غلو در جایگاه نهج البلاغه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
خط ۲: خط ۲:
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = حدیث
  | شاخه اصلی = حدیث
  |شاخه فرعی۱ = منبع شناسی
  |شاخه فرعی۱ = منبع‌شناسی
  |شاخه فرعی۲ = کتاب شناسی
  |شاخه فرعی۲ = کتاب‌شناسی
  |شاخه فرعی۳ =  
  |شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{سوال}}
{{سوال}}
شيعيان در مورد نهج البلاغه غلّو مي كنند و آن را بعد از قرآن قرار مي دهند در حالي كه مثل ساير كتب روايي است؟
شیعیان در مورد نهج البلاغه غلّو می‌کنند و آن را بعد از قرآن قرار می‌دهند در حالی که مثل سایر کتب روایی است؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
درباره غلو در مورد نهج البلاغه می توان به گفتار بعضي از علماي اهل سنّت در ستايش نهج البلاغه اشاره نمود:
نهج البلاغه یکی از کتاب‌های مطرح در میان شیعیان و همچنین برخی از علمای اهل سنت است. درباره غلو در جایگاه نهج البلاغه می‌توان به گفتار بعضی از علمای اهل سنّت در ستایش نهج البلاغه اشاره نمود:


جاحظ، اديب سخندان و سخن شناس معروف كه از نوابغ ادب است و در قرن سوّم هجري مي زيسته است و كتاب «البيان و التبيين» که يكي از اركان چهارگانه ادب به شمار آمده است، مكرّر در كتاب خويش ستايش و اعجاب فوق العاده خود را نسبت به سخنان علي(ع) اظهار مي دارد، در جلد اوّل، اين جمله معروف را از امام علي(ع) نقل مي كند كه حضرت فرمودند: «قيمه كلّ امرء ما يحسنه<ref>موفق بن احمد بن محمد كلّي خوارزمي، المناقب، قم، جامعه مدرّسين قم، چاپ دوم، ۱۴۱۱، ص۳۶۸؛ محمّد عبد الرؤف المناوي، فيض القدير شرح جامع صغير، بيروت، دارالكتب العلميه، چاپ اول، ۱۴۱۵، ج۴ ص۱۴۶.</ref> ارزش هر كس همان است كه مي داند»، آن گاه بيش از نيم صحفه اين جمله را ستايش مي كند و مي گويد: در همه كتاب ما، اگر جز اين جمله نبود، كافي بود، بهترين سخن آن است كه كم آن، تو را از بسيارش، بي نياز كند، و معني در لفظ پنهان نشده باشد بلكه ظاهر و نمودار باشد، آن گاه مي گويد: «كان الله عزّ و جلّ قد البسه من الجلاله و غشاه من نور الحكمه علي حسب نيّه صاحبه و تقوا قائله» گويا خداوند جامه‌اي ازجلالت و پرده اي از نور حكمت متناسب با نيّت پاك و تقواي گوينده اش، بر اين جمله كوتاه پوشانده است».<ref>مطهري، مرتضي، نقل از كتاب سيري در نهج البلاغه، چاپ و صحافي از چاپخانه درودكي، ص۱۲و۱۳.</ref>
جاحظ، ادیب سخن‌دان و سخن‌شناس معروف که از نوابغ ادب است و در قرن سوّم هجری می‌زیسته است و کتاب «البیان و التبیین» که یکی از ارکان چهارگانه ادب به شمار آمده است، مکرّر در کتاب خویش ستایش و اعجاب فوق‌العاده خود را نسبت به سخنان علی(ع) اظهار می‌دارد، در جلد اوّل، این جمله معروف را از امام علی(ع) نقل می‌کند که حضرت فرمودند: «قیمه کلّ امرء ما یحسنه<ref>موفق بن احمد بن محمد کلّی خوارزمی، المناقب، قم، جامعه مدرّسین قم، چاپ دوم، ۱۴۱۱، ص۳۶۸؛ محمّد عبد الرؤف المناوی، فیض القدیر شرح جامع صغیر، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵، ج۴ ص۱۴۶.</ref> ارزش هر کس همان است که می‌داند»، آن گاه بیش از نیم صفحه این جمله را ستایش می‌کند و می‌گوید: در همه کتاب ما، اگر جز این جمله نبود، کافی بود، بهترین سخن آن است که کم آن، تو را از بسیارش، بی‌نیاز کند، و معنی در لفظ پنهان نشده باشد بلکه ظاهر و نمودار باشد، آن گاه می‌گوید: «کان الله عزّ و جلّ قد البسه من الجلاله و غشاه من نور الحکمه علی حسب نیّه صاحبه و تقوا غائله» گویا خداوند جامه‌ای ازجلالت و پرده ای از نور حکمت متناسب با نیّت پاک و تقوای گوینده اش، بر این جمله کوتاه پوشانده است».<ref>مطهری، مرتضی، نقل از کتاب سیری در نهج البلاغه، چاپ و صحافی از چاپخانه درودکی، ص۱۲و۱۳.</ref>


