عزاداری امامان شیعه بر امام حسین(ع)

نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۵۳ توسط Rezapour (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

آیا در دورهٔ معصومین(ع) عزاداری امام حسین(ع) در ایام محرم برگزار می‌شده و اگر چنین است، به چه صورت بوده است؟

منابع تاریخی و روایی شیعه برخی عزاداری‌های ائمه بر امام حسین(ع) را ذکر کرده‌اند. با این‌حال با بررسی سیره امامان معصوم(ع)، عزاداری سیدالشهدا در طول سال در مناسبت‌های ویژه برپا بود، ولی در ایام محرم، مجالس سوگواری هر روز بر پا می‌شد و برخی از آن‌ها، مانند امام سجاد(ع)، در ایام محرم سیاه‌پوش نیز بودند.[۱]

امام سجاد(ع):
«یعقوب پیامبر دوازده پسر داشت، خداوند یکی را از پیش او برد، چشم‌هایش از گریه بسیار، سفید و نابینا گردید، … اما من با دو چشمم دیدم که پدرم، برادرم و … همه در کنار من کشته شدند. چطور اندوه من تمام شود؟!»[۲]

عزاداری امام سجاد(ع)

امام زین‌العابدین(ع) هنگام شهادت پدرش امام حسین(ع)، در کربلا حضور داشت. براساس منابع او باقی مانده عمر خویش را عزادار پدرش بود و بر شهدای کربلا گریه می‌کرد.[۳]

امام صادق(ع) درباره امام سجاد(ع) فرمودند که او چهل سال بر پدرش گریه کرد، در حالی‌که روزها روزه می‌گرفت و شب‌ها شب‌زنده‌داری می‌کرد و هنگامی که زمان افطار فرا می‌رسید و برای او غذا می‌آوردند، می‌فرمود: فرزند رسول خدا گرسنه شهید شد، فرزند رسول خدا تشنه شهید شد، و همین‌طور این کلام را تکرار و گریه می‌کرد.[۴]

عزاداری امام باقر(ع)

ابن‌قولویه در کامل‌الزیارات نقل می‌کند امام باقر(ع) در روز عاشورا به سوگواری برای امام حسین(ع) امر فرمود و در خانه خویش، مجلس عزا اقامه می‌کرد و … .[۵]

عزاداری امام صادق(ع)

عزاداری امام صادق(ع): دربارهٔ عزاداری امام صادق‎(ع) نیز روایات زیادی وارد شده است که از شاعران درخواست می‌نمود برای جدّش مرثیه‌سرایی کنند و آنان را بر این امر مقدّس تشویق می‌کرد و اهل‌بیت او از پس پرده به مرثیه‌سرایی شاعران گوش می‌دادند و گریه و ناله می‌کردند.[۶]

در یکی از این روایات نقل شده است که امام صادق(ع) به فردی گفت برایم شعر بخوان. وقتى شعر خواند امام فرمود: منظور من اين گونه شعر نيست. بلكه می‌خواهم از آن شعر و مرثيه‏‌هایى كه نزد قبر امام حسين(ع) می‌گویيد برايم بخوانید. آن شخص شعری در مورد امام حسین(ع)‌ خواند اما پس از آنکه دید امام صادق(ع) گريان شد، از گفتن شعر خوددