فاطمه زهرا(س) در منابع اهل سنت


سؤال

آیا جایگاه حضرت زهرا(س) در منابع اهل سنت همانند جایگاه آن حضرت در منابع شیعه است؟

درگاه‌ها
فاطمیه.png


درباره فاطمه زهرا(س)، در منابع اهل‌سنت گزارش‌ها و روایات فراوانی وجود دارد. در صحاح سته و منابع روایی اهل سنت، روایت‌های زیادی در مدح و ستایش حضرت زهرا(س) آمده است.

  • پیامبر(ص) فرمود: «فاطمه پاره تن من است، هر کس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است.»[۱]
  • همانا که فاطمه پاره‌ای از من است، مرا می‌آزارد هر که وی را بیازارد[۲] و در روایتی دیگر پیامبر(ص) فرمود: «فاطمه پاره‌ای از من است مرا آزرده خاطر می‌سازد هر که او را آزرده خاطر نماید، و مرا شاد می‌کند هر که وی را شاد کند.»[۳]
  • رسول خدا(ص) به حضرت فاطمه(س) فرموده: «خداوند برای خشم تو، خشمگین و برای خشنودیت خشنود می‌شود.»[۴]
  • صحیح بخاری به سند خود از عایشه آورده است، که گفت: «فاطمه(س) پیش می‌آمد و راه رفتنش کم از راه رفتن پیامبر نداشت، پیامبر(ص) گفت: خوش آمدی دخترم، پس او را در سمت راست یا سمت چپ خود نشاند، سپس مطلبی را محرمانه به او گفت و فاطمه گریه کرد، به او گفتم چرا گریه می‌کنی، پس از آن مطلبی را محرمانه به او گفت و او خندید. گفتم مانند امروز ندیده‌ام که شادی به اندوه نزدیکتر باشد. از او پرسیدم درباره آنچه گفته بود، پس فاطمه(س) گفت: «من راز پیامبر خدا(ص) را فاش نمی‌کنم» تا اینکه پیامبر(ص) وفات یافت، از او پرسیدم گفت: «به من محرمانه فرمود که جبرئیل سالی یکبار قرآن را بر من عرضه می‌داشت و امسال دوبار آن را بر من عرضه نمود و من نمی‌بینم جز اینکه اجلم فرا رسیده باشد و تو نخستین کسی از اهل بیت من هستی که به من ملحق می‌شوی، پس من به گریه افتادم، فرمود: آیا نمی‌پسندی که سیّده زنان اهل بهشت باشی، و من از این جهت بود که خندیدم».[۵]
  • مستدرک به سند خود از عایشه روایت کرده که به فاطمه(س) گفت: آیا تو را بشارت دهم که از رسول خدا(ص) شنیدم که می‌گفت: سروران زنان اهل بهشت چهار تن هستند: مریم دختر عمران، فاطمه دختر محمد، خدیجه دختر خویلد و آسیه دختر مزاحم»[۶] حاکم نیشابوری درباره آن گفته است: حدیثی است با اسناد صحیح، ولی آن را نیاورده اند (که مقصود وی بخاری و مسلم است). و صاحب ذخائر العقبی علاوه بر آن آورده «برتر از آنان فاطمه است.»[۷]
  • از ابن‌عباس نقل شده، که گفت: رسول خدا(ص) فرمود: «دخترم فاطمه، حوری است، آدمی که حیض و نفاس ندارد و اینکه فاطمه نامیده شده، از آن جهت است که خداوند او و دوستدارانش را از آتش دور ساخته است.»[۸]
  • احمد بن حنبل در مسند خود آورده است که رسول خدا(ص) هر گاه به مسافرت می‌رفت، آخرین دیدارش را با فاطمه(س) قرار می‌داد و هرگاه مراجعت می‌کرد، اولین کسی که به دیدارش می‌رفت، فاطمه بود.[۹]
  • ترمذی در صحیح خود از عایشه نقل کرده که گفت: «کسی را ندیدم که به صورت و دلیل و هدایت، از فاطمه به رسول خدا(ص) شبیه تر باشد، گفت: وی هر گاه بر پیامبر وارد می‌شد، به سوی او برمی‌خاست و او را می‌بوسید و در جای خود می‌نشاند.»[۱۰]
  • حاکم در مستدرک خود آورده است که پیامبر(ص) فرمود: «هنگامی که روز قیامت فرا رسد، منادی از درون عرش ندا سر می‌دهد: ای حاضران جمع شوید، سر به زیر انداخته، چشمان خویش را فرو بندید تا فاطمه دختر محمد(ص) بر صراط بگذرد، پس او همراه با هفتاد هزار کنیز از حورالعین همچون برق می‌گذرد.[۱۱]

مطالعه بیشتر

  • سید مرتضی حسینی فیروز آبادی، فضائل الخمسه من الصحاح السته.
  • محمد صادق نجمی، فاطمه زهرا از نظر روایات اهل سنت.
  • عبدالمعطی امین قلعجی، خاندان وحی در احادیث اهل سنت.


منابع

  1. بخاری، صحیح البخاری، قاهره، دارالحدیث، بی تا، ج۵، ص۲۶، باب مناقب اقربای رسول؛ ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقه، قاهره، دارالبلاغه، چاپ ۱۴۰۳ هـ. ق، ص۱۸۸.
  2. مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، بیروت، مؤسسه عزالدین، ج۵، ص۵۴؛ فضائل الصحابه، باب فضائل، فاطمه، حدیث ۹۳.
  3. ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص۱۹۰، این حدیث به صورت‌های مختلفی که همین معنی را می‌رساند در بسیاری از منابع مانند: مسند احمد بن حنبل، کنزالعمال، و الامامه والسیاسه ابن قتیبه… و دیگر منابع آمده است.
  4. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، هند، ۱۳۳۴هـ ق؛ مناقب الصحابه، ج۳، ص۱۵۴، حاکم گفته، حدیثی است با اسناد صحیح ولی آن را نیاورده اند؛ ابن اثیر، اسدالغابه، مکتبه الاسلامیه، چاپ پنجم، و ابن حجر الاصابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ج۸، ص۲۶۵.
  5. بخاری، صحیح البخاری، ج۴، ص۲۴۸، باب علامت‌های نبوت؛ مسلم، صحیح، ج۵، ص۵۷–۵۵ حدیث ۹۷ و ۹۸ و ۹۹.
  6. حاکم نیشابوری، مستدرک، ج۲، ص۵۹۴، و حسام الدین هندی، کنزالعمال، بیروت، مؤسسه الرساله، ج۱۱، ص۶۰۵، حدیث ۳۲۹۲۵، آورده است که: فاطمه سیّده زنان بهشت است.
  7. احمد بن عبدالله طبری، ذخائر العقبی، قاهره، مکتبه القدسی، ص۴۴.
  8. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، قاهره، مکتبه الخانجی، ج۱۲، ص۳۳۱، حدیث ۶۷۷۲، و ابن حجر، صواعق، ص۱۶۰.
  9. احمد بن حنبل، مسند، مصر، مطبعه‌المیمنیه، ج۵، ص۲۷۵، و مستدرک (حاکم)، ج۱، ص۴۸۹.
  10. ابوعیسی، الجامع الصحیح، (سنن ترمذی)، قاهره، دارالحدیث، ج۵، ص۷۰۰، حدیث ۳۸۷۲.
  11. حاکم نیشابوری، مستدرک ج۳، ص۱۵۳، و ابن هجر هیثمی، الصواعق، المحرقه، ص۱۹۰.