معجزه و قانون علیت: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (added Category:اعجاز using HotCat)
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=Rezapour }}
{{در دست ویرایش|کاربر=Rezapour}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
آيا معجزه با قانون عليت منافات دارد؟
آیا معجزه با قانون علیت منافات دارد؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
افرادي خيال مي كنند كه آوردن معجزه عقلا امكان ندارد، چون ناقض قانون عليت است، يعني ما مخير هستيم بين نفي قانون عليت و پذيرفتن معجزه و يا نفي معجزه و پذيرفتن قانون عليت و امر داير بين اين دو کار است. اينها مي گويند اگر ما قانون عليت را بپذيريم معنايش صدور هر معلولي از علت خاص خودش مي باشد. حرارت از آتش صادر مي شود، از اين جهت معني ندارد بگوئيم حرارت از يخ توليد مي گردد. همين طور روئيدن گياه پيدايش حيات، زنده شدن انسان، مردن و مريض شدن و شفا يافتن او همه اينها معلولاتي است كه علل خاصي دارند، اگر چيزي برخلاف اين جريان علّي و معلولي صورت گيرد معنايش نپذيرفتن قانون عليت مي باشد.
افرادی خیال می‌کنند که آوردن معجزه عقلا امکان ندارد، چون ناقض قانون علیت است، یعنی ما مخیر هستیم بین نفی قانون علیت و پذیرفتن معجزه یا نفی معجزه و پذیرفتن قانون علیت و امر دایر بین این دو کار است. اینها می‌گویند اگر ما قانون علیت را بپذیریم معنایش صدور هر معلولی از علت خاص خودش می‌باشد. حرارت از آتش صادر می‌شود، از این جهت معنی ندارد بگوئیم حرارت از یخ تولید می‌گردد. همین‌طور روئیدن گیاه پیدایش حیات، زنده شدن انسان، مردن و مریض شدن و شفا یافتن او همه اینها معلولاتی است که علل خاصی دارند، اگر چیزی برخلاف این جریان علّی و معلولی صورت گیرد معنایش نپذیرفتن قانون علیت می‌باشد.


در اين جا جوابهاي ساده اي داده شده كه قابل طرح كردن نيست، يكي همان قول به استثنا است كه در زير آمده است.  
در این‌جا جوابهای ساده ای داده شده که قابل طرح کردن نیست، یکی همان قول به استثنا است که در زیر آمده‌است.


عده اي مي گويند معجزه استثنا در قانون عليت است، در تمام موارد قانون عليت حاكم است جز در موارد نادر كه يكي از آنها معجزه مي باشد. قانون كلي عليت در مورد معجزه استثنا خورده و نقض شده. اين كلام تمام نيست، زيرا كه قانون عليت يك قانون عقلي است و استثنا بردار نيست.
عده ای می‌گویند معجزه استثنا در قانون علیت است، در تمام موارد قانون علیت حاکم است جز در موارد نادر که یکی از آنها معجزه می‌باشد. قانون کلی علیت در مورد معجزه استثنا خورده و نقض شده. این کلام تمام نیست، زیرا که قانون علیت یک قانون عقلی است و استثنا بردار نیست.


پس تقرير اشكال اين است كه اين طور كه شما معجزه را تبيين كرديد بايد قانون عليت نقض شود و نقض قانون عليت مساوي است با عدم اعتبارش. اگر يك جا استثنا پيدا كرد معلوم مي شود، علّت و معلولي در كار نيست.
پس تقریر اشکال این است که این‌طور که شما معجزه را تبیین کردید باید قانون علیت نقض شود و نقض قانون علیت مساوی است با عدم اعتبارش. اگر یک جا استثنا پیدا کرد معلوم می‌شود، علّت و معلولی در کار نیست.


در جواب از سؤال مي گوييم قانون عليت به قوّت خود باقي است و استثنا بردار نيست و معجزه هم واقعيتي است كه هيچ گونه منافاتي با قانون عليت ندارد.
در جواب از سؤال می‌گوییم قانون علیت به قوّت خود باقی است و استثنا بردار نیست و معجزه هم واقعیتی است که هیچ گونه منافاتی با قانون علیت ندارد.


