شأن صدور حدیث بضعه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
روایاتی با مضامین مشترک در منابع روایی شیعه و اهل‌سنت از پیامبر(ص) درباره حضرت فاطمه(س) نقل شده است مانند فاطمه پاره تن من است، هر کس او را خشمگین کند، مرا خشمگین کرده است و {{متن عربی|یا فاطمه ان الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک}} شأن صدور این‌گونه روایات چیست؟
حدیثی در منابع روایی شیعه و اهل‌سنت از پیامبر(ص) درباره حضرت فاطمه(س) نقل شده است فاطمه پاره تن من است، هر کس او را خشمگین کند، مرا خشمگین کرده است شأن صدور این حدیث چیست؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
{{درگاه|فاطمی}}
{{درگاه|فاطمی}}
'''روایاتی از پیامبر(ص) درباره شأن و منزلت حضرت فاطمه(س)''' صادر شده است که با استفاده از آنها می‌توان به جایگاه واقعی آن حضرت و دلیل بیان این نوع روایت‌ها که همان بیان جایگاه او است، پی‌ برد.
'''حدیث بضعه''' حدیثی از پیامبر(ص) است که در آن پیامبر(ص)، دخترش فاطمه را پاره تن خود معرفی کرده است و خشنودی و رضایت او را خشنودی و رضایت خود دانسته است. برای این روایت شأن صدور خاصی ذکر نشده است بلکه به صورت مطلق و به منظور بیان شأن و منزلت حضرت زهرا(س) از پیامبر صادر شده است.


==منزلت حضرت فاطمه(س)==
==منزلت حضرت فاطمه(س)==

نسخهٔ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۴۲

سؤال

حدیثی در منابع روایی شیعه و اهل‌سنت از پیامبر(ص) درباره حضرت فاطمه(س) نقل شده است فاطمه پاره تن من است، هر کس او را خشمگین کند، مرا خشمگین کرده است شأن صدور این حدیث چیست؟

درگاه‌ها
فاطمیه.png


حدیث بضعه حدیثی از پیامبر(ص) است که در آن پیامبر(ص)، دخترش فاطمه را پاره تن خود معرفی کرده است و خشنودی و رضایت او را خشنودی و رضایت خود دانسته است. برای این روایت شأن صدور خاصی ذکر نشده است بلکه به صورت مطلق و به منظور بیان شأن و منزلت حضرت زهرا(س) از پیامبر صادر شده است.

منزلت حضرت فاطمه(س)

در منابع روایی مهم شیعه مانند امالی مفید و شیخ صدوق و شیخ طوسی و بحارالانوار[۱] و در بسیاری از صحاح و مسانید معتبر اهل‌سنت از جمله کتاب‌های صحیح بخاری، صحیح مسلم، صحیح ابوداود، مسند احمد بن حنبل، صحیح ترمذی، کنز العمال، حلیة الاولیاء و مستدرک الصحیحین[۲] روایاتی با تعابیر مختلف، اما مفهوم نزدیک به یکدیگر از پیامبر(ص) نقل شده است که «فاطمه پاره تن من است پس هر کس او را غضب‌ناک کند مرا غضب‌ناک کرده است.» و با تعبیر دیگری آمده است: «فاطمه پاره تن من است خوشحال می‌کند مرا آنچه او را خوشحال می‌کند.» و نیز «همانا فاطمه پاره تن من است و هر چه باعث اذیت و آزار او شود، باعث آزار من است.» همچنین پیامبر(ص) خطاب به حضرت فاطمه(س) فرموده است: «به درستی که خداوند به خاطر غضب تو، غضب می‌کند و به خاطر رضایت و خوشنودی تو خشنود می‌شود.»

مطلق بودن روایات

این روایات به طور کامل، مطلق هستند و هیچ‌گونه قید و قضیه‌ای در آنها به چشم نمی‌خورد. زمانی که پیامبر(ص) می‌فرماید: «خداوند به غضب فاطمه، غضب می‌کند.» نمی‌فرماید: اگر چنین و چنان بود، یا به فلان شرط، یا اگر غضبش به فلان علت بود، بلکه بدون هیچ قیدی می‌فرماید: «خداوند، به غضب فاطمه، غضب می‌کند.» این غضب به چه سببی باشد؟ نسبت به چه کسی باشد؟ در چه زمانی باشد؟ آن گاه که پیامبر(ص) می‌فرماید: «آنچه او را اذیت می‌کند، مرا اذیت می‌کند.» نمی‌فرماید: اگر چنین بود، یا اگر اذیت‌کننده فلانی بود، یا اگر در فلان وقت بود، بلکه در اینجا نیز حدیث مطلق است و قید و شرطی ندارد.

با توجه به مطلق بودن روایات می‌توان گفت که این احادیث بارها از زبان پیامبر(ص) بیان شده و به شهرت رسیده است به طوری که امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) به این روایات از زبان پیامبر(ص) استناد کرده‌اند و اصحاب پیامبر همه بر آن اتفاق‌نظر دارند.

