تکبر

نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۹:۴۹ توسط A.ahmadi (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

تکبر چیست؟

تکبر یا غرور، بزرگ شمردن خود نسبت به دیگران و کوچک شمردن دیگران با گفتار یا رفتار است.

مفهوم‌شناسی

«کِبْر» بزرگ شمردن خود نسبت به دیگران[۱] و «تکبر» آشکار کردن آن در گفتار و رفتار است؛ بنابراین، تا زمانی که حس خودبرتربینی در درون انسان بوده و آن را آشکار نکند، به آن کبر گفته می‌شود، و زمانی که این گمان آشکار شده و فرد، دیگران را با رفتار یا گفتار خود کوچک بشمرد، به آن تکبر گفته می‌شود.[۲]

دو واژه «غرور» و «تبکر» در زبان فارسی، به صورت مترادف و به یک معنا به‌کار می‌روند؛ البته کلمه غرور در زبان عربي به معنای فريب دادن به‌کار می‌رود و با معنای تکبر متفاوت است.

تفاوت با عجب

عُجْب و خودبینی به معنای خودپسندی است.[۳] شخص خودبین، خود را بزرگ می‌شمارد؛ ولی خود را برتر از دیگران نمی‌بیند.[۴] با اینک شخص متبکر نسبت به دیگران بزرگی کرده و دیگران را کوچک می‌شمارد.[۵] برخی عجب را یکی از عوامل تکبر دانسته‌اند.

تفات تکبر در انسان و خدا

تفاوت صفت تکبر در خدا و انسان، به تفاوت منشأ آن برمی‌گردد؛ منشأ تکبر در خداوند، علم، قدرت و حکمت او است؛ ولی منشأ تکبر بشر، حقارت، نادانی و ضعف اراده است. بر اساس روایتی، امام صادق(ع) عامل تکبر در انسان را احساس پستی و خواری در خود دانسته است.[۶] انسان برای آنکه نقص خود را بپوشاند، تکبر ورزیده و مقامی را ادعا می‌کند که دارای آن نیست.

جایگاه

در قرآن، درباره تکبر و شخص متبکر سخن گفته شده است. برای نمونه، در آیه ﴿كَذَٰلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّار؛ اين گونه، خدا بر دل هر متكبر و زورگويى مُهر [بدبختی] مى‌نهد.(غافر:۳۵) به شخص متبکر اشاره شده است. در آیه ۳۴ سوره بقره نیز، به تکبر ابلیس هنگامی که خدا امر کرد به حضرت آدم(ع) سجده کند، اشاره شده است.[۷]

تکبر را نخستین گناهی دانسته‌اند که در جهان به وقوع پیوسته است. به گفته امام علی(ع) در خطبه قاصعه، تکبر ابلیس باعث شد، عبادت‌های شش هزار ساله او از میان برود.[۸] در روایتی دیگر، تکبر بزرگترین گناه شمرده شده است.[۹]

اقسام

برای تکبر اقسامی گفته شده است:

تکبر نسبت به خدا: سبب آن طغیان و جهل محض است و این زشت‌ترین نوع تکبر است. و بزرگترین تکبر، تکبر بر خداوند است، از اینکه امتناع از قبول حق کند و اعتراف به معبودیت و اختصاص عبادت به او نداشته باشد.[۱۰]

تکبر نسبت به انبیاء و اولیاء دین: به گونه ای که شخص خود را از بالاتر دانسته و از آنان اطاعت نکند.

تکبر در برابر بندگان خدا: دیگران را کوچک و حقیر شمردن، این گونه تکبر اگرچه به شدت دو قسم بالا نیست؛ ولی از این جهت که به مخالفت با خدا منجر می‌شود، از صفات هلاک کننده انسان است و باید خود را از آن پاک نمود. پیامدهای این گونه کبر و غرور و تکبر بیش از آن است که در این مقاله گنجانده شود؛ ولی به‌طور اجمال باید اشاره کنیم که مهر خوردن بر قلب و تاریکی آن و دخول ابدی در جهنم و … از آثار شوم این صفات است که طبق آیات و روایات صریح به آنها اشاره شده است.[۱۱] و اما کبر دارای انواعی است: الف) گاهی کبر در برابر خداست.[۱۲] همانند کبری که نمرود و فرعون داشتند، و سبب این کبر، طغیان و جهل است و از زشت‌ترین انواع کبر است و بزرگ‌ترین نمونه کفر است،

ب) گاهی کبر و تکبر بر انبیاء است، خداوند می‌فرماید: ﴿فقالوا انومنُ لبَشرینَ مثلِنا یعنی چرا ما به دو بشر مثل خودمان ایمان آوریم.[۱۳]


ج) و گاهی تکبر بر مؤمنین است به اینکه خود را بزرگ بشمارد و دیگران را حقیر و کوچک[۱۴]

عوامل

عوامل تکبر، اختلال در شخصیت، ناآگاهی از ضعف‌های خود و تسلط شیطان بر انسان شمرده شده است. احساس خواری و ذلت یکی از اختلال‌ها شخصیتی است که با وجود آن انسان به تکبر دچار می‌شود.