هر معلولي علتي مي خواهد كه قدر متيقن آن علت فاعلي است و اين قانون به هيچ وجه قابل نقض نيست، يك معني بديهي است كه اگر چيزي وجودش از خودش نيست ناچار از غير است. آن غير بايد وجود به اين افاضه نمايد. ولي اين معنايش آن نيست كه معلولها هميشه از عوامل عادي شناخته شده، صادر مي شوند، بلكه اين قانون همين اندازه اقتضا مي كند كه ما براي هر معلولي، عللي قائل شويم و از همين راه است كه ما از وجود كل جهان به وجود خدا پي مي بريم، عليت خدا براي اين است كه جهان معلول است. وجودش فقير است و بدون علت نمي شود ـ اگر ما پذيرفتيم كه بهبود يافتن مريض هميشه از راه خوردن دارو حاصل نمي شود. بلكه راه ديگري هم هست، اين نقض قانون عليت نيست و بدل شدن يك جسم بي جان مثل عصاي حضرت موسي به يك جسم جاندار يك راه طبيعي دارد و آن اين است كه بايد حيوان آن را بخورد و در بدن حيوان هضم شود و به صورت نطفه يا تخم در آيد و سپس به موجود جانداري تبديل شود و يا تبديل به خاك شده و بعد از مدتي به صورت علف غذاي حيواني شده به جاندار تبديل شود. حال اگر راه ديگري هم باشد كه با پيمودن آن ممكن است موجود بي جان تبديل به جاندار شود، در اين صورت قانون عليت ما نقض نشده بلكه علت جديدي كشف شده است.
هر معلولی علتی می‌خواهد که قدر متیقن آن علت فاعلی است و این قانون به هیچ وجه قابل نقض نیست، یک معنی بدیهی است که اگر چیزی وجودش از خودش نیست ناچار از غیر است. آن غیر باید وجود به این افاضه نماید. ولی این معنایش آن نیست که معلولها همیشه از عوامل عادی شناخته شده، صادر می‌شوند، بلکه این قانون همین اندازه اقتضا می‌کند که ما برای هر معلولی، عللی قائل شویم و از همین راه است که ما از وجود کل جهان به وجود خدا پی می‌بریم، علیت خدا برای این است که جهان معلول است. وجودش فقیر است و بدون علت نمی‌شود ـ اگر ما پذیرفتیم که بهبود یافتن مریض همیشه از راه خوردن دارو حاصل نمی‌شود. بلکه راه دیگری هم هست، این نقض قانون علیت نیست و بدل شدن یک جسم بی جان مثل عصای حضرت موسی به یک جسم جاندار یک راه طبیعی دارد و آن این است که باید حیوان آن را بخورد و در بدن حیوان هضم شود و به صورت نطفه یا تخم در آید و سپس به موجود جانداری تبدیل شود یا تبدیل به خاک شده و بعد از مدتی به صورت علف غذای حیوانی شده به جاندار تبدیل شود. حال اگر راه دیگری هم باشد که با پیمودن آن ممکن است موجود بی جان تبدیل به جاندار شود، در این صورت قانون علیت ما نقض نشده بلکه علت جدیدی کشف شده‌است.


