خطبه دوم امام حسین(ع) در روز عاشورا
محتوای خطبه دوم امام حسین(ع) در روز عاشورا چه بوده است؟
خطبه دوم امام حسین(ع) در روز عاشورا که امام حسین(ع) ضمن آن به مذمت مردم کوفه به دلیل پیمانشکنی پرداخته و حرامخواری را علت این پیمانشکنی قلمداد کرده است.
از نظر محققان، امام حسین(ع) در خطبه دوم خود در روز عاشورا تلاش کرده تا توجه مردم کوفه را به این حقیقت جلب کند که آنان با شمشیری که متعلق به خاندان پیامبر(ص) است علیه این خاندان قیام کردهاند و نیرویی را که اسلام به آنان ارزانی داشته بر ضد خود اسلام به کار بردهاند. برخی از جملات این خطبه بهعنوان شعار نهضت عاشورا قلمداد شده است.
امام حسین(ع) این خطبه را پیش از آغاز جنگ و زمانی که سپاه کوفه آماده حمله بود خواند. زمانی که امام حسین(ع) قصد کرد تا با این سخنرانیِ پایانی حجت را بر سپاه کوفه تمام کند، سپاهیان دشمن با ایجاد سروصدا و هلهله از این کار جلوگیری کردند. امام حسین(ع) در این شرایط سخنان خود را شروع کرد و دلیل عدم سکوت سپاه کوفه را برای نشنیدن سخنان حق را حرامخواری آنان برشمرد.
جایگاه و ویژگیها
امام حسین(ع) خطاب به سپاه کوفه::
به خدا سوگند! خیانتکاری از صفات بارز شماست که رگ و ریشه شما بر آن استوار، تنه و شاخه شما آن را به ارث برده و دلهایتان با این عادت نکوهیده رشد نموده و سینههایتان با آن مملو گردیده است. شما به آن میوه نامبارکی میمانید که در گلوی باغبان رنجدیدهاش گیر کند و در کام سارق ستمگرش شیرین و لذتبخش باشد.[۱]
خطبه دوم امام حسین(ع) در روز عاشورا خطبهای است که در بخش مهمی از آن امام(ع) مردم کوفه را به دلیل پیمانشکنی مورد ملامت قرار داده است. امام(ع) در این خطبه به تحلیل این موضوع پرداخته که چگونه مردم کوفه، که یک روز در اثر جنایتهای بنیامیه بهسوی آن حضرت میل یافته و او را به عراق دعوت کرده بودند، ناگهان تغییر موضع دادند؛ تغییری که طی آن نقض عهد کردند و امام(ع) را تنها گذاشتند و از بنیامیه پشتیبانی کردند.[۲]
امام حسین(ع) در تحلیل خود دلیل این انحراف، که در هنگام ایراد خطبه به صورت امتناع از شنیدن سخن حق با ایجاد سروصدا نمایان شده بود، را حرامخواری سپاه کوفه قلمداد کرده بود. حرامخواری که ناشی از سرازیرشدن پولهای حرام فراوان در زمان خلافت معاویه و از طرف او بهنام هدیه برای شکستدادن امام علی(ع) و به انزوا کشاندن امام حسن(ع) از صحنه سیاست و خلافت بود. از نظر امام(ع) انباشتهشدن شکمهای کوفیان از این نوع غذاهای حرام موجبشده قلبهای آنان سیاه و چشمِ حقبینشان کور و گوششان برای شنیدن حرف حق کر شود.[۳]
از نظر برخی محققان امام حسین(ع) در این خطبه تلاش کرده تا توجه مردم کوفه را به این حقیقت جلب کند که آنان با شمشیری که متعلق به خاندان پیامبر(ص) است علیه این خاندان قیام کردهاند و نیرویی را که اسلام به آنان ارزانی داشته بر ضد خود اسلام به کار بردهاند.[۴]
برخی از جملات این خطبه بهعنوان شعار نهضت عاشورا قلمداد شدهاند؛[۵] از جمله، عبارت «هیهات منا الذلة» که بهعنوان یکی از شعارهای اصلی آزادگی و آزادی در مکتب امام حسین(ع) و نمادهای ظلمستیزی در حادثه عاشورا بهشمار رفته اشت.[۶]
این خطبه، با اختلاف در حجم و الفاظ، در برخی از منابع معتبر تاریخی نقل شده است؛ از جمله در اثبات الوصیه مسعودی،[۷] مقتل الحسین خوارزمی[۸] و تاریخ دمشق ابنعساکر[۹].