درمان

برای درمان تکبر راه‌های گوناگونی گفته شده، که برخی از آنها چنین است:‌


شناخت به ضعف خود، به‌ویژه هنگام تولد و هنگام مرگ، خودبزرگ‌بینی را در انسان از بین می‌برد.[۱۹] عبادت نیز، که فروتنی نزد خدا است، باعث ضعیف شدن احساس تکبر می‌شود.[۱۷]

یکی از عوامل تکبر، احساس حقارت در خود است، که برای درمان آن، تقویت عزت نفس تأثیرگذار دانسته شده است.

حکم تکبر برای زن

در روایتی از امام علی(ع)، تکبر زن در برابر نامحرم، نیکو شمرده شده است. دلیل آن را بر اساس روایت، حفظ کرامت و شأن زن در برابر نامحرم و پیشگری از خطرهای احتمالی دانسته‌اند.[۲۰] مراد از تکبر زن، کوچک شمردن نامحرم نیست؛ بلکه زن با نشان دادن خودبزرگ‌بینی در برابر او، خود را از اینکه ابزار لذت‌جویی او شود، بزرگ‌تر و با ارزش‌تر معرفی می‌کند.

بنابراین، تکبر به معنای کوچک شمردن دیگران، برای مرد و زن جایز نیست و گناه محسوب می‌شود.

منابع

  1. . راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تهران، نشر کتاب، ۱۴۰۴، ص۴۲۱ و ۴۲۲؛ علم اخلاق اسلامی، ترجمه جامع السعادات، انتشارات حکمت، چاپ سوم، ۱۳۶۳، جلد اول، ص۴۱۷.
  2. . نراقی، ملا احمد، جامع السعادات، معراج السعاده، مشهد، انتشارات ندای اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲، ص۱۷۶.
  3. . امام خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث، مؤسسه تنظیم نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، ۱۳۷۱، ص۷۹.
  4. . نراقی، ملامحمد مهدی، جامع السعادات، تعلیقه و تصحیح سید محمد کلانتر، مطبعه النجف، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ج۱، ص۳۴۴–۳۵۱.
  5. امام خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث، مؤسسه تنظیم نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، ۱۳۷۱، ص۷۹.
  6. . کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، با ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، ج۳، باب کبر.
  7. بقره:۳۴.
  8. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء الکتب العربیه، چاپ دوم، ج۱۳، ص۱۲۷.
  9. شفیعی، سید محمد، پرورش روح در پرتو چهل حدیث، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۰، ج۱، ص۲۸۰.
  10. . راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تهران، نشر کتاب، ۱۴۰۴، ص۴۲۱ و ۴۲۲.
  11. اقتباس از همان منبع.
  12. . دستغیب، سید عبدالحسین، گناهان کبیره، چاپ آرمان، ج۲، ص۱۱۱–۱۳۲.
  13. . مؤمنون/ ۴۷.
  14. . نراقی، معراج السعاده، ص۱۷۸.
  15. مجلسی، بحار الانوار، بیروت، ج۷۸، ص۹۴.
  16. شفیعی، سید محمد، پرورش روح در پرتو چهل حدیث، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۰ش، ج۱، ص۴۹۱.
  17. ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، دارالحدیث، چاپ اول، ج۳، ص۲۶۵۷؛ شفیعی، سید محمد، پرورش روح در پرتو چهل حدیث، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۰ش، ج۱، ص۴۹۲.
  18. شفیعی، سید محمد، پرورش روح در پرتو چهل حدیث، دفتر تبلیغات اسلامی، ج۱، ص۴۹۱.
  19. مجلسی، بحار الانوار، بیروت، ج۷۸، ص۹۴.
  20. ری شهری، محمد؛ منتخب الحکمه، مترجم: حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۲ش، جلد ۲، ص۹۱۰.