ماجرای سخن گفتن جن با امام علی(ع)

از ویکی پاسخ
سؤال

آیا روایتی که بر اساس آن جنی به شکل مار درآمده و با امام علی(ع) سخن گفت معتبر است؟

ماجرای سخن گفتن جن با امام علی(ع)
باب الثعبان.jpg
باب الثعبان (درِ اژدها) یکی از درهای مسجد کوفه که گفته می‌شود مار ذکر شده در روایت از این در وارد مسجد شده است.
اطلاعات حدیث
موضوعسخن گفتن جن به شکل مار با امام علی(ع)
به نقل ازامام باقر(ع)
راویان
راوی اصلیجابر
دیگر راویانمحمد بن یحیی، عمرو بن عثمان
سند
اعتبار سندضعیف
منابع شیعهالکافی، بصائر الدرجات


درگاه‌ها
درگاه غدیر.png


ماجرای سخن گفتن یک جن در شکل مار با امام علی(ع) در دو حدیث ذکر شده که از نظر سندی، ضعیف است. این احادیث دارای سه سلسله‌سند هستند که به دلیل وجود راوی ناشناخته و ضعیف، از نظر سند معتبر نیستند.

حدیث اول در کافی و بصائر الدرجات

«امام باقر(ع) هنگامی که امام علی(ع) بر منبر بود، مار بزرگی از طرف یکی از درهای مسجد جلو آمد. مردم خواستند او را بکشند. امام علی(ع) کسی را فرستاد که از کشتن آن جلوگیری کند. مار تا پای منبر خزید و روی دمش ایستاد و به امیر المؤمنین سلام کرد. امام(ع) به او اشاره کرد که بنشیند تا سخنرانی‌اش تمام شود. امام(ع) پس از تمام شدن سخنرانی، از مار پرسید: «کیستی؟» پاسخ داد: «من عمرو بن عثمان کارگزار شما بر طایفه جن هستم. پدرم درگذشت و به من سفارش کرد نزد تو بیایم و نظر شما را بخواهم. اکنون نزد شما آمدم تا ببینم دستور شما چیست؟‌» امام علی(ع) فرمود: «تو را به تقوای خدا سفارش می‌کنم و اینکه بازگردی و در میان جنیان به‌جای پدرت کارگزار باشی که تو از طرف من نیابت داری.» عمرو بن عثمان با امام علی(ع) خداحافظی کرد و او نائب وی بر جنیان است...[۱]»

بررسی سند

این روایت در دو کتاب حدیثی الکافی و بصائر الدرجات ذکر شده و دارای دو سند مشترک است.

  • سند اول: محمد بن یحیی، از محمد بن حسن، از ابراهیم بن هاشم، از عمرو بن عثمان، از ابراهیم بن ایوب، از عمرو بن شمر، از جابر، از امام باقر(ع).
  • سند دوم: احمد بن محمد، از محمد بن حسن، از ابراهیم بن هاشم، از عمرو بن عثمان، از ابراهیم بن ایوب، از عمرو بن شمر، از جابر، از امام باقر(ع).

در هر دو سند محمد بن یحیی[۲] و احمد بن محمد[۳] و محمد بن الحسن[۴] ثقه و مورد اطمینان هستند؛ ولی ابراهیم بن ایوب ناشناخته است و در کتاب‌های معتبر رجالی ذکر نشده یا اشاره‌ای به ثقه یا غیر ثقه بودنش نشده است.[۵] عمرو بن شمر دیگر راوی این دو سند نیز، ضعیف است.[۶]

علامه مجلسی هم در کتاب مرآة العقول این حدیث را ضعیف دانسته است.[۷]

حدیث دوم در بشارة المصطفی

هنگامی که امام علی(ع) بر منبر کوفه سخنرانی می‌کرد، ماری از اتنهای مسجد جلو آمد و... در گوش امام علی(ع) سخن گفت. پس از تمام شدن سخنرانی مردم از او خواستند سخن مار را به آنها بگوید. امام(ع) فرمود: «او فرستاده جنيان بود... مى‌گفت: جنيان معتقدند كه اگر انسان‌ها همانگونه كه ما جنیان شما را دوست داريم دوست مى‌داشتند و از شما اطاعت مى‌كردند، خداوند هرگز انسانى را به آتش دوزخ عذاب نمی‌کرد.»

بشارة‌ المصطفی، ۱۳۸۳ق، ص۱۶۴.
«امام صادق(ع): هنگامى كه امام علی(ع) بر منبر كوفه سخنرانى می‌کرد، مارى از انتهاى مسجد جلو آمد. مردم با کفش‌هایشان او را دنبال كردند تا بزنند، امام علی(ع) به آنها فرمود: «دست نگه داريد، خدا شما را رحمت كند، او مأمور است. وقتی مردم از او دست برداشتند، مار به سوی اميرالمؤمنين(ع)‌ پيش رفت و سر در گوش امام(ع)‌ گذاشت و آنچه خدا مى‌خواست گفت. پس از آن، پایین آمد و امام علی(ع) نیز در پى او از منبر پایین آمد. مردم از امام(ع) پرسيدند: «يا اميرالمؤمنين! آيا نمى‌خواهيد سخن اين مار را براى ما بيان کنید؟» امام(ع) فرمود: او فرستاده جنيان بود، گفت: من وصىّ جنيان و فرستاده آنها به سوى شما هستم، مى‌گفت: جنيان معتقدند كه اگر انسان‌ها همانگونه كه ما جنیان شما را دوست داريم دوست مى‌داشتند و از شما مانند ما اطاعت مى‌كردند، خداوند هرگز انسانى را به آتش دوزخ عذاب نمی‌کرد.»[۸]»


بررسی سند

محمد بن علی طبری محدث شیعه قرن پنجم و ششم قمری، این روایت را در کتاب بشارة المصطفی آورده است. او این روایت را از ثونا، از مرضیه، از عباس بن محمد، از سَلّام بن سالم، از جابر جعفی از امام صادق(ع) نقل کرده است.[۹]


در نسخه‌ای دیگر از کتاب بشارة المصطفی[۱۰] به جای واژه «ثونا»، «حَدَّثونا؛ ترجمه: جماعتی برای ما نقل کرده‌اند» آمده است. بر اساس نسخه نخست، فردی به نام ثونا روایت کرده و بر اساس نسخه دیگر جماعتی نقل کرده‌اند. احتمال دوم صحیح‌تر دانسته شده است؛ زیرا علامه مجلسی این حدیث را در کتاب بحار الانوار از شیخ صدوق از جماعتی از مرضیه و.... نقل کرده است.[۱۱]

مرضیه یکی از راویان این روایت، در کتاب‌های رجالی ذکر نشده و سَلّام بن سالم[۱۲] مجهول و ناشناخته است. وثاقتِ جابر جعفی نیز مورد اختلاف است. برخی او را ثقه دانسته[۱۳] و برخی نکوهشش کرده‌اند.[۱۴]

برخی عباس بن محمد دیگر راوی حدیث را عباس بن محمد الوراق دانسته و بر این باورند که او همان عباس بن موسی الوراق[۱۵] و ثقه است.[۱۶]

این حدیث به دلیل مجهول بودن دو راوی از میان راویان، ضعیف است.


منابع

  1. صفار، محمد، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ ق، ج‏۱، ص۹۷، حدیث۷؛ کلینی، محمد، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج‏۱، ص۳۹۶، حدیث۶.
  2. وی محمد بن یحیی العطار است و ثقه می‌باشد. رک: رجال النجاشی، ص۳۵۴؛ رجال ابن داود، ص۳۴۱؛ خلاصه الاقوال علامه حلی، ص۱۵۷.
  3. وی احمد بن محمد بن عاصم معروف به العاصمی است و ثقه می‌باشد. رک: الفهرست شیخ طوسی، ص۷۳؛ رجال ابن داوود حلی، ص۴۴؛ نقد الرجال تفرشی، ج۱، ص۱۵۱؛ الرسائل الرجالیه محمد بن محمد ابراهیم کلباسی، ج۳، ص۹۹.
  4. وی محمد بن حسن بن فروخ الصفار است و ثقه می‌باشد. رک: رجال النجاشی، ص۳۵۴؛ خلاصه الاقوال علامه حلی، ص۳۶۰؛ رجال ابن داود حلی، ص۱۷۰؛ نقد الرجال تفرشی، ج۴، ص۱۸۱.
  5. المفید من معجم رجال الحدیث، ص۶؛ خوئی، معجم رجال الحدیث،‌ ج۱، ص۱۹۳.
  6. رجال النجاشی، ص۲۸۷؛ رجال ابن غضائری، ص۷۴؛ خلاصه الاقوال علامه حلی، ص۳۷۸؛ رجال ابن داود، ص۲۶۴؛ نقد الرجال تفرشی، ج۳، ص۳۳۶.
  7. مجلسی، محمد باقر، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ ق، ج‏۴، ص۲۹۵.
  8. طبری آملی، محمد، بشاره المصطفی لشیعه المرتضی، نجف، چاپ دوم، ۱۳۸۳ق، ص۱۶۴.
  9. عمادالدین طبری آملی، محمد بن علی، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، نجف، المطبعة الحيدرية، ۱۳۸۳ق، ص۱۶۴.
  10. طبری، محمد، بشاره الصطفی لشیعه المرتضی، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق، ص۲۶۰.
  11. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوا، بيروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق، ج۳۹، ص۲۴۰.
  12. نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، تهران، ابن المولف، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۹۸.
  13. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة‌ الرجال، به تلخیص محمد بن حسن طوسی، به تصحیح محمدباقر میرداماد، قم، مؤسسه آل البیت(ع) لاحیاء التراث، ۱۴۰۴ق، ص۴۶۶.
  14. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، به تحقیق موسی شبیری زنجانی، قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة بقم، ۱۳۶۵ش، ص۱۲۸.
  15. نقد الرجال تفرشی، ج۳، ص۲۴؛ مجعم رجال الحدیث خوئی، ج۱۰، ص۲۶۴.
  16. مجعم رجال الحدیث خوئی، ج۱۰، ص۲۶۴.