ما پرورش يافته پروردگاریم و مردم پرورش يافته ما

نسخهٔ تاریخ ‏۸ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۱۹ توسط Fabbasi (بحث | مشارکت‌ها) (ایجاد مدخل جدید حدیث «ما پرورش يافته پروردگاریم و مردم پرورش يافته ما هستند»)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

امیر مومنان(ع) در روایتی می‌فرماید: «ما ساخته شدگان خدا هستیم و خلق، ساخته شدة ما هستند» آیا منظور اینست که ما خلق شده آن بزرگواران هستیم؟


متن حدیث

امیرالمومنین(ع) در نامه‌ای به معاویه می‌نویسد:

برخی صنائع را به خالق معنا کرده و شبهه پیش می‌کنند مگر ائمه(ع) خالق و آفریننده مردم هستند؟ چرا امیرمومنان خود را اینگونه معرفی می‌کند؟ صنائع از صنع، كارى را به شايستگى انجام دادن است، در قرآن این واژه هم برای خدا به کار رفته است: ﴿صُنْعَ‏ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ؛ و اين صنع خداى يگانه است كه همه چيز را استوار و به كمال آفريده است.(نمل:۸۸) هم برای مردم عادی به کار می‌رود: ﴿يَصْنَعُ‏ الْفُلْكَ؛ کشتی را می‌ساخت(هود:۳۸) صنائع و صنعت به معنای پرورش دادن نیز می‌آید و منظور این است که ما دست پرورده و تربیت شده و پرورش یافته خداییم و مردم تربیت یافته ما اهل بیت هستند و با این معنا همه مردم باید از محضراهل‌بیت(ع) معرفت یاد بگیرند و روح خود را پرورش دهند و به معنای آفریننده بودن نیست تا گفته شود چرا امام(ع) خود را خالق می‌دانند.

ابن ابی الحدید از علمای اهل سنت در شرح این جمله می‌نویسد: این کلام بزرگی است، بهترین کلام و بالاترین معنا را دربردارد، امام می‌گوید هیچ بشری ما را در نعمت خود قرار نداده، این خدا هست که ما را غرق در نعمت خود نموده است. بین ما و خدا واسطه‌ای وجود ندارد، مردم دست پرورده ما هستند، ما واسطة میان مردم و خدا هستیم.[۲] کلام امام این است که خاندان رسالت بندگان پرورش یافته خدا هستند و مردم بندگان پرورش یافته خاندان نبوت. حجج الهی را خداوند برای خود انتخاب کرده و آن بزرگواران واسطة فیض الهی بین خالق و خلق هستند، ملّا صالح مازندرانی در شرح اصول کافی بعد از ذکر این حدیث می‌نویسد: مراد امام(ع) این است که هر کسی که طالب علم، حکمت و اسرار شریعت هست، باید به ما رجوع کند و از ما بپرسد و مردم با تعلیم ما علم پیدا می‌کنند و با هدایت ما هدایت می‌شوند.[۳]

منابع

  1. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ص۳۸۵، نامه۲۸.
  2. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق، ج۱۵، ص۱۹۴.
  3. مازندرانی، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی-الأصول و الروضة، تهران، المکتبه الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ق، ج۲، ص۲۵۲.