وصف مؤمنان در آیه ۲۳ احزاب

نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۰۵ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} بر اساس آيه ی ۲۳ سوره ی احزاب، مؤمنان واقعي چه کساني هستند....» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

بر اساس آيه ی ۲۳ سوره ی احزاب، مؤمنان واقعي چه کساني هستند.؟

براي روشن شدن مطلب، توجه به آیات قبل و بعد، ضروری است. چرا که اين آيه در راستای آيات قبل مي باشد. خداوند متعال در آيه ی ۲۱ این سوره مي فرمايد: ﴿لَقَدْ کانَ لَکمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَه حَسَنَه لِمَنْ کانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکرَ اللَّهَ کثِيراً.

کلمه «أسوه » به معناي اقتداء و پيروي است و اسوه در مورد رسول خدا(ص) ، عبارت است از پيروي از او و اگر تعبير کرد به ﴿لَکمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ شما در مورد رسول خدا(ص) تأسي داريدکه استقرار و استمرار در گذشته را افاده مي کند، براي اين است که اشاره کند به اين که اين وظيفه هميشه ثابت است و شما هميشه بايد به آن جناب تاسي کنيد. و معناي آيه اين است که يکي از احکام رسالت رسول خدا(ص) و ايمان آوردن شما، اين است که به او تاسي کنيد، هم در گفتارش و هم در رفتارش و شما مي بينيد که او در راه خدا چه مشقت هايي تحمل مي کند و چگونه در جنگ ها حاضر شده، آن طور که بايد جهاد مي کند، شما نيز بايد از او پيروي کنيد.

جمله ی ﴿لِمَنْ کانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکرَ اللَّهَ کثِيراً، دلالت مي کند بر اين که تأسي به رسول خدا(ص) صفت حميده و پاکيزه اي است که هر کسي که مؤمن ناميده شود، بدان متصف نمي شود، بلکه کساني به اين صفت پسنديده متصف مي شوند که متصف به حقيقت ايمان باشند و معلوم است که چنين کساني اميدشان همه به خدا است و هدف همه، خانه آخرت است، چون دل در گرو خدا دارند و به زندگي آخرت اهميت مي دهند و در نتيجه، عمل صالح انجام می دهند و با اين حال بسيار به ياد خدا مي باشند و هرگز از پروردگار خود غافل نمي مانند و نتيجه اين توجه دائمي، تأسي به رسول خدا(ص) است، در گفتار و کردار.

در ذیل آيه ی ۲۲ مي فرمايد: ﴿وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ.

اين آيه وصف حال مؤمنين است که وقتي لشکرها را مي بينند که پيرامون مدينه اتراق کرده اند، مي گويند اين همان وعده اي است که خدا و رسولش به ما داده و خدا و رسولش راست مي گويند و اين عکس العمل آنان براي اين است که در ايمان خود بينا و رشد يافته اند و خدا و رسولش را تصديق دارند. به خلاف آن عکس العملي که منافقين و بيماردلان از خود نشان دادند، آن ها وقتي لشکرها را ديدند به شک افتاده و سخنان زشتي گفتند، از همين جا معلوم مي شود که مراد از مؤمنين، آن افرادي هستند که با خلوص به خدا و رسول(ص) ايمان آوردند.

﴿قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مؤمنان نه تنها با ديدن دشمن نترسيدند، بلکه گفتند اين همان وعده ی الهي است که رسولش به ما داده است.

وعده اي که به آن اشاره کردند به قول بعضي}}[۱] عبارت بود از اين که رسول خدا(ص) قبلا فرموده بود، به زودي احزاب عليه ی ايشان پشت به هم مي دهند و به همين جهت وقتي احزاب را ديدند؛ فهميدند که اين همان است که آن جناب وعده داده بود. بعضي ديگر گفته اند: منظور از وعده ی مزبور، همان آيه ی سوره ی بقره است، که قبلا از رسول خدا(ص) شنيده بودند: {{قرآن|أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّه وَ لَمَّا يَأْتِکمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّي يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتي نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ[۲]و مي دانستند که به زودي گرفتار مصائبي مي شوند، که انبياء و مؤمنين گذشته بدان گرفتار شده و در نتيجه دل هاي شان دچار اضطراب و وحشت مي شود و چون احزاب را ديدند يقين کردند که اين همان وعده ی موعود است و خدا به زودي ياري شان داده و بر دشمن پيروزشان مي کند.

