نقش زمینه‌های فکری در تفسیر قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} {{شروع متن}} {{سوال}} تأثير پيش‌دانسته‌ها در تفسير قرآن تا چه حدّ ر...» ایجاد کرد)
 
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=Rezapour }}
{{در دست ویرایش|کاربر=Rezapour}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
تأثير پيش‌دانسته‌ها در تفسير قرآن تا چه حدّ روا مي‌باشد؟
تأثیر پیش‌دانسته‌ها در تفسیر قرآن تا چه حدّ روا می‌باشد؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
به طور كلي مي‌توان تأثير سه نوع پيش‌دانسته‌ را در تفسير قرآن مورد بحث و بررسي قرار داد. اجمال اين سه به اين ترتيب است.
به‌طور کلی می‌توان تأثیر سه نوع پیش‌دانسته را در تفسیر قرآن مورد بحث و بررسی قرار داد. اجمال این سه به این ترتیب است.


۱ـ پيش‌دانسته‌هايي كه اصل لزوم و امكان تفسير قرآن را توجيه مي‌كنند.
۱ـ پیش‌دانسته‌هایی که اصل لزوم و امکان تفسیر قرآن را توجیه می‌کنند.


۲ـ پيش‌دانسته‌هايي كه به مثابه ابزار و روش در تفسير قرآن ايفاي نقش مي‌كنند.
۲ـ پیش‌دانسته‌هایی که به مثابه ابزار و روش در تفسیر قرآن ایفای نقش می‌کنند.


۳ـ پيش‌دانسته‌هايي علمي، فلسفي، عرفاني و ... كه به لحاظ محتوايي مراد قرآن را تعيين كرده و به آن شكل مي‌دهند و در حقيقت خود را بر برداشت مفسّر از قرآن تحميل مي‌كنند.
۳ـ پیش‌دانسته‌هایی علمی، فلسفی، عرفانی و … که به لحاظ محتوایی مراد قرآن را تعیین کرده و به آن شکل می‌دهند و در حقیقت خود را بر برداشت مفسّر از قرآن تحمیل می‌کنند.


نظريّه و رأي صواب و مستقيم آن است كه وجود دو نوع اوّل در تفسير قرآن لازم و ضروري هستند امّا وجود نوع سوم نه تنتها ضرورتي ندارد بلكه از آن در روايات به شدت نهي شده است. ما در اين نوشتار كوتاه تلاش مي‌كنيم از ميان سخنان صاحب نظران در اين فن مدّعاي مذكور را تبيين كنيم.  
نظریّه و رأی صواب و مستقیم آن است که وجود دو نوع اوّل در تفسیر قرآن لازم و ضروری هستند امّا وجود نوع سوم نه تنتها ضرورتی ندارد بلکه از آن در روایات به شدت نهی شده‌است. ما در این نوشتار کوتاه تلاش می‌کنیم از میان سخنان صاحب نظران در این فن مدّعای مذکور را تبیین کنیم.


هر شاخه‌اي از علوم و معارف نيازمند اصول و قواعدي است تا بر اساس آن‌ها بتوان معاني و مراد مسايل مطرح شده در آن علوم را به دست آورد.}}<ref>مجله قبسات، ش ۱۸، ص۲۷.</ref> فهم و تفسير معارف قرآن كريم نيز نيازمند اصول و قواعد و روش‌هاي ويژه‌اي است. اين اصول و قواعد را مي‌توان به دو بخش كلي تقسيم كرد. الف ـ پيش‌دانسته‌ها و اصول موضوعه‌اي كه براي اثبات اصل لزوم و امكان تفسير قرآن كريم لازم هستند. ب ـ قواعد و روش‌هاي خاصي كه بر اساس آن‌ها بايد آيات قرآني را تفسير كرد. تفصيل اين دو بخش به شرح ذيل مي‌باشد.
هر شاخه‌ای از علوم و معارف نیازمند اصول و قواعدی است تا بر اساس آن‌ها بتوان معانی و مراد مسایل مطرح شده در آن علوم را به دست آورد.}}<ref>مجله قبسات، ش ۱۸، ص۲۷.</ref> فهم و تفسیر معارف قرآن کریم نیز نیازمند اصول و قواعد و روش‌های ویژه‌ای است. این اصول و قواعد را می‌توان به دو بخش کلی تقسیم کرد. الف ـ پیش‌دانسته‌ها و اصول موضوعه‌ای که برای اثبات اصل لزوم و امکان تفسیر قرآن کریم لازم هستند. ب ـ قواعد و روش‌های خاصی که بر اساس آن‌ها باید آیات قرآنی را تفسیر کرد. تفصیل این دو بخش به شرح ذیل می‌باشد.


==الف) اصول موضوعه براي اثبات اصل لزوم و امكان تفسير:==
== الف) اصول موضوعه برای اثبات اصل لزوم و امکان تفسیر ==
همان‌طور که اشاره شد ابتدا باید اصل امکان و لزوم تفسیر قرآن تبیین شود. اصول موضوعه در این باب عبارتند از:


همان طور كه اشاره شد ابتدا بايد اصل امكان و لزوم تفسير قرآن تبيين شود. اصول موضوعه در اين باب عبارتند از:
۱ـ علاوه بر محتوای قرآن کریم الفاظ آن نیز عین کلام خداوند می‌باشد که کلام پیامبر (ص) بر خلاف کسانی که می‌گویند پیامبر از رهگذر فرایند وحی که نوعی تجربه و یافت حضوری خداوند می‌باشد محتوای وحی را از خداوند گرفته‌است آن‌گاه آن را در قالب الفاظی از جانب خود ریخته‌است.