شيخ محمد عبده مفتي پيشين مصر كه ازعلماي اهل سنّت و از شارحان كتاب نهج البلاغه است در مقدّمه شرحش مي نويسد: هنگام خواندن اين كتاب، چون از عبارتي به عبارت ديگر مي پرداختم مي ديدم كه جولان گاه انديشه و پرده هاي سخن تغيير مي كند و ديدگاه بصيرت عوض مي شود، گاه خود را در جهاني از معاني بلند مي يافتم كه در پوششي از زيور لفظ هاي رخشان و عبارت هاي تابناك به زيارت جان هاي پاك مي آيد و پيرامون دل هاي روشن به طواف مي ايستد ... گاه مي يافتم كه عقلي مشعشع و نوراني كه هيچ شباهتي به اجسام مادي نمي رساند ازعالم رفيع الوهيّت جدا گشته است و به روح انساني انتقال يافته، او را از پرده هاي تو در توي طبيعت بيرون آورده تا سراپرده ملكوت رفعت داده است ... گاه خطيبي را مي ديدم كه واليان امّت را مخاطب ساخته و راه صواب و خطا را به ايشان مي نماياند و دقائق سياست را به آنان مي آموزد و از پيمودن راهي كه به گمراهي پايان مي يابد، بر حذر مي دارد.<ref>مقدّمه شرح نهج البلاغه شيخ محمد عبده.</ref>
شیخ محمد عبده مفتی پیشین مصر که ازعلمای اهل سنّت و از شارحان کتاب نهج البلاغه است در مقدّمه شرحش می‌نویسد: هنگام خواندن این کتاب، چون از عبارتی به عبارت دیگر می‌پرداختم می‌دیدم که جولان گاه اندیشه و پرده‌های سخن تغییر می‌کند و دیدگاه بصیرت عوض می‌شود، گاه خود را در جهانی از معانی بلند می‌یافتم که در پوششی از زیور لفظ‌های رخشان و عبارت‌های تابناک به زیارت جان‌های پاک می‌آید و پیرامون دل‌های روشن به طواف می‌ایستد … گاه می‌یافتم که عقلی مشعشع و نورانی که هیچ شباهتی به اجسام مادی نمی‌رساند ازعالم رفیع الوهیّت جدا گشته است و به روح انسانی انتقال یافته، او را از پرده‌های تو در توی طبیعت بیرون آورده تا سراپرده ملکوت رفعت داده است گاه خطیبی را می‌دیدم که والیان امّت را مخاطب ساخته و راه صواب و خطا را به ایشان می‌نمایاند و دقائق سیاست را به آنان می‌آموزد و از پیمودن راهی که به گمراهی پایان می‌یابد، بر حذر می‌دارد.<ref>مقدّمه شرح نهج البلاغه شیخ محمد عبده.</ref>


