرا که این صحیفه بهانه ای است برای بیان مختصر امّا کامل از معارف اسلامشناسی، معرفتشناسی، امامشناسی، جامعهشناسی و انسانشناسی.
با توجه به اهمیت مطلب و روشن شدن تفاوتهای لعن با سب و نیز مواردی که سب جایز نیست، لازم است این بحث به عنوان مقدمه بیاید تا پاسخ سوالات روشن شود که: فرق لعن و سب چیست؟ آیا سب همان دشنام است؟ حد و حدود آن چیست؟
لعن به معنای راندن، دور کردن از روی غضب و نفرین کردن بیان شده است.
راغب اصفهانی میگوید: «اللعن الطرد و الإبعاد علی سبیل السخط، و ذلک من الله تعالی فی الآخره عقوبه و فی الدنیا انقطاع من قبول رحمته و توفیقه، و من الإنسان دعاء علی غیره»؛ «لعن دور کردن و راندن کسی به بگونه ناراحتی است که در قیامت از جانب خدا یک نوع عقوبت محسوب میشود، ولی در دنیا از طرف خداوند دوری از رحمت وسلب توفیق عبد و از جانب بندگان دعا علیه دیگری است».[۱]
به طوری که در مورد شیطان نیز گفته شده: «طردوه و أبعدوه و هو لعینٌ طریدٌ و قد لعن الله ابلیس طرده من الجنّه و أبعده من جوار الملائکه»؛ «خدای بزرگ در قرآن، شیطان را لعن نموده و این لعن به معنای دور کردن او از بهشت و همسایگی فرشتگان است».
سب و شتم در لغت:
ابن أثیر: «السبّ: الشتم»[۲]؛ «سب همان شتم (ناسزا و فحش) است».
در قرآن واژهٔ " لعن " در مصادیق گوناگون بیان شده است اما واژهٔ "سبّ " (دشنام زشت و دردناک) دو مورد آن هم در یک آیه بیان شده است که در آنجا بیان میکند که: «معبودهای مشرکان را دشنام نگویید زیرا که آنها هم از روی جهل معبودهای شما را دشنام میگویند».[۳]
البته باید توجه نمود که این آیه نشانگر لزوم رعایت احترام به مقدسات دیگران و حتی بتهای مشرکان نیست؛ بلکه نهی و جلوگیری «سبّ»، بدین جهت است که دشنام گفتن به مقدسات بت پرستان، موجب میشود که آنان نیز خداوند را دشنام گویند؛ چرا که اگر احترام به مقدسات مشرکان لازم بود، حضرت ابراهیم «ع» و پیامبر اسلام، بتها را نمیشکستند و قرآن عمل حضرت ابراهیم را فضیلت نمیدانست.
مرحوم شیخ انصاری میفرماید: اصل در دین، احترام مؤمن است و جز در مواردی که بهطور یقین ثابت نشده ـ کسی را ـ نمیتوان از این اصل استثنا و جدا کرد؛ نظیر غیبت کسی که آشکارا فساد انجام میدهد، چنانکه در سب و دشنام بدعت گذار و متجاهر به فسق این استثنا وجود دارد.
بنابراین سبّ و شتم همیشه مذموم نیست و از آیه (لا تسبّوا) حکم مذمت کلی سبّ فهمیده نمیشود، بلکه آیه یاد شده تصریح دارد که در شرایط خاص نباید موجب تحریک احساسات مخالفان را فراهم آورد.
پس واژه سبّ و لعن از نظر مفهوم در دو مقوله جداگانه قرار دارد و از جهت حکمی، هر یک حکم خاص خود را دارند.
لعن موجب بازدارندگی و عبرت آموزی است، به عبارت دیگر موجب گرایش به سوی خوبیها و ابراز بیزاری از بدیها میشود
فلسفه لعن
نخستین پرسشی که ذهن هر جستجوگر با آن روبرو میشود این است که چرا لعن و دشنام؟ مگر لعن و دشنام چه ویژگی یا فایده ای دارد؟ در تبیین فلسفه سبّ و لعن از مجموعه آیات چنین به دست میآید که محوریّت ایمان و توحید دو چیز است؛ یکی پذیرش ولایت الهی ـ تولّا ـ و دیگری برائت و تنفر.