۱ـ علاوه بر محتواي قرآن كريم الفاظ آن نيز عين كلام خداوند مي‌باشد كه كلام پيامبر(ص) بر خلاف كساني كه مي‌گويند پيامبر از رهگذر فرآيند وحي كه نوعي تجربه و يافت حضوري خداوند مي‌باشد محتواي وحي را از خداوند گرفته است آن‌گاه آن را در قالب الفاظي از جانب خود ريخته است.
۲ـ هدف خداوند از فرستادن کتب آسمانی از جمله قرآن هدایت انسان‌ها می‌باشد؛ یعنی خداوند به واسطه همین معارف و مطالبی که در قالب کتب آسمانی فرو فرستاده‌است می‌خواهد انسان را هدایت کند. برای دست‌یابی به چنین هدفی فهم این کتب آسمانی برای انسان‌ها باید میسّر و ممکن باشد.<ref>همان، ص۲۸.</ref> علاوه بر این دلیل عقلی، صدها آیه و روایت وجود دارد که بر این حقیقت دلالت می‌کنند. از باب نمونه به دو آیه اشاره می‌کنیم: {{قرآن|هذا بیان للناس …<ref>آل‌عمران/۱۳۸.</ref> و {{قرآن|نزل به الروح الأمین … بلسان عربی مبین}}.<ref>شعرا / ۱۹۳–۱۹۵.</ref> یعنی قرآن را به زبان عربی آشکار نازل کرد: البتّه باید توجّه داشت که این فهم وقتی به‌طور صحیح حاصل می‌شود که اصول محاوره عقلایی را کاملاً رعایت شود بیان تفصیلی این مطلب در ارائه همین نوشتار بند (ب) خواهد آمد.


۲ـ هدف خداوند از فرستادن كتب آسماني از جمله قرآن هدايت انسان‌ها مي‌باشد. يعني خداوند به واسطه همين معارف و مطالبي كه در قالب كتب آسماني فرو فرستاده است مي‌خواهد انسان را هدايت كند. براي دست‌يابي به چنين هدفي فهم اين كتب آسماني براي انسان‌ها بايد ميسّر و ممكن باشد.<ref>همان، ص۲۸.</ref> علاوه بر اين دليل عقلي، صدها آيه و روايت وجود دارد كه بر اين حقيقت دلالت مي‌كنند. از باب نمونه به دو آيه اشاره مي‌كنيم: {{قرآن|هذا بيان للناس ...<ref>آل‌عمران/۱۳۸.</ref> و {{قرآن|نزل به الروح الأمين ... بلسان عربي مبين}}<ref>شعرا / ۱۹۳ـ۱۹۵.</ref>. يعني قرآن را به زبان عربي آشكار نازل كرد: البتّه بايد توجّه داشت كه اين فهم وقتي به طور صحيح حاصل مي‌شود كه اصول محاوره عقلايي را كاملاً رعايت شود بيان تفصيلي اين مطلب در ارائه همين نوشتار بند (ب) خواهد آمد.
۳ـ در صورتی فهم محتوای کتاب‌های آسمانی برای انسان قابل حصول است که آن‌ها به زبان قابل فهم همان انسان‌ها و مطابق با اصول محاوره عقلایی نازل شوند؛ لذا قرآن مجید می‌فرماید: {{قرآن|و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبیّن لهم}}<ref>ابراهیم/۴.</ref> «ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا (حقایق را) برای آن‌ها آشکار سازد، ...» به تعبیر دیگر زبان قرآن زبان واقع نماست نه از سنخ زبان اسطوره‌ای و سمبلیک چنان‌که برخی از غربیان دربارهٔ کتب مقدّس خویش در برابر شبهات و اشکالاتی که به آن متون شده‌است به چنین نظریّه زبان‌شناسانه‌ای در باب کتب مقدس خود پناه برده‌اند.


۳ـ در صورتي فهم محتواي كتاب‌هاي آسماني براي انسان قابل حصول است كه آن‌ها به زبان قابل فهم همان انسان‌ها و مطابق با اصول محاوره عقلايي نازل شوند. لذا قرآن مجيد مي‌فرمايد: {{قرآن|و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه ليبيّن لهم}}<ref>ابراهيم/۴.</ref> «ما هيچ پيامبري را جز به زبان قومش نفرستاديم تا (حقايق را) براي آن‌ها آشكار سازد، ...» به تعبير ديگر زبان قرآن زبان واقع نماست نه از سنخ زبان اسطوره‌اي و سمبليك چنان‌كه برخي از غربيان درباره كتب مقدّس خويش در برابر شبهات و اشكالاتي كه به آن متون شده است به چنين نظريّه زبان‌شناسانه¬اي در باب كتب مقدس خود پناه برده‌اند.  
۴ـ برخی از علمای اسلامی با استناد به برخی از روایات چنین گمان کرده‌اند که فهم و تفسیر قرآن کریم مخصوص پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) است و دیگران توانایی و حق تفسیر قرآن را بدون استناد به روایات ایشان ندارند. در مقابل ایشان اکثر علمای شیعه و مفسران نامدار ضمن رد ادّله آن‌ها اثبات کرده‌اند که هرکسی اصول محاوره عقلایی را که کلید فهم قرآن است به‌طور صحیح و دقیق به کار برد، از سوی دیگر جان و نفس خود را از رذایل اخلاقی بپیراید تا حدود زیادی مراد قرآن را درک می‌کند. و البتّه فهمی که محصول یک فرایند روشمند و کارشناسانه از تفسیر قرآن باشد حجّت نیز خواهد بود.


