شفاعت در قرآن
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
شفاعت در قرآن را توضیح دهید
بیان آیات قرآن در باب شفاعت، در تقابل با مشرکین است که بتها را شفیع خود میپنداشتند. نگاه قرآن در مورد شفاعت در آیات متعددی بیان شده است که بعضی از آنها شفاعت از غیر خداوند را رد میکند و در برخی دیگر شفاعت را همراه با اذن خداوند بیان کرده است.
شفاعت از باورهای دینی شیعیان است که علاوه بر پیامبر اکرم(ص)، ائمه اطهار (ع) را از شفیعان میدانند که شیعیان را نزد خداوند شفاعت میکنند.
معنای شفاعت
اهل لغت، شفاعت را از شفع میدانند به معنای جفت. منضم کردن و جفت کردن چیزی به چیز دیگر. خلاف وتر که به معنای فرد است. شفاعت در لسان عامه به اين گفته میشود كه شخص شفيع از موقعيت و شخصيت و نفوذ خود استفاده كرده و نظر شخص صاحب قدرتى را در مورد مجازات زيردستان خود عوض كند.[۱]
نگاه قرآن به موضوع شفاعت
شفاعت با مشتقات خود، سی و یک مرتبه در قرآن تکرار شده است و فقط در یک مورد معنای اصطلاحی خود را ندارد که به معنای زوج آمده است. در دوازده آیه، مورد مستقیم خطاب به کفار است. در سه مورد از قول کفار نقل میکند. در پنج مورد، خطاب عام است که تلویحاً به کفار توجه دارد یا درباره معاد صحبت میکند. در چهار مورد از خداوند صحبت میکند و تنها در یک مورد مؤمنان خطاب قرار میگیرند که درباره معاد است. شفاعت در قرآن، سه بار با کلمه «ولی» (سرپرست و یاور)، یک بار با «حمیم» (دوست)، و یک بار با «خُلة» (دوست) آمده است.
برخی با توجه با آیاتی که شفاعت را رد میکنند میگویند: «با باز بودن راه شفاعت آئين و شريعت در نظر عامه سست میشود و احكام دگرگون ميگردد و اين بر خلاف حكمت بعثت پيمبران و تشريع شرايع است بلكه منشأ اختلال نظم و ترويج گناه میگردد چنان كه در بعضى از امم كه به اين آرزوها مغرورند ديده میشود و چه بسا اينگونه مغروران از مردمى كه دين بر آنها حاكم نيست و تنها قوانين و و جدان بر آنها حكومت میكند گناه و قانون شكنیشان بيشتر میگردد زيرا اينها به اميد و اتكاء بشفاعت شافعين سد وجدان را مانند حدود دين درهم میشكنند و به هر گناهى خود را میآلايند و از هر اقدام بخير و توجه بصلاح و اصلاحى وامانده میگردند. از سوى ديگر نااميدى و يأس، مجرم و گناهكار را بيشتر بجرم و گناه میآلايد و از توجه بخير باز ميدارد و بر شقاوتش میافزايد، گر چه در توبه بروى همه باز است، ولى توبه كه برگشت و تحول و انقلاب كامل است براى همه يكباره آسان نيست مگر آنكه اميد به دستگيرى و كشش حق و نمايندگان او آهسته آهسته گناهكار را مستعد توبه گرداند، و در ميان بيم و اميد او را از يأس و تسليم به شر و غرور و سركشى بر خير، بدارد، پس اصل شفاعت محدود، و نويد بآن از اصول خير و رحمت و تربيت است.»[۲]
شفاعت منحصر در خداوند
در بیشتر آیات مربوط به شفاعت، بهطور کل این امر از غیر خداوند سلب شده و آن را تنها، منحصر به خداوند میداند. این آیات، شفیع را در برابر خدا قرار میدهد. به مشرکین میگوید شما هیچ شفیع و یاوری ندارید. هیچ دوست و کمک کنندهای ندارید که شما را از عتاب دوزخ، نجات دهد. هیچکس قدرت آن را ندارد تا شما را از عدل خداوند، کنار کشد و به تعبیر دیگر، امر حسابرسی، به شما تعلق نگیرد. هیچ احدی، اینگونه قدرتی ندارد و خدا هم چنین قدرتی به کسی تفویض نکرده است. نه به جانداری و نه به بی جانی. این امر، مخصوص اوست.