فلسفه لعن را میتوان در چند اصل بیان نمود:
۱ - لعن مظهر تبرّی و برائت جستن از کافران و ستمگران است؛ چرا که یکی از واجبات که در قرآن و سنّت به آن سفارش شده محبت دوستان خدا و بغض دشمنان خداست، و از سویی حب و بغض برای خدا نشانه کمال ایمان است «من أحب الله و أبغض لله و اعطی لله فهو ممن کمل ایمانه»؛ «کسی که برای خدا دوست بدارد و برای خدا دشمنی ورزد و برای خدا بخشایش کند ایمانش کامل است».[۴] روشن است که دشمنی با دشمنان خدا از راههای گوناگون ممکن است که یکی از آنها لعن و نفرین است».
- لعن یک نوع مبارزه با ستمگران است؛ در زمانی که گروهی مورد ستم قرار گرفته و نمیتوانند از حقوق خود دفاع نمایند، راهی جز نفرین و لعن ستمگران ندارند. امروزه مسلمانان جهان از آمریکا به راههای گوناگون از جمله لعن و نفرین یا به عبارت دیگر با شعار مرگ بر آمریکا، ابراز تنفر مینمایند و این خود افزون بر آن که یک نوع مبارزه است، موجب انسجام و اتحاد مسلمانان میشود.
- لعن و نفرین موجب شناخت حق از باطل میگردد؛ یعنی هر چیزی که استحقاق لعن دارد، باطل و هر چه نباید لعن شود، حق است.
- لعن موجب بازدارندگی و عبرت آموزی است؛ به عبارت دیگر موجب گرایش به سوی خوبیها و ابراز بیزاری از بدیها میشود.
از این رو مردم با لعن و نفرین نه تنها سردمداران شر و بدی را از خود دور میسازند بلکه راه و روش آنان را نیز مذمّت نموده و در مقابل راه حق، عدالت و تقوا ترویج میشود.
قرآن کریم از قول ابراهیم خلیل میفرماید: «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِی بَرَاء مِّمَّا تَعْبُدُونَ»؛ «و هنگامی که ابراهیم به (نا) پدری خود و قومش گفت: من از آنچه شما میپرستید بیزارم».[۵]
در جای دیگر میفرماید: «فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لأوَّاهٌ حَلِیمٌ»؛ «چون برای ابراهیم روشن شد که او دشمن خداست از او بیزاری جست چرا که ابراهیم شخصی بردبار و خداترس بود».[۶]
برخی از مصادیق کسانی که بیزاری از آنان واجب است:
مغضوبان خداوند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ»؛ «ای مؤمنان هرگز قومی را که خدا بر آنان غضب کرده یار خود مگیرید».[۷]
ستمگران بر مسلمانان: «إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَی إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن یَتَوَلَّهُمْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ»؛ «خداوند شما را ـ از عدالت و نیکی ـ با کسانی که شما را از وطن خود بیرون نموده و با شما جنگ کردند و با یکدیگر همدست شدند نهی میکند و هر کس آنان را دوست بگیرد، ستمکار است».[۸]
کافران: آیات قرآن که اوصاف کافران را بیان میکند، در آخر آنان را مورد لعن قرار داده و بیان میکند که مقدمات بدبختی به دست خود انسان است و آنها مورد لعن و قهر خداوند قرار میگیرند و این به خاطر کفر و لجاجت شان است نه اینکه خداوند با آنها دشمنی داشته باشد.[۹]
اما درباره اینکه شاید یزید توبه کرده باشد و اظهار ندامت کرده باشد باید گفت: در مسائل حق الناس نیاز به رضایت است در مسئله قتل نیاز به رضایت اولیای دم است و این رضایت از طرف معصومین صادر نشده است. علاوه بر آن اگر یزید توبه کرده باشد چرا بعد از شهادت امام حسین رفتار خود را تغییر تداد و حقوق از دست رفته اهل بیت را برنگرداند؟ از همه مهمتر در مسئله کشتن امام حسین، ذبح امامت و کشتن عدالت در جامعه مطرح است که لازم است با بیان آنها و لعن آنها این شعار در جامعه زنده بماند و امام حسین دارای اهداف عالیه برای جامعه مانند اصلاح، عدالت، امر به معروف و… بوده است و مردم باید یزید زمانه را بشناسند.