مراد از عالین در آیه ۷۵ سوره ص در روایتی از پیامبر(ص)

از ویکی پاسخ
سؤال

مراد از عالین در آیه ﴿أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالینَ؛ آیا تکبّر کردی یا از برترین‌ها بودی(ص:۷۵) چه کسانی هستند؟ آیا مطلب بیان شده توسط ابوسعید خدری مورد تأیید است؟

مراد از عالین در آیه ۷۵ سوره ص در روایتی از پیامبر(ص) شخص پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) قلمداد شده است. واژه عالین در قرآن آمده است. بنابر روایات منابع حدیثی شیعی و به نقل از ابوسعید خدری در روایت پیامبر(ص) منظور از این واژه پیامبر و اهل بیت(ع) هستند.

این روایت دارای سند معتبر بوده و با توجه به بیان آن در کتاب‌های روایی شیعه قابل استناد و اعتماد است. از نظر محققان، محتوای حدیث مخالف با آموزه‌های قرآن و اهل بیت(ع) نیست؛ زیرا از این قبیل روایات فراوانی در منابع شیعی وجود دارد.

متن و ترجمه روایت

ابوسعید خدری می‌گوید: با عده‌ای از اصحاب در حضور رسول خدا نشسته بودیم که مردی از راه رسید و گفت: ای رسول خدا توضیح بده که منظور از عالین در این آیه چه کسانی هستند: ﴿قالَ یا إِبْلیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالینَ؛ خداوند به ابلیس فرمود: چرا بر آدم سجده نکردی؟ تکبر کردی یا از عالین (برترین‌ها) بودی؟(ص:۷۵) رسول خدا فرمود: «دو هزار سال پیش از آنکه خداوند آدم را بیافریند، من و علی(ع) و فاطمه(س) و حسن(ع) و حسین(ع) در سراپرده عرش، او را تسبیح می‌کردیم و فرشتگان نیز به دلیل تسبیح ما خداوند را تسبیح می‌کردند. زمانی که خداوند آدم را آفرید، فرشتگان را امر کرد که برای او سجده کنند، اما به ما فرمان سجده نداد. همه فرشتگان سجده کردند جز ابلیس که خودداری کرد و سجده نکرد. در این هنگام خداوند متعال به او فرمود: ﴿أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالینَ؛ تکبر کردی یا از عالین (برترین‌ها) بودی؟ یعنی از پنج نفری که نام‌هایشان در سراپرده عرش نوشته شده‌است.» آن گاه رسول خدا افزود: «ما در خدا هستیم که تنها از آن می‌توان به خدا رسید. هدایت شدگان با ما هدایت می‌یابند؛ هر کس ما را دوست بدارد، خداوند او را دوست می‌دارد و در بهشت جایش می‌دهد و هر کس ما را دشمن بدارد خداوند او را دشمن می‌دارد و در دوزخ می‌افکند؛ و فقط کسانی که نسل‌شان پاک است، دوستدار مایند.»[۱]

سند روایت

درباره سند روایت ابوسعید خدری در منابع چنین آمده است:

  • اصل سند حدیث این چنین است که شیخ صدوق از عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب و ایشان از ابی الحسن محمد بن احمد القواریری و وی از ابی الحسن محمد بن عمار و او از اسماعیل ثویه و ایشان از زیاد بن عبدالله البکائی و او از سلیمان الاعمش و ایشان نیز در آخر از ابی سعید الخدری[۲]روایت می‌کند.
  • راویان حدیث مورد تأیید بوده و حدیث از نظر سند مشکلی ندارد برای مثال ابی سعید الخدری در کتب رجالی «شخصیت‌شناسی» شیعه، مورد تأیید قرار گرفته‌ است که در مورد او گفته شده: «از اصحاب رسول الله(ص) است»[۳] یا از اولین کسانی بود که به امام علی(ع) رجوع کرد.[۴] یا وی از اصفیاء بوده‌ است.[۵]

محتوای روایت

حدیثی که روایت شده، آیا مطابق با آموزه‌های قرآن و اهل بیت(ع) است یا نه؟ از مضمون و فحوای بسیاری از روایات این قاعده به دست آمده که هرگاه حدیثی مطابق با قرآن و اهل بیت نبود آن را به دیوار بکوبید؛ که کنایه از عدم توجه به این‌گونه احادیث است.

از نظر محققان، محتوای حدیث مخالف با آموزه‌های قرآن و اهل بیت(ع) نیست، زیرا از این قبیل روایات فراوانی در منابع شیعی وجود دارد مانند: داستان حضرت آدم(ع) که در تفسیر آیه ﴿فَتَلَقَّی ءَادَمُ مِن رَّبِّهِ کلِمَتٍ آمده، منظور از کلمات وجود اهل بیت(ع) است که قبل از خلقت حضرت آدم(ع) وجود داشتند. در حدیثی آمده که حضرت آدم ساق عرش را نگاه کرد و نور و اسماء پیامبر و ائمه(ع) را دید، سپس جبرئیل به او گفت اگر می‌خواهی توبه‌ات نزد خداوند قبول شود این اسماء را ذکر کن پس فرمود بگو: «یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ مِنْکَ‏ الْإِحْسَان»[۶] و بسیاری دیگر از این گونه احادیث که در این مورد آمده‌ است.

دلیل دیگر بر صحت حدیث اینکه نه تنها در کتاب بحارالانوار که علامه مجلسی صحت بسیاری از احادیث آن را تأیید کرده‌، آمده است، بلکه در تعدادی دیگر از کتب تفسیری و روایی تمام سند و حدیث یا تنها بخشی از سند و حدیث آورده شده است مانند کتاب تأویل الآیات،[۷] تفسیر اطیب البیان[۸] که حدیث را آورده و می‌فرماید اهل بیت(ع) مصداق اتم و اکمل عالین هستند، تفسیر البرهان[۹] نیز دلیلی بر صحت و اطمینان به حدیث است.

منابع

  1. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحار الأنوار الجامعة لدُرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۳۹، ص۳۰۶.
  2. حسینی، استر آباد، شرف الدین، تاویل الآیات الطاهره، چاپ قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۰۹ق، ص۴۹۷.
  3. خوئی، معجم الرجال، قم، مرکز نشر آثار شیعه، ۱۳۶۹ش، ج۹، ص۴۹.
  4. عمر کشی، محمد بن. رجال کشی. انتشارات دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ش، ج۱، ص۳۸.
  5. ابن داود حلی، رجال ابن داود، انتشارات دانشگاه، تهران، ۱۳۸۳ش، ص۱۶۹.
  6. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، لبنان، مؤسسه وفاء، ج۴۴، ص۲۴۵.
  7. تاویل الآیات، ج۱، ص۴۹۷.
  8. طیب، سید عبد الحسین، تفسیر اطیب البیان، تهران، انتشارات اسلام، چاپ سوم، ۱۳۶۶ش، ج۱۱، ص۲۷۴.
  9. حسینی، بحرانی، سیدهاشم، البرهان، تهران، بنیاد بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۶۴.