ابن ابي الحديد معتزلي گويد: «امّا الفصاحه، فهو امام الفصحا، و سيّد البلغا و في كلامه قيل: دون كلام الخالق و فوق كلام المخلوقين، و منه تعلّم الناس الخطابه و الكتابه ...<ref>ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، داراحياء الكتب العربيه، ج۱ص۲۴و ۲۵.</ref> امّا در فصاحت؛ پس امير المومين(ع) پيشواي فصحا و سرور بلغا بود، به حق، سخن علي را از سخن خالق فروتر و از سخن مخلوق فراتر خوانده اند، و مردم همه دو فنّ خطابه و نويسندگي را از او فراگرفته اند...» همين كافي است كه يك دهم بلكه يك بيستم آن چه مردم از سخنان علي گرد آورده و نگهداري كرده اند از سخنان هيچكدام از صحابه رسول اكرم(ص) با آن كه فصحايي در ميان آن ها بوده است، نقل نكرده اند، و باز كافي است كه مردي مانند جاحظ در البيان و التبيين و ساير كتب خويش ستايش گر اوست.
ابن ابی الحدید معتزلی گوید: «امّا الفصاحه، فهو امام الفصحا، و سیّد البلغا و فی کلامه قیل: دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوقین، و منه تعلّم الناس الخطابه و الکتابه …<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، داراحیاء الکتب العربیه، ج۱ص۲۴و ۲۵.</ref> امّا در فصاحت؛ پس امیر المومین(ع) پیشوای فصحا و سرور بلغا بود، به حق، سخن علی را از سخن خالق فروتر و از سخن مخلوق فراتر خوانده‌اند، و مردم همه دو فنّ خطابه و نویسندگی را از او فراگرفته اند…» همین کافی است که یک دهم بلکه یک بیستم آنچه مردم از سخنان علی گرد آورده و نگهداری کرده‌اند از سخنان هیچ‌کدام از صحابه رسول اکرم(ص) با آن که فصحایی در میان آن‌ها بوده است، نقل نکرده‌اند، و باز کافی است که مردی مانند جاحظ در البیان و التبیین و سایر کتب خویش ستایش گر اوست.


وی در شرح نامه امام به عبدالله بن عباس، پس از فتح مصر به دست سپاهيان معاويه به شهادت محمّد بن ابي بكر، مي گويد: انظر! الي الفصاحه كيف تعطى هذا الرجل قيادها و تملّكه زمامها ...<ref>همان، ج۱۶، ص۱۴۵و۱۴۶.</ref>فصاحت را ببين كه چگونه افسار خود را به دست اين مرد (علي) داده و مهار خود را به او سپرده است، نظم عجيب الفاظ را تماشا كن، يكي پس از ديگري مي آيند و در اختيار او قرار مي گيرند، مانند چشمه اي كه خود به خود و بدون زحمت از زمين مي جوشد، سبحان الله! جواني از عرب در شهري مانند مكه بزرگ مي شود با هيچ حكيمي برخورد نكرده است، اما سخنانش در حكمت نظري بالا دست سخنان افلاطون و ارسطو قرار گرفته است، با اهل حكمت عملي معاشرت نكرده است اما از سقراط بالاتر رفته است، ميان شجاعان و دلاوران تربيت نشده است زيرا مردم مكه تاجر پيشه بودند و اهل جنگ نبودند، اما شجاع ترين بشري از كار درآمد كه بر روي زمين راه رفته است».  
وی در شرح نامه امام به عبدالله بن عباس، پس از فتح مصر به دست سپاهیان معاویه به شهادت محمّد بن ابی بکر، می‌گوید: انظر! الی الفصاحه کیف تعطی هذا الرجل قیادها و تملّکه زمامها <ref>همان، ج۱۶، ص۱۴۵و۱۴۶.</ref>فصاحت را ببین که چگونه افسار خود را به دست این مرد (علی) داده و مهار خود را به او سپرده است، نظم عجیب الفاظ را تماشا کن، یکی پس از دیگری می‌آیند و در اختیار او قرار می‌گیرند، مانند چشمه ای که خود به خود و بدون زحمت از زمین می‌جوشد، سبحان الله! جوانی از عرب در شهری مانند مکه بزرگ می‌شود با هیچ حکیمی برخورد نکرده است، اما سخنانش در حکمت نظری بالا دست سخنان افلاطون و ارسطو قرار گرفته است، با اهل حکمت عملی معاشرت نکرده است اما از سقراط بالاتر رفته است، میان شجاعان و دلاوران تربیت نشده است زیرا مردم مکه تاجر پیشه بودند و اهل جنگ نبودند، اما شجاع‌ترین بشری از کار درآمد که بر روی زمین راه رفته است».


طه حسين اديب و نويسنده معروف و معاصر مصر در كتاب «علي و بنوه» بعد از داستان مردي كه در جريان جنگ جمل دچار ترديد شده بود، بعد از نقل كلام امام به آن مرد، مي گويد: من پس از وحي و سخن خدا، جوابي پرجلال تر و شيواتر از اين جواب نديده و نشنيده ام.<ref>مرتضي، مطهري، همان، ص۱۶.</ref> همچنین از خليل بن احمد پرسيدند: علي(ع) شجاع تر است يا عنبسه يا بسطام؟ گفت: «عنبسه و بسطام را با افراد بشر بايد مقايسه كرد علي ما فوق افراد بشر است.»
طه حسین ادیب و نویسنده معروف و معاصر مصر در کتاب «علی و بنوه» بعد از داستان مردی که در جریان جنگ جمل دچار تردید شده بود، بعد از نقل کلام امام به آن مرد، می‌گوید: من پس از وحی و سخن خدا، جوابی پرجلال تر و شیواتر از این جواب ندیده و نشنیده‌ام.<ref>مرتضی، مطهری، همان، ص۱۶.</ref> همچنین از خلیل بن احمد پرسیدند: علی(ع) شجاع تر است یا عنبسه یا بسطام؟ گفت: «عنبسه و بسطام را با افراد بشر باید مقایسه کرد علی ما فوق افراد بشر است.»


با توجّه به سخنان بزرگان اهل سنّت كه نقل شده، مي توان گفت كه شيعيان در مورد نهج البلاغه غلّو نمي كنند، بلكه عظمت نهج البلاغه زياد است و کتاب روایی در میان عامه و شیعه وجود ندارد که به این اندازه شرح بر آن نگاشته شده باشد. سيّد هبه الله شهرستاني گويد : پنجاه شرح براي نهج البلاغه نوشته شده است، كه در ميان آنها از علماء متقدّم: ابوالحسين و فخررازي و قطب راوندي و كمال الدين محمّد ميثم بحراني هستند، و متاخّرين شيخ محمّد عبده و عبدالحميد بن ابي الحديد است.<ref>ابن ابي الحديد، مقدمه شرح نهج البلاغه، دار احياء الكتب العربيه، ج۱، ص۱۰.</ref>/<ref>براي اطلاع بيشتر ر.ک: محمد عبده و ابن ابي الحديد، مقدّمه شرح نهج البلاغه.</ref>
با توجّه به سخنان بزرگان اهل سنّت که نقل شده، می‌توان گفت که شیعیان در مورد نهج البلاغه غلّو نمی‌کنند، بلکه عظمت نهج البلاغه زیاد است و کتاب روایی در میان عامه و شیعه وجود ندارد که به این اندازه شرح بر آن نگاشته شده باشد. سیّد هبه الله شهرستانی گوید: پنجاه شرح برای نهج البلاغه نوشته شده است، که در میان آنها از علماء متقدّم: ابوالحسین و فخررازی و قطب راوندی و کمال الدین محمّد میثم بحرانی هستند، و متاخّرین شیخ محمّد عبده و عبدالحمید بن ابی الحدید است.<ref>ابن ابی الحدید، مقدمه شرح نهج البلاغه، دار احیاء الکتب العربیه، ج۱، ص۱۰.</ref>/<ref>برای اطلاع بیشتر ر.ک. محمد عبده و ابن ابی الحدید، مقدّمه شرح نهج البلاغه.</ref>


