موانع فهم حدیث: تفاوت میان نسخهها
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
حدیث یکی از منابع با اهمیت احکام، عقائد و معارف اسلامی است؛ به همین جهت از اهمیت والایی برخوردار است و بدین جهت در روایات به نقل حدیث<ref> | حدیث یکی از منابع با اهمیت احکام، عقائد و معارف اسلامی است؛ به همین جهت از اهمیت والایی برخوردار است و بدین جهت در روایات به نقل حدیث<ref>محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ دوم، ج۲، ص۲۸۸–۲۹۰.</ref> و فهم و درایت آن<ref>میزان الحکمه، ص۲۹۱–۲۹۲.</ref> سفارش شده است. اما آنچه اهمیت بیشتری دارد همان فهم و درایت حدیث است چنانکه امام صادق(ع) میفرماید: «حدیثٌ تَدْریه خیرٌ مِنْ الْفِ حدیثٍ تَرْویه»<ref>همان، ص۲۹۱.</ref> یک حدیثی که آن را بفهمی بهتر از هزار حدیثی است که فقط آن را (بدون فهم) نقل کنی. و کسی میتواند از احادیث اهل بیت(ع) بهره ببرد و آنها را بفهمد که هم شرائط فهم حدیث را در خود جمع کرده باشد و هم موانع آن را از خود دور کند. | ||
هر چند این نوشته در صدد پرداختن به موانع فهم حدیث است ولی اشارهای گذرا به شرائط فهم حدیث که فقدان آنها میتواند از موانع فهم حدیث باشد، مناسب به نظر میرسد. | هر چند این نوشته در صدد پرداختن به موانع فهم حدیث است ولی اشارهای گذرا به شرائط فهم حدیث که فقدان آنها میتواند از موانع فهم حدیث باشد، مناسب به نظر میرسد. |
نسخهٔ ۳۱ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۲۱
این مقاله هماکنون به دست Rahmani در حال ویرایش است. |
موانع فهم حدیث را بیان کنید؟
حدیث یکی از منابع با اهمیت احکام، عقائد و معارف اسلامی است؛ به همین جهت از اهمیت والایی برخوردار است و بدین جهت در روایات به نقل حدیث[۱] و فهم و درایت آن[۲] سفارش شده است. اما آنچه اهمیت بیشتری دارد همان فهم و درایت حدیث است چنانکه امام صادق(ع) میفرماید: «حدیثٌ تَدْریه خیرٌ مِنْ الْفِ حدیثٍ تَرْویه»[۳] یک حدیثی که آن را بفهمی بهتر از هزار حدیثی است که فقط آن را (بدون فهم) نقل کنی. و کسی میتواند از احادیث اهل بیت(ع) بهره ببرد و آنها را بفهمد که هم شرائط فهم حدیث را در خود جمع کرده باشد و هم موانع آن را از خود دور کند.
هر چند این نوشته در صدد پرداختن به موانع فهم حدیث است ولی اشارهای گذرا به شرائط فهم حدیث که فقدان آنها میتواند از موانع فهم حدیث باشد، مناسب به نظر میرسد.
بعضی از شرائط فهم حدیث عبارتند از:[۴]
«۱. توجه به عرف زمان شارع در فهم لغات و ساختارها.
- نگاه مجموعی به روایات.
- اجتهاد در فهم نصوص.
- شناخت اهداف شریعت و اصول مسلم دینی.
- شناخت تاریخ صدور روایات.
- شناخت موارد نقل به معنی.
- آشنایی با تعارض احادیث و چگونگی حل آن.
- شناخت روایات تقیهای.
- شناخت ناسخ و منسوخ در احادیث.
- آگاهی از مضامین مختلف احادیث، چون: معارف، اخلاق، آداب و … و ضوابط هر یک.
بعضی از موانع فهم حدیث عبارتند از:
۱. پیش داوری
اگر انسان قبل از آن که سعی کند حدیث را همانطور که هست بفهمد به دنبال آن باشد که عقیده و فکر خودش را به کمک احادیث یا حدیثی ثابت کند، دچار پیش داوری در فهم حدیث شده و در واقع درِ فهم درست حدیث را به روی خود بسته و دچار تفسیر به رأی و تحمیل عقیده بر حدیث شده است؛ و در واقع اصلاً در صدد فهم حدیث بر نیامده است تا آن را بفهمد.
۲. شتاب و عجله
شتاب در مرحله مطالعه و تحقیق از آفات بزرگ و مانع فهم دقیق و رسیدن به واقعیت است. و در روایات متعددی از عجلههای بیمورد مذمت و بلکه نهی شده است.[۵] که چند نمونه ذکر میشود:
از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که فرمودند: انّما أهلَکَ الناسَ العجله و لو أنّ الناسَ تثَبَّتوا لمْ یُهْلَکْ أحدٌ.[۶] یعنی: «مردم را عجله هلاک میکند، اگر مردم کارها را با تأمل [و دقت] انجام میدادند کسی هلاک نمیشد.».