ساختگی بودن خواستگاری امام علی(ع) از دختر ابوجهل

بنا بر برخی گزارش‌ها، حدیث بضعه درباره ماجرای خواستگاری امام علی(ع) از دختر ابوجهل صادر شده است؛ متکلمان شیعه این گزارش‌ها را ساختگی دانسته‌اند.[۳] ابوهُرَیره از راویان این گزارش متهم به جعل حدیث است.[۴] همچنین حسین کرابیسی و مِسوَر بن مَخرَمه زُهَری از راویان این گزارش در علم رجال ضعیف و غیرقابل اعتماد معرفی شده‌اند از این رو روایات آنها مورد قبول قرار نگرفته است.[۵] به گفته سید مرتضی متکلم شیعه، کرابیسی از نواصب بود و با اهل‌بیت(ع) دشمنی می‌کرد.[۶] جعفر مرتضی عاملی محقق شیعه، نیز ضمن متناقض دانستن گزارش‌ها درباره خواستگاری حضرت علی(ع) از دختر ابی‌جهل، دلایل متعددی این ماجرا را رد کرده است.[۷]

همچنین اگر این قضیه درست بود دشمنان حضرت علی(ع) از بنی‌امیه و طرفدران آنها آن را دستاویزی برای تخریب چهره او و رسیدن به اهداف خود قرار ندادند در حالی که به آن اشاره هم نکرده‌اند.[۸]

خشم حضرت فاطمه(س) از شیخین

در کتاب الامامه و السیاسه ابن قتیبه ضمن نقل حدیث مفصلی از ملاقات ابوبکر و عمر با فاطمه زهرا(س) در خانه امیرالمؤمنین(ع) پس از نقل حدیث از حضرت فاطمه(س) و اعتراف عمر و ابو بکر مبنی بر اینکه آن حدیث را از پیامبر خدا شنیده‌اند؛ نقل می‌کند که: «حضرت فاطمه خطاب به آن دو نفر (ابوبکر و عمر) فرمودند: پس من، خداوند و فرشتگان را به شهادت می‌طلبم که شما دو نفر مرا خشمناک نمودید و مرا خشنود نکردید و اگر پیامبر خدا را ملاقات کنم شکایت شما را نزد آن حضرت می‌برم. پس ابوبکر گفت: پناه می‌برم به خدا از غضب او و غضب تو ای فاطمه … و فاطمه می‌فرمود: به خدا پس از هر نمازی که می‌خوانم بر تو نفرین می‌فرستم».[۹]

خداوند در سوره احزاب آیه ۵۷ می‌فرمایند: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَه؛ به یقین کسانی که خدا و پیامبر او را اذیت می‌کنند، در دنیا و آخرت ملعون بوده و از رحمت الهی دور می‌باشند. در تفسیر آیه مذکور در کتاب بحارالانوار به نقل از تفسیر قمی حدیثی بیان شده است که ایشان می‌فرماید این آیه درباره کسانی که حق امیرالمومنین(ع) و حضرت زهرا(س) را غصب کرده‌اند و ایشان را آزار و اذیت نموده، نازل شده است.[۱۰] اگر احادیث بیان شده از کتاب‌های معتبر شیعه و اهل سنت که «اذیت فاطمه(س) را اذیت خدا و پیامبرش می‌دانند»، با این آیه کنار هم گذاشته شود، این نتیجه به دست می‌آید که هر کس فاطمه(س) را اذیت کرده باشد، در دنیا و آخرت ملعون بوده و از رحمت الهی محروم و به عذاب دردناک در آتش جهنم گرفتار خواهد آمد.


منابع

  1. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۹؛ امالی المفید، ص۹۴؛ امالی الصدوق، ص۳۸۳؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۵۴؛ امالی طوسی، ص۴۳۷.
  2. صحیح بخاری، ج۵، ص۹۶، ش۲۷۸، صحیح مسلم، ج۱۶، ص۳ به شرح نووی، کنزالعمال، ج۱۲، ص۱۰۸ ش ۳۴۲۲۲؛ مسند احمد حنبل، ج۴، ص۳۲۹؛ حلیة الأولیاء، ج۲، ص۳۹؛ المستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۵۱؛ ابن ابی‌الحدید، ج۱۶، ص۲۷۳؛ جامع الصغیر سیوطی، ج۲، ص۲۰۸ ش ۵۸۳۳۳.
  3. سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ۱۲۵۰ق، ص۱۶۷.
  4. ابن‌شاذان، الایضاح، ۱۳۶۳ش، ص۵۴۱؛‌ تستری، قاموس الرجال، ۱۴۱۹ق، ج۹، ص۱۱۱.
  5. فضلی، اصول الحدیث، ۱۴۲۱ق، ص۱۳۹.
  6. سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ۱۲۵۰ق، ص۱۶۷-۱۶۸.
  7. جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة الامام علی، ۱۴۳۰ق، ج۳، ص۶۱- ۷۴.
  8. سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ۱۲۵۰ق، ص۱۶۹.
  9. الامامه و السیاسه، ص۱۴.
  10. عوالم، ج۱۱، ص۱۱۰؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۵، ح ۲۳.