۴ـ برخي از علماي اسلامي با استناد به برخي از روايات چنين گمان كرده‌اند كه فهم و تفسير قرآن كريم مخصوص پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) است و ديگران توانايي و حق تفسير قرآن را بدون استناد به روايات ايشان ندارند. در مقابل ايشان اكثر علماي شيعه و مفسران نامدار ضمن رد ادّله آن‌ها اثبات كرده‌اند كه هركسي اصول محاوره عقلايي را كه كليد فهم قرآن است به طور صحيح و دقيق به كار برد، از سوي ديگر جان و نفس خود را از رذايل اخلاقي بپيرايد تا حدود زيادي مراد قرآن را درك مي‌كند. و البتّه فهمي كه محصول يك فرايند روشمند و كارشناسانه از تفسير قرآن باشد حجّت نيز خواهد بود.  
موارد ذکر شده برخی از اصول موضوعه و پیش‌دانسته‌هایی هستند که در تبیین و تثبیت اصل لزوم و امکان تفسیر قرآن نقش اساسی دارند.


موارد ذكر شده برخي از اصول موضوعه و پيش‌دانسته‌هايي هستند كه در تبيين و تثبيت اصل لزوم و امكان تفسير قرآن نقش اساسي دارند.
== ب) قواعد و اصول محاوره عقلایی که بر اساس آن می‌توان قرآن را فهمید ==
در واقع با یک نگاه دقیق می‌توان گفت که روش فهم و تفسیر قرآن یکی بیش نیست و آن همان روش عقلایی فهم است که عقلا در فهم گفتار و نوشتار دیگران آن را به کار می‌برند. از این روش به اصول عقلایی محاوره تعبیر می‌کنند. این روش اجزاء و مراحلی دارد که در فرایند یک تفسیر روشمند و کارشناسانه، باید به دقّت پیاده و مراعات شود.<ref>مجله معرفت، ش۲۴، ص۱۰.</ref> این مراحل به‌طور خلاصه عبارتند از:


==ب) قواعد و اصول محاوره عقلايي كه بر اساس آن مي‌توان قرآن را فهميد:==
۱ـ با توجّه به این که قرآن به «لسان عربی مبین» نازل شده‌است لذا طبق اصول عقلایی محاوره، اولین قدم فهم صحیح قرآن آن است که انسان باید ادبیات زبان عربی یعنی علوم لغت، صرف، نحو، معانی، بیان، و … را به خوبی بداند.


در واقع با يك نگاه دقيق مي‌توان گفت كه روش فهم و تفسير قرآن يكي بيش نيست و آن همان روش عقلايي فهم است كه عقلا در فهم گفتار و نوشتار ديگران آن را به كار مي‌برند. از اين روش به اصول عقلايي محاوره تعبير مي‌كنند. اين روش اجزاء و مراحلي دارد كه در فرآيند يك تفسير روشمند و كارشناسانه، بايد به دقّت پياده و مراعات شود.<ref>مجله معرفت، ش۲۴، ص۱۰.</ref> اين مراحل به طور خلاصه عبارتند از:
۲ـ زبان پدیده‌ای است پویا که در طول تاریخ تحولات بسیاری یافته‌است. زبان عربی امروزی نیز قطعاً با زبان عربی عصر نزول قرآن تفاوت بسیار دارد؛ لذا می‌توان گفت بعضی از الفاظ قرآنی امروزه معانی مباینی با معانی عصر نزول قرآن دارد؛ بنابراین برای فهم دقیق قرآن علاوه بر آشنایی کامل با ادبیات زبان عربی آشنایی با زبان عربی عصر نزول قرآن نیز لازم است.


۱ـ با توجّه به اين كه قرآن به «لسان عربي مبين» نازل شده است لذا طبق اصول عقلايي محاوره، اولين قدم فهم صحيح قرآن آن است كه انسان بايد ادبيات زبان عربي يعني علوم لغت، صرف، نحو، معاني، بيان، و ... را به خوبي بداند.
۳ـ برای رسیدن به فهمی صحیح از آیات قرآن باید به قراین متصل در کلام و سیاق متن آیات توجّه کامل کرد.


۲ـ زبان پديده‌اي است پويا كه در طول تاريخ تحولات بسياري يافته است. زبان عربي امروزي نيز قطعاً با زبان عربي عصر نزول قرآن تفاوت بسيار دارد. لذا مي‌توان گفت بعضي از الفاظ قرآني امروزه معاني مبايني با معاني عصر نزول قرآن دارد. بنابراين براي فهم دقيق قرآن علاوه بر آشنايي كامل با ادبيات زبان عربي آشنايي با زبان عربي عصر نزول قرآن نيز لازم است.
۴ـ توجه به قراین لفظی منفصل در قرآن نقش به سزایی در فهم صحیح آیات دارند.


۳ـ براي رسيدن به فهمي صحيح از آيات قرآن بايد به قراين متصل در كلام و سياق متن آيات توجّه كامل كرد.
۵ـ توجّه و استفاده از قراین تاریخی، مقامی و قراین فضای مخاطب نیز در سامان‌دهی یک فهم و تفسیر صواب کاملاً ضروری است.


۴ـ توجه به قراين لفظي منفصل در قرآن نقش به سزايي در فهم صحيح آيات دارند.
۶ـ عنایت به شأن نزول، محیط و خصوصیات زمان نزول و سبب نزول نیز لازم و ضروری است.