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «إیّاک و العجله بالأمورِ قبْلَ أوانِها» یعنی: «مبادا هرگز در کاری که وقت آن نرسیده شتاب کنی.» و در حدیثی دیگر از امیرالمؤمنین علی(ع) میخوانیم: «معَ العَجَلِ یَکْثُر الزَللِ».[۷] یعنی «با عجله لغزشها زیاد میشود».
۳. تعصبات خشک
اصرار ورزیدن بر آنچه بهطور قطع حق بودنش معلوم است امری پسندیده و مطلوب است و در قرآن[۸] و روایات[۹] بر آن تأکید شده است و در طول تاریخ انبیاء و اولیای الهی جان خود را در این راه دادهاند. اما اصرار و تعصب داشتن در چیزی که حق بودنش معلوم نیست یا اینکه بطلانش روشن است کاری ناپسند است[۱۰] و ریشه در بسته بودن ذهن، لجاجت، نژاد و قوم گرایی و … دارد و گاهی چنان انسان را در دام خود اسیر میکند که حتی حاضر نمیشود به آرای دیگران توجهی کند یا در نظرات خود تجدید نظر کند، تا مبادا به نتیجهای غیر از آنچه که بر آن جمود و تعصب دارد برسد. پدید آمدن وهابیت، خوارج و … ناشی از همین نحوه برخورد با متون دینی است.
۴. هوا پرستی
پیروی از هوای نفس انسان را به برآوردن خواهشهای نفسانی میکشاند و چون بسیاری از این خواهشها حرام و گمراه کننده است، شخصی که اسیر هواپرستی خویش است در برخورد با روایات نیز به کج اندیشی گرفتار شده و از فهم درست آنها بازمیماند چنانکه قرآن کریم پیروی از هوای نفس را مایه گمراهی معرفی میکند،[۱۱] و حضرت علی(ع) نیز میفرماید: أوصیکمْ بمُجانَبه الهوی، فإنّ الهوی یَدْعو إلی العَمی و هو الضلالُ فی الآخره و الدنیا:[۱۲] «شما را به دوری از هوای نفس سفارش میکنم چرا که هوای نفس انسان را به کوری میکشاند و آن گمراهی در آخرت و دنیاست.» و نیز میفرماید: «من اتَّبَعَ هواه أعْماه و أصّمَه و أذلَّه و أضلَّه»[۱۳] یعنی: «هر کس از هوای نفسش پیروی کند او را کور، کر، ذلیل و گمراه میکند.» البته واضح است که مراد، کوری و کری ظاهری نیست بلکه ظاهراً مراد این است که پیروی هوای نفس موجب میشود مجاری ادراکی انسان (گوش و چشم) به روی حقیقت و فهم صحیح بسته شود.
۵. دنیا دوستی
در بعضی از روایات سر منشأ هر خطایی محبت و دلدادگی به دنیا معرفی شده است[۱۴] چنانکه امام صادق(ع) میفرماید: «رأسُ کلِّ خطیئه حبُّ الدنیا»[۱۵]؛ اساس و ریشه هر خطایی محبت دنیاست. و مسلماً یکی از خطاها، خطا در فهم صحیح حدیث است. در حدیثی گویا تر از علی(ع) میخوانیم: «لَحُبُّ الدنیا صَمّتْ الأسماعَ عنْ سَماعِ الحکمه و عمیتْ القلوبَ عنْ نورِ البصیره»[۱۶]؛ در اثر دنیا دوستی گوشها از شنیدن حکمت کر، و قلبها از نور بصیرت کدر میشود.
۶. عجب (خود پسندی) و تکبر (خود برتر بینی)
اگر انسان دچار عجب و خودپسندی شود یا مبتلا به تکبر گردد و خود را برتر و بالاتر از دیگران بداند، خود را در تارهای عنکبوتی گرفتار کرده و نمیتواند با آزاداندیشی و استفاده از آراء دیگران به حقیقت معنی حدیث یا … پی ببرد. علی(ع) عجب را مایه فساد عقل میداند چنانکه کبر را نیز از بدترین آفات آن معرفی میکند.[۱۷] و در حدیثی عجب را ضد صواب (درستی) دانسته و میفرماید: «الإعجاب ضدّ الصواب و آفه الألباب»[۱۸]؛ «خود پسندی ضد [فهم] درست و آفت عقلهاست. و نیز درباره تکبر میفرماید: «لا یتعلم من یتکبر»[۱۹]؛ «کسی که متکبر است علم آموزی نمیکند».
