حدیث خیر الامور اوسطها

سؤال

آیا روایت خیر الامور اوسطها درست است؟


برای تکمیل مقاله به این آدرس نیز مراجعه شود.

پاسخ اجمالی:

حدیث «خیر الامور اوسطها» در منابع شیعه و اهل سنت با اسناد ضعیف، مرفوع و مجهول نقل شده است و بر فرض صحت، بدین معناست که در مواردی که تردید یا تعارض وجود دارد به حد وسط کفایت شود؛ اما در مواردی که تردید وجود ندارد و به صراحت مقدار و حالات مشخص شده است، استناد کردن به این حدیث درست نمی‌باشد و نمی‌توان گفت که قرائت قرآن نیز باید حد وسط حزن و فرح باشد، زیرا حالت قرائت مشخص شده است.

پاسخ تفصیلی:

روایت «خیر الامور اوسطها» یا «خیر الامور اوساطها» یا «خیر الاعمال اوسطها» با سند معتبر در منابع معتبر نیامده است و در کتاب‌های اهل سنت نیز به رسول خدا نسبت داده شده، اما خودشان سند حدیث را ضعیف می‌دانند؛ چنانچه عجلونی می‌نویسد: ابن غرس گفته حدیث: «خیر الأمور أوسطها یا أوساطها» ضعیف است و در المقاصد آمده که ابن سمعانی در ذیل تاریخ بغداد آن را با سند مجهول نقل کرده است و دیلمی نیز به سند مرفوع از ابن عباس آورده است.[۱]

سرخسی در شرح این روایت می‌نویسد: معنای سخن رسول الله که فرمود: «خیر الأمور أوسطها» در تعارض است نه در همه جا؛[۲] به عنوان نمونه اگر فردی پولی به مغازه دار داده است تا برای او پیراهنی را بیاورد اما مشخصاتش را نگفته است و حال اختلاف افتاده که پیراهن خوب بدهد یا بد، حکم می‌شود که یک پیراهن متوسط بدهد کافی است.

در بدائع الصنایع نیز آمده است: اگر بحث شود در مقدار آب وضو که کم باشد یا زیاد، با توجه به روایت رسول الله که فرمود: «خیر الأمور أوسطها»، حد وسط کفایت می‌کند.[۳]

با این نگاه چنین روایتی به خاطر ضعف سند قابل استناد نمی‌باشد و بر فرض که حدیث بودنش را بپذیریم، معنایش این است که در مواردی که اختلاف نظر هست یا نمی‌دانیم چه مقدار لازم است، به حد وسط بسنده شود؛ مثلاً در پوشش نه لباس‌های گران‌قیمت خریده شود و نه لباس‌هایی که در شأن نیست، یا در خرید خانه به حد وسط کفایت شود؛ اما در مواردی که اختلاف نظر نیست و بلکه به صراحت مقدار و حالت مشخص شده است، دیگر جایی برای «اوسط» بودن باقی نمی‌مانند.

روایت حزین خواندن قرآن

مرحوم کلینی از امام صادق نقل می‌کند که فرمود: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: «إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ بِالْحُزْنِ فَاقْرَءُوهُ بِالْحُزْنِ»[۴]؛ «قرآن برای نالیدن و اندوه نازل شده، آن را با صوت حزین بخوانید».

هر چند این حدیث مرفوعه است و مشخص نیست ابن ابی عمیر از چه کسی نقل می‌کند و مراد از «عَمَّنْ ذَکَرَهُ» کیست، اما برخی بر این باورند که ابن ابی عمیر همیشه از افراد ثقه روایت نقل می‌کند و با این نگرش سند حدیث معتبر خواهد شد.

