نقش دین در هویت اجتماعی

سؤال

یکی از روشنفکران روحانی مدعی است که همبستگی و هویت اجتماعی باید به عاملی غیر از دین مانند ملیت وابستگی داشته باشد و دین تنها هویت فردی انسان را می‌سازد، آیا این سخن با آموزه‌های دینی سازگاری دارد؟

در پاسخ ابتدا به یک بحث برون دینی می‌پردازیم. بعد به سراغ آموزه‌های دینی می‌رویم. همبستگی و هویت اجتماعی همیشه در جوامع بشری حول محور یک عامل مشترک می‌چرخد. این عامل مشترک می‌تواند مصادیق گوناگون داشته باشد، همچون ملیت، قومیت، نژاد، زبان، فرهنگ که از جمله این عوامل مشترک می‌توان به دین و مذهب اشاره نمود. با این ویژگی که اگر اکثر قریب به اتّفاق جامعه‌ای از دین خاص پیروی کنند هیچ‌یک از عوامل همبستگی به اندازه دین اثرگذار نیستند. مخصوصاً اگر دین، الهی و جامع باشد. زیرا دین به غیر از پرداختن به نحوه ارتباط فرد با خالق هستی بخش به عنوان مبدأ و معبود، و ترسیم معاد به عنوان منتها و مقصود، ارتباطی عاطفی بین پیروان خویش برقرار می‌کند. این ارتباط به گونه‌ای است که پیروان آن دین، هر فرد از هم‌کیشان خود را مانند اعضای خانواده خویش می‌انگارند. شاهد بر این مدّعا را می‌توان در بین مسیحیان، کلیمیان و زرتشتیان کشور خود به وضوح مشاهده کنیم، که چگونه این رابطه عاطفی در بین آنها حاکم است. مطالعه گذرا در مدینه قبل و بعد از اسلام شاهد دیگری برای این مدّعاست. مدینه قبل از اسلام شهری بود که دو قبیله اوس و خزرج سال‌های متمادی به جنگ و خون‌ریزی مشغول بودند. این جنگ آنقدر ادامه یافت که توان زندگی را از هر دو قبیله گرفته بود، و هیچ عامل دیگری از عوامل همبستگی آنها را قانع نکرد که از جنگ خانمان‌سوز دست کشند. با ظهور اسلام در این شهر آن دو قبیله در کنار هم زندگی سرشار از مهر و محبت را شروع کردند؛ و تا آنجا پیش رفتند که وقتی مهاجرین رانده شده از مکه با دستی تهی و نیازمند بر آنها وارد شدند با آغوشی باز پذیرای آنها گردیدند، و زندگی خود را با مهاجرینی که غبار فقر بر چهره آنها نقش بسته بود تقسیم کردند.[۱] این همبستگی و هویت اجتماعی که در مدینه با محوریت دینی بنا نهاده شد، تاریخ بشری در هیچ برهه‌ای از حیات اجتماعی سراغ ندارد.

متأسفانه امروزه عالمانی که شأن دین را منحصر به هویّت فردی می‌پندارند به این قطعه از تاریخ اسلام به عنوان یک اسطوره نگاه می‌کنند، و برای توجیه آن همبستگی که در مدینه بوجود آمد سخن به گزاف رانده و گفته‌اند، دین نبود که هویت اجتماعی را بوجود آورد، بلکه عوامل دیگری همچون شخصیت کاریزمای پیامبر(ص) را می‌توان مدّنظر داشت. به این معنا که جاذبه به شخصیتی پیامبر(ص) عامل آن همبستگی گردید.

ولی حقّ مطلب این است که دین به ویژه دین اسلام در گستره وسیعی در ساحت‌های مختلف فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی فواید خود را نشان داده و می‌دهد. دین با تبیین حیات دنیوی و مقدمه خواندن آن برای زندگی اخروی و نیز دعوت به گرایش‌های معنوی و تربیت ویژهٔ اخلاقی، این وحدت و انسجام و همبستگی را فراهم می‌آورد. باورهای اعتقادی، به ویژه اعتقاد به خدا و معاد، ضامن اجرایی ارزش‌ها و هنجارهای دینی‌اند و این ضمانت اجرایی، در کنترل جامعه و سلامت آن نقش به سزایی دارد؛ و نیز باورهای دینی، منشأ پیدایش انگیزه‌های عالی و همّت‌های والا، جهت گذشتن از منافع شخصی این جهانی و توجّه به منافع اجتماعی و در نتیجه فعلیت بخشیدن به انفاق و شهادت‌طلبی و ایثار و جان‌بازی است. هم چنان‌که باعث مقابله با ستم‌گران و بی‌توجّهی به منافع زودگذر دنیوی است.[۲]

امّا پاسخ درون دینی. وقتی نظر به آموزه‌های دین اسلام می‌افکنیم تصویری این‌گونه در دین خواهیم یافت که این دین الهی غایت و هدف از خلقت آدمی را کمال و سعادت او قرار داده، از طرفی سعادت انسان در گرو پیوندی معقول بین دنیا و آخرت است.[۳] و از آنجا که انسان بخاطر سرشتی که دارد، دارای دو هویت است، هویتی فردی و هویتی اجتماعی؛ لذا اسلام همچنانکه برای ساختن هویّت فردی او راه‌کاری ارائه فرموده، برای هویت اجتماعی هم به مثابه این هویت فردی بیانی و سخنی دارد. برای هویت فردی قرآن می‌فرماید: بگو «در حقیقت، نماز من و (سایر) عبادات من و زندگی و مرگ من برای خدا، پروردگار جهانیان است.[۴] برای هویت اجتماعی قرآن می‌فرماید: مردم، امتی یگانه بودند، پس خداوند پیامبران را نوید آورنده و بیم دهنده. برانگیخت، و با آنان کتاب را بحق فرو فرستاد، تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند.[۵]

لذا طبق نظر اکثر حکیمان یکی از مهم‌ترین ادلّه ضرورت ارسال رُسُل برقراری عدالت اجتماعی[۶] است، که قرآن نیز به صراحت بیان می‌کند: ما رسولان خود را با معجزاتی آشکار فرستادیم و بر آنها کتاب و میزان را نازل کردیم. تا مردم برای برپایی عدالت قیام کنند.[۷] حال آنکه عدالت اجتماعی محصول هویت اجتماعی است. هویت اجتماعی در سایه پذیرش کتاب خدا و عمل نمودن به آن حاصل می‌شود، که انبیاء در آن جامعه به گسترش عدل می‌پردازند. در پایان ایشان را به این نکته متلفت می‌کنیم، که بر فرض بپذیریم که دین هویت فردی انسان را مدنظر قرار داده، باز هم از آن جهت که هویت اجتماعی حول محور عامل مشترکی می‌چرخد که به هر حال با هویت فردی افراد جامعه سروکار دارد؛ ناخواسته به نقش دین در ساختار همبستگی و هویت اجتماعی تن داده‌ایم.


منابع

  1. ر. ک. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ج۱، ص۳۲۸.
  2. ر. ک. خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید، قم، مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه علمیه قم، ۱۳۷۹، چاپ اوّل، ص۲۶۱–۲۵۱.
  3. نصری، عبدالله، کتاب نقد تکامل انسان هدف بعثت انبیاء، ۱۳۷۶، شماره ۲ و ۳، ص۲۸۷–۲۸۶.
  4. انعام/۱۶۲.
  5. بقره/۲۱۳.
  6. همان، ص۳۱۴–۲۹۵.
  7. حدید/۲۵.