بنابراین بدون شك خاندان پيامبر اسلام از نظر علمي سرآمد همه مردم بودند و در بين اين خاندان امام علي(ع) شاخص‌ترين فرد بود، تا جايي كه پيامبر اسلام(ص) درباره ايشان فرمودند: «اعلم امتي من بعدي علي بن ابي طالب» داناترين امتم بعد از من علي بن ابي طالب است.<ref>سليمان بن قندوزي، ينابيع الموده، دارالاسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶، ج۱، ص۲۱۶، ح۲۷.</ref> و در حديث ديگر كه اهل سنت هم در كتاب‌هاي خود نقل كرده اند، درباره علي فرمودند: «انا مدينه العلم و علي بابها، فمن اراد العلم فلياتها من بابها» من شهر علمم و علي در آن است، هر كسي كه علم مي‌خواهد بايد از در آن وارد شود،<ref>محمد بن علي حاكم نيشابوري، مستدرك حاكم، بيروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶، ج۳، ص۱۲۷ـ۱۲۸؛ متقي هندي، كنز العمال، بيروت، مؤسسه‌ي رسالت، ج۱۱، ص۶۱۴، ح ۳۲۹۷۸ و ۳۲۹۷۹.</ref> و در تاريخ آمده كه خلفاء ثلاثه و به خصوص خليفه دوم بارها در مسائل علمي به امام علي (ع) مراجعه و ایشان مشكلات علمي آن‌ها را برطرف مي‌كردند، و اين سخن از خليفه دوم معروف است كه «لولا علي لهلك عمر» اگر علي نبود عمر هلاك مي‌شد.<ref>موفق بن احمد بن محمد مكي خوارزمي، المناقب، قم، جامعه مدرسين، ۱۴۱۱، ص۸۱، ح۶۵؛ سليمان بن ابراهيم قندورزي، ينابيع الموده، دارالاسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶، ج۱ ص۲۱۶، ح۲۸.</ref>
بنابراین بدون شک خاندان پیامبر اسلام از نظر علمی سرآمد همه مردم بودند و در بین این خاندان امام علی(ع) شاخص‌ترین فرد بود، تا جایی که پیامبر اسلام(ص) درباره ایشان فرمودند: «اعلم امتی من بعدی علی بن ابی طالب» داناترین امتم بعد از من علی بن ابی طالب است.<ref>سلیمان بن قندوزی، ینابیع الموده، دارالاسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶، ج۱، ص۲۱۶، ح۲۷.</ref> و در حدیث دیگر که اهل سنت هم در کتاب‌های خود نقل کرده‌اند، درباره علی فرمودند: «انا مدینه العلم و علی بابها، فمن آراد العلم فلیاتها من بابها» من شهر علمم و علی در آن است، هر کسی که علم می‌خواهد باید از در آن وارد شود،<ref>محمد بن علی حاکم نیشابوری، مستدرک حاکم، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶، ج۳، ص۱۲۷–۱۲۸؛ متقی هندی، کنز العمال، بیروت، مؤسسهٔ رسالت، ج۱۱، ص۶۱۴، ح ۳۲۹۷۸ و ۳۲۹۷۹.</ref> و در تاریخ آمده که خلفاء ثلاثه و به خصوص خلیفه دوم بارها در مسائل علمی به امام علی(ع) مراجعه و ایشان مشکلات علمی آن‌ها را برطرف می‌کردند، و این سخن از خلیفه دوم معروف است که «لولا علی لهلک عمر» اگر علی نبود عمر هلاک می‌شد.<ref>موفق بن احمد بن محمد مکی خوارزمی، المناقب، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۱، ص۸۱، ح۶۵؛ سلیمان بن ابراهیم قندورزی، ینابیع الموده، دارالاسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶، ج۱ ص۲۱۶، ح۲۸.</ref>
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==مطالعه بيشتر==
* سيري در نهج البلاغه، مرتضي مطهري، مقدمه کتاب.


== مطالعه بیشتر ==
* سیری در نهج البلاغه، مرتضی مطهری، مقدمه کتاب.
* مقدمه شرح نهج البلاغه، محمد عبده.
* مقدمه شرح نهج البلاغه، محمد عبده.
 
* مقدمه شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید.
* مقدمه شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}


{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
خط ۴۳: خط ۴۱:
  | تیترها = شد
  | تیترها = شد
  | ویرایش = شد
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۸ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۳۱

سؤال

شیعیان در مورد نهج البلاغه غلّو می‌کنند و آن را بعد از قرآن قرار می‌دهند در حالی که مثل سایر کتب روایی است؟

نهج البلاغه یکی از کتاب‌های مطرح در میان شیعیان و همچنین برخی از علمای اهل سنت است. درباره غلو در جایگاه نهج البلاغه می‌توان به گفتار بعضی از علمای اهل سنّت در ستایش نهج البلاغه اشاره نمود:

جاحظ، ادیب سخن‌دان و سخن‌شناس معروف که از نوابغ ادب است و در قرن سوّم هجری می‌زیسته است و کتاب «البیان و التبیین» که یکی از ارکان چهارگانه ادب به شمار آمده است، مکرّر در کتاب خویش ستایش و اعجاب فوق‌العاده خود را نسبت به سخنان علی(ع) اظهار می‌دارد، در جلد اوّل، این جمله معروف را از امام علی(ع) نقل می‌کند که حضرت فرمودند: «قیمه کلّ امرء ما یحسنه[۱] ارزش هر کس همان است که می‌داند»، آن گاه بیش از نیم صفحه این جمله را ستایش می‌کند و می‌گوید: در همه کتاب ما، اگر جز این جمله نبود، کافی بود، بهترین سخن آن است که کم آن، تو را از بسیارش، بی‌نیاز کند، و معنی در لفظ پنهان نشده باشد بلکه ظاهر و نمودار باشد، آن گاه می‌گوید: «کان الله عزّ و جلّ قد البسه من الجلاله و غشاه من نور الحکمه علی حسب نیّه صاحبه و تقوا غائله» گویا خداوند جامه‌ای ازجلالت و پرده ای از نور حکمت متناسب با نیّت پاک و تقوای گوینده اش، بر این جمله کوتاه پوشانده است».[۲]