اين دو وجهي است که در باره ی وعده مذکور در آيه گفته اند و حق مطلب اين است که بين آن دو جمع شود.، چون در آيه ی شريفه، وعده را هم به خدا نسبت داده اند و هم به رسول او، و گفتند: ﴿هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ و جمله ی ﴿وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، شهادتي است از ايشان بر صدق وعده، ﴿وَ ما زادَهُمْ إِلَّا إِيماناً وَ تَسْلِيماً، يعني: ديدن احزاب در آنان زياد نکرد، مگر ايمان به خدا و رسولش و تسليم در برابر امر خدا و ياري کردن دين خدا و جهاد در راه او را.

بعد از اين که خداوند متعال، اسوه بودن رسول خدا(ص) و تخلف ناپذير بودن وعده هاي الهي را گوشزد کرده، در آيه ی ۲۳ ، وصف مؤمنان را چنين ترسيم مي کند: ﴿مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضي نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلًا.

راغب گفته کلمه «نحب» به معناي نذري است که محکوم به وجوب باشد، مثلا وقتي گفته مي شود «فلان قضي نحبه»، معنايش اين است که فلاني به نذر خود وفا کرد و در قرآن کریم آمده ﴿فَمِنْهُمْ مَنْ قَضي نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ که منظور از آن، مردن است، منتها مردني با وفاداري و انجام وظيفه وکوتاهي نکردن در آن.[۳]

﴿صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ، يعني: صدق خود را در آن چه با رسول خدا(ص) عهد کرده بودند به ثبوت رساندند و آن عهد اين بود که هر وقت به دشمن برخوردند، فرار نکنند. شاهد اين که مراد از عهد اين است، محاذاتي است که آيه مورد بحث با آيه سابق دارد، که در باره ی منافقين و بيماردلان سست ايمان مي فرمود: ﴿وَ لَقَدْ کانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لا يُوَلُّونَ الْأَدْبارَ. قبلا با خدا عهد کرده بودند که پشت به دشمن نکنند هم چنان که همين محاذات بين آيه سابق و آيه اي که قبلا فرموده بود که: منافقين در چنين مخاطري به شک افتادند و تسليم امر خدا نشدند، نيز برقرار است.

﴿فَمِنْهُمْ مَنْ قَضي نَحْبَهُ يعني بعضي از مؤمنين در جنگ اجلشان به سر رسيد، يا مردند و يا در راه خدا کشته شدند و بعضي منتظر رسيدن اجل خود هستند و از قول خود و عهدي که بسته بودند هيچ چيز را تبديل نکردند.[۴]

با اين توضيح، مي توان نتيجه گرفت که مؤمنان واقعي چند صفت دارند:

۱ـ رسول خدا(ص) را الگو و اسوه ی خود دانستن؛

۲ـ ايمان به تحقق وعده هاي رسول خدا(ص) ؛

۳ـ ايمان به تحقق وعده هاي الهي؛

۴ـ صبر و استقامت و شجاعت در برابر دشمنان؛

۵ـ ثابت کردن ايمان خود به رسول خدا(ص) با پايداري در جنگ و فرار نکردن و تا آخرين لحظه در کنار رسول خدا(ص) ماندن.

در قرآن کریم، صفات بسیار زیادی از مؤمنان برشمرده شد که بیان آن در این مختصر نیست و در جای دیگر باید دنبال شود.


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱ـ تفسير نمونه، آيت الله مکارم شيرازي و همکاران، ج۱۷، ص۲۴۱، ذيل آيه.

۲ـ احسن الحديث، علي اکبر قرشي، ج۸، ص۳۳۵، ذيل آيه.


منابع

  1. آلوسي، محمود، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، بيروت، دارالکتب العلميه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق، ج۱۱، ص۱۶۶.
  2. بقره / ۲۱۳.
  3. مفردات راغب، ماده «نحب».
  4. طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، ترجمه موسوي همداني، سيد محمدباقر، قم، جامعه مدرسين، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱۶، ص۴۳۴.