گناه غیبت در قرآن

نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۰۳ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

غیبت و ریختن آبروی مؤمن چگونه است؟

غیبت آن است که در غیاب کسی سخنی گویند، منتهی سخنی که عیبی از عیوب او را فاش سازد. خواه این عیب جسمانی باشد، یا اخلاقی، در اعمال او باشد یا در سخنش؛ بنابراین، اگر کسی صفات ظاهر و آشکار دیگری را بیان کند، غیبت نخواهد بود، مگر این‌که قصد مذمّت و عیبجویی داشته باشد. اگر صفتی در شخصی وجود نداشته باشد و گفته شود داخل در عنوان «تهمت» خواهد بود که گناه آن به مراتب شدیدتر و سنگین‌تر است.

امام صادق (ع) می‌فرماید: «غیبت آن است که درباره برادر مسلمانت چیزی را بگویی که خداوند پنهان داشته، و امّا چیزی که ظاهر است مانند تندخوئی و عجله داخل در غیبت نیست بهتان این است که چیزی را بگویی که در او وجود ندارد.»[۱]

نکوهش غیبت در قرآن

۱. آیه ﴿لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیم‏ و هیچ‌یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید. تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه‌پذیر و مهربان است.[۲]

و در جمله أیحب أحدکم…؛ نخست استفهام انکاری به کار برده، و حب منفی را به «أحد»، یعنی یکی از مسلمانان نسبت داده و نه به بعضی از مسلمانان، یعنی نفرموده: «أیحب بعضکم» تا مشمول نفی واضح‌تر شود؛ یعنی این‌که حتی یک نفر از شما نیز حاضر نخواهد شد که گوشت برادر مرده خود را بخورد چه رسد به بعضی یا همه مردم و باز به همین منظور نفی مذکور را با جمله «کرهتموه» تأکید کرده است؛ یعنی این‌که همه شما این امر را زشت می‌دانید. حاصل معنای آیه این که: غیبت کردن مؤمن به منزله خوردن گوشت برادر خود در حالی که او مرده است می‌باشد

آیه یاد شده اشاره به نکات اخلاقی و تربیتی دارد، از جمله:

  1. فرد غائب همچون مرده است که قدرت بر دفاع از خویش ندارد و هجوم بردن بر کسی که قادر بر دفاع از خویش نیست، بدترین نوع ناجوان‌مردی است.
  2. بی‌شک خوردن گوشت مرده سبب سلامت جسم و جان نمی‌شود، بلکه سرچشمه انواع بیماری‌ها است، بنابراین، غیبت‌کننده اگر آتش کینه و حسد خود را با غیبت به‌طور موقت فرونشاند، به یقین چیزی نمی‌گذرد که همان بذرهای نهفته مفاسد اخلاقی در درون جان او سر می‌کشد و همچون خارهای مغیلان او را آزار می‌دهد.
  3. غیبت‌کننده انسان ضعیف و ناتوانی است که شهامت رویارویی با مسائل را ندارد و به همین دلیل به مرده برادر خویش هجوم می‌برد.

همان‌گونه که یک حیوان یا انسان مردارخوار، سبب انتشار انواع میکروب‌های بیماری‌زا می‌گردد، شخص غیبت‌کننده نیز با ذکر گناهان و عیوب پنهانی برادران مسلمان عوامل اشاعه فحشاء را فراهم می‌سازد.

قرآن مجید با ذکر این مثال و ریزه‌کارهایی که در آن نهفته شده به تحریک وجدان و فطرت انسان‌ها در برابر این گناه بزرگ می‌پردازد و شاید به همین دلیل جمله را با سؤال شروع می‌کند، تا پاسخ آن از درون انسان‌ها برخیزد و تأثیر آن قوی‌تر شود، می‌فرماید: «آیا هیچ‌یک از شما دوست دارد گوشت برادر مرده خود را بخورد؟»

در ضمن آیه می‌تواند اشاره‌ای به این نکته نیز باشد، که موارد جواز غیبت (مانند تظلّم و رفع ستم و مشورت و اصلاح ذات البین در واقع مانند موارد اضطرار به اکل میته است که انسان باید به حداقل قناعت کند)

۲. آیه دیگری که بر مذمت غیبت‌کنندگان نازل شده؛ آیه: {{قرآن|وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَه لُمَزَه[۳] می‌باشد.