۵ـ توجّه و استفاده از قراين تاريخي، مقامي و قراين فضاي مخاطب نيز در سامان‌دهي يك فهم و تفسير صواب کاملاً ضروري است.
۷ـ همچنین شناخت متشابهات و محکمات قرآن و ارجاع متشابهات به محکمات، شناخت ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقید و در آیات قرآن کریم از ضروریات یک فهم صحیح است.


۶ـ عنايت به شأن نزول، محيط و خصوصيات زمان نزول و سبب نزول نيز لازم و ضروري است.
۸ـ توجّه به براهین قطعی عقلی و بدیهیات عقلی: اگر برداشتی از آیه‌ای خلاف برهان قطعی عقلی یا یک اصل بدیهی عقلی باشد، آن برهان یا اصل بدیهی دلیلی خواهد بود بر نادرستی آن برداشت؛ مثلاً در آیات متشابهی که ظاهر آن‌ها جسمانی بودن خداوند را ثابت می‌کند، برهان قطعی عقلی بر جسمانی نبودن خداوند، دلیلی بر نادرست بودن این برداشت ظاهری است.


۷ـ همچنين شناخت متشابهات و محكمات قرآن و ارجاع متشابهات به محكمات، شناخت ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقيد و ... در آيات قرآن كريم از ضروريات يك فهم صحيح است.
۹ـ رجوع به روایات تفسیری که از ناحیه پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) به ما رسیده‌است پناه‌گاه و ملجأی است برای یک مفسّر. دست‌کم رجوع به این روایت در تفصیل مجملات، فهم بطون قرآن، فهم آیات متشابه و … لازم و ضروری است.<ref>مجله قبسات، ش۱۸، ص۳۴–۳۰؛ و نیز مجله معرفت، ش۲۴، ص۸، ۱۰، ۱۳، ۱۷، ۱۹.</ref>


۸ـ توجّه به براهين قطعي عقلي و بديهيات عقلي: اگر برداشتي از آيه‌اي خلاف برهان قطعي عقلي يا يك اصل بديهي عقلي باشد، آن برهان يا اصل بديهي دليلي خواهد بود بر نادرستي آن برداشت. مثلاً در آيات متشابهي كه ظاهر آن‌ها جسماني بودن خداوند را ثابت مي‌كند، برهان قطعي عقلي بر جسماني نبودن خداوند، دليلي بر نادرست بودن اين برداشت ظاهري است.
== ج) ذهنیات و علوم بشری ==
که دخالت دادن آن‌ها در فرایند تفسیر از نظر روایات و علمای اسلامی به شدت مورد نکوهش و نهی قرار گرفته‌است. هر چند که در طول تاریخ مکاتب مختلف فلسفی، کلامی، عرفانی و… این اشتباه بزرگ را مرتکب شده‌اند لکن این عمل همان تفسیر به رأی مذمومی است که یک مفسّر واقعی باید از این امر اجتناب کند.


۹ـ رجوع به روايات تفسيري كه از ناحيه پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) به ما رسيده است پناه‌گاه و ملجأي است براي يك مفسّر. دست‌كم رجوع به اين روايت در تفصيل مجملات، فهم بطون قرآن، فهم آيات متشابه و ... لازم و ضروري است.<ref>مجله قبسات، ش۱۸، ص۳۴ـ۳۰؛ و نيز مجله معرفت، ش۲۴، ص۸، ۱۰، ۱۳، ۱۷، ۱۹.</ref>
برای آگاهی از چگونگی تفسیر به رأی یک مثال ساده از این خطای روشن را که برخی از مفسرین مرتکب آن شده‌اند ذکر می‌کنیم. در هیئت بطلمیوسی، زمین را مرکز عالمی می‌دانستند و برای آن نه فلک قایل بودند. برخی از مفسرین تحت تأثیر جوّ علمی آن زمان سماوات سبع قرآن را همان افلاک پنداشتند. سپس برای تطبیق عدد افلاک با مفاد آیات قرآن اضافه کردند که در قرآن علاوه بر این هفت آسمان از عرش و کرسی نیز یاد شده‌است؛ لذا کرسی را فلک هشتم یا فلک البروج و عرش را نیز فلک نهم یا فلک اطلس پنداشتند. حال آن‌که در واقع چنین نظریّه نجومی از اساس باطل بوده‌است.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، جهان‌شناسی، قم، مؤسسه در راه حق، چاب مکرر، ص۲۳۱–۲۲۹.</ref> این مثال نمونه واضح و بارزی از تفسیر به رأی می‌باشد؛ یعنی به جای این‌که مفسّر از ابتدا بدون دخالت دادن چنین اطلاعاتی در فرایند تفسیر در صدد فهم قرآن بر اساس اصول محاوره‌ای عقلایی باشد، سعی می‌کند یک نظریّه علمی را بر آیات قرآن تطبیق و تحمیل کند. عدّه‌ای از بعضی از کلمات علامه طباطبایی (رحمه الله) در کتاب «شیعه در اسلام» چنین برداشت کرده‌اند که ایشان دخالت معارف فلسفی و عقلی را در تفسیر قرآن جایز می‌شمارند. لکن با دقت در کلمات ایشان در کتاب مذکور و تفسیر المیزان و… به روشنی ثابت می‌شود که مقصود ایشان نه تنها تحمیل آراء و نظرات فلسفی بر معانی و مرادات آیات قرآن نیست بلکه در مقدّمه جلد اوّل المیزان صریحاً چنین روشی را مردود و مذموم می‌شمارند خلاصه کلام ایشان در کتاب مذکور چنین است: با تأمل در روش کار گروه‌های مختلف محدثین، متکلمین، فلاسفه، متصوفه و به روشنی می‌توان یافت که همه این گروه‌ها در یک نقص و اشتباه هولناک روش‌شناختی گرفتار آمده‌اند. و آن تحمیل نتایج بحث‌های علمی مورد نظر آن‌ها بر مدلولها و معانی آیات قرآن است و به این ترتیب تفسیر در واقع همان تطبیق، تأویل و تحمیل آراء و نظرات بشری بر آیات قرآن شده‌است.<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ پنجم، ۱۳۷۰ش.</ref>