شیخ محمد عبده مفتی پیشین مصر که ازعلمای اهل سنّت و از شارحان کتاب نهج البلاغه است در مقدّمه شرحش می‌نویسد: هنگام خواندن این کتاب، چون از عبارتی به عبارت دیگر می‌پرداختم می‌دیدم که جولان گاه اندیشه و پرده‌های سخن تغییر می‌کند و دیدگاه بصیرت عوض می‌شود، گاه خود را در جهانی از معانی بلند می‌یافتم که در پوششی از زیور لفظ‌های رخشان و عبارت‌های تابناک به زیارت جان‌های پاک می‌آید و پیرامون دل‌های روشن به طواف می‌ایستد … گاه می‌یافتم که عقلی مشعشع و نورانی که هیچ شباهتی به اجسام مادی نمی‌رساند ازعالم رفیع الوهیّت جدا گشته است و به روح انسانی انتقال یافته، او را از پرده‌های تو در توی طبیعت بیرون آورده تا سراپرده ملکوت رفعت داده است … گاه خطیبی را می‌دیدم که والیان امّت را مخاطب ساخته و راه صواب و خطا را به ایشان می‌نمایاند و دقائق سیاست را به آنان می‌آموزد و از پیمودن راهی که به گمراهی پایان می‌یابد، بر حذر می‌دارد.[۳]

ابن ابی الحدید معتزلی گوید: «امّا الفصاحه، فهو امام الفصحا، و سیّد البلغا و فی کلامه قیل: دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوقین، و منه تعلّم الناس الخطابه و الکتابه …[۴] امّا در فصاحت؛ پس امیر المومین(ع) پیشوای فصحا و سرور بلغا بود، به حق، سخن علی را از سخن خالق فروتر و از سخن مخلوق فراتر خوانده‌اند، و مردم همه دو فنّ خطابه و نویسندگی را از او فراگرفته اند…» همین کافی است که یک دهم بلکه یک بیستم آنچه مردم از سخنان علی گرد آورده و نگهداری کرده‌اند از سخنان هیچ‌کدام از صحابه رسول اکرم(ص) با آن که فصحایی در میان آن‌ها بوده است، نقل نکرده‌اند، و باز کافی است که مردی مانند جاحظ در البیان و التبیین و سایر کتب خویش ستایش گر اوست.

وی در شرح نامه امام به عبدالله بن عباس، پس از فتح مصر به دست سپاهیان معاویه به شهادت محمّد بن ابی بکر، می‌گوید: انظر! الی الفصاحه کیف تعطی هذا الرجل قیادها و تملّکه زمامها …[۵]فصاحت را ببین که چگونه افسار خود را به دست این مرد (علی) داده و مهار خود را به او سپرده است، نظم عجیب الفاظ را تماشا کن، یکی پس از دیگری می‌آیند و در اختیار او قرار می‌گیرند، مانند چشمه ای که خود به خود و بدون زحمت از زمین می‌جوشد، سبحان الله! جوانی از عرب در شهری مانند مکه بزرگ می‌شود با هیچ حکیمی برخورد نکرده است، اما سخنانش در حکمت نظری بالا دست سخنان افلاطون و ارسطو قرار گرفته است، با اهل حکمت عملی معاشرت نکرده است اما از سقراط بالاتر رفته است، میان شجاعان و دلاوران تربیت نشده است زیرا مردم مکه تاجر پیشه بودند و اهل جنگ نبودند، اما شجاع‌ترین بشری از کار درآمد که بر روی زمین راه رفته است».

