بدعت

نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۹ توسط Nazarzadeh (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =')
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

بدعت چیست؟

درگاه‌ها
واژه-ها.png


بدعت، آن چیزی که در دین نیامده و جزو دین دانستن یا به آن اضافه کردن، عملی حرام است. در قرآن، واژه «بدعت» به همین صورت نیامده است، مشتقات آن چهار بار آمده است. محتوای آیات زیادی بدعت را حرام می‌داند. بدعت، احکام و اعتقاداتی است که ریشه‌ای در کتاب و سنت ندارد و در قالب تشریع و تقنین احکام و فتوا شکل می‌گیرد.

افترا و نسبت دروغ به خداوند در قرآن به بزرگ‌ترین ظلم تشبیه شده است که بدعت از مصادیق آن است. حرام دانستن برخی امور حلال در قرآن نهی شده است و از این جهت، زندگی مرتاض‌گونه، رهبانیت، درویشی و ترک دنیا نوعی بدعت تلقی می‌شود.

روایات زیادی در نکوهش بدعت و بدعت‌گذار آمده است تا جایی که پیامبر(ص) بدعت‌گذاران را بدترین افراد امت امت خود دانسته است.

مفهوم‌شناسی

«بدعت» در لغت چیز نو و جدید را گویند. در اصطلاح شرعی عبارت است از آنچه در دین به صورت جدید به وجود آمده، در حالی که نه در قرآن ریشه دارد و نه در سنت. به این جهت آن را «بدعت» گویند که بدعت‌گذار از ناحیه خود آن را در دین ایجاد و افزوده است.[۱]

در تعبیرات شرعی، «بدعت» در مقابل «سنّت» آمده است.[۲] علامه مجلسی در تعریف بدعت می‌گوید: آنچه بعد از پیامبر(ص) به عنوان عقیده یا عمل دینی ارایه گردد، در حالی که در مورد آن بیان خاصی نرسیده باشد و مصداقی از یک حکم کلّی نیز به‌شمار نرود یا آنکه آن عمل صریحاً نهی شده باشد، بدعت است. از این جهت هرگونه اقدام تشریعی در حوزه دین، بدون استناد به منابع پذیرفته شده استنباط، مشمول حکم بدعت می‌شود.[۳]

بدعت حُکمی است که به دین افزوده یا از آن کاسته شود، بدون اینکه مستندی از قرآن یا سنّت داشته باشد؛ بنابراین، هرگاه قول یا فعلی که سابقه نداشته است، با استناد به دلیلی از قرآن یا سنّت اظهار گردد، بدعت نخواهد بود. حقیقت بدعت را سه مطلب تشکیل می‌دهد: یک: دست‌کاری در امور دینی، اعمّ از اصول و فروع با افزودن و کاستن. دو: گستردن آن در میان مردم. سه: نبود دلیل خاص یا عام بر کاری که به دین نسبت داده شده است.[۴]

بدعت، نوعی دخالت در شئون ربوبی است، زیرا کار «تقنین»، حق ویژه خداوند بوده و هر نوع مداخله در شئون ربوبی، در حکم تعدّی به حق الهی به‌شمار می‌رود.[۵]

بدعت در قرآن

در قرآن، واژه «بدعت» به همین صورت نیامده است، بلکه مشتقات آن چهار مرتبه آمده است: گاهی به صورت «بدیع»[۶] یا «بدْعاً»[۷] که معنای لغوی دارد، یعنی چیز تازه و جدید. یک بار به صورت «اِبْتَدعَ»[۸] به معنای اصطلاحی آمده است. معنای و مفهوم بدعت با الفاظ دیگر که همان معنی را می‌رساند، در قرآن بارها آمده است.[۹]

آیات زیادی در قرآن وجود دارد که بدعت را سخت نکوهش می‌کند.[۱۰] خداوند مؤمنان را هشدار می‌دهد از اینکه حلال خدا را حرام کنند: ﴿یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، آنچه بر شما حلال شده بر خویش حرام نکنید.(مائده:۸۷) مفسران ذیل این آیه گفته‌اند هر نوع حلالی را حرام کردن و هر حرامی را حلال کردن مصداق این آیه است. رهبانیت و زندگی مرتاض‌گونه و تنگی معیشت و درویشی طبق این آیه صحیح نیست.[۱۱] خداوند هرگونه تجاوز به حدود الهی را ممنوع کرده و آن را دخالت در تشریع می‌داند.[۱۲]

خداوند کسانی را که چیزی می‌نویسند و آن را به خدا نسبت می‌دهند، سخت مورد عتاب قرار می‌دهد.[۱۳] قرآن به صراحت گفته آنچه که پیامبر به شما داده بگیرید و از آنچه که نهی کرده دوری کنید.[۱۴]

خداوند در قرآن دستور داده است هرگاه در امری اختلاف کرده‌اید به کتاب و پیامبر رجوع کنید.[۱۵] قرآن مشرکان را نکوهش می‌کند که چرا از نزد خود به تعیین حلال و حرام می‌پردازند.[۱۶] مطابق صراحت قرآن[۱۷] حتی پیامبر هم اجازه ندارد از نزد خود چیزی به دین اضافه یا کم کند.[۱۸]

