تکبر

نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۲۰:۴۵ توسط Nazarzadeh (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - '|شاخه فرعی' به '| شاخه فرعی')
سؤال

تکبر چیست؟

تکبر یا غرور، بزرگ شمردن خود نسبت به دیگران و کوچک شمردن سایرین با گفتار یا رفتار است.

احساس خواری و ذلت در خود و تسلط شیطان بر انسان، از عوامل تکبر شمرده شده است. برای درمان تکبر به خودشناسی، یاد مرگ و تقویت عزت نفس سفارش شده است.

گاهی نیز غرور در برابر خدا است که بدترین نوع تکبر دانسته شده است. گاهی تکبر درباره پیامبران و اولیای الهی است، به‌گونه‌ای که شخص خود را بالاتر از آنان دانسته و از آنها اطاعت نمی‌کند.

مفهوم‌شناسی

«کِبْر» بزرگ شمردن خود نسبت به دیگران[۱] و «تکبر» آشکار کردن آن در گفتار و رفتار است؛ بنابراین، تا زمانی که حس خودبرتربینی در درون انسان بوده و آن را آشکار نکند، به آن کبر گفته می‌شود، و زمانی که این گمان آشکار شده و فرد، دیگران را با رفتار یا گفتار خود کوچک بشمرد، به آن تکبر گفته می‌شود.[۲]

دو واژه «غرور» و «تبکر» در زبان فارسی، به صورت مترادف و به یک معنا به‌کار می‌روند؛ البته کلمه غرور در زبان عربی به معنای فریب دادن به‌کار می‌رود و با معنای تکبر متفاوت است.

تفاوت با عجب

عُجْب و خودبینی به معنای خودپسندی است.[۳] شخص خودبین، خود را بزرگ می‌شمارد؛ ولی خودش را برتر از دیگران نمی‌بیند؛[۴] با اینکه شخص متبکر خود را برتر دانسته و سایرین را کوچک می‌شمارد.[۵]

تفاوت تکبر در انسان و خدا

تفاوت صفت تکبر در خدا و انسان، به تفاوت منشأ آن برمی‌گردد؛ منشأ تکبر در خداوند، علم، قدرت و حکمت او است؛ ولی منشأ تکبر بشر، حقارت، نادانی و ضعف اراده است. بر اساس روایتی از امام صادق(ع)، عامل تکبر در انسان، پستی و خواری است که در خود احساس می‌کند.[۶] انسان برای آنکه نقص خود را بپوشاند، تکبر ورزیده و مقامی را ادعا می‌کند که دارای آن نیست.

جایگاه

در قرآن، درباره تکبر و شخص متبکر سخن گفته شده است. برای نمونه، در آیه ﴿کَذٰلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَیٰ کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّار؛ این گونه، خدا بر دل هر متکبر و زورگویی مُهر [بدبختی] می‌نهد.(غافر:۳۵) به شخص متبکر اشاره شده است. در آیه ۳۴ سوره بقره نیز، به تکبر ابلیس هنگامی که خدا امر کرد به حضرت آدم(ع) سجده کند، اشاره شده است.[۷]

تکبر را نخستین گناهی دانسته‌اند که در جهان به وقوع پیوسته است. به گفته امام علی(ع) در خطبه قاصعه، تکبر ابلیس باعث شد، عبادت‌های شش هزار ساله او از میان برود.[۸] در روایتی دیگر، تکبر بزرگترین گناه شمرده شده است.[۹]

اقسام

تکبر دارای اقسامی است:

  • تکبر نسبت به خدا: گاهی تکبر در برابر خدا است.[۱۰] به این معنا که فرد به بندگیِ خدا اعتراف نداشته و عبادت را مخصوص خدا نداند. مانند تکبری که نمرود و فرعون داشتند. سبب این تکبر، طغیان و جهل دانسته شده و زشت‌ترین نوع تکبر شمرده شده است.[۱۱]
  • تکبر نسبت به پیامبران و اولیاء دین: گاهی تکبر در برابر انبیا و اولیا است، به گونه‌ای که شخص خود را بالاتر از آنان دانسته و از آنها اطاعت نمی‌کند. در آیه ﴿فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُون؛ و گفتند: آیا به دو بشری که مانند خودمان هستند ایمان بیاوریم؟(مؤمنون:۴۷) به این نوع تکبر اشاره شده است.
  • تکبر در برابر بندگان خدا: گاهی تکبر در برابر مؤمنان و بندگان خدا است؛ به این معنا که فرد خود را بزرگ شمرده و دیگران را کوچک پندارد.[۱۲] این نوع تکبر، از این جهت که به مخالفت با خدا منجر می‌شود، از صفات هلاک کننده انسان دانسته شده است.[۱۳]

عوامل

عوامل تکبر، اختلال در شخصیت، ناآگاهی از ضعف‌های خود و تسلط شیطان بر انسان شمرده شده است. احساس خواری و ذلت یکی از اختلال‌ها شخصیتی است که با وجود آن انسان به تکبر دچار می‌شود.

