عالمانی که در گسترش تشیع نقش داشته‌اند

نسخهٔ تاریخ ‏۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۱ توسط Rafiei (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


سؤال

کدام یک از دانشمندان بزرگ شیعه در گسترش تشیع نقش داشته‌اند؟

درگاه‌ها
حوزه-و-روحانیت.png


عالمان شیعه هر کدام به سهم خود در گسترش تشیع نقش داشته‌اند. از عوامل رشد و گسترش تشیع در جهان معاصر، چهارده قرن تلاش و زحمات علمی و عملی آنان برای تشیع بود. با این حال نقش عده‌ای از علما برجسته‌تر بوده است. آنان با درک شرایط سیاسی و اجتماعی زمانه خود،‌ بهره‌برداری‌های بسیاری برای گسترش این مکتب نموده‌اند. در دوره پس از حمله مغول می‌توان از محقق حلی، علامه حلی و خواجه نصیرالدین طوسی نام برد. در دوره صفویه که تشیع به عنوان مذهب رسمی در ایران اعلام شد، محقق کرکی، علامه مجلسی، و شیخ بهایی در گسترش تشیع در ایران تاثیر بسیاری داشتند. در دوره معاصر نیز آیت الله بروجردی و امام خمینی نقش مهمی در گسترش تشیع در جهان ایفا کردند.

پیش از حمله مغول

با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی کشورهای اسلامی، مکتب تشیع تا قرن هفتم بروز و ظهور چشم‌گیری نداشت و اظهار علنی تشیع در بسیاری از مناطق جرم بود و عواقب وخیمی در پی داشت. شیعیان اثنا عشری همواره مورد آزار و ستم قرار داشتند، هرچند در مواردی توفیقاتی برای آن‌ها به دست می‌آمد، مثل دولت‌های آل بویه که شیخ مفید تحت حمایت ایشان توانست خدمات بسیاری داشته باشد.

در دوران حمله و تسلط مغولان صدمات شدیدی بر قسمت بزرگی از جهان اسلام وارد شد. در حمله مغولان، اهل سنت و شیعیان بسیاری به قتل رسیدند، ولی با تلاش عالمان مسلمان به خصوص علمای شیعه، حاکمان مغول به پذیرش اسلام و در برخی مواقع به تشیع روی آوردند.

محقق حلی

در زمان مرجعیت محقق حلی، هلاکوخان بغداد را فتح کرد و آخرین خلیفه عباسی را به قتل رسانید، اما شهر حله که از مراکز شیعیان عراق بود با درایت ایشان و سایر فقها از آسیب مغولان در امان ماند، وی در سال ۶۷۶ق در حله در گذشت و همان‌جا به خاک سپرده شد.

علامه حلی

از خدمات مهم علامه حلی پذیرش مذهب شیعه از سوی سلطان محمد خدابنده به دست ایشان بود که در علت آن نقل‌های فراوانی آمده است عدم رضایت سلطان از نظرات فقهای اهل سنت و استدلال عقلانی و تسلط علامه حلی بر شیوه‌های کلامی معقول و منقول، موجب قبول تشیع توسط سلطان شد. هرچند مشکلات سیاسی فراوانی نیز برای او ایجاد کرد. علامه از آن به بعد در دستگاه سلطان جایگاه مهمی یافت و ترویج تشیع را اساس کار خود قرار داد.[۱] علامه در خدمت به تشیع از لحاظ سیاسی و علمی سهم به سزایی دارد خصوصاً وی در ایران موجب رونق تشیع و پشتوانه علمی و سیاسی شیعیان شد. علامه حلی در محرم ۷۲۶ق در ۷۸ سالگی در گذشت.

نصیرالدین طوسی

یکی دیگر از عالمان معروف شیعه در قرن هفتم محمد بن محمد بن الحسن معروف به خواجه نصیرالدین طوسی است خواجه در ۵۹۷ق در طوس متولد شد. بعد از آنکه هلاکو در صفر ۶۵۶ق بغداد را تصرف کرد، خواجه نصیرالدین طوسی سرپرستی اوقاف را به دست آورد و با استفاده از امکانات حکومت و اوقاف، دانشگاه مراغه و رصدخانه‌ای بزرگ به وجود آورد. وی از همه عالمان مسلمان چه شیعه و چه سنی دعوت کرد تا در این مرکز علمی به تحقیق بپردازند. خواجه کتابخانه بزرگی تأسیس کرد و کتاب‌های پراکنده را در آن جمع آورد. تأسیس این مرکز عظیم علمی، در زمانی صورت گرفت که شرق و غرب عالم به دست نیروی ویرانگر مغول نابود شده بود. حضور خواجه در دستگاه حکومتی هلاکوی مغول بر اساس این نظریه شیعه بود که حضور در دستگاه ظالمان حرام است مگر حقی برپا شود، یا باطلی از بین برود.