خداوند متعال در آیه یاد شده، با تهدید کوبنده‌ای به سراغ عیب‌جویان و غیبت‌کنندگان می‌رود و می‌فرماید: «وای بر هر عیب‌جوی غیبت‌کننده‌ای که مردم با ایمان را به سخریه می‌گیرند، و با نیش زبان و حرکات دست و چشم و ابرو، در پشت سر و پیش رو، مؤمنان را هدف تیرهای طعن و تهمت قرار می‌دهند.

واژه «لمزه» و «همزه» که هر دو صیغه مبالغه، به یک معنی است، و اشاره به غیبت‌کنندگان و عیب‌جویان دارد.

تعبیر به «ویل» که در آغاز این آیه آمده است، در ۲۷ مورد از قرآن مجید دیده می‌شود، که در مقام نفرین و به معنی هلاکت یا به معنی انواع عذاب است، و با توجه به موارد استعمال ویل در قرآن به خوبی روشن می‌شود که این واژه در مواردی به کار می‌رود که کارهای بسیار زشتی انجام گرفته است، و از اینجا روشن می‌شود که غیبت و عیب‌جویی از دیدگاه قرآن مجید از زشت‌ترین کارهاست.

۳. آیه: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَه فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَه[۴] کسانی که دوست دارند زشتی‌ها در میان مردم با ایمان شیوع یابد عذاب دردناکی برای آنان در دنیا و آخرت است.

در آیه یاد شده خداوند متعال به‌طور مستقیم سخن از نکوهش اشاعه فحشاء و تهدید شدید مرتکب‌شوندگان به میان می‌آورد و به‌طور ضمنی، از غیبت کردن مذمت می‌کند، زیرا اشاعه فحشاء غالباً از راه غیبت یا تهمت است. البته شأن نزول آیه در مورد تهمتی است که از سوی منافقان به یکی از همسران پیامبر(ص) زده شده بود، ولی مسئله اشاعه فحشاء مفهوم عام دارد که به ویژه غیبت را در بسیاری از موارد شامل می‌شود و هرگاه کارهای خلافی را مردم در پنهانی انجام داده‌اند و کسی از آن آگاه نیست برملا شود، بسیاری از افرادی که ایمانشان ضعیف است تشویق به انجام آن می‌شوند. آخرین سخن درباره تفسیر آیه یاد شده این‌که قرآن مجید برای تأکید بر این مسئله می‌گوید کسانی که دوست دارند، اشاعه فحشاء در میان مؤمنان شود چنین سرنوشتی دارند.

۴. آیه: ﴿لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللَّهُ سَمِیعاً عَلِیما[۵] خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود بدی‌ها (ی دیگران) را اظهار کند، مگر آن کسی که مورد ستم واقع شده باشد، خداوند شنوا و دانا است.

در آیه یاد شده سخن از جواز غیبت کردن برای مظلومانی که به دادخواهی برمی‌خیزند آمده که از آن به خوبی غیبت بدون مجوز جایز نیست، و برای این‌که افرادی از این استثناء سوءاستفاده نکنند، و به بهانه این‌که مظلوم واقع شده‌اند، هرجا بنشینند و به غیبت این و آن بپردازند، در پایان آیه می‌فرماید: خداوند سخنان را می‌شنود و از نیّات آگاه است. ﴿و کان الله سمیعاً علیماً.

از آنچه در آیه مورد نظر آمد، زشتی فراوان غیبت و عواقب دردناک آن در دنیا و آخرت، به خوبی روشن می‌شود.[۶]

تعبیراتی که در آیات شریفه و روایات اسلامی به کار رفته نشان می‌دهد که آبرو و حیثیت افراد مانند مال و جان آن‌ها، بلکه از بعضی جهات مهم‌تر است. همچنین بیانگر این مطلب است که غیبت از بزرگترین گناهان شمرده می‌شود، حتی بزرگتر از عمل شنیع زنا؛ چنان‌که رسول گرامی اسلام(ص) فرمودند: «الغیبه اشدّ من الزّنا؛[۷] (گناه) غیبت شدیدتر از زنا است». و امام علی ـ علیه‌السّلام ـ می‌فرماید: «ابغض الخلائق إلی الله المغتاب؛[۸] منفورترین بندگان نزد خداوند غیبت‌کننده است.»

آثار زیان‌بار غیبت در روایات

سرمایه بزرگ انسان در زندگی، حیثیت و آبرو و شخصیت اوست و هر چه آن را به خطر اندازد مانند آن است که جان او را به خطر انداخته، بلکه گاه ترور شخصیت از ترور شخص مهم‌تر است. یکی از فلسفه‌های تحریم غیبت این است که این سرمایه بزرگ بر باد نرود، و حرمت اشخاص درهم نشکند، نکته دیگر این‌که غیبت، بدبینی می‌آورد، پیوندهای اجتماعی را سُست، بذر کینه و عداوت را در دل‌ها می‌پاشد و گاه سرچشمه نزاع‌های خونین و قتل و کشتار می‌گردد.

پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: «درهمی که انسان از ربا به دست می‌آورد گناهش نزد خدا از سی و شش زنا بزرگتر است و از هر ربا بالاتر آبروی مسلمان است.»[۹]

و در حدیث دیگری آمده است که خداوند به حضرت موسی (ع) وحی فرستاد: «کسی که بمیرد در حالی که از غیبت توبه کرده باشد آخرین کسی است که وارد بهشت می‌شود و کسی که بمیرد در حالیکه اصرار بر آن داشته باشد اولین کسی است که وارد دوزخ می‌گردد.»[۱۰]

و نیز در حدیثی از پیغمبر اسلام(ص) می‌خوانیم: «الغیبه أسرع فی دین الرجل المسلم من الاکله فی جوفه؛ تأثیر غیبت در دین مسلمان از خوره در جسم او سریع‌تر است.»[۱۱]

کسی که به منظور عیبجوئی و آبروریزی مؤمنی سخنی نقل کند تا او را از نظر مردم بیندازد، خداوند او را از ولایت خودش بیرون کرده، به سوی ولایت شیطان می‌فرستد و شیطان هم او را نمی‌پذیرد.[۱۲]

علاج غیبت و توبه از آن

غیبت به تدریج به صورت یک بیماری روانی در می‌آید، به گونه‌ای که غیبت‌کننده از کار خود لذت می‌برد، و از این‌که پیوسته آبروی این و آن را بریزد احساس رضا و خشنودی می‌کند، و این یکی از مراحل بسیار خطرناک اخلاقی است.

اینجا است که غیبت‌کننده باید قبل از هر چیز به درمان انگیزه‌های درونی غیبت که در اعماق روح او است و به این گناه دامن می‌زند بپردازد، انگیزه‌هایی مانند «بخل» و «حسد» و «کینه‌توزی» و «عداوت» و «خودبرتربینی» و می‌توانند زمینه‌ساز غیبت و تهمت باشد.

باید از طریق خودسازی و تفکر در عواقب سوء این صفات زشت و نتایج شومی که ببار می‌آورد و همچنین از طریق ریاضت نفس این آلودگی‌ها را از جان و دل شست، تا بتوان زبان را از آلودگی به غیبت بازداشت، سپس در مقام توبه برآمد و از آنجا که غیبت جنبه حق الناس دارد اگر دسترسی به صاحب غیبت دارد و مشکل تازه‌ای ایجاد نمی‌کند از او عذرخواهی کرد، هرچند بصورت سربسته باشد، و اگر دسترسی به وی نیست برای او استغفار نمود و عمل نیک‌انجام داد، شاید به برکت آن خداوند متعال غیبت کننده را ببخشد و طرف مقابل را راضی سازد.[۱۳] امید است که خداوند به ما توفیق ترک گناهان و انجام اعمال صالح را عنایت فرماید. آمین


مطالعه بیشتر

۱. معراج السعاده، ملااحمد نراقی، ص۴۲۸.

۲. گناهان کبیره، شهید آیت‌الله دستغیب.

۳. اخلاق در قرآن، آیت‌الله مکارم شیرازی، ناصر، ج۳، ص۱۰۴–۹۷.

منابع

  1. کلینی، محمد بن یعقوب، اصولی کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج۲، ص۳۵۸.
  2. حجرات/ ۱۲.
  3. همزه/ ۱.
  4. . نور/۱۹.
  5. نساء/ ۱۴۸.
  6. مکارم شیرازی ناصر و همکاران، اخلاق در قرآن، قم، نشر مدرسه الامام علیّ بن ابیطالب ـ علیه‌السّلام ـ، چاپ اول، ۱۳۸۰، ج۳، ص۹۷.
  7. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ج۷۷، ص۸۹.
  8. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، قم، انتشارات مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ص۲۲۱.
  9. فیض کاشانی، المحجه البیضاء، جلد ۵، ص۲۵۳، به نقل از تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۱۸۹.
  10. همان، ص۲۵۲.
  11. اصول کافی، ج۲، باب الغیبه، حدیث ۱.
  12. حر عاملی، وسایل الشیعه، ج۸، باب ۱۵۷، حدیث ۲.
  13. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ ش، ج۲۲، ص۱۸۸–۱۹۴.