==ج) ذهنيات و علوم بشري:==
البتّه ایشان استفاده از روش برهانی و عقلی را در فهم قرآن و معارف دین یکی از راه‌هایی می‌داند که خود قرآن به انسان معرفی می‌کند و بر آن تأکید می‌ورزد. هم‌چنین قرینه بودن براهین قطعی را برای صحت یا سقم برداشت‌های مفسّر به عنوان اصلی از اصول عقلایی محاوره می‌پذیرد.<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، شیعه در اسلام، بی‌جا، بنیاد علمی و فرهنگی علامه طباطبایی، ۱۳۶۲، ص۴۱–۵۳.</ref> لکن بدیهی و روشن است که این دو امر به معنای تفسیر به رأی نمی‌باشند.
 
كه دخالت دادن آن‌ها در فرايند تفسير از نظر روايات و علماي اسلامي به شدت مورد نكوهش و نهي قرار گرفته است. هر چند كه در طول تاريخ مکاتب مختلف فلسفي، كلامي، عرفاني و... اين اشتباه بزرگ را مرتكب شده‌اند لكن اين عمل همان تفسير به رأي مذمومي است كه يك مفسّر واقعي بايد از اين امر اجتناب كند.
 
براي آگاهي از چگونگي تفسير به رأي يك مثال ساده از اين خطاي روشن را كه برخي از مفسرين مرتكب آن شده‌اند ذكر مي‌كنيم. در هيئت بطلميوسي، زمين را مركز عالمي مي‌دانستند و براي آن نه فلك قايل بودند. برخي از مفسرين تحت تأثير جوّ علمي آن زمان سماوات سبع قرآن را همان افلاك پنداشتند. سپس براي تطبيق عدد افلاك با مفاد آيات قرآن اضافه كردند كه در قرآن علاوه بر اين هفت آسمان از عرش و كرسي نيز ياد شده است. لذا كرسي را فلك هشتم يا فلك البروج و عرش را نيز فلك نهم يا فلك اطلس پنداشتند. حال آن‌كه در واقع چنين نظريّه نجومي از اساس باطل بوده است.<ref>مصباح يزدي، محمد تقي، معارف قرآن، جهان‌شناسي، قم، مؤسسه در راه حق، چاب مكرر، ص۲۳۱ـ۲۲۹.</ref> اين مثال نمونه واضح و بارزي از تفسير به رأي مي‌باشد. يعني به جاي اين‌كه مفسّر از ابتدا بدون دخالت دادن چنين اطلاعاتي در فرايند تفسير در صدد فهم قرآن بر اساس اصول محاوره‌اي عقلايي باشد، سعي مي‌كند يك نظريّه علمي را بر آيات قرآن تطبيق و تحميل كند. عدّه‌اي از بعضي از كلمات علامه طباطبايي (رحمه الله) در كتاب «شيعه در اسلام» چنين برداشت كرده‌اند كه ايشان دخالت معارف فلسفي و عقلي را در تفسير قرآن جايز مي‌شمارند. لكن با دقت در كلمات ايشان در كتاب مذكور و تفسير الميزان و... به روشني ثابت مي‌شود كه مقصود ايشان نه تنها تحميل آراء و نظرات فلسفي بر معاني و مرادات آيات قرآن نيست بلكه در مقدّمه جلد اوّل الميزان صريحاً چنين روشي را مردود و مذموم مي‌شمارند خلاصه كلام ايشان در كتاب مذكور چنين است: با تأمل در روش كار گروه¬هاي مختلف محدثين، متكلمين، فلاسفه، متصوفه و ... به روشني مي‌توان يافت كه همه اين گروه‌ها در يك نقص و اشتباه هولناك روش‌شناختي گرفتار آمده‌اند. و آن تحميل نتايج بحث‌هاي علمي مورد نظر آن‌ها بر مدلولها و معاني آيات قرآن است و به اين ترتيب تفسير در واقع همان تطبيق، تأويل و تحميل آراء و نظرات بشري بر آيات قرآن شده است.<ref>طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، قم، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، چاپ پنجم، ۱۳۷۰ش.</ref>
 
البتّه ايشان استفاده از روش برهاني و عقلي را در فهم قرآن و معارف دين يكي از راه‌هايي مي‌داند كه خود قرآن به انسان معرفي مي‌كند و بر آن تأكيد مي‌ورزد. هم‌چنين قرينه بودن براهين قطعي را براي صحت يا سقم برداشت‌هاي مفسّر به عنوان اصلي از اصول عقلايي محاوره مي‌پذيرد.<ref>طباطبايي، سيد محمد حسين، شيعه در اسلام، بي‌جا، بنياد علمي و فرهنگي علامه طباطبايي، ۱۳۶۲، ص۴۱ـ۵۳.</ref> لكن بديهي و روشن است كه اين دو امر به معناي تفسير به رأي نمي باشند.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==مطالعه بيشتر==


== برای مطالعهٔ بیشتر ==
۱ـ فصل‌نامه معرفت، ش ۲۶.
۱ـ فصل‌نامه معرفت، ش ۲۶.


