لقب سید الشهداء برای حمزه

سؤال

چرا به حمزه بن عبدالمطلب، حمزه سید الشهداء می‌گفتند؟

حمزه عموی پیامبراسلام در سال دوم یا ششم بعثت پس از آنکه پیامبر (ص) دعوت خود را آشکار کرد مسلمان شد. او خدمات شایانی برای اسلام انجام و مدافع سرخت پیامبر اسلام بود. او در جنگ احد با مشرکین قریش به شهادت رسید. آن حضرت بعد از شهادتش توسط پیامبر اسلام به سیدالشهدا ملقب گردید.

شخصیت حضرت حمزه

حمزه فرزند عبدالمطلب، عموی پیامبر خدا(ص) از شخصیت‌های برجسته صدر اسلام بود. او با ایمان آوردنش به پیامبر(ص)، خدمات قابل توجهی به اسلام و مسلمین انجام داد.[۱]حضرتحمزه از شجاعتی برخوردار بود و به همین دلیل وقتی او به پیامبر اسلام ایمان آورد مشرکین قریش نمی توانستد متعرض آن حضرت شوند.

نامیده شدن حضرت حمزه به سیدالشهداء از سوی پیامبر(ص)

سید الشهداء نامیده شدن حمزه از سوی پیامبر(ص) به این خاطر بود که آن بزرگوار در طول حیات خود خدمات گرانقدری به اسلام نمود و با رشادت‌ها و جانبازی‌های خود پایه‌های دین جدید را مستحکم نمود و همیشه به عنوان سربازی فرمان‌بردار و دلیر در خدمت رسول خدا(ص) بود. پیامبر اکرم(ص) بعد از شهادت حمزه، به او لقب «سيد الشهداء؛ يعني سرور و آقای شهيدان» داد.[۲] همان‌طور که در حال حیاتش به او لقب «اسدالله؛ شير خدا» و «اسد رسول‌الله؛ شير رسول خدا» داده بود.[۳]

ابن حجر در این باره می‌نویسد: حمزه بن عبد المطلب در جنگ احد توسط وحشی به شهادت رسید در حالی که کمتر از ۶۰ سال سن داشت و پیامبر اکرم(ص) که او را ملقب به اسدالله نموده بود، او را سید الشهداء نامید.[۴]

حضرت علی(ع) در نامه‌ای به معاویه می‌نویسد: «آيا نمی‌داني قومی از ما به شهادت رسيده‌اند كه هر كدام دارای فضل و برتری نسبت به ساير شهدا دارند. زمانی كه حضرت حمزه عموی پيامبر اكرم(ص) به شهادت رسيد، پيامبر دستش را روی قبر او گذاشت و هفتاد تكبير گفت و او را سيد الشهداء ناميد.»[۵]

در بیشتر کتاب‌های تاریخی و روایی، از حمزه با لقب سیدالشهداء یاد شده است.[۶]

منابع

  1. ابن عبدالبر، الاستیعاب، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۴۲۳. ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۶.
  2. ابن عبدالبر، الاستیعاب، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۷۳.
  3. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، بیروت، درالکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق، ج۱۱، ص۹۰.
  4. ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۰۶.
  5. ابن اعثم کوفی، احمد، الفتوح، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۵۶۰.
  6. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، بیروت ۱۳۹۴/م۱۹۷۴ق، ج۲، ص۳۹۴. ابن بابویه، محمد بن علی الخصال، قم، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۴۱۲.