طه حسین ادیب و نویسنده معروف و معاصر مصر در کتاب «علی و بنوه» بعد از داستان مردی که در جریان جنگ جمل دچار تردید شده بود، بعد از نقل کلام امام به آن مرد، می‌گوید: من پس از وحی و سخن خدا، جوابی پرجلال تر و شیواتر از این جواب ندیده و نشنیده‌ام.[۶] همچنین از خلیل بن احمد پرسیدند: علی(ع) شجاع تر است یا عنبسه یا بسطام؟ گفت: «عنبسه و بسطام را با افراد بشر باید مقایسه کرد علی ما فوق افراد بشر است.»

با توجّه به سخنان بزرگان اهل سنّت که نقل شده، می‌توان گفت که شیعیان در مورد نهج البلاغه غلّو نمی‌کنند، بلکه عظمت نهج البلاغه زیاد است و کتاب روایی در میان عامه و شیعه وجود ندارد که به این اندازه شرح بر آن نگاشته شده باشد. سیّد هبه الله شهرستانی گوید: پنجاه شرح برای نهج البلاغه نوشته شده است، که در میان آنها از علماء متقدّم: ابوالحسین و فخررازی و قطب راوندی و کمال الدین محمّد میثم بحرانی هستند، و متاخّرین شیخ محمّد عبده و عبدالحمید بن ابی الحدید است.[۷]/[۸]

بنابراین بدون شک خاندان پیامبر اسلام از نظر علمی سرآمد همه مردم بودند و در بین این خاندان امام علی(ع) شاخص‌ترین فرد بود، تا جایی که پیامبر اسلام(ص) درباره ایشان فرمودند: «اعلم امتی من بعدی علی بن ابی طالب» داناترین امتم بعد از من علی بن ابی طالب است.[۹] و در حدیث دیگر که اهل سنت هم در کتاب‌های خود نقل کرده‌اند، درباره علی فرمودند: «انا مدینه العلم و علی بابها، فمن آراد العلم فلیاتها من بابها» من شهر علمم و علی در آن است، هر کسی که علم می‌خواهد باید از در آن وارد شود،[۱۰] و در تاریخ آمده که خلفاء ثلاثه و به خصوص خلیفه دوم بارها در مسائل علمی به امام علی(ع) مراجعه و ایشان مشکلات علمی آن‌ها را برطرف می‌کردند، و این سخن از خلیفه دوم معروف است که «لولا علی لهلک عمر» اگر علی نبود عمر هلاک می‌شد.[۱۱]


مطالعه بیشتر

  • سیری در نهج البلاغه، مرتضی مطهری، مقدمه کتاب.
  • مقدمه شرح نهج البلاغه، محمد عبده.
  • مقدمه شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید.


منابع

  1. موفق بن احمد بن محمد کلّی خوارزمی، المناقب، قم، جامعه مدرّسین قم، چاپ دوم، ۱۴۱۱، ص۳۶۸؛ محمّد عبد الرؤف المناوی، فیض القدیر شرح جامع صغیر، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵، ج۴ ص۱۴۶.
  2. مطهری، مرتضی، نقل از کتاب سیری در نهج البلاغه، چاپ و صحافی از چاپخانه درودکی، ص۱۲و۱۳.
  3. مقدّمه شرح نهج البلاغه شیخ محمد عبده.
  4. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، داراحیاء الکتب العربیه، ج۱ص۲۴و ۲۵.
  5. همان، ج۱۶، ص۱۴۵و۱۴۶.
  6. مرتضی، مطهری، همان، ص۱۶.
  7. ابن ابی الحدید، مقدمه شرح نهج البلاغه، دار احیاء الکتب العربیه، ج۱، ص۱۰.
  8. برای اطلاع بیشتر ر.ک. محمد عبده و ابن ابی الحدید، مقدّمه شرح نهج البلاغه.
  9. سلیمان بن قندوزی، ینابیع الموده، دارالاسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶، ج۱، ص۲۱۶، ح۲۷.
  10. محمد بن علی حاکم نیشابوری، مستدرک حاکم، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶، ج۳، ص۱۲۷–۱۲۸؛ متقی هندی، کنز العمال، بیروت، مؤسسهٔ رسالت، ج۱۱، ص۶۱۴، ح ۳۲۹۷۸ و ۳۲۹۷۹.
  11. موفق بن احمد بن محمد مکی خوارزمی، المناقب، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۱، ص۸۱، ح۶۵؛ سلیمان بن ابراهیم قندورزی، ینابیع الموده، دارالاسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶، ج۱ ص۲۱۶، ح۲۸.