امام زمان(ع) مصداقی از غیب در قرآن
سوره بقره آیه ۳ را تفسیر در رابط به اثبات امام مهدی(ع) با دلیل بنویسید؟
ایمان به غیب در برخی آیات قرآن مثل آیه سوم سوره بقره از صفات مؤمنان شمرده شده است. تفاسیر متعددی برای غیب گفته شده از جمله ایمان به رستاخیز، ایمان به فرشتگان، بهشت و جهنم. اما در برخی از روایات یکی از مصادیق ایمان به غیب در قرآن، ایمان به وجود و قیام امام زمان(ع) است که از دید مردم پوشیده است.
غیب در آیه سوم سوره بقره
آیه سوم سوره بقره: ﴿الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ؛ آنان که به غیب ایمان دارند و نماز را بر پا می دارند و از آنچه به آنان روزی داده ایم، انفاق می کنند﴾(بقره:۳).
پس از آنکه خداوند در آیه دوم سوره بقره، ساحت قرآن را از هر گونه شک و شبههای منزه میداند و آن را هدایت برای متقین معرفی میکند، در آیه سوم به ذکر سه صفت از متقین که از نور هدایت قرآن بهرهمند شدهاند میپردازد:
- ﴿الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ…؛ آنان که به غیب ایمان دارند﴾
در قرآن کریم «غیب» مقابل «شهادت» قرار دارد.[۱] «غیب» به چیزی میگویند که پوشیده و پنهان است، امّا آنچه که محسوس است و انسان به حس خود آن را درک میکند از آسمان و زمین و آنچه که در آن است را «عالم شهادت» گویند و آنچه که قوای حسی از درک آن عاجز است امّا وجود دارد و قسمت عظیم عالم هستی را شکل داده است «عالم غیب» نامند.
در حقیقت ایمان به «غیب» که قرآن آن را به عنوان اولین صفت متقین یاد میکند همان جهان بینی الهی است که ایمان به ماورای این جهان مادی است. در جهان بینی قرآنی عالم هستی منحصر به آنچه که برای ما محسوس است نیست و به گفته شهید مطهری «جهان ماده یک قشر نازکی از عالم است».[۲] انسان با دید مادی هستی را در همین مادیات و محسوسات خلاصه میداند و از ماورای این عالم که عظیم و بینهایت است بیخبر است.
مصداقهای غیب
با توجه به معنای «غیب» که در آیه به صورت مطلق و بدون هیچ قیدی ذکر شده و با توجه به روایاتی که در این باره از معصومین(ع) صادر شده است ایمان به خدا، صفات خدا، ملائکه و رستاخیز همه از مصادیق ایمان به غیب شمرده میشود و مفسرین هم هر کدام مصادیقی را ذکر نمودهاند:
- آخرت: امام صادق(ع) در ذیل این آیه میفرمایند: «مؤمن به غیب کسانی هستند که رستاخیز (زنده شدن مردگان و گشوده شدن نامه اعمال) و بهشت و جهنم را تصدیق میکنند».[۳]
- ملائکه: شهید مطهری میگوید: «ملائکه، لوح محفوظ، عرش و کرسی، اینها مربوط به غیب و باطن این عالم اند که به صرف آنکه از حواس ما مخفی است نمیتوان آنها را نفی کرد…».[۴]
- امام زمان(ع): ایمان به حضرت مهدی(ع) ایمان به غیب است.
تفسیر غیب به امام زمان در روایات
با توجه به وسعت و عمومیت معنای «غیب» باید گفت وجود حضرت مهدی(ع) چون از دیدگان بسیاری از انسانها پنهان است و هر کسی لایق دیدار آن حضرت نیست از مصادیق «عالم غیب» است و در روایات بسیاری ایمان به آن حضرت و قیام آن بزرگوار را ایمان بر غیب دانستهاند:
- یحیی بن ابی القاسم گوید: از امام صادق(ع) از ﴿الم۱ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ ۛ فِيهِ ۛ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ۲الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ…۳﴾ پرسیدم، امام فرمودند: «متقین» شیعیان امام علی(ع) هستند و «غیب» حجّت غایب است.[۵]
- امام صادق(ع) در تفسیر این آیه شریفه فرمودند: «مَنْ أَقَرَّ بِقِیَامِ الْقَائِمِ أَنَّهُ حَقٌّ؛ منظور از ایمانآورندگان به غیب، کسانی است که به حقانیت قیام قائم (عج) اقرار کردهاند».[۶]
- از امام باقر(ع) در تفسیر «غیب» چنین آمده است: «الذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ هُوَ الْبَعْثُ وَ النُّشُورُ وَ قِیَامُ الْقَائِمِ وَ الرَّجْعَهًُْ؛ [منظور از غیب] زندهشدن پس از مرگ، روز رستاخیز، قیام قائم و رجعت است».[۷]
بنابراین از آنچه گذشت روشن میشود از مصادیق «عالم غیب» وجود مبارک قطب عالم امکان حضرت حجه ابن الحسن «ارواحنا له الفداه» میباشد و متقین به آن بزرگوار و به قیام جهانی او ایمان دارند لذا با توجه به معنای غیب و روایاتی که در ذیل این آیه ذکر شد میتوان این آیه را دلیل بر وجود آن حضرت هم دانست چنانکه دلیل بر مصادیق دیگری از «غیب» هم میباشد.
مطالعه بیشتر
- تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شرازی.
- تفسیر المیزان، علامه طباطبایی.
- آشنایی با قرآن (۲). مرتضی مطهری.
- تفسیر مجمع البیان.
منابع
- ↑ (حشر:۲۲).
- ↑ مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن (۲)، انتشارات صدرا، ۱۳۸۲، ص۶۴.
- ↑ عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلین، انتشارات اسماعیلیان، قم، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۰.
- ↑ مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن (۲)، انتشارات صدرا، ۱۳۸۲، ص۶۴.
- ↑ عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلین، انتشارات اسماعیلیان، قم، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۰.
- ↑ عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلین، انتشارات اسماعیلیان، قم، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۰.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، لبنان، ۱۴۰۴ق، ج۲۴، ص۳۵۱، ح۶۹.