مقدمات ایراد خطبه
در منابع آمده است که پس از آنکه سپاه امام حسین(ع) و سپاه کوفه کاملاً آماده شدند، پرچمهای سپاه عمر بن سعد برافراشته و صدای طبل و شیپورشان بلند شد. پس از این، سپاه کوفه از هر طرف، مانند حلقه انگشتری، دور خیمههای امام حسین(ع) را فرا گرفت. امام حسین(ع) پس از آنکه فرماندهان جناح راست و چپ سپاه خود را مشخص کرد، از میان لشکر خود بیرون آمد و در برابر صفوف سپاه دشمن قرار گرفت. امام(ع) از آنان خواست تا سکوت کنند و به سخنان او گوش دهند. سپاهیان کوفه همچنان سروصدا و هلهله میکردند که امام حسین(ع) با جملاتی آنان را به آرامش و سکوت دعوت کرد. سپس خطبه خود را آغاز کرد.[۱۰]
رخدادهای همزمان با ایراد خطبه
زمانی که امام حسین(ع) قصد کرد تا با سخنرانی دوباره حجت را بر سپاه کوفه تمام کند، سپاهیانِ دشمن با ایجاد سروصدا و هلهله از این کار جلوگیری کردند. امام حسین(ع) در این شرایط سخنان خود را شروع کرد. امام حسین(ع) در ابتدا، به دلیل عدم سکوت سپاه کوفه پرداخت و لقمه حرام را عامل نشنیدن سخنان حق برشمرد. این موضوع باعث شد تا لشکریان عمرسعد یکدیگر را ملامت کنند که چرا سکوت نمیکنند و یکدیگر را وادار به گوشدادن به سخنان امام(ع) کردند.[۱۱]
امام حسین(ع) در میانه خطبه اشعاری خواند که معنای حماسی داشت و تأکید میکرد که در جنگ میان حق و باطل، طرف حق چه شکست بخورد و چه پیروز شود پیروز حقیقی است. در انتهای خطبه امام حسین(ع) دست به دعا برداشت و سپاه کوفه را نفرین کرد.
متن و ترجمه خطبه
متن | ترجمه |
---|---|
وَیْلَکُمْ ما عَلَیْکُمْ اَنْ تَنْصِتُوا اِلَیَّ فَتَسْمَعُوا قَوْلی وَاِنَّما اَدْعُوکُمْ اِلی سَبیلِ الرَّشادِ فَمَنْ اَطاعَنِی کانَ مِنَ الْمُرْشَدِینَ وَمَنْ عَصانِی کانَ مِنَ الْمُهْلَکِینَ وَکُلُّکُمْ عاصٍ لاَمْرِی غَیْرُ مُسْتَمِعٍ لِقَوْلی قَدِ انْخَزَلَتْ عَطِیّاتُکُمْ مِنَ الْحَرامِ وَمُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرام فَطَبعَاللّهُ عَلی قُلُوبِکُمْ وَیْلَکُمْ اَلا تَنْصِتُونَ اَلا تَسْمَعُونَ؟ | وای بر شما! چرا گوش فرا نمیدهید تا گفتارم را -که شما را به رشد و سعادت فرامیخوانم- بشنوید هر کس از من پیروی کند خوشبخت و سعادتمند است و هر کس عصیان و مخالفت ورزد از هلاکشدگان است و همه شما عصیان و سرکشی نموده و با دستور من مخالفت میکنید که به گفتارم گوش فرانمیدهید. آری، در اثر هدایای حرامی که به دست شما رسیده و در اثر غذاهای حرام و لقمههای غیر مشروعی که شکمهای شما از آن انباشته شده خدا این چنین بر دلهای شما مهر زده است. وای بر شما! آیا ساکت نمیشوید؟ |
