دشمنی با گنه‌کاران

نسخهٔ تاریخ ‏۷ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۴ توسط Fabbasi (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

در حديثي آمده است: «جهاد چهار شعبه دارد و يكي از شعبه‌ها، دشمني با فاسقان است». منظور از فاسقان چيست؟ يعني ما بايد با افراد گناهكار دشمني كنيم؟

فاسق یعنی خارج شدن از مسیر حق و حرکت در راه باطل. غیر مسلمان چون از پذیرش اسلام سرباز زده است، مصداق فاسقان می‌شود. مسلمان اهل گناه هم با گناه از مسیر حق خارج شده‌اند، می‌توان به آن نیز فاسق گفت.

جهاد با فاسقان غیر مسلمان، ابراز برائت از فسق آن‌ها و در صورت نیاز جهاد نظامی است. جهاد با گنه‌کاران مسلمان، همان امر به معروف و نهی از منکر کردن، جلوگیری از رواج فساد در جامعه و اجرای احکام اسلامی بر گنه‌کاران می‌باشد؛ مانند اجرای حد، گرفتن دیه و اجرای حکم قصاص و ... .

امیرمومنان(ع)، جهاد را به معناى وسیع کلمه تفسیر کرده و فقط جهاد نظامى در میدان جنگ با دشمنان را جهاد ندانسته است. جهاد با قلب، با زبان، با عمل و برخورد با گنه‌کاران جهاد در راه خدا است.

متن روایت

امیر مومنان(ع) فرمود: خدا برای ایمان چهار ستون قرار داده است: صبر؛ یقین؛ عدل و جهاد. در ادامه برای هر کدام توضیحی داد و در باره جهاد فرمود:

این جمله در کتاب نهج‌ البلاغه نیز آمده است.[۲]

مفهوم شناسی فسق

واژه «فاسق» از ریشه «فسق» در اصل به معنای خارج شدن هسته از درون خرما را گویند.[۳] در نگاهی تمثیلی به کسی که از محدوده شرع خارج شود «فاسق» می‌گویند.[۴] «فسق» سرپیچی از دستورات الهی است که هم شامل کافران می‌شود و هم به مسلمانی که مرتکب گناهان کبیره شده باشد، فاسق گویند.[۵]

قرآن به خارج شدن از راه مستقیم را فسق دانسته است: ﴿کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ اَمْرِ رَبِّهِ؛ (ابلیس) از جن بود، از فرمان پروردگارش بیرون شد.(کهف:۵۰)

به کسانی که لباس اطاعت پروردگار را از تن در آورده و از راه و رسم بندگی خارج شده‌اند، فاسق گفته می‌شود.‏[۶] امیر مومنان(ع) در این روایت، جهاد را هم جهاد با زبان دانسته که امر به معروف و نهی از منکر است و هم جهاد با عمل دانسته که راستگویی در همه حال است و هم جهاد نظامی دانسته است که با دشمنان دین باید جنگید.[۷]

مصادیق فاسق در قرآن

  1. حکم نکردن به احکام الهی: ﴿وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما اَنْزَلَ اللَّهُ فَاُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُون؛ و کسانی که بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم نمی‌کنند، فاسقند.(مائده:۴۷)
  2. اهل نفاق: ﴿انّ المنافقین همُ الفاسقون؛ به یقین، منافقان همان فاسقانند!(توبه:۶۷)
  3. پیمان شکنی: قرآن پیمان‌شکنی و فساد در روی زمین را از نشانه‌های فاسقان دانسته است: ﴿الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ؛ فاسقان کسانی هستند که پیمان خدا را، پس از محکم ساختن آن، می‌شکنند؛ و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده، و در روی زمین فساد می‌کنند؛ اینها زیان‌کارانند.(بقره:۲۷)
  4. حرام‌خواری: قرآن خوردنی‌هایی را حرام کرده است و در پایان می‌فرماید: ﴿ذَٰلِكُمْ فِسْقٌ؛ تمام این اعمال، فسق و گناه است(مائده:۳)

سخت‌گیری‌ نسبت به فاسقان

در نگرش قرآن فاسق اعم از مسلمان گنه‌کار و غیر مسلمان است. مراد امیرمومنان(ع) از فاسق که باید با آن جهاد کرد منافقان، پیمان‌شکنان و فساد کنندگان روی زمین هستند نه هر گنه‌کاری مسلمانی که گاهی مرتکب گناهی می‌شود. البته برخی از گناهان علاوه بر عذاب اخروی، مجازات دنیایی هم دارد مانند اجرای حد و قصاص و پرداخت دیه و غیره که نمی‌توان گفت اینها باید آزاد باشند و مؤاخذه نشوند.

فسق عامل مهمی در نابودی و فروپاشی جامعه است؛[۸] خداوند، نسبت به فاسقان سخت‌گیری‌های خاص را اعمال کرده است. فسق، عامل خشم الهی و انتقام از فاسقان می‌باشد.[۹]

انسان فاسق در جامعه مطرود است. این طرد اجتماعی به شکل محرومیت از برخی از حقوق شهروندی خودنمایی می‌کند. از جمله اینکه شهادت فاسق پذیرفته نمی‌شود و اگر خبری بدهد، متوقف به تحقیق و پژوهش در صحت و سقم آن است.[۱۰] این مرزبندی میان فاسق و غیر فاسق، به نوعی مرزبندی در حقوق شهروندی و بهره گیری از آن است؛[۱۱] زیرا خود شخص، شخصیت اجتماعی و حقوق طبیعی اجتماعی خودش را از میان برده و اجازه داده است تا مورد طعن دیگران قرار گیرد.

جهاد با فاسقان غیر مسلمان، ابراز برائت از فسق آن‌ها و در صورت نیاز جهاد نظامی است. جهاد با گنه‌کاران مسلمان، همان امر به معروف و نهی از منکر کردن، جلوگیری از رواج فساد در جامعه و اجرای احکام اسلامی بر گنه‌کاران می‌باشد؛ مانند اجرای حد، گرفتن دیه و خسارت وارد شده بر دیگران و اجرای حکم قصاص و ... .

منابع

  1. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران،‏ دار الكتب الإسلاميه، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۵۰، بَابُ صِفَه الْإِيمَانِ.
  2. نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، حکمت۳۱.
  3. فيومى، أحمد بن محمد، المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، قم، موسسه دار الهجره، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۴۷۳.
  4. قرشى بنايى، على اكبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۱۷۶.
  5. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دمشق، بیروت، دارالقلم‌، الدار الشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ص۶۳۶.
  6. مفيد، محمد بن محمد، الجمل و النصره لسيد العتره في حرب البصره(نبرد جمل)، مترجم: محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش، ص۴۸.
  7. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران،‏ دار الكتب الإسلاميه، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۵۰، بَابُ صِفَه الْإِيمَانِ.
  8. سوره بقره، آیه۵۹. سوره اعراف، آیه۱۶۵. سوره اسراء، آیه۱۶.
  9. سوره مائده، آیه۵۹
  10. سوره حجرات، آیه۶.
  11. سوره سجده، آیه۱۸.