امامت ایده ایرانی

از ویکی پاسخ
سؤال

برخی معتقدند که ريشهٔ فرهنگی امامت در شیعه را بايد در واكنش ايرانيان به تسخير ايران توسط اعراب جست و جو كرد. چون ايرانيان نتوانستند با اعراب مسلمان مقابله سياسی و نظامی كنند، گونه‌ای از اسلام ايرانی را خلق كردند كه هم نافی اسلام نخستين بود و هم آشكارا با اسلام اعراب مسلمان تسخیرکنندهٔ ايران در تضاد و مغايرت بود. پس تشيع اسلام ايرانی است نه اسلام محمدی. آیا این نظر صحیح است؟

امامت ایده ایرانی، نظریه‌ای است که برخی محققان و مستشرقان درباره ریشه پیدایش امامت و سایر ایده‌های شیعی مطرح کرده‌اند. برخی با تکیه بر پیشینهٔ عقیدتی و تاریخی امامت، این نظریه را رد کرده‌اند. بستر پیدایش این اندیشه در نگاشته‌های فرقه‌نگارانهٔ برخی سنیان افراطی، برخی تحلیل‌های مستشرقان و اندیشه‌های ناسیونالیستی بعضی از ایرانیان، پس از دورهٔ مشروطه، دیده می‌شود.

پیشینهٔ عقیدتی ایدهٔ امامت در معارف اولیهٔ کلامی مسلمانان دیده می‌شود. مسلمانان، به‌خصوص شیعیان، پیشینهٔ ایدهٔ امامت را در سیره و سخنان پیامبر اسلام(ص) نشان می‌دهند. این رخدادها در زمانی اتفاق افتاده است که رسول خدا(ص) زنده بودند و هنوز مسلمانان ارتباطی با ایران پیدا نکرده‌اند. گزاره‌های تاریخی هم نشان می‌دهد که بستر تاریخی پیدایش ایدهٔ امامت بستری غیر از ایران بوده است.

بستر پیدایش

بستر پیدایش مذهب تشیع همواره جزء مباحثی بوده است که فرقه‌نگاران و مستشرقان به آن پرداخته‌اند. کتاب‌های عمدهٔ فرقه‌نگارانه، که عموماً توسط سنیان افراطی نوشته شده، از اولین منابعی هستند که تشیع و معارف عقیدتی آن، از جمله امامت را دارای ریشه‌ای غیر اسلامی، به‌شمار برده‌اند. این اتهام می‌توانسته در درگیری‌های مذهبی موجب فشار عقیدتی به مخالف مذهبی شود. از سوی دیگر، مستشرقان اولیه هم به دلیل وجود برخی تناسب‌ها در ساختار فکری ایرانیان با برخی معارف شیعی و با عدم توجه به پیشینه تاریخی تشیع در اسلام تشیع را زاییدهٔ اندیشه‌های ایرانی دانسته‌اند. این موضوع زمانی برای آنان جدی‌تر شد که می‌خواستند علت گرایش عمومی ایرانیان به تشیع را، از پس از روی کار آمدن صفویان، تحلیل کنند.[۱] در میان اندیشمندان اسلامی هم وجود چنین تناسبی تأیید شده است، ولی آن را موجب پیدایش التقاط فکری در تشیع با ورود برخی اندیشه های ایرانی ندانسته اند.[۲]

درگیری‌های پردامنهٔ دولت عثمانی، به‌عنوان نمایندهٔ اسلام سنّی، با دولت صفویان و جانشینان آنان، به‌عنوان نمایندهٔ اسلام شیعی در کنار رواج نوعی ناسیونالیسم ایرانی در اواخر دورهٔ قاجار و پس از آن، که تلاش می‌کرد تشیع را حاصل مبارزهٔ ایرانیان با تسلط اسلام عربی تلقی کند، از دیگر عواملی بود که برخی محققان در کنار عدهٔ زیادی از مستشرقان تشیع را دارای مایه‌های پررنگ ایرانی بدانند.[۳] از جملهٔ این مستشرقان می‌توان به اشپولر (۱۹۱۱-۱۹۹۰م)، فرای (۱۹۲۰-۲۰۱۴م) و نویسندگان تاریخ ایران کمبریج اشاره کرد.[۴]

این رویکردها در میان مستشرقان بعضاً به ارائهٔ تفاسیر مفصلی از عقاید شیعه با رویکردی به برخی باورهای رایج در ایران باستان شد. موضوعی که اوج آن را در آثار هانری کربن (۱۹۰۳ – ۱۹۷۸م)، شیعه‌شناس فرانسوی، به‌خصوص در کتاب اسلام ایرانی او می‌توان یافت.[۵] محققان مختلفی تلاش کرده‌اند که به این تلقی از ارتباط معارف شیعه، از جمله امامت، با ایده‌های ایرانی پاسخ دهند.[۶]

پیشینهٔ عقیدتی ایدهٔ امامت

پرداختن به موضوع امامت در معارف اولیهٔ کلامی مسلمانان دیده می‌شود. مسلمانان، به‌خصوص شیعیان، پیشینهٔ ایدهٔ امامت را در سیره و سخنان پیامبر اسلام(ص) نشان می‌دهند. این رخدادها در زمانی اتفاق افتاده است که رسول خدا(ص) زنده بودند و هنوز مسلمانان ارتباطی با ایران پیدا نکرده‌اند. به نمونه‌هایی از این موراد می‌توان اشاره کرد:

  • آیات قرآن دال بر امامت: بر موضوع امامت در آیات قرآن اشاراتی وجود دارد؛ آیاتی چون آیهٔ ولایت[۷]، آیهٔ اولی‌الامر[۸] و آیهٔ تبلیغ.[۹]
  • حدیث منزلت: در این روایت بر جایگاه امام علی(ع) به‌عنوان امام بعد از رسول خدا(ص)، به مانند جانشینی و امامت هارون(ع) پس از موسی(ع)، اشاره شده است.[۱۰]
  • واقعهٔ غدیر: در ضمن این واقعه اعلام امامت امام علی(ع) پس از رسول خدا(ص) بنا بر دستورات الهی انجام گرفته است.[۱۱]
  • روایات دوازده خلیفه: احادیث دوازده امیر و دوازده خلیفه که در متون مختلف اهل‌سنت نقل‌ شده به موضوع امامت پس از رسول خدا(ص) پرداخته است.[۱۲]
  • اولین اختلاف بعد از پیامبر(ص): اولین موضوعی که مسلمانان دربارهٔ آن دچار اختلاف شدند موضوع امامت پس از رسول الله(ص) بوده است. عالمان مختلف بر این اولویت تأکید کرده‌اند.[۱۳]
  • وجوب وجود امام و خلیفه: متکلمان اسلامی در آثار خود، با تکیه بر مباحثی عقلی و عقلایی، به وجوب وجود امام در جامعه تأکید کرده‌اند.[۱۴]

پیشینه تاریخی ایدهٔ امامت

گزاره‌های تاریخی هم نشان می‌دهد که بستر تاریخی پیدایش ایدهٔ امامت بستری غیر از ایران بوده است. از نظر تاریخی تشیع ابتدا در میان برخی صحابه به شکل باور به امامت امام علی(ع) پیدا شد و پس از آن با رشد در میان برخی قبایل عرب عراق به سایر سرزمین های اسلامی از جمله ایران وارد شد. تشیع در چهار مرحله بر فضای مذهبی و فرهنگی ایران تأثیر نهاد: مرحلهٔ اول، با ورود اشعری‌ها به قم؛ مرحلهٔ دوم، با ورود اندیشه‌های شیخ مفید (درگذشتهٔ ۴۱۳ق) و شیخ طوسی (۳۸۵-۴۶۰ق)، به ایران؛ مرحلهٔ سوم، با فعالیت‌های علامهٔ حلی در ایران و مرحلهٔ چهارم با ورود و فعالیت عالمان شیعهٔ جبل عامل در دورهٔ صفویه در ایران.[۱۵]

سوای برجستگان ایرانی شیعه که عموماً در عراق عرب فعال بودند، اولین مرکزی که تشیع در سرزمین ایران در آن پایگاهی یافت شهر قم بود. این شهر با ورود، استقرار و فعالیت خاندان عرب شیعی اشعری در ربع آخر قرن اول هجری قمری تبدیل به مرکزی شیعی در ایران شد.[۱۶] در ایران عمدتاً تا دورهٔ صفویه جز مناطقی محدود که تشیع در آنها رواج داشت، تسنن رواج داشت و برخی مناطق ایران، مانند شرق خراسان، از مراکز اصلی برخی گرایش‌های تسنن بود.[۱۷]

متکلمان اولیهٔ شیعه، که جزو تبیین‌کنندگان اصلی ایدهٔ امامت شیعه به‌شمار می‌روند، عموماً عرب بوده‌اند. از جمله این افراد می‌توان به شیخ مفید و سید مرتضی (۳۵۵-۴۳۶ق) اشاره کرد.[۱۸] در مقابل، بسیاری از علمای بزرگ اهل‌سنت، از فقها، متکلمان و محدثان، ایرانی بودند؛ از جمله این افراد می‌توان به ابوحنیفه (۸۰-۱۵۰ق) بخاری (۱۹۴–۲۵۶ق)، حاکم نیشابوری (۳۲۱-۴۰۵ق)، غزالی (۴۵۰-۵۰۵ق) اشاره کرد. همچنین، مرکز عمدهٔ تولید اندیشهٔ دینی شیعی پیش از دورهٔ صفویه خارج از ایران بوده است.[۱۹]

منابع

  1. جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران (از آغاز تا قرن دهم هجری)، قم، انتشارات انصاریان، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۴۹.
  2. برای نمونه ن.ک: مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۷۴ش، ص۱۳۶-۱۳۷.
  3. جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج۱، ص۱۴۹-۱۵۰.
  4. برای اطلاع از گزارش مفصلی از این نظرات ن.ک: جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۹.
  5. برای اطلاع از مباحث مفصل کربن ن.ک: کربن، هانری، اسلام ایرانی، ترجمهٔ انشاء الله رحمتی، تهران، نشر سوفیا، ۱۳۹۹ش.
  6. برای نمونه ن.ک: اصحابی دامغانی، محمد، تاریخ انتشار تشیع در ایران، قم، کتابخانهٔ پیروز، ۱۳۵۰ش، ص۱۶-۲۵.
  7. مائده، ۵۵.
  8. نساء، ۵۹.
  9. مائده، ۶۷.
  10. النیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، بی‌تا، ج۷ ص۱۲۰.
  11. ابن الاثیر، علی بن محمد، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، قم، انتشارات اسماعیلیان، بی‌تا، ج۵، ص۲۰۵.
  12. برای نمونه ن.ک: البخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری(الجامع الصحیح المختصر)، بیروت، دار ابن كثیر الیمامه، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۲۶۴۰؛ نیز: ابن حنبل، احمد بن محمد، المسند، قاهره، مؤسسة قرطبه، ج۵، ص۹۰-۱۰۰.
  13. برای نمونه ن.ک: البغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، بیروت، دارالوفاق الجدیدة، ۱۹۷۷م، ص۱۳.
  14. الجرجانی، السید شریف علی بن محمد، شرح المواقف، تحقیق بدرالدین نعسانی، قم، الشریف الرضی، ۱۳۲۵ق، ج‏۸، ص۳۴۶.
  15. جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج۱، ص۱۴۸-۱۴۹.
  16. جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج۱، ص۱۷۹.
  17. جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۱.
  18. جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج۱، ص۱۵۶.
  19. متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۸ش، ج۱، ص۷۷.