وقتي كه مي گوييم پيامبري مرده اي را زنده كرد. يعني خدا يك قدرتي به او داده بود كه به اذن او اين قدرت را به كار گرفت. اين قدرت علت بود، زيرا در پيدايش يك پديده اي در زنده شدن مرده اي و در شفا يافتن مريضي، مؤثر بود. كار پيامبر به كار گرفتن يك قوه نفساني است كه خداوند متعال به او مرحمت كرده است ولي قابل تعليم و تعليم نيست وديگران نمي توانند به آن دست يابند، ولي به هر حال علت است. پس حاصل جواب اين شد كه پذيرفتن معجزه ناقض بودن قانون عليت نيست، بلكه پذيرفتن علتي است براي پديد آمدن امري، اما، نه از سنخ علل مادي، بلكه علتي است معنوي كه به موهبت پروردگار متعال در نفس پيامبر تحقق پيدا مي كند و قابل تعليم و تعلم هم نيست.<ref>مصباح يزدي، محمدتقي، معارف قرآن راه و راهنماشناسي، قم، انتشارات آموزشي امام خميني، چاپ دوم، ج۴، ص۶۲ـ۶۳؛ طباطبايي، سيد محمد حسين، بررسي هاي اسلامي، ص۲۷۳، مقاله اي در معجزه.</ref>
وقتی که می‌گوییم پیامبری مرده‌ای را زنده کرد؛ یعنی خدا یک قدرتی به او داده بود که به اذن او این قدرت را به کار گرفت. این قدرت علت بود، زیرا در پیدایش یک پدیده ای در زنده شدن مرده‌ای و در شفا یافتن مریضی، مؤثر بود. کار پیامبر به کار گرفتن یک قوه نفسانی است که خداوند متعال به او مرحمت کرده‌است ولی قابل تعلیم و تعلیم نیست ودیگران نمی‌توانند به آن دست یابند، ولی به هر حال علت است. پس حاصل جواب این شد که پذیرفتن معجزه ناقض بودن قانون علیت نیست، بلکه پذیرفتن علتی است برای پدید آمدن امری، اما، نه از سنخ علل مادی، بلکه علتی است معنوی که به موهبت پروردگار متعال در نفس پیامبر تحقق پیدا می‌کند و قابل تعلیم و تعلم هم نیست.<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن راه و راهنماشناسی، قم، انتشارات آموزشی امام خمینی، چاپ دوم، ج۴، ص۶۲–۶۳؛ طباطبایی، سید محمد حسین، بررسی‌های اسلامی، ص۲۷۳، مقاله ای در معجزه.</ref>


اگر مرده اي به طور اعجاز زنده مي شود، آن هم حساب و قانوني دارد. اگر فرزندي همچون حضرت عيسي بن مريم(ع) بدون پدر متولد مي شود، برخلاف سنت الهي و قانون آفرينش نيست، اشكال كار اين است كه بشر تمام سنت ها و قوانين حاكم بر جهان هستي را نمي شناسد. در بسياري از موارد، آن چه را كه به عنوان قانون و سنت الهي مي شناسد قشر قانون است، نه قانون واقعي. مثلاً ما خيال مي كنيم متولد شدن انسان زنده همواره متوقف بر ازدواج دو نفر مي باشد، درحالي كه اين هم قشر سنت است، نه خود سنت. آفرينش حضرت عيسي بدون پدر قشر سنت را برهم زده است؛ نه خود آن را. اين كه قانون و مقررات نظام عالم آفرينش تخلف ناپذير است سخني است و اين كه آيا قوانيني كه ما شناخته ايم، قانون هاي واقعي جهان است يا قشري از قانون سخني ديگر است. معناي معجزه بي قانون بودن نيست. وقتي با اراده پيغمبر و يا امامي كار خارق العاده اي صورت مي گيرد، شرايط عوض مي شود يعني يك روح پاك و نيرومند متصل به قدرت لايزال الهي شرايط را تغيير مي دهد و قانون ديگري حكمفرما مي شود، ممكن است از وسائل عادي و راه هاي شناخته شده نباشد كه در معجزه حتما اين گونه است.<ref>مطهري، مرتضي، عدل الهي، تهران، انتشارات حسينيه ارشاد، ۱۳۴۹ش، ص۶۲؛ مطهري، نبوت، مباحث انجمن اسلامي پزشكان، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۸۰ش.</ref>
اگر مرده‌ای به‌طور اعجاز زنده می‌شود، آن هم حساب و قانونی دارد. اگر فرزندی همچون حضرت عیسی بن مریم (ع) بدون پدر متولد می‌شود، برخلاف سنت الهی و قانون آفرینش نیست، اشکال کار این است که بشر تمام سنت‌ها و قوانین حاکم بر جهان هستی را نمی‌شناسد. در بسیاری از موارد، آنچه را که به عنوان قانون و سنت الهی می‌شناسد قشر قانون است، نه قانون واقعی؛ مثلاً ما خیال می‌کنیم متولد شدن انسان زنده همواره متوقف بر ازدواج دو نفر می‌باشد، درحالی که این هم قشر سنت است، نه خود سنت. آفرینش حضرت عیسی بدون پدر قشر سنت را برهم زده‌است؛ نه خود آن را. این که قانون و مقررات نظام عالم آفرینش تخلف ناپذیر است سخنی است و این که آیا قوانینی که ما شناخته‌ایم، قانون‌های واقعی جهان است یا قشری از قانون سخنی دیگر است. معنای معجزه بی قانون بودن نیست. وقتی با اراده پیغمبر یا امامی کار خارق‌العاده ای صورت می‌گیرد، شرایط عوض می‌شود یعنی یک روح پاک و نیرومند متصل به قدرت لایزال الهی شرایط را تغییر می‌دهد و قانون دیگری حکمفرما می‌شود، ممکن است از وسائل عادی و راه‌های شناخته شده نباشد که در معجزه حتماً این گونه است.<ref>مطهری، مرتضی، عدل الهی، تهران، انتشارات حسینیه ارشاد، ۱۳۴۹ش، ص۶۲؛ مطهری، نبوت، مباحث انجمن اسلامی پزشکان، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۸۰ش.</ref>


