اراده و امر خدا در آیه ۱۶ سوره اسراء
اراده خدا بر هلاکت مردم شهری و امر خدا به خوشگذرانانِ آن شهر، مضمون آیه ۱۶ سوره اسراء است که مقصود از اراده خدا بر هلاکت مردم شهر، نزدیک شدن هلاکت آنان دانسته شده است. مراد از امر به خوشگذرانان نیز، امر به اطاعت الهی شمرده شده است.
اَرَدْنا در این آیه، به معنای مجازی به کار رفته است؛ مانند اینکه در فارسی گفته میشود: «فلان شخص وقتی میخواست بمیرد، وصیت کرد.» منظور از خواستن در این جمله اراده برای مردن نیست، بلکه مقصود آن است که «وقتی مرگش نزدیک شد».
در فراز دوم آیه نیز، خدا مترفین را امر به فسق و گناه نمیکند؛ زیرا طبق آیه ۲۸ سوره اعراف خدا به فحشا امر نمیکند. مراد از آن امر تکوینی هم نیست؛ چون در این صورت اختیار از آنها گرفته میشود و بدون اختیار گناهی شکل نمیگیرد.
آیه و ترجمه
﴿ | وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا
و هنگامی که بخواهیم شهر و دیاری را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را برای «مترفین» (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا، بیان میداریم، سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدّت درهم میکوبیم. اسراء:۱۶ |
﴾ |
مراد از اردنا
علامه طباطبایی مفسر شیعه معتقد است «اَرَدْنا» در آیه ۱۶ سوره اسراء در معنای مجازی و به معنای «نزدیک شدن» به کار رفته است. چنانکه در زبان فارسی گفته میشود «فلان شخص وقتی میخواست بمیرد، وصیت کرد.» منظور از خواستن در این جمله اراده برای مردن نیست، بلکه مقصود آن است که «وقتی مرگش نزدیک شد». در آیه ۷۷ سوره کهف نیز، اراده به معنای نزدیک شدن بهکار رفته است. در این آیه آمده است: ﴿فَوَجَدا فِیها جِداراً یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ؛ دیواری یافتند که میخواست خراب شود﴾(کهف:۷۷) مقصود این است که «دیوار نزدیک بود خراب شود»؛ زیرا دیوار شعور ندارد که اراده کند خراب شود.[۱]
دلیل علامه طباطبایی، برای اینکه «اردنا» در آیه ۱۶ سوره اسراء به معنای حقیقی آن به کار نرفته این است که شامل هیچ کدام از دو قسم اراده تشریعی و اراده تکوینی نمیشود. اراده تکوینی این است که خدا اراده کرده باشد چیزی محقق شود، که در این صورت بدون هیچ شرط و قیدی و بلافاصله تحقق مییابد. بر اساس آیه ۱۶ سوره اسراء خدا اراده کرده عذاب نازل شود، ولی بلافاصله نازل نشده است؛ بنابراین منظور از این اراده، اراده تکوینی نیست. مراد از اراده در این آیه، اراده تشریعی نیز نیست؛ زیرا اراده تشریعی به افعال مکلّفان تعلق میگیرد و در این آیه به هلاکت اهل شهر تعلق گرفته نه افعال مکفان.[۲]
مراد از امرنا
برخی از مفسران معتقدند مراد از «أَمَرْنا مُتْرَفِیها»، این است که خدا «مترفین؛ خوشگذرانان» را به اطاعت الهی امر میکند؛ ولی آنها مخالفت میکنند.[۳]برخی گمان کردهاند که مراد از آیه، امر خدا به معصیت و فساد است؛ این معنا نادرست است زیرا در این صورت، با هیچ کدام از امر تشریعی و امر تکوینی خدا سازگاری ندارد. امر تشریعی خدا به گناه درست نیست؛ زیرا بر اساس آیه ۲۸ سوره اعراف خدا به فحشا امر نمیکند. امر تکوینی او به گناه نیز درست نیست؛ زیرا امر تکوینی او به چیزی، باعث میشود آن چیز محقق شود؛ در این صورت، اعمال مترفین (خوشگذرانان) بدون اختیار خواهد بود و وقتی بدون اختیار باشد گناه شمرده نمیشود.[۴]
دلیل دیگر بر ناروایی امر به گناه، این استکه خدا پیش از اتمام حجت و بیان دستوراتش کسی را مجازات نمیکند؛ نخست به بيان فرمانهايش مىپردازد، اگر مردم از در اطاعت وارد شدند و آنها را پذيرا گشتند چه بهتر كه سعادت دنيا و آخرتشان در آنست، و اگر به فسق و مخالفت برخاستند و همه را زير پا گذاشتند، اينجا است كه فرمان عذاب در باره آنها تحقق مىپذيرد و به دنبال آن هلاكت است.[۵]
در اينجا اين سؤال پيش مىآيد كه چرا امر شدگان تنها مترفين هستند؟ در پاسخ اين سؤال توجه به يك نكته راهگشا است و آن اينكه در بسيارى از جوامع ناسالم، مترفين سردمداران اجتماعند و ديگران پيرو آنها. به علاوه سرچشمه غالب مفاسد اجتماعى نيز ثروتمندان از خدا بىخبرى هستند كه در ناز، نعمت غرقند، هر نغمه اصلاحى و اخلاقى در گوش آنها ناهنجار است، به همين دليل هميشه در صف اول در مقابل پيامبران ايستاده بودند، دعوت آنها را كه به نفع عدل و حمايت از مستضعفان بوده است، هميشه بر ضد خود مىديدند. روى اين جهات از آنها بالخصوص ياد شده است چرا كه ريشه اصلى فساد همين گروهند.[۶]
منابع
- ↑ طباطبايى، محمدحسين، الميزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱۳، ص۸۱.
- ↑ طباطبايى، محمدحسين، الميزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۸۱.
- ↑ طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فی تفسیر القرآن، ترجمه: گروهی از مترجمان، تهران، فراهانی، چاپ اول، بیتا، ج۱۴، ص۱۰۷. ابن عاشور، محمدطاهر، تفسير التحرير و التنوير المعروف بتفسير ابن عاشور، بیروت، مؤسسه التاريخ العربي، چاپ اول، ۱۴۲۰ق، ج۱۴، ص۴۳.
- ↑ طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، پنجم، ۱۴۱۷ق، ج۱۳، ص۶۰.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱، ج۱۲، ص۵۹.
- ↑ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۵۹.