۲ـ فصل‌نامه پژوهش‌هاي قرآني، س ۱۰۹، ۲۰، ۲۱.
۲ـ فصل‌نامه پژوهش‌های قرآنی، س ۱۰۹، ۲۰، ۲۱.


۳ـ كتاب نقد، ش ۶،۵.
۳ـ کتاب نقد، ش ۶٬۵.


۴ـ هادوي تهراني، مهدي، مباني كلامي اجتهاد در برداشت از قرآن كريم (قم: مؤسسه فرهنگي خانه خرد، سال ۱۳۷۷).
۴ـ هادوی تهرانی، مهدی، مبانی کلامی اجتهاد دربرداشت از قرآن کریم (قم: مؤسسه فرهنگی خانه خرد، سال ۱۳۷۷).


۵ـ عميد زنجاني، عباسي‌علي، مباني و روش‌هاي تفسير قرآن (تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۶۶).
۵ـ عمید زنجانی، عباسی‌علی، مبانی و روش‌های تفسیر قرآن (تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۶۶).


۶ـ الاوسي، علي، روش علامه طباطبايي، در تفسير الميزان، ترجمه حسن مير جليلي (تهران: سازمان تبليغات اسلامي، سال ۱۳۷۰).
۶ـ الاوسی، علی، روش علامه طباطبایی، در تفسیر المیزان، ترجمه حسن میر جلیلی (تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، سال ۱۳۷۰).
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = دین‌پژوهی
  | شاخه اصلی = دین‌پژوهی
|شاخه فرعی۱ = کلام جدید
|شاخه فرعی۱ = کلام جدید
|شاخه فرعی۲ = زبان دین
|شاخه فرعی۲ = زبان دین
|شاخه فرعی۳ =  
|شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۱ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۰۰

سؤال

تأثیر پیش‌دانسته‌ها در تفسیر قرآن تا چه حدّ روا می‌باشد؟

به‌طور کلی می‌توان تأثیر سه نوع پیش‌دانسته را در تفسیر قرآن مورد بحث و بررسی قرار داد. اجمال این سه به این ترتیب است.

۱ـ پیش‌دانسته‌هایی که اصل لزوم و امکان تفسیر قرآن را توجیه می‌کنند.

۲ـ پیش‌دانسته‌هایی که به مثابه ابزار و روش در تفسیر قرآن ایفای نقش می‌کنند.

۳ـ پیش‌دانسته‌هایی علمی، فلسفی، عرفانی و … که به لحاظ محتوایی مراد قرآن را تعیین کرده و به آن شکل می‌دهند و در حقیقت خود را بر برداشت مفسّر از قرآن تحمیل می‌کنند.

نظریّه و رأی صواب و مستقیم آن است که وجود دو نوع اوّل در تفسیر قرآن لازم و ضروری هستند امّا وجود نوع سوم نه تنتها ضرورتی ندارد بلکه از آن در روایات به شدت نهی شده‌است. ما در این نوشتار کوتاه تلاش می‌کنیم از میان سخنان صاحب نظران در این فن مدّعای مذکور را تبیین کنیم.

هر شاخه‌ای از علوم و معارف نیازمند اصول و قواعدی است تا بر اساس آن‌ها بتوان معانی و مراد مسایل مطرح شده در آن علوم را به دست آورد.}}[۱] فهم و تفسیر معارف قرآن کریم نیز نیازمند اصول و قواعد و روش‌های ویژه‌ای است. این اصول و قواعد را می‌توان به دو بخش کلی تقسیم کرد. الف ـ پیش‌دانسته‌ها و اصول موضوعه‌ای که برای اثبات اصل لزوم و امکان تفسیر قرآن کریم لازم هستند. ب ـ قواعد و روش‌های خاصی که بر اساس آن‌ها باید آیات قرآنی را تفسیر کرد. تفصیل این دو بخش به شرح ذیل می‌باشد.

الف) اصول موضوعه برای اثبات اصل لزوم و امکان تفسیر

همان‌طور که اشاره شد ابتدا باید اصل امکان و لزوم تفسیر قرآن تبیین شود. اصول موضوعه در این باب عبارتند از:

۱ـ علاوه بر محتوای قرآن کریم الفاظ آن نیز عین کلام خداوند می‌باشد که کلام پیامبر (ص) بر خلاف کسانی که می‌گویند پیامبر از رهگذر فرایند وحی که نوعی تجربه و یافت حضوری خداوند می‌باشد محتوای وحی را از خداوند گرفته‌است آن‌گاه آن را در قالب الفاظی از جانب خود ریخته‌است.

۲ـ هدف خداوند از فرستادن کتب آسمانی از جمله قرآن هدایت انسان‌ها می‌باشد؛ یعنی خداوند به واسطه همین معارف و مطالبی که در قالب کتب آسمانی فرو فرستاده‌است می‌خواهد انسان را هدایت کند. برای دست‌یابی به چنین هدفی فهم این کتب آسمانی برای انسان‌ها باید میسّر و ممکن باشد.[۲] علاوه بر این دلیل عقلی، صدها آیه و روایت وجود دارد که بر این حقیقت دلالت می‌کنند. از باب نمونه به دو آیه اشاره می‌کنیم: {{قرآن|هذا بیان للناس …[۳] و ﴿نزل به الروح الأمین … بلسان عربی مبین.[۴] یعنی قرآن را به زبان عربی آشکار نازل کرد: البتّه باید توجّه داشت که این فهم وقتی به‌طور صحیح حاصل می‌شود که اصول محاوره عقلایی را کاملاً رعایت شود بیان تفصیلی این مطلب در ارائه همین نوشتار بند (ب) خواهد آمد.