استاد علامه طباطبايي مي فرمايند: قرآن قانون عليت عامه را تصديق مي نمايد و بعد از بحث مفصل مي فرمايند: اصل معجزات از اموري است كه حتما جريان عادي طبيعت هم آن را انكار نمي كند، مثلاً زنده شدن مرده يا تبديل صورت به صورت ديگر و تبديل راحتي به بلا و بلا به راحتي، كه مرتباً در عالم طبيعت صورت مي گيرد، فرقي كه ميان معجزه و وضع عادي طبيعت وجود دارد، امور عادي معلول اسباب مخصوص و در شرايط خاصي صورت مي گيرد، ولي در معجزه اسباب عادي ديده نمي شود، مثلاً از نظر جريان طبيعي مانعي ندارد كه عصا تبديل به اژدها شود، ولي نياز به سلسله طولاني از علل دارد و به تدريج صورت مي گيرد، ولي در معجزه آني و نوري است و توسط علل غيبي به وجود مي آيد و خواست خداوند تمام آن علتها را را در آن واحد به كار مي اندازد.<ref>طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، ترجمه آيت الله مكارم شيرازي، ج۱، ص۹۲؛ جوادي آملي، عبدالله، قرآن در قرآن (تفسير موضوعي)، قم، نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش، ص۹۱.</ref>
استاد علامه طباطبایی می‌فرمایند: قرآن قانون علیت عامه را تصدیق می‌نماید و بعد از بحث مفصل می‌فرمایند: اصل معجزات از اموری است که حتماً جریان عادی طبیعت هم آن را انکار نمی‌کند، مثلاً زنده شدن مرده یا تبدیل صورت به صورت دیگر و تبدیل راحتی به بلا و بلا به راحتی، که مرتباً در عالم طبیعت صورت می‌گیرد، فرقی که میان معجزه و وضع عادی طبیعت وجود دارد، امور عادی معلول اسباب مخصوص و در شرایط خاصی صورت می‌گیرد، ولی در معجزه اسباب عادی دیده نمی‌شود، مثلاً از نظر جریان طبیعی مانعی ندارد که عصا تبدیل به اژدها شود، ولی نیاز به سلسله طولانی از علل دارد و به تدریج صورت می‌گیرد، ولی در معجزه آنی و نوری است و توسط علل غیبی به وجود می‌آید و خواست خداوند تمام آن علتها را را در آن واحد به کار می‌اندازد.<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی، ج۱، ص۹۲؛ جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن (تفسیر موضوعی)، قم، نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش، ص۹۱.</ref>


