تسبیح
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
تسبیح خداوند از پرکاربردترین مفاهیم در قرآن است. خداوند در قرآن بارها بندگانش را به تسبیح خود فرامی خواند. بر اساس آیات قرآن همه موجودات عالم مشغول تسبیح خداوند هستند.
معنای تسبیح
تسبیح در اصل از ماده «سبح» به معنی حرکت سریع در آب و هوا است. به همین منظور در مورد خداوند نیز به معنی حرکت سریع، در مسیر عبادت پروردگار است.[۱] حقیقت تسبیح، نفی هرگونه عیب و نقص و گواهی موجودات جهان به پاکی و یکتایی خداوند است.
تسبیح همه موجودات عالم
آیات مختلف قرآن، از تسبیح و حمد موجودات عالم سخن گفته است. از همه صریحتر آیه ۴۴ سوره اسرا است که بدون هیچ گونه استثناء، همه موجودات عالم هستی، زمین و آسمان و ستارگان و کهکشانها، انسانها و حیوانات و برگهای درختان و حتی دانههای کوچک اتم را در این تسبیح و حمد عمومی شریک میداند.
حقیقت حمد و تسبیح
- جمعی معتقدند همه ذرات موجودات این جهان دارای یک نوع درک و شعورند و خدای خود را تسبیح و حمد میگویند، و با زبان تکوین و تشریع خدا را میخوانند. آیاتی مانند:
﴿وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّه؛ بعضی از سنگها از ترس خدا، از فراز کوهها به پایین میافتند.﴾(بقره:۷۴)
﴿فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعين؛ خداوند به آسمان و زمین فرمود: از روی اطاعت یا کراهت به فرمان من آیید، آنها گفتند: ما از در اطاعت آییم.﴾(فصلت:۱۱) اشاره به این نکته دارد.
- بسیاری معتقدند این تسبیح و حمد، همان چیزی است که ما آن را «زبان حال» مینامیم؛ حقیقی است نه مجازی، ولی به زبان حال است نه گفتار و گویش.
- بعضی از مفسران احتمال دادهاند که حمد و تسبیح عمومی موجودات، ترکیبی از زبان حال و قال و به تعبیر دیگر، «تسبیح تکوینی» و «تشریعی» است، چرا که بسیاری از انسانها و همه فرشتگان از روی درک و شعور حمد و ثنای او میگویند و ذرات و موجودات نیز با زبان حال از عظمت و بزرگی خالق سخن میگویند.
گرچه این دو نوع حمد و تسبیح با هم متفاوت است، ولی در قدر جامع یعنی مفهوم وسیع کلمه حمد و تسبیح، مشترک میباشند. به هر حال همه هستی تسبیحگوی خداوند هستند؛ منتهی بعضی با زبان تکوین خدا را میخوانند و بعضی دیگر با زبان تشریع تسبیحگوی او هستند.
امر به تسبیح خداوند در قرآن
معنای تسبیح خداوند
منابع
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات، بی جا، دفتر نشر الکتاب، چاپ دوم، ۱۴۰۴ هـ، ص۲۲۱.