۷. استبداد و خود کامگی
این صفت زشت نیز باعث دور ماندن از درک درست است چنانکه علی(ع) میفرماید: «المستبِدُّ متهورٌ فی الخطأِ و الغَطِ».[۲۰] انسان مستبد بی باکانه به خطا و غلط میافتد.
۸. آلودگی به گناه
به حکم آیه کریمه[۲۱] آلودگی مانع دست رسی به حقیقت قرآن است و چون اهل بیت(ع) و قرآن طبق حدیث ثقلین[۲۲] از هم جدایی ناپذیرند، سخنانشان پرتوی از قرآن است و دست آلودگان به گناه از فهم دقیق آن در بسیاری از مواقع کوتاه است.
۹. خستگی
گاهی انسان در اثر کار زیاد جسمی یا فکری یا … دچار خستگی میشود در چنین مواقعی مغز انسان آمادگی دریافت معانی دقیق را ندارد و این خستگی مانعی بر سر راه تفکر و فهمیدن حدیث و … است.
که در این هنگام توقع برداشت صحیح از مطالب سنگین مانند بعضی از روایات توقعی بی جاست از علی(ع) در این خصوص چنین نقل شده است: «انّ النفسَ حمْعَنَه و الاُذُن مجّاجَه فلاتجبّ فهْمک بالالْحاحِ علی قلبِک فإنّ لکلّ عضوٍ مِنَ البَدَنِ استراحه»[۲۳] نفس (روح انسان) همانند شتر خواستههایی دارد و گوش انسان اگر میل به پذیرش نداشته باشد شنیده را رد میکند پس با اصرار راه فهمت را بر قلبت مبند چرا که هر عضوی از بدن نیاز به استراحت دارد.
۱۰. لجباری
این صفت زشت نیز مانعی بزرگ در راه فهم انسان لجباز است. چنانکه علی(ع) میفرمایند: «اللجاجُ یُفْسِدُ الرأیَ»[۲۴] لجبازی رأی انسان را فاسد میکند. و نیز میفرماید: «اللجوجُ لارأیَ له»[۲۵] انسان لجباز رأیی ندارد.
غیر از موانعی که ذکر شد ممکن است موانع دیگری نیز برای فهم حدیث وجود داشته باشد، همچنانکه بعضی از عناوین ذکر شده ممکن است با هم قابل ادغام باشند بنابراین اصراری بر محدود کردن موانع فهم حدیث با عناوینی که ذکر شد وجود ندارد.
مطالعه بیشتر
۱. فصلنامه علوم حدیث، تابستان ۱۳۷۷، مقاله موانع فهم حدیث، ص۲–۶.
۲. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۶۴–۶۶.
منابع
- ↑ محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ دوم، ج۲، ص۲۸۸–۲۹۰.
- ↑ میزان الحکمه، ص۲۹۱–۲۹۲.
- ↑ همان، ص۲۹۱.
- ↑ دار الحدیث، فصلنامه علوم حدیث، ش ۸، (تابستان ۱۳۷۷)، ص۲.
- ↑ ر. ک. میزان الحکمه، همان، ج۶، ص۷۲–۷۳؛ عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ص۲۶۶–۲۶۷.
- ↑ شیخ عباس قمی، سفینه البحار، قم، اسوه، چاپ اول، ج۱، ص۴۸۹.
- ↑ غرر الحکم، همان، ص۲۶۷.
- ↑ شوری / ۱۵؛ هود / ۱۱۲؛ جن / ۱۶؛ احقاف / ۱۳.
- ↑ ر. ک. میزان الحکمه، همان، ج۸، ص۲۸۶–۲۸۹.
- ↑ ر. ک. همان، ج۶، ص۳۳۴–۳۳۶.
- ↑ ص / ۲۶؛ جائیه / ۲۳.
- ↑ میزان الحکمه، همان، ج۱۰، ص۳۷۷.
- ↑ غرر الحکم، همان، ص۶۵، ح ۸۳۶.
- ↑ ر. ک. میزان الحکمه، همان، ج۳، ص۲۹۴–۲۹۵.
- ↑ همان، ص۲۹۴.
- ↑ غرر الحکم، همان، ص۶۵، ح ۸۵۸.
- ↑ ر. ک. همان، ح ۸۴۶ و ۸۴۹.
- ↑ همان، ح ۸۴۷.
- ↑ همان، ح ۸۵۰.
- ↑ همان، ح ۸۶۴.
- ↑ واقعه / ۸۰.
- ↑ ر. ک. میزان الحکمه، همان، ج۱، ص۱۹۱.
- ↑ غرر الحکم، همان، ص۶۰، ح ۶۵۳.
- ↑ همان، ص۶۵، ح ۸۵۳.
- ↑ همان، ح ۸۵۲.