۳ـ در صورتی فهم محتوای کتاب‌های آسمانی برای انسان قابل حصول است که آن‌ها به زبان قابل فهم همان انسان‌ها و مطابق با اصول محاوره عقلایی نازل شوند؛ لذا قرآن مجید می‌فرماید: ﴿و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبیّن لهم[۵] «ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا (حقایق را) برای آن‌ها آشکار سازد، ...» به تعبیر دیگر زبان قرآن زبان واقع نماست نه از سنخ زبان اسطوره‌ای و سمبلیک چنان‌که برخی از غربیان دربارهٔ کتب مقدّس خویش در برابر شبهات و اشکالاتی که به آن متون شده‌است به چنین نظریّه زبان‌شناسانه‌ای در باب کتب مقدس خود پناه برده‌اند.

۴ـ برخی از علمای اسلامی با استناد به برخی از روایات چنین گمان کرده‌اند که فهم و تفسیر قرآن کریم مخصوص پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) است و دیگران توانایی و حق تفسیر قرآن را بدون استناد به روایات ایشان ندارند. در مقابل ایشان اکثر علمای شیعه و مفسران نامدار ضمن رد ادّله آن‌ها اثبات کرده‌اند که هرکسی اصول محاوره عقلایی را که کلید فهم قرآن است به‌طور صحیح و دقیق به کار برد، از سوی دیگر جان و نفس خود را از رذایل اخلاقی بپیراید تا حدود زیادی مراد قرآن را درک می‌کند. و البتّه فهمی که محصول یک فرایند روشمند و کارشناسانه از تفسیر قرآن باشد حجّت نیز خواهد بود.

موارد ذکر شده برخی از اصول موضوعه و پیش‌دانسته‌هایی هستند که در تبیین و تثبیت اصل لزوم و امکان تفسیر قرآن نقش اساسی دارند.

ب) قواعد و اصول محاوره عقلایی که بر اساس آن می‌توان قرآن را فهمید

در واقع با یک نگاه دقیق می‌توان گفت که روش فهم و تفسیر قرآن یکی بیش نیست و آن همان روش عقلایی فهم است که عقلا در فهم گفتار و نوشتار دیگران آن را به کار می‌برند. از این روش به اصول عقلایی محاوره تعبیر می‌کنند. این روش اجزاء و مراحلی دارد که در فرایند یک تفسیر روشمند و کارشناسانه، باید به دقّت پیاده و مراعات شود.[۶] این مراحل به‌طور خلاصه عبارتند از:

۱ـ با توجّه به این که قرآن به «لسان عربی مبین» نازل شده‌است لذا طبق اصول عقلایی محاوره، اولین قدم فهم صحیح قرآن آن است که انسان باید ادبیات زبان عربی یعنی علوم لغت، صرف، نحو، معانی، بیان، و … را به خوبی بداند.

۲ـ زبان پدیده‌ای است پویا که در طول تاریخ تحولات بسیاری یافته‌است. زبان عربی امروزی نیز قطعاً با زبان عربی عصر نزول قرآن تفاوت بسیار دارد؛ لذا می‌توان گفت بعضی از الفاظ قرآنی امروزه معانی مباینی با معانی عصر نزول قرآن دارد؛ بنابراین برای فهم دقیق قرآن علاوه بر آشنایی کامل با ادبیات زبان عربی آشنایی با زبان عربی عصر نزول قرآن نیز لازم است.

۳ـ برای رسیدن به فهمی صحیح از آیات قرآن باید به قراین متصل در کلام و سیاق متن آیات توجّه کامل کرد.

۴ـ توجه به قراین لفظی منفصل در قرآن نقش به سزایی در فهم صحیح آیات دارند.

۵ـ توجّه و استفاده از قراین تاریخی، مقامی و قراین فضای مخاطب نیز در سامان‌دهی یک فهم و تفسیر صواب کاملاً ضروری است.

۶ـ عنایت به شأن نزول، محیط و خصوصیات زمان نزول و سبب نزول نیز لازم و ضروری است.

۷ـ همچنین شناخت متشابهات و محکمات قرآن و ارجاع متشابهات به محکمات، شناخت ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقید و … در آیات قرآن کریم از ضروریات یک فهم صحیح است.

۸ـ توجّه به براهین قطعی عقلی و بدیهیات عقلی: اگر برداشتی از آیه‌ای خلاف برهان قطعی عقلی یا یک اصل بدیهی عقلی باشد، آن برهان یا اصل بدیهی دلیلی خواهد بود بر نادرستی آن برداشت؛ مثلاً در آیات متشابهی که ظاهر آن‌ها جسمانی بودن خداوند را ثابت می‌کند، برهان قطعی عقلی بر جسمانی نبودن خداوند، دلیلی بر نادرست بودن این برداشت ظاهری است.