درمان

برای درمان تکبر راه‌های گوناگونی گفته شده، که برخی از آنها چنین است:


شناخت به ضعف خود، به‌ویژه هنگام تولد و هنگام مرگ، تکبر را در انسان از بین می‌برد.[۱۸] عبادت نیز، که فروتنی نزد خدا است، باعث ضعیف شدن احساس تکبر می‌شود.[۱۶]

یکی از عوامل تکبر، احساس حقارت در خود است، که برای درمان آن، تقویت عزت نفس تأثیرگذار دانسته شده است.

حکم تکبر برای زن

در روایتی از امام علی(ع)، تکبر زن در برابر نامحرم، نیکو شمرده شده است. دلیل آن را بر اساس روایت، حفظ کرامت و شأن زن در برابر نامحرم و پیشگری از خطرهای احتمالی دانسته‌اند.[۱۹] مراد از تکبر زن، کوچک شمردن نامحرم نیست؛ بلکه زن با نشان دادن خودبزرگ‌بینی در برابر او، خود را از اینکه ابزار لذت‌جویی او شود، حفظ می‌کند.

بنابراین، تکبر به معنای «کوچک شمردن دیگران»، برای مرد و زن جایز نیست و گناه محسوب می‌شود.

منابع

  1. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تهران، نشر کتاب، ۱۴۰۴ق، ص۴۲۱ و ۴۲۲؛ علم اخلاق اسلامی، ترجمه جامع السعادات، انتشارات حکمت، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش، جلد اول، ص۴۱۷.
  2. نراقی، ملا احمد، جامع السعادات، معراج السعاده، مشهد، انتشارات ندای اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش، ص۱۷۶.
  3. امام خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث، مؤسسه تنظیم نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، ۱۳۷۱ش، ص۷۹.
  4. نراقی، ملامحمد مهدی، جامع السعادات، تعلیقه و تصحیح سید محمد کلانتر، مطبعه النجف، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ج۱، ص۳۴۴–۳۵۱.
  5. امام خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث، مؤسسه تنظیم نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، ۱۳۷۱ش، ص۷۹.
  6. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، با ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، ج۳، باب کبر.
  7. بقره:۳۴.
  8. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء الکتب العربیه، چاپ دوم، ج۱۳، ص۱۲۷.
  9. شفیعی، سید محمد، پرورش روح در پرتو چهل حدیث، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۰ش، ج۱، ص۲۸۰.
  10. دستغیب، سید عبدالحسین، گناهان کبیره، چاپ آرمان، ج۲، ص۱۱۱–۱۳۲.
  11. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تهران، نشر کتاب، ۱۴۰۴ق، ص۴۲۱ و ۴۲۲.
  12. نراقی، معراج السعاده، ص۱۷۸.
  13. علم اخلاق اسلامی، ترجمه جامع السعادات، انتشارات حکمت، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش، جلد اول، ص۴۱۷.
  14. مجلسی، بحار الانوار، بیروت، ج۷۸، ص۹۴.
  15. شفیعی، سید محمد، پرورش روح در پرتو چهل حدیث، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۰ش، ج۱، ص۴۹۱.
  16. ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، دارالحدیث، چاپ اول، ج۳، ص۲۶۵۷؛ شفیعی، سید محمد، پرورش روح در پرتو چهل حدیث، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۰ش، ج۱، ص۴۹۲.
  17. شفیعی، سید محمد، پرورش روح در پرتو چهل حدیث، دفتر تبلیغات اسلامی، ج۱، ص۴۹۱.
  18. مجلسی، بحار الانوار، بیروت، ج۷۸، ص۹۴.
  19. ری شهری، محمد؛ منتخب الحکمه، مترجم: حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۲ش، جلد ۲، ص۹۱۰.