با توجه به آیه ۲۷ سوره حدید خداوند آیینی به نام رهبانیت را به عنوان یک رسم دینی برای مسیحیان مقرر نکرد و خود راهبان این رسم را باب کردند و بدعت گذاشتند.[۱۸] مضامین زیادی در آیات قرآن وجود دارد که یهودی‌ها سخن خداوند را تحریف می‌کردند که نوعی بدعت تلقی می‌شود.[۱۹]

افترا به خداوند

مهم‌ترین مصداق بدعت که در قرآن بدان تصریح شده، افترا و دروغ به خداوند است. قرآن در آیات زیادی ظالم‌ترین فرد را کسی می‌داند که به خداوند نسبت دروغ می‌دهد[۲۰] و چیزی به دین اضافه یا کم می‌کند:﴿وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللَّهِ کَذِبا؛ ستم‌کارتر از آن کس کیست که بر خدا نسبت دروغ بدهد؟(انعام:۲۱)

هر کس چیزی بر دین اضافه کند در حقیقت به خدا افتراء بسته است.[۲۱] افترا به خداوند هر بدعتی را چه در اصول دین و چه در فروع دین شامل می‌شود.[۲۲]

بدعت در روایات

روایات بسیاری در مورد تحریم بدعت وجود دارد.[۲۳] پیامبر(ص) بدعت‌گذاران را به عنوان بدترین و منفورترین چهره معرفی کرده است:

  • «اهل بدعت کسانی هستند که با فرمان الهی و کتاب آسمانی قرآن؛ و (سخنان) پیامبر مخالفت می‌ورزند و طبق خواسته‌ها و هواهای نفسانی خویش رفتار می‌کنند (آنها اهل بدعتند) هر چند جمع زیادی باشند.»[۲۴]
  • «زمانی فرا می‌رسد که عده‌ای از دانایان امت من مسائلی را بهم مخلوط نموده و اشتباه (و بدعت ایجاد) می‌کنند، آنان بدترین افراد امت من می‌باشند.»[۲۵]
  • «هرگاه بدعت‌ها ظاهر شد باید آگاهان جامعه (برای مقابله با آن‌ها) علم خود را نشر دهد، (و جواب بدعت‌گذاران را بدهد) و اگر کسی علم خود را پنهان کند، مثل این است که تمامی آنچه را که بر محمد(ص) نازل گشته (یعنی قرآن را) کتمان و انکار نموده است.»[۲۶]

امیرمومنان(ع) فرمود: «بدترین مردم نزد خدا رهبر ستمگری است که خود گمراه و مایه گمراهی دیگران است که سنّت پذیرفته را بمیراند و بدعت ترک شده را زنده گرداند.»[۲۷]

بدعت‌گذاران

بدعت‌گذاران کسانی هستند که فرمان خدا و پیامبر و احکام قرآن را کنار گذاشته و بر آرا و هوای نفس خویش تکیه کرده‌اند. در روایات، برخی از نمونه‌های اهل بدعت ذکر شده است از جمله قدریّه؛ تارکان دنیا که آنچه را خدا حلال کرده حرام دانسته‌اند؛ غُلات و کسی که مردم را به سوی خود فراخواند در حالیکه در میان آنها فردی دانشمندتر از او وجود دارد.[۳] یا کسی که می‌گوید من نایب خاص امام زمان هستم، اینها از مصادیق «اهل بدعت» هستند.[۲۸]

در طول تاریخ احکام متعددی به دین اضافه یا کم شده است. مفسران گفته‌اند سرچشمه بدعت‌ها تفسیر به رأی و قرائت جدید است. بدعت‌گذار آیه‌ای از آیات قرآن را مطابق میلش تفسیر می‌کند و به دنبال آن بدعتی می‌گذارد.[۲۹]

دروغ بستن بر خداوند مصداق‌هایی دارد که برخی از آنها عبارتند از: برای خدا شریک قائل شدن، حلال و حرام کردن، بدون آن‌که دلیلی از کتاب و سنّت وجود داشته باشد.[۳۰] از دیگر مصادیق بدعت، استحباب روزه در روز عاشورا را گفته‌اند که از بدعت‌های ابداعی بنی امیه است.[۳۱]

انحراف دین

بنا بر احادیث، هیچ چیز مثل بدعت، دین را نابود نمی‌کند و بدعت‌گذاری در دین نوعی شرک و کفر است و بدعت‌گذاران از بدترین و زیان‌کارترین آفریدگان و مغضوب‌ترین آنها در پیشگاه خدای‌اند. شیطان بر آنها چیره شده و در نتیجه به مخالفت با خدا و پیامبر و قرآن برخاسته‌اند.[۳]