از مطالبي كه از أعلام فن و بزرگان نقل شد به اين نتيجه مي رسيم كه معجزه با قانون عليت منافات ندارد، چون ما تمام سنت ها و قوانين حاكم بر جهان هستي را نمي شناسيم و تنها سر و كار ما با قوانين عادي جهان و اموري كه قابل تجربه اند مي باشد، خيال مي كنيم در معجزه قانون عليت نقض شده، در صورتي كه در معجزه شرايط عوض مي شود و قانون ديگري حاكم مي گردد.
از مطالبی که از أعلام فن و بزرگان نقل شد به این نتیجه می‌رسیم که معجزه با قانون علیت منافات ندارد، چون ما تمام سنت‌ها و قوانین حاکم بر جهان هستی را نمی‌شناسیم و تنها سر و کار ما با قوانین عادی جهان و اموری که قابل تجربه اند می‌باشد، خیال می‌کنیم در معجزه قانون علیت نقض شده، در صورتی که در معجزه شرایط عوض می‌شود و قانون دیگری حاکم می‌گردد.


وقتي مي خواهد معجزه اي صورت گيرد آن شيء طبيعي كه وسيله معجزه است قيافه ماوراي طبيعي خود را نشان مي دهد، مثال عصاي حضرت موسي كه در اين روي طبيعت همان چوب خشك است ولي در آن رويه ماوراي طبيعي اش اژدها است بيننده صورت ماوراي اين عالم را مشاهده مي نمايد.<ref>جعفري، محمد تقي، شرح مثنوي، تهران، شركت سهامي انتشار، ج۱۰، ص۱۳۵.</ref>
وقتی می‌خواهد معجزه ای صورت گیرد آن شیء طبیعی که وسیله معجزه است قیافه ماورای طبیعی خود را نشان می‌دهد، مثال عصای حضرت موسی که در این روی طبیعت همان چوب خشک است ولی در آن رویه ماورای طبیعی اش اژدها است بیننده صورت ماورای این عالم را مشاهده می‌نماید.<ref>جعفری، محمد تقی، شرح مثنوی، تهران، شرکت سهامی انتشار، ج۱۰، ص۱۳۵.</ref>
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = دین‌پژوهی
  | شاخه اصلی = دین‌پژوهی
|شاخه فرعی۱ = کلام جدید
|شاخه فرعی۱ = کلام جدید
|شاخه فرعی۲ = معجزه
|شاخه فرعی۲ = معجزه
|شاخه فرعی۳ =  
|شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}


[[رده:اعجاز]]
[[رده:اعجاز]]

نسخهٔ ‏۱۶ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۵۴

سؤال

آیا معجزه با قانون علیت منافات دارد؟

افرادی خیال می‌کنند که آوردن معجزه عقلا امکان ندارد، چون ناقض قانون علیت است، یعنی ما مخیر هستیم بین نفی قانون علیت و پذیرفتن معجزه یا نفی معجزه و پذیرفتن قانون علیت و امر دایر بین این دو کار است. اینها می‌گویند اگر ما قانون علیت را بپذیریم معنایش صدور هر معلولی از علت خاص خودش می‌باشد. حرارت از آتش صادر می‌شود، از این جهت معنی ندارد بگوئیم حرارت از یخ تولید می‌گردد. همین‌طور روئیدن گیاه پیدایش حیات، زنده شدن انسان، مردن و مریض شدن و شفا یافتن او همه اینها معلولاتی است که علل خاصی دارند، اگر چیزی برخلاف این جریان علّی و معلولی صورت گیرد معنایش نپذیرفتن قانون علیت می‌باشد.

در این‌جا جوابهای ساده ای داده شده که قابل طرح کردن نیست، یکی همان قول به استثنا است که در زیر آمده‌است.