۹ـ رجوع به روایات تفسیری که از ناحیه پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) به ما رسیده‌است پناه‌گاه و ملجأی است برای یک مفسّر. دست‌کم رجوع به این روایت در تفصیل مجملات، فهم بطون قرآن، فهم آیات متشابه و … لازم و ضروری است.[۷]

ج) ذهنیات و علوم بشری

که دخالت دادن آن‌ها در فرایند تفسیر از نظر روایات و علمای اسلامی به شدت مورد نکوهش و نهی قرار گرفته‌است. هر چند که در طول تاریخ مکاتب مختلف فلسفی، کلامی، عرفانی و… این اشتباه بزرگ را مرتکب شده‌اند لکن این عمل همان تفسیر به رأی مذمومی است که یک مفسّر واقعی باید از این امر اجتناب کند.

برای آگاهی از چگونگی تفسیر به رأی یک مثال ساده از این خطای روشن را که برخی از مفسرین مرتکب آن شده‌اند ذکر می‌کنیم. در هیئت بطلمیوسی، زمین را مرکز عالمی می‌دانستند و برای آن نه فلک قایل بودند. برخی از مفسرین تحت تأثیر جوّ علمی آن زمان سماوات سبع قرآن را همان افلاک پنداشتند. سپس برای تطبیق عدد افلاک با مفاد آیات قرآن اضافه کردند که در قرآن علاوه بر این هفت آسمان از عرش و کرسی نیز یاد شده‌است؛ لذا کرسی را فلک هشتم یا فلک البروج و عرش را نیز فلک نهم یا فلک اطلس پنداشتند. حال آن‌که در واقع چنین نظریّه نجومی از اساس باطل بوده‌است.[۸] این مثال نمونه واضح و بارزی از تفسیر به رأی می‌باشد؛ یعنی به جای این‌که مفسّر از ابتدا بدون دخالت دادن چنین اطلاعاتی در فرایند تفسیر در صدد فهم قرآن بر اساس اصول محاوره‌ای عقلایی باشد، سعی می‌کند یک نظریّه علمی را بر آیات قرآن تطبیق و تحمیل کند. عدّه‌ای از بعضی از کلمات علامه طباطبایی (رحمه الله) در کتاب «شیعه در اسلام» چنین برداشت کرده‌اند که ایشان دخالت معارف فلسفی و عقلی را در تفسیر قرآن جایز می‌شمارند. لکن با دقت در کلمات ایشان در کتاب مذکور و تفسیر المیزان و… به روشنی ثابت می‌شود که مقصود ایشان نه تنها تحمیل آراء و نظرات فلسفی بر معانی و مرادات آیات قرآن نیست بلکه در مقدّمه جلد اوّل المیزان صریحاً چنین روشی را مردود و مذموم می‌شمارند خلاصه کلام ایشان در کتاب مذکور چنین است: با تأمل در روش کار گروه‌های مختلف محدثین، متکلمین، فلاسفه، متصوفه و … به روشنی می‌توان یافت که همه این گروه‌ها در یک نقص و اشتباه هولناک روش‌شناختی گرفتار آمده‌اند. و آن تحمیل نتایج بحث‌های علمی مورد نظر آن‌ها بر مدلولها و معانی آیات قرآن است و به این ترتیب تفسیر در واقع همان تطبیق، تأویل و تحمیل آراء و نظرات بشری بر آیات قرآن شده‌است.[۹]

البتّه ایشان استفاده از روش برهانی و عقلی را در فهم قرآن و معارف دین یکی از راه‌هایی می‌داند که خود قرآن به انسان معرفی می‌کند و بر آن تأکید می‌ورزد. هم‌چنین قرینه بودن براهین قطعی را برای صحت یا سقم برداشت‌های مفسّر به عنوان اصلی از اصول عقلایی محاوره می‌پذیرد.[۱۰] لکن بدیهی و روشن است که این دو امر به معنای تفسیر به رأی نمی‌باشند.


برای مطالعهٔ بیشتر

۱ـ فصل‌نامه معرفت، ش ۲۶.

۲ـ فصل‌نامه پژوهش‌های قرآنی، س ۱۰۹، ۲۰، ۲۱.

۳ـ کتاب نقد، ش ۶٬۵.

۴ـ هادوی تهرانی، مهدی، مبانی کلامی اجتهاد دربرداشت از قرآن کریم (قم: مؤسسه فرهنگی خانه خرد، سال ۱۳۷۷).

۵ـ عمید زنجانی، عباسی‌علی، مبانی و روش‌های تفسیر قرآن (تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۶۶).

۶ـ الاوسی، علی، روش علامه طباطبایی، در تفسیر المیزان، ترجمه حسن میر جلیلی (تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، سال ۱۳۷۰).


منابع

  1. مجله قبسات، ش ۱۸، ص۲۷.
  2. همان، ص۲۸.
  3. آل‌عمران/۱۳۸.
  4. شعرا / ۱۹۳–۱۹۵.
  5. ابراهیم/۴.
  6. مجله معرفت، ش۲۴، ص۱۰.
  7. مجله قبسات، ش۱۸، ص۳۴–۳۰؛ و نیز مجله معرفت، ش۲۴، ص۸، ۱۰، ۱۳، ۱۷، ۱۹.
  8. مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، جهان‌شناسی، قم، مؤسسه در راه حق، چاب مکرر، ص۲۳۱–۲۲۹.
  9. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ پنجم، ۱۳۷۰ش.
  10. طباطبایی، سید محمد حسین، شیعه در اسلام، بی‌جا، بنیاد علمی و فرهنگی علامه طباطبایی، ۱۳۶۲، ص۴۱–۵۳.