این روایت با خیر الامور اوسطها تناقض ندارد، زیرا هر کدام ناظر به یک حقیقت جدا از هم می‌باشند و اگر روایت گفته است قرآن را حزین بخوانید، دیگر تردیدی وجود ندارد که قرآن را چگونه بخوانیم تا کسی بگوید قرائت را نه با فرح و نه با حزن و بلکه متوسط بخوان؛ بلی اگر هیچ روایتی نداشتیم و بحث می‌شد که قرآن را چگونه بخوانیم، می‌شد به این حدیث «خیر الامور اوسطها» استناد کرده و گفت که قرآن را متعادل بخوانیم یعنی نه فرح‌انگیز و نه حزن آور؛ اما با بودن روایت که مرز را مشخص کرده است، دیگر نیازی به استناد کردن به حدیث «خیر الأمور أوسطها» وجود ندارد، چون تردید و تعارضی در میان نیست تا با حدیث برطرف شود.

حدیث «خیر الامور» با معارف و مصادیق دیگر

با نگاهی به روایات، «خیر الامور» غیر از «اوسطها» مصادیق دیگری هم دارد که ثابت می‌کند همه جا «اوسط» بهترین کار نیست از جمله:

امام صادق از امیر مؤمنان نقل می‌کند که فرمود: «وَ خَیْرُ الْأُمُورِ مَا کَانَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رِضًی؛ بهترین کار آن است که رضایت خدای عز و جل را داشته باشد». ‏[۵]

امام صادق در روایتی دیگر فرمود: «وَ خَیْرَ الْأُمُورِ خَیْرُهَا عَاقِبَه؛ بهترین کارها، کاری است که سرانجام بهتری داشته باشد».[۶]

از امیر مؤمنان نیز روایاتی در بیان مصداق «بهترین کار» نقل شده است که مشخص می‌کند در موارد مختلف «خیر الامور» مصادیق مختلفی دار از جمله:

«خَیْرُ الْأُمُورِ مَا أَسْفَرَ عَنِ الْیَقِینِ؛ بهترین کارها کاری است که روشنگر یقین باشد».

«خَیْرُ الْأُمُورِ مَا أَسْفَرَ عَنِ الْحَقِّ؛ بهترین کارها کاری است که روشنگر حق باشد».

«خَیْرُ الْأُمُورِ مَا عَرِیَ عَنِ الطَّمَعِ؛ بهترین کارها کاری است که از طمع خالی باشد».

«خَیْرُ الْأُمُورِ مَا سَهُلَتْ مَبَادِئُهُ وَ حَسُنَتْ خَوَاتِمُهُ وَ حُمِدَتْ عَوَاقِبُهُ؛ بهترین کارها کاری است که آغازش آسان، پایانش نیکو و سرانجامش پسندیده باشد».

«خَیْرُ الْأُمُورِ مَا أَصْلَحَکَ؛ بهترین کارها کاری است که تو را اصلاح کند».[۷]

با این بیان نمی‌توان گفت همه جا «اوسط» بودن «خیر الامور» است و بلکه در موارد مختلف، بهترین کارها هم مختلف می‌شود و با حزین خوانده شدن قرآن کریم تناقضی ندارد.

منابع

  1. عجلونی، اسماعیل، کشف الخفاء، بیروت دار الکتب العلمیه، چاپ سوم، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۳۹۱.
  2. سرخسی، شمس الدین، المبسوط، بیروت، دار المعرفه للطباعه والنشر والتوزیع، ج۳، ص۱۶۵.
  3. کاشانی، أبی بکر، بدائع الصنائع، پاکستان، المکتبه الحبیبیه، چاپ اول، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۳.
  4. کلینی، محمد، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۱۴، بَابُ تَرْتِیلِ الْقُرْآنِ بِالصَّوْتِ الْحَسَنِ‏، حدیث۲.
  5. ابن بابویه، محمد، الخصال، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۶۳۲.
  6. رک: ابن بابویه، محمد، من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۴۰۲. ابن بابویه، محمد، الأمالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش، مجلس ۷۴، ص۴۸۷، حدیث۱.
  7. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، قم، دار الحدیث، چاپ اول، ۱۳۷۶ش، ص۲۳۷.