آیات در مورد انکار شفاعت غیر خداوند:
﴿قُل لِّلَّـهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا؛ بگو: شفاعت، يكسره از آن خداست.﴾(زمر:۴۴)
﴿وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ؛ نه از او شفاعتی پذیرفته میشود...﴾(بقره:۴۸)
﴿وَلَا تَنفَعُهَا شَفَاعَةٌ؛ و نه او را میانجیگری سودمند افتد.﴾(بقره:۱۲۳)
﴿لَيْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ؛ كه غير او براى آنها يار و شفيعى نيست.﴾(انعام:۵۱)
﴿أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لَّا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ؛ روزی فرا رسد که در آن نه داد و ستدی است و نه دوستی و نه شفاعتی﴾(بقره:۲۵۴)
شفیع در نگاه بتپرستان
بتپرستان و مشرکین بت ها را شفیع خودشان میپنداشتند و اذعان داشتند که این بتها در روز قیامت شفیع آنان خواهد شد. در واقع اعتقاد به شفاعت بتها يكى از انگيزههاى بتپرستى بود.[۳]
﴿وَيَقُولُونَ هَـٰؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّـهِ؛ و مىگويند: «اينها نزد خدا شفاعتگران ما هستند.»﴾(یونس:۱۸)
﴿وَمَا نَرَىٰ مَعَكُمْ شُفَعَاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاءُ؛ و شفيعانى را كه در [كار] خودتان، شريكان [خدا] مىپنداشتيد با شما نمىبينيم.﴾(انعام:۹۴)
﴿أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّـهِ شُفَعَاءَ؛ آيا غير از خدا شفاعتگرانى براى خود گرفتهاند؟﴾(زمر:۴۳) (یا آنکه {کافران} به جای خداوند شفیعانی برگرفته اند). (۴۳/ زمر)
﴿فَمَا لَنَا مِن شَافِعِينَ؛ شفاعتگرانى نداريم﴾(شعراء:۱۰۰)
شفاعت با اذن و رضایت خداوند
نُه آیه در قرآن وجود دارد که شفاعت را منوط به اذن خداوند میداند:
مفسرین با تمسک به این آیات، اصل را بر وجود شفاعت گذاشتهاند و وجود شفیع را ازبدیهیات دین گرفتهاند. «شفاعت» در معنى صحيحش براى حفظ همين تعادل است، و وسيلهاى است براى بازگشت گناهكاران و آلودگان، و در معنى غلط و نادرستش موجب تشويق و جرات بر گناه است.»[۴]
﴿مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ؛ کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟﴾(بقره:۲۵۵)
﴿مَا مِن شَفِيعٍ إِلَّا مِن بَعْدِ إِذْنِهِ؛ مَا مِن شَفِيعٍ إِلَّا مِن بَعْدِ إِذْنِهِ﴾(یونس:۳)
﴿وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ؛ و شفاعتگرى در پيشگاه او سود نمىبخشد، مگر براى آن كس كه به وى اجازه دهد.﴾(سبأ:۲۳)
﴿وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّـهُ لِمَن يَشَاءُ وَيَرْضَىٰ؛ و بسا فرشتگانى كه در آسمانهايند [و] شفاعتشان به كارى نيايد، مگر پس از آنكه خدا به هر كه خواهد و خشنود باشد اذن دهد.﴾(نجم:۲۶)
﴿وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَىٰ؛ و جز براى كسى كه [خدا] رضايت دهد، شفاعت نمىكنند﴾(انبیاء:۲۸)
﴿لَّا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَـٰنِ عَهْدًا؛ [آنان] اختيار شفاعت را ندارند، جز آن كس كه از جانب [خداى] رحمان پيمانى گرفته است.﴾(مریم:۸۷)
﴿يَوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَـٰنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا؛ در آن روز، شفاعت [به كسى] سود نبخشد، مگر كسى را كه [خداى] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آيد.﴾(طه:۱۰۹)
﴿وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ؛ و كسانى كه به جاى او مىخوانند [و مىپرستند] اختيار شفاعت ندارند، مگر آن كسانى كه آگاهانه به حق گواهى داده باشند.﴾(زخرف:۸۶)
﴿فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ؛ از اين رو شفاعت شفاعتكنندگان به حال آنها سودى نمىبخشد.﴾(مدثر:۴۸)