تَبّاً لَکُمْ اَیَّتها الْجَماعَةُ وَتَرَحاً اَفَحینَ اسْتَصبرَ خْتُمُونا وَلِهینَ مُتَحَیِّرِینَ فَاءصْرَخْناکُمْ مُؤَدِّینَ مُسْتَعِدِّینَ سَلَلْتُمْ عَلَیْنا سَیْفاً فی رِقابِنا وَحَشَشْتُمْ عَلَیْنا نارَ الْفِتَنِ الَّتی جَناها عَدُوُّکُمْ وَعَدُوُّنا فَاَصْبَحْتُمْ اِلْباً عَلی اَوْلِیائِکُمْ وَیَداً عَلَیْهِمْ لاعْدائِکُمْ بِغَیْرِ عَدْلٍ اَفْشَوهُ فِیْکُمْ وَلا اَمَلَ - اَصْبَحَ لَکُمْ فیهِمْ اِلا الْحَرامَ - مِنَ الدُّنْیا اَنالُوکُمْ وَخَسِیسَ عَیْشٍ طَمِعْتُمْ فیهِ مِنْ حَدَثٍ کانَ مِنّا وَلا رَاءْیٍ تَفیلٍ لَنا مَهْلاً لَکُمُ الْوَیْلاتُ اِذْکَرِهْتُمُونا وَتَرَکْتُمُونا فَتَجَهَّزْتُمْ وَالسَّیْفُ لَمْ یُشْهَرْ وَالجاءْشُ طامِنٌ وَالرَّاءْیُ لَمْ یُسْتَصْحَفْ وَلکِنْ اَسْرَعْتُمْ عَلَیْنا کَطَیْرَةِ الدّباءِ وَتَداعَیْتُمْ اِلَیْنا کَتَداعِی الْفِراشِ فَقُبْحاً لَکُمْ فَاِنَّما اَنْتُمْ مِنْ طَواغِیتِ الاُمَّةِ وَشِذاذِ اْلاَحْزابِ وَنَبَذَةِ الْکِتابِ وَنَفَثَةِ الشَّیْطانِ وَعُصْبَةِ الاثامِ وَمُحَرِّفی الْکِتابِ وَمُطْفِیِ السُّنَنِ وَقَتَلَةِ اَوْلادِ الاَنْبِیاء وَمُبیری عِتْرَةِ الا وْصِیاءِ ومُلْحِقی الْعِهارِ بِالنَّسَبِ وَمُوذی الْمُؤْمِنینَ وَصُراخِ اءئِمَّةِ الْمُسْتَهْزِئِینَ الَّذِین جَعلواالْقُرآن عِضینَ | ای مردم! ننگ و ذلت و حزن و حسرت بر شما باد که با اشتیاق فراوان ما را به یاری خود خواندید و آنگاه که به فریاد شما جواب مثبت داده و بهسرعت بهسوی شما شتافتیم، شمشیرهایی را که از خود ما بود بر علیه ما بهکار گرفتید و آتش فتنهای را که دشمن مشترک برافروخته بود، بر علیه ما شعلهور ساختید، به حمایت و پشتیبانی دشمنانتان و بر علیه پیشوایانتان بهپا خاستید، بدون اینکه این دشمنان قدم عدل و دادی به نفع شما بردارند یا امید خیری در آنان داشته باشید مگر طعمه حرامی از دنیا که به شما رسانیدهاند و مختصر عیش و زندگی ذلتباری که چشم طمع به آن دوختهاید. قدری آرام! وای بر شما! که روی از ما برتافتید و از یاری ما سرباز زدید بدون اینکه خطایی از ما سرزده باشد یا رأی و عقیده نادرستی از ما مشاهده کنید آنگاه که تیغها در غلاف و دلها آرام و رأیها استوار بود، مانند ملخ از هر طرف بهسوی ما روی آوردید و چون پروانه از هر سو فرو ریختید. رویتان سیاه که شما از سرکشان امت و از تهماندگان احزاب فاسد هستید که قرآن را پشت سر انداختهاید. از دماغ شیطان درافتادهاید، از گروه جنایتکاران و تحریفکنندگان کتاب و خاموشکنندگان سنن میباشید که فرزندان پیامبران را میکشید و نسل اوصیا را از بین میبرید. شما از لاحقکنندگان زنازادگان به نسب و اذیتکنندگان مؤمنان و فریادرس پیشوای استهزاءگران میباشید که قرآن را مورد مسخره خویش قرار میدهند. |
وَاَنْتُمُ ابْنَ حَرْبٍ وَاشْیاعَهُ تَعْتَمِدُونَ وَاِیّانا تَخذُلُونَ اَجَلْ وَاللّهِ اَلْخَذْلُ فیکُمْ مَعْرُوف وَشَجَتْ عَلَیْهِ عُروُقُکُمْ وَتَوارَثَتْهُ اُصُوَلُکُمْ وَفُرُوعُکُمْ وَنَبَتَتْ عَلَیْهِ قُلُوبُکُمْ وَغَشِیَتْ بِهِ صُدُورُکُمْ فَکُنْتُمْ اَخْبَثَ شَجَرَةٍ شَجیً لِلنّاظِرِ وَاُکْلَةً لِلْغاصِبِ اَلا لَعْنَةُاللّه عَلَی النّاکِثینَ الَّذینَ یَنْقُضُونَ الایمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِها وَقَدْ جَعَلْتُمُا للّهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلاً فَانْتُمْ وَاللّهِ هُمْ الا اِنَّ الدَّعِیَّ بْنَ الدَّعِیِّ قَدْرَکَزَبَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السِلَّةِ وَالذِّلَّةِ وَهَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّة یَاْبی اللّهُ لَنا ذلِکَ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَحُجُورٌ طابَتْ وَطَهُرَتْ وَانوفٌ حَمِیَّةٌ وَنُفُوسٌ اَبِیَّةٌ مِنْ اَن تُؤْثرَ طاعَةَ اللّئام عُلی مَصارِع الْکِرامِ الا اِنِّی قَدْ اعْذَرْتُ وَانْذَرْتُ الا اِنِّی زاحِفٌ بِهذِهِ الاُسْرَة عَلی قِلَّهِ الْعَدَدِ وَخِذْلانِ النّاصِرِ. | و شما اینک به ابنحرب و پیروانش اتکا و اعتماد نموده و دست از یاری ما برمیدارید. بلی، به خدا سوگند! خیانتکاری از صفات بارز شماست که رگ و ریشه شما بر آن استوار، تنه و شاخه شما آن را به ارث برده و دلهایتان با این عادت نکوهیده رشد نموده و سینههایتان با آن مملو گردیده است. شما به آن میوه نامبارکی میمانید که در گلوی باغبان رنجدیدهاش گیر کند و در کام سارق ستمگرش شیرین و لذتبخش باشد. لعنت خدا بر پیمانشکنان که پیمان خویش را پس از تأکید و محکمساختن آن میشکنند و شما خدا را بر پیمانهای خود کفیل و ضامن قرار داده بودید و به خدا سوگند! که همان پیمانشکنان هستید، آگاه باشید که این فرومایه (ابنزیاد) و فرزند فرومایه، مرا در بین دو راهی شمشیر و ذلت قرار داده است و هیهات که ما به زیر بار ذلت برویم؛ زیرا خدا و پیامبرش و مؤمنان از اینکه ما ذلت را بپذیریم ابا دارند و دامنهای پاک مادران و مغزهای باغیرت و نفوس با شرافت پدران، روا نمیدارند که اطاعت افراد لئیم و پست را بر قتلگاه کرام و نیکمنشان مقدم بداریم. آگاه باشید که من با این گروه کم و با قلت یاران و پشتکردن کمکدهندگان، بر جهاد آمادهام. |
فَإ نْ نَهْزِمْ فَهَزّامُونَ قِدْماً/ وَاِن نُهْزَمْ فَغَیْر مُهَزَّمینا
وَما اِنْ طِبُّنا جُبْنٌ وَلکِنْ/مَنایانا وَدَوْلَةُ آخَرینا فَقُلْ لِلشّا مِتینَ بِنا اَفِیقُوا/سَیَلْقَی الشامِتُونَ کَما لَقِینا اِذا مَاالْمُوْتَ رَفَعَ عَنْ اُناسٍ/بِکَلْکَلِهِ اَناخَ بِآخَرِینا |
اگر ما بر دشمن پیروز گردیم، در گذشته هم پیروزمند بودهایم و اگر شکست بخوریم باز هم شکست از آن ما و ترس از شئون ما نیست؛ ولی اینک حوادثی بر ما گذشته و سودی ظاهراً به دیگران رسیده است. شماتتکنندگان ما را بگو بیدار باشید که آنان نیز مثل ما با شماتتکنندگان مواجه خواهند گردید که مرگ هر وقت شتر خویش را از کنار دری بلند کرد، در کنار دری دیگری خواهد خواباند. |
اَما وَاللّه لا تَلْبَثُونَ بَعدَها اِلاّ کَریثَما یُرْکَبُ الْفَرَسُ حَتّی تَدُورَبِکُمْ دَوْرَ الرَّحی وَتَقْلَقَ بِکُمْ قَلَقَ الْمحْوَرِ عَهْدٌ عَهِدَهُ اِلَیَّ ابِی عَنْ جَدّی رَسُولِ اللّه فَاجْمِعُوا امْرَکُمْ وَشُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لایَکُنْ امرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اْقضُوا اِلَیَّ وَلا تُنْظِرُونِ اِنّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللّهِ رَبّی وَرَبِّکُمْ ما مِنْ دابَّةٍ اِلاّ هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها اِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ. | آگاه باشید! به خدا سوگند، پس از این جنگ به شما مهلت داده نمیشود که سوار بر مرکب مراد خویش گردید، مگر همان اندازه که سوارکار بر اسب خویش سوار است تا اینکه آسیاب حوادث شما را بچرخاند و مانند محور و مدار سنگآسیاب مضطربتان گرداند و این عهد و پیمانی است که پدرم علی(ع) از جدم رسول خدا(ص) بازگو نموده است. پس با همفکران خود دست به هم بدهید و تصمیم باطل خود را، پس از آنکه امر بر شما روشن گردید، درباره من اجرا کنید و مهلتم ندهید. من بر خدا که پروردگار من و شما است توکل میکنم که اختیار هر جنبندهای در ید قدرت اوست و خدای من بر صراط مستقیم است. |
اللّهُمَّ احْبِسْ عَنْهُمْ قَطْرَ السَّماءِ وَابْعَثْ عَلَیْهِمْ سِنِینَ کَسِنی یُوسُفَ وَسَلِّط عَلَیْهِمْ غُلامَ ثَقیف یَسْقیهِمْ کَاساً مُصَبَّرَةً فَلا یَدَعُ فیهم اَحَداً قَتْلَةً بَقَتْلَةٍ وَضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ یَنْتَقِمُ لی وَلاَوْلیائی وَلاهْلِ بَیْتی وَاشْیاعِی مِنْهُمْ فَاِنَّهُمْ کَذَّبُونا وَخَذَلُونا وَاَنْتَ رَبُّنا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنا وَاَلیْکَ الْمَصیرُ. | خدایا! قطرات باران را از آنان قطع کن و سالهایی (سختی)، مانند سالهای یوسف(ع)، بر آنان بفرست و غلام ثقفی را بر آنان مسلط گردان تا با کاسه تلخ ذلت، سیرابشان سازد و کسی را در میانشان بدون مجازات نگذارد؛ در مقابل قتل به قتلشان برساند و در مقابل ضرب آنان را بزند و از آنان انتقام من و انتقام خاندان و پیروانم را بگیرد؛ زیرا اینان ما را تکذیب نمودند و در مقابل دشمن دست از یاری ما برداشتند و تویی پروردگار ما به تو توکل کردهایم و برگشت ما بهسوی تو است. |
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین علیه السلام، بیجا، انوار الهدی، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۸–۱۰.
- ↑ نجمی، محمدصادق، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۱ش، ص۲۵۲.
- ↑ نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ص۲۵۳.
- ↑ نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ص۲۵۴.
- ↑ مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۸۱ش، ج۱، ص۱۸۲–۱۸۳.
- ↑ محدثی، جواد، پیامهای عاشورا، قم، زمزم هدایت، ۱۳۸۶ش، ص۲۶.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، قم، انصاریان، ۱۳۸۴ ش، ص۱۶۶.
- ↑ خوارزمی، مقتل الحسین علیه السلام، ج۲، ص۸–۱۰.
- ↑ ابنعساکر، علی بن الحسن، تاریخ دمشق، تحقیق عمرو بن غرامة العمروی، بیروت، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۲۱۸–۲۱۹.
- ↑ خوارزمی، مقتل الحسین علیه السلام، ج۲، ص۸.
- ↑ نجمی، محمدصادق، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۱ش، ص۲۴۶.