تشبیه زن به عقرب در روایت

از ویکی پاسخ
سؤال

تفسیر سخن حضرت علی(ع) که فرمودند: «زنان مانند عقرب هستند» چیست؟

زن و مرد در اسلام

از دیدگاه اسلام زن و مرد، هر دو در انسانیت همتا و دارای مراتب کمالی یکسانی هستند؛ خطاب‌های قرآن به عنوان اصلی‌ترین منبع تعالیم اسلام، در مورد زن و مرد یکسان است، ﴿یا ایُّها الناس و ﴿یا ایُّها الّذین آمنوا خطاب قرآن اشاره به جنس خاصی نداردو هیچ مفسری بیان نکرده‌ است که این خطاب‌های قرآن اختصاص به مرد دارد.

از دوران قدیم دو نوع برداشت اشتباه درباره زن وجود داشته‌ است؛ گروهی زن را عنصر گناه، ناقص‌العقل و طفیلی مرد معرفی نموده‌اند. گروهی نیز با دستاویز قرار دادن برخی مسائل، گرایش افراطی به دفاع از حقوق زن داشته‌اند، که آثار ناخوشایند انقلاب فمینیستی نتیجه تلاش آنها است. هر دو برخورد نارواست؛ زیرا دیدگاه اول به تحقیر قشر زنان و دیدگاه دوم به لگدمال کردن جایگاه والای او انجامید و هر دو برای زنان مضر بودند.

حقیقت این است که جایگاه هر یک از زن و مرد در جای خود بسیار ضروری است و این تقسیم تکوینی (زن. مرد) به هیچ وجه نشان‌گر برتری مرد بر زن و فرومایگی زن نیست، بلکه هر یک جلوه‌ای خاص از اسمای حسنای الهی‌اند.[۱]

دلیل سخن امام علی(ع)

سؤالی که مطرح است این است که با توجه به تأکیدات فراوان منابع اسلامی بر اهمیت فوق‌العاده زن، چرا امام علی(ع) در کلمات قصارشان زن را به عقرب تشبیه نموده‌اند؟ باید توجه داشت این‌گونه روایت‌ها هشداری به مرد است تا فریب شهوت را نخورد. نیش عقرب مانند نیش زنبور عسل و سوزن نیست که در ابتدا دردآور باشد؛ بلکه اگر انسان نداند عقرب است از نیش آن احساس لذت و شیرینی می‌نماید. منظور کلام آن حضرت این نیست که زن عقرب است بلکه بیانگر این است که خود را به وسیله نگاه به نامحرم به آتش ندهید. دیدن نامحرم شیرین است امّا این گناه، درونش عقرب است، و در این میان فرقی بین زن و مرد نیست، اما چون جاذبه از سوی زن بیشتر است به همین علت حضرت عبارت را نسبت به زن بیان داشته‌اند.[۲]

نظیر این عبارت را امام علی(ع) در مورد دنیا فرموده‌ است که: «انّما مثَلُ الدنیا مثَلُ الحیه لیِّنٌ مسُّها قاتلٌ سمُّها؛ دنیا مثل آن مار خوش‌رنگی است که رنگش زیبا، پوست آن نرم است امّا همین پوست نرم، سم است.» در این روایت مذمت دنیا مستقیماً مورد نظر نیست، بلکه مذمت دنیاپرستی و جذب آن شدن مورد نظر است. به همین صورت، جمله المرأه عقرب، هم مذمت زن نیست بلکه مذمت نگاه به نامحرم است.[۳]

همچنین این روایات و امثال آن که در کلام معصومین(ع) مشاهده می‌شود، در مقام ارزش‌گذاری نیست. بیان ارزش در جاهای دیگر مطرح شده‌است و {{قرآن|إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ[۴] ملاک و معیار تقوا است چه زن باشد چه مرد؛ بنابراین گفتن این‌گونه عبارات به هیچ وجه در جهت تحقیر و تنریل منزلت زن نیست.

د: حضرت علی(ع) برای مقام زن، حرمتی عظیم قائل است. آن حضرت تبعیض بین زن و مرد را پندار نادرست تلقی کرده و می‌فرماید: «خداوند با دارایی و فرزندان، بندگانش را مورد ارزیابی قرار می‌دهد تا روشن شود چه کسی از رزق او خشمگین و چه کسی خشنود است. البته که آن ذات سبحان، به حال آنان از خودشان هم داناتر است ولی با این همه در بوته آزمون قرار می‌گیرند تا آنچه هست در علم‌هایشان عینیت یابد. و پاداش و کیفر را سزاوار شوند چرا که پاره‌ای پسر دوست هستند و دختر را ناخوش دارند پاره‌ای دیگری به فزونی خواسته، علاقه‌منداند و هرگونه کاستی ناخوشایندشان است.[۵]

حضرت در برخی موارد مردها را از اذیت زنان بر حذر داشته‌است: «زنهار که زنان را حتی اگر ناموستان را دشنام دادند و به فرمانده شما جسارت کردند بیازارید و تحریک کنید.»[۶]

بنابراین هیچ‌گاه نظر امام علی(ع) توهین و تحقیر منزلت زن نیست. بلکه بیان حسّاسیت ارتباط با قشر زنان است در این حکمت هم چنان‌که گذشت حضرت علی(ع) بر مراقبت نگاه، و چگونگی ارتباط و زوایای برخورد با نامحرم اشاره دارند.

نتیجه‌گیری: با توجه به مجموع آنچه گذشت اولاً ملاک ارزش در اسلام تقوا می‌باشد و از این جهت فرقی بین زن و مرد نیست. ثانیاً حکمت نقل شده در مقام بیان کشنده بودن روابط نامشروع بین زن و مرد اجنبی است و درصدد تنقیص زنان نیست.


برای مطالعهٔ بیشتر

۱ـ شهید مطهری، مجموعه آثار، تهران، صدرا، چ دوم، ۱۳۷۹، ج۱۹، ص۱۲۷–۱۵۳.

۲ـ آیت الله جوادی آملی، زن در آیینه جلال و جمال، قم، مرکز نشر اسراء، چ پنجم، ۱۳۸۱، ص۳۷۴–۳۷۵. که در خصوص سئوال صحبت کرده‌اند.

۳ـ زن از دیدگاه امام علی (ع)، علامه محمد تقی جعفری.


منابع

  1. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، قم، انتشارات صدرا، چاپ سوم، ۱۳۸۱، ص۱۳۱.
  2. جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال، قم، مرکز نشر اسرء، چاپ پنجم، ۱۳۸۱، ص۳۷۴–۳۷۵.
  3. زن در آیینه جلال و جمال، ص۳۷۵.
  4. حجرات/ ۱۴.
  5. دشتی، محمّد، نهج البلاغه، قم، انتشارات پارسایان، چاپ دوم، ۱۳۷۹، حکمت ۹۳، ص۶۴۳.
  6. همان، ص۴۹۴، نامه ۱۴.