پارچه انداختن روی بت به دست زلیخا: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:


== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}{{شاخه
{{پانویس|۲}}
  | شاخه اصلی =
{{شاخه
|شاخه فرعی۱ =
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
|شاخه فرعی۱ = اخلاق در قرآن
|شاخه فرعی۲ =
|شاخه فرعی۲ =
|شاخه فرعی۳ =
|شاخه فرعی۳ =
خط ۲۴: خط ۲۵:
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
  | بازبینی =
  | بازبینی =شد
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =ج
  | اولویت =ج
  | کیفیت =ب
  | کیفیت =ب
}}{{پایان متن}}
}}{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۱۷

سؤال
داستان پارچه گذاشتن بر روی بت توسط زلیخا حقیقت دارد؟

براساس برخی روایات زلیخا پیش از قصد کامجویی از یوسف(ع)، پارچه‌ای روی بت در خانه‌اش قرار داد. و وقتی با پرسش یوسف مواجه شد که چرا چنین کردی. گفت من از او خجالت می‌کشم، پارچه‌ای بر روی آن نهادم تا ما را نبیند. یوسف گفت تو از بتی که نه می‌شنود و نه می‌بیند حیا می‌کنی و من از خداوند خود حیا نکنم. سپس از نزد زلیخا فرار کرد.[۱]

این روایت در کتاب تفسیر قمی نوشته شده در قرن سوم[۱] و برخی از منابع شیعه[۲] نقل شده است. منابعی از اهل‌سنت[۳] از جمله فخر رازی[۴] عالم قرن ششم نیز این روایت را با کمی تفاوت نقل کرده‌اند.

از آیه ﴿آن زن (زلیخا) قصد او کرد و یوسف نیز اگر برهان پروردگار را نمی‌دید، قصد وی را می‌نمود.(یوسف:۲۴) چنین استفاده شده که یوسف برهان پروردگار را دید و از گناه رهایی یافت.[۵]

برخی مفسران شیعه[۶] و اهل‌سنت[۷]اشاره کرده و این احتمال را داده‌اند که این واقعه پارچه بر روی بت گذاشتن، همان برهان و نشان خداوند بوده که به کمک یوسف آمده و سبب شد یوسف نفس خود را کنترل کند.

منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۱، ص۳۴۲–۳۴۳، محقق و مصحح: سید طیب موسوی جزائری، قم، دارالکتاب، ۱۴۰۴ق.
  2. بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۷۰، تهران، بنیاد بعثت، ۱۴۱۶ق.
  3. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۰، ص۱۶۹، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۶۴ش.
  4. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۸، ص۴۴۳، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
  5. طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۱۲۷، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، ۱۴۱۷ق.
  6. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۹، ص۳۷۳، تهران، دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۷۴ش.
  7. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۸، ص۴۴۳.