روایت شر بودن زن
عبارتهای: «المرأه شرّ کلها و شرّ ما فیها انه لابد منها»
درباره جمله «المرأه شر کلها و شرّ ما فیها انّه لابد منها» باید نکات زیر را مورد توجّه قرار داد:
الف) در قرآن کریم و نهجالبلاغه، نظام هستی، نظام حسن معرفی شده، و امام(ع) خود عدل الهی را به جهانیان شناسانده است و میدانیم که خدا شرّ نیافریده و پدیدههای پروردگاری شرّ نیستند. پس قرآن و سنّت مسلّم و فلسفه و کلام و مبانی اعتقادی با ظاهر عبارات یاد شده در تضادّ است و در ترجمههای ظاهری الفاظ و عبارات نیز، تضادّها برطرف نمیگردد، که همواره اعتراض خوانندگان را به همراه خواهد داشت.
اگر پس از بررسیهای لازم به این نتیجه برسیم که: امام در حکمت ۲۳۸. واژه شرّ را به معنای بَد و بدیها استعمال نکرده، بلکه خواست بفهماند که، ازدواج و تشکیل زندگی مسئولیتها و مشکلاتی دارد و این همان ضربالمثل فارسی است که میگوید: «زن و بچّه دردسرند و بی دردسر هم نمیتوان زندگی کرد». آنگاه برداشتهای منفی و اعتراضهای نامناسب مطرح نخواهد شد.[۱] ب) اطلاق «شر» بر زن همانند اطلاق بسیاری از کلمات دیگر جنبه اضافی و نسبی دارد. و این امری رایج در احادیث و شیوه گفتار عرفی است. بدین معنا که زن نه از جنبه انسانی یا همسری و مادریاش، بلکه از منظر اختصاصی زنانگیاش برای مردان به گونههایی اشتغال ذهنی و پراکندگی قلبی و روحی ایجاد میکند و او را از توجه کامل، در پرداختن به کمالات علمی و معنوی بازمیدارد و این اختصاص به زن ندارد بلکه اساساً مسیر رشد و کمال نوعی انسان در فطرت و آفرینش به گونهای مقرر شده که با توجّه به قوا و استعدادهای سرشته در نهادش، باید حصارها و بندهای بازدارنده را شناخته، خود را از آن برهاند، انسان برای رسیدن به کمال ناگزیر از کوشش در تأمین نیازهای طبیعی خویش است و در این مسیر باید به گونهای عمل نماید که فشارهای برخاسته از نیازهای زمینی او را از پا در نیاورد. و در این راه هر امر بازدارنده یا مشکلسازی شرّ نسبی محسوب میگردد. هرچند همان امر در جای خود میتواند دارای فواید و محاسن بسیاری باشد. همچنانکه احادیث متعدّدی نیز با همین نگاه به بانوان نگریسته است. از جمله آنچه که از امام صادق(ع) نقل شده است که: «أکثر الخیر فی النساء»[۲] (بیشترین خیر در زنان است). ج) احادیث معصومین(ع) گاه در قالب بیانی قانونی عرضه میگردد، و گاه پیشوایان بزرگوار ما، در مقام خطابه یا موعظه با مخاطبانی خاصّ مواجه بودند، اگر بپذیریم که هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد، باید گفت: رساترین سخن آن است که مقتضای مقام، سخن و خصوصیات مخاطب باشد. چنانچه مخاطب امام در مقام موعظه اگر از وارستگارنی چون ابوذر و عثمان بن مظعون باشد به خاطر آنکه شدیداً شیفته سلوک معنوی است و حتی از نیازهای ضروری مادّی نیز امتناع میورزد، نیازمند تأکید و مبالغه در دعوت به نیازهای زمینی است. حال اگر مخاطب امیرالمؤمنین(ع) جمعی بیاعتنا به زندگی عقلانی و افتاده در گنداب شهوات باشند، نهیبی اکید و بلیغ نیاز دارد تا انگیزه کاستن از شهوتپرستی و پرداختن به کمالات در آنان ایجاد شود. با دقت در توضیحات فوق معلوم میگردد که بیان این حدیث و سایر احادیث و آیات قرآنی که انسان (زن و مرد) را مکرّم به کرامت الهی دانسته، گرامیترین آنها و پرهیزگارترین آنها میداند، و برخی از زنان را اسوه و الگوی هر انسان مؤمن و کمالجویی معرفی میکند، و زن را دارای زمینه و استعدادی برای کمالیابی میداند که به مقام تلقّی وحی و سخن گفتن با فرشتگان (بلکه با برترین فرشته الهی) نایل میگردد، هیچگونه منافاتی نیست.
مطالعه بیشتر
- ترجمه تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۸۰.
- تفسیر نمونه، ج۲، ص۳۳۹.
- زن در آیینه جمال، آیت الله جوادی آملی.