پیامبر اکرم(ص) فرمود: «امت من به هفتاد و سه گروه تقسیم می‌گردند، که فتنه‌انگیزترین آنان در میان امت اسلام (بدعت گذاران است یعنی) آن فرقه‌ای است که براساس قیاس عمل نموده و حرام را حلال، و حلال را حرام می‌کنند.»[۳۲] امام علی(ع) می‌فرماید: «ریشه فسادها و فتنه‌ها در میان مردم، تبعیت از خواسته‌های نفس و بدعت‌هایی است که بر خلاف قرآن و احکام الهی صادر می‌گردد.»[۳۳] در این دو روایت فتنه‌ها و فساد از آثار بدعت شمرده شده است. فتنه هم از دیدگاه قرآن از قتل و کشتار هم خطرناک‌تر است.[۳۴] و تمام مسائل را زیر و رو می‌کند و جامعه را از هم می‌پاشد.[۳۵] علی(ع) می‌فرماید: «هیچ بدعتی در دین ایجاد نمی‌شود مگر آن که سنتی (نیکو) ترک گردد، پس از بدعت‌ها بپرهیزید و با راه راست حق باشید؛ نیکوترین کارها سنتی است که سالیان بر آن گذشته و درستی آن ثابت شده باشد و بدترین کارها (بدعت و) آنچه که تازه پیدا شده و آینده آن روشن نیست.»[۳۶]

مطالعه بیشتر

  • بدعت در نگاه قرآن، علی محمد یزدی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
  • الاعتصام، شاطبی، ابراهیم بن موسی، دار المعرفة، بیروت، ۱۴۲۰ قمری.

منابع

  1. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، دار الشامیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ص۱۱۰. طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش، ج۴، ص۲۹۹.
  2. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۵۴، بَابُ الْبِدَعِ وَ الرَّأْیِ وَ الْمَقَایِیس.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱، ص۷۶۸.
  4. بدعت‌های دینی از نگاه قرآن، عبّاس اشرفی، نرجس جمال امیدی، پژوهشنامه معارف قرآنی، دوره پنجم، شماره ۱۸.
  5. سبحانی، جعفر، وهابیت، مبانی فکری و کارنامه عملی، ج۱، ص۸۶
  6. سوره بقره، آیه۱۱۷. سوره انعام، آیه۱۰۱.
  7. سوره احقاف، آیه۹.
  8. سوره حدید، آیه۲۷.
  9. سوره بقره، آیه۷۹. سوره آل عمران، آیه۹۴–۹۳. سوره مائده، آیه۸۷. آیه۱۰۴–۱۰۳. سوره انعام، آیه۱۴۰–۱۳۸. سوره نحل، آیه۱۱۶.
  10. سوره شوری، آیه ۲۱. سوره مائده، آیه ۱۰۳. سوره نحل، آیه ۱۱۶
  11. کاشانی، فتح‌الله بن شکرالله، منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، تهران، کتابفروشی اسلامیه، چاپ اول، ج۳، ص ۳۰۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۶۲.
  12. سوره بقره، آیه ۲۲۹.
  13. سوره بقره، آیه ۷۹
  14. سوره حشر، آیه ۷
  15. سوره نساء، آیه ۵۹.
  16. سوره یونس، آیه ۵۹.
  17. سوره یونس، آیه ۱۵.
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۱، ص۴۶۳۹.
  19. سوره نسا، آیه۴۶. سوره بقره، آیه۷۹.
  20. سوره انعام، آیات ۲۱، ۹۳و ۱۵۷. سوره اعراف، آیه ۳۷. سوره یونس، آیه ۱۷. سوره کهف، آیه ۱۵. سوره عنکبوت، آیه ۶۸. سوره زمر، آیه ۳۲. سوره صف، آیه ۷. سوره نساء، آیه ۵۰. سوره مائده، آیه ۱۰۳
  21. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۵۲۶
  22. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۸، ص۱۴۰.
  23. سبحانی، جعفر، مرزهای توحید و شرک در قرآن، ج۱، ص۱۸۱
  24. متقی هندی، کنز العمال، بیروت، مؤسسه الرساله، ج۱۶، ص۱۸۴، شماره ۴۴۲۱۶.
  25. متقی هندی، کنز العمال، بیروت، مؤسسه الرساله، ج۱۰، ص۲۱۱، شماره ۲۹۱۱۵.
  26. فیض کاشانی، محسن، محجه البیضاء، مؤسسه الاعلمی، ج۱، ص۱۲۵. متقی هندی، کنز العمال، بیروت، مؤسسه الرساله، ج۱۰، ص۲۱۶، شماره ۲۹۱۴۰.
  27. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۶۴.
  28. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۶، ص۴۱۶
  29. مکارم شیرازی، ناصر، سوگندهای پربار قرآن، ج۱، ص۴۴۲.
  30. ترجمه تفسیر کاشف، مغنیه، ج۴، ص ۳۴۸
  31. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۲، ص۱۰.
  32. متقی هندی، کنز العمال، بیروت، مؤسسه الرساله، ج۱، ص۲۱، شماره ۱۰۵۸.
  33. نهج البلاغه، خطبه ۵۰.
  34. بقره/۱۹۱ و ۲۱۷.
  35. توبه/۴۸.
  36. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۵.