محقق کَرَکی

علی بن الحسین بن عبدالعالی کرکی معروف به محقق ثانی و محقق کرکی از فقیهان دوره صفوی است که در یکی از روستاهای بعلبکِ لبنان به دنیا آمد.[۲] او از سوی شاه طهماسب صفوی به عنوان شیخ الاسلام منصوب شد و به اصلاح امور دینی پرداخت. وی با ارسال بخش‌نامه‌هایی به سرتاسر کشور، قوانینی برای کارگزاران وضع کرد که چگونه با مردم درگرفتن مالیات و مقدار و زمان آن رفتار نمایند. او در هر شهر و روستا امامی را برای نماز جماعت و تعلیم احکام معین کرد.[۳]

تأثیر محقق کرکی در گسترش تشیع در ایران تا جایی است که گفته شده بعد از خواجه نصیر الدین طوسی هیچ‌کس به اندازه محقق کرکی در رشد مکتب اهل بیت(ع) مؤثر نبوده است. وی جلوی فساد را گرفت و قوانین بدعت آمیز را باطل کرد. حدود و تعزیرات را اجرا و نماز جماعت و دیگر واجبات را اقامه کرد.[۴] وی در اواخر عمر به نجف رفت و در سال ۹۴۰ق در آنجا فوت کرد.

شیخ بهایی

از دیگر عالمان دوره صفوی شیخ محمد بن حسین بن عبدالصمد الحارثی معروف به شیخ بهایی است. وی در کودکی همراه پدر به ایران آمد و در ایران به تحصیل پرداخت. شیخ حر عاملی نویسنده وسائل الشیعه، در مورد وی گفته است: او همه محاسن را با خود جمع کرد، فضائل او قابل شمارش نیست در همه علوم زبردست، شاعر و ادیب، و در فقه و حدیث و معانی بیان و ریاضی و سایر علوم بی مانند بود.[۵] وی از فقها بود و کتابی فارسی به نام جامع عباسی در فقه به اضافه ۱۸ کتاب دیگر در همین موضوع تألیف کرد.[۶] وی در دوران شیخ الاسلامی خود خدمات بسیار فراوانی به گسترش شیعه نمود، برای او ۵۵ کتاب در موضوعات مختلف ذکر شده است.[۷]

وی در سال ۱۰۳۰ق در سن ۷۸ سالگی درگذشت و در جوار امام علی بن موسی الرضا(ع) به خاک سپرده شد.

علامه مجلسی

علامه مجلسی فرزند ملا محمد تقی مجلسی، از دیگر دانشمندان معروف شیعه است که در سال ۱۰۳۸ق به دنیا آمد. برای وی ۱۶۹ کتاب ذکر کرده‌اند معروف‌ترین اثر وی بحارالانوار است که در صد و ده جلد منتشر شده است، ایشان در سال ۱۰۹۸ق به اصرار شاه سلیمان منصب شیخ الاسلامی را پذیرفت وی در اجرای احکام اسلام و امر به معروف و نهی از منکر بسیار جدی بود، تا جایی که ادوارد براون وی را مردی ترسناک توصیف کرده است.

علامه مجلسی در سال ۱۱۱۰ق در اصفهان درگذشت و در همان‌جا به خاک سپرده شد. در تأثیر علامه مجلسی بر حکومت گفته‌اند تا زمانی که علامه مجلسی زنده بود شاه سلطان حسین هم فردی متدین و خوش رفتار بود، اما پس از رحلت ایشان وی به فساد و تباهی گرایید و نسبت به علما بی‌توجه و جسور شد.

علمای معاصر

گرچه ما در این مختصر از این دانشمندان به عنوان علمای گسترش دهنده تشیع یاد کردیم، اما تمامی علما از صدر اسلام تا امروز خدمات بسیاری در رشد و گسترش تشیع داشته‌اند. در دوران معاصر باید از عالمانی مانند آیت الله بروجردی یاد کرد که تاثیر بسیاری بر حوزه علمیه و جهان شیعه داشت و همچنین موجب صدور فتوای شیخ الازهر در جواز تبعیت از مکتب تشیع شد.

امام خمینی از دیگر عالمان دوره معاصر بود که تاثیر بسیار زیادی در رشد شیعه داشت.


مطالعه بیشتر

  • مفاخر اسلام، علی دوانی.
  • اعیان الشیعه، محسن امین.
  • طبقات أعلام الشیعه، آقابزرگ تهرانی.

منابع

  1. خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات، قم، اسماعلیان، بی تا، ج۲، ص۲۸۱.
  2. دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج۴، ص۴۲۱.
  3. خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات، قم، اسماعیلیان، بی تا، ص۳۶۱.
  4. خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات، ص۳۶۹.
  5. خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، قم، اسماعیلیان، بیتا، ج۷، ص۶.
  6. مهدی پور، محمود، شیخ بهایی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۱، ص۳۵.
  7. خوانساری، محمد باقر، پیشین، ص۶۱.