عده ای می‌گویند معجزه استثنا در قانون علیت است، در تمام موارد قانون علیت حاکم است جز در موارد نادر که یکی از آنها معجزه می‌باشد. قانون کلی علیت در مورد معجزه استثنا خورده و نقض شده. این کلام تمام نیست، زیرا که قانون علیت یک قانون عقلی است و استثنا بردار نیست.

پس تقریر اشکال این است که این‌طور که شما معجزه را تبیین کردید باید قانون علیت نقض شود و نقض قانون علیت مساوی است با عدم اعتبارش. اگر یک جا استثنا پیدا کرد معلوم می‌شود، علّت و معلولی در کار نیست.

در جواب از سؤال می‌گوییم قانون علیت به قوّت خود باقی است و استثنا بردار نیست و معجزه هم واقعیتی است که هیچ گونه منافاتی با قانون علیت ندارد.

هر معلولی علتی می‌خواهد که قدر متیقن آن علت فاعلی است و این قانون به هیچ وجه قابل نقض نیست، یک معنی بدیهی است که اگر چیزی وجودش از خودش نیست ناچار از غیر است. آن غیر باید وجود به این افاضه نماید. ولی این معنایش آن نیست که معلولها همیشه از عوامل عادی شناخته شده، صادر می‌شوند، بلکه این قانون همین اندازه اقتضا می‌کند که ما برای هر معلولی، عللی قائل شویم و از همین راه است که ما از وجود کل جهان به وجود خدا پی می‌بریم، علیت خدا برای این است که جهان معلول است. وجودش فقیر است و بدون علت نمی‌شود ـ اگر ما پذیرفتیم که بهبود یافتن مریض همیشه از راه خوردن دارو حاصل نمی‌شود. بلکه راه دیگری هم هست، این نقض قانون علیت نیست و بدل شدن یک جسم بی جان مثل عصای حضرت موسی به یک جسم جاندار یک راه طبیعی دارد و آن این است که باید حیوان آن را بخورد و در بدن حیوان هضم شود و به صورت نطفه یا تخم در آید و سپس به موجود جانداری تبدیل شود یا تبدیل به خاک شده و بعد از مدتی به صورت علف غذای حیوانی شده به جاندار تبدیل شود. حال اگر راه دیگری هم باشد که با پیمودن آن ممکن است موجود بی جان تبدیل به جاندار شود، در این صورت قانون علیت ما نقض نشده بلکه علت جدیدی کشف شده‌است.

وقتی که می‌گوییم پیامبری مرده‌ای را زنده کرد؛ یعنی خدا یک قدرتی به او داده بود که به اذن او این قدرت را به کار گرفت. این قدرت علت بود، زیرا در پیدایش یک پدیده ای در زنده شدن مرده‌ای و در شفا یافتن مریضی، مؤثر بود. کار پیامبر به کار گرفتن یک قوه نفسانی است که خداوند متعال به او مرحمت کرده‌است ولی قابل تعلیم و تعلیم نیست ودیگران نمی‌توانند به آن دست یابند، ولی به هر حال علت است. پس حاصل جواب این شد که پذیرفتن معجزه ناقض بودن قانون علیت نیست، بلکه پذیرفتن علتی است برای پدید آمدن امری، اما، نه از سنخ علل مادی، بلکه علتی است معنوی که به موهبت پروردگار متعال در نفس پیامبر تحقق پیدا می‌کند و قابل تعلیم و تعلم هم نیست.[۱]

اگر مرده‌ای به‌طور اعجاز زنده می‌شود، آن هم حساب و قانونی دارد. اگر فرزندی همچون حضرت عیسی بن مریم (ع) بدون پدر متولد می‌شود، برخلاف سنت الهی و قانون آفرینش نیست، اشکال کار این است که بشر تمام سنت‌ها و قوانین حاکم بر جهان هستی را نمی‌شناسد. در بسیاری از موارد، آنچه را که به عنوان قانون و سنت الهی می‌شناسد قشر قانون است، نه قانون واقعی؛ مثلاً ما خیال می‌کنیم متولد شدن انسان زنده همواره متوقف بر ازدواج دو نفر می‌باشد، درحالی که این هم قشر سنت است، نه خود سنت. آفرینش حضرت عیسی بدون پدر قشر سنت را برهم زده‌است؛ نه خود آن را. این که قانون و مقررات نظام عالم آفرینش تخلف ناپذیر است سخنی است و این که آیا قوانینی که ما شناخته‌ایم، قانون‌های واقعی جهان است یا قشری از قانون سخنی دیگر است. معنای معجزه بی قانون بودن نیست. وقتی با اراده پیغمبر یا امامی کار خارق‌العاده ای صورت می‌گیرد، شرایط عوض می‌شود یعنی یک روح پاک و نیرومند متصل به قدرت لایزال الهی شرایط را تغییر می‌دهد و قانون دیگری حکمفرما می‌شود، ممکن است از وسائل عادی و راه‌های شناخته شده نباشد که در معجزه حتماً این گونه است.[۲]

استاد علامه طباطبایی می‌فرمایند: قرآن قانون علیت عامه را تصدیق می‌نماید و بعد از بحث مفصل می‌فرمایند: اصل معجزات از اموری است که حتماً جریان عادی طبیعت هم آن را انکار نمی‌کند، مثلاً زنده شدن مرده یا تبدیل صورت به صورت دیگر و تبدیل راحتی به بلا و بلا به راحتی، که مرتباً در عالم طبیعت صورت می‌گیرد، فرقی که میان معجزه و وضع عادی طبیعت وجود دارد، امور عادی معلول اسباب مخصوص و در شرایط خاصی صورت می‌گیرد، ولی در معجزه اسباب عادی دیده نمی‌شود، مثلاً از نظر جریان طبیعی مانعی ندارد که عصا تبدیل به اژدها شود، ولی نیاز به سلسله طولانی از علل دارد و به تدریج صورت می‌گیرد، ولی در معجزه آنی و نوری است و توسط علل غیبی به وجود می‌آید و خواست خداوند تمام آن علتها را را در آن واحد به کار می‌اندازد.[۳]

از مطالبی که از أعلام فن و بزرگان نقل شد به این نتیجه می‌رسیم که معجزه با قانون علیت منافات ندارد، چون ما تمام سنت‌ها و قوانین حاکم بر جهان هستی را نمی‌شناسیم و تنها سر و کار ما با قوانین عادی جهان و اموری که قابل تجربه اند می‌باشد، خیال می‌کنیم در معجزه قانون علیت نقض شده، در صورتی که در معجزه شرایط عوض می‌شود و قانون دیگری حاکم می‌گردد.

وقتی می‌خواهد معجزه ای صورت گیرد آن شیء طبیعی که وسیله معجزه است قیافه ماورای طبیعی خود را نشان می‌دهد، مثال عصای حضرت موسی که در این روی طبیعت همان چوب خشک است ولی در آن رویه ماورای طبیعی اش اژدها است بیننده صورت ماورای این عالم را مشاهده می‌نماید.[۴]


منابع

  1. مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن راه و راهنماشناسی، قم، انتشارات آموزشی امام خمینی، چاپ دوم، ج۴، ص۶۲–۶۳؛ طباطبایی، سید محمد حسین، بررسی‌های اسلامی، ص۲۷۳، مقاله ای در معجزه.
  2. مطهری، مرتضی، عدل الهی، تهران، انتشارات حسینیه ارشاد، ۱۳۴۹ش، ص۶۲؛ مطهری، نبوت، مباحث انجمن اسلامی پزشکان، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۸۰ش.
  3. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی، ج۱، ص۹۲؛ جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن (تفسیر موضوعی)، قم، نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش، ص۹۱.
  4. جعفری، محمد تقی، شرح مثنوی، تهران، شرکت سهامی انتشار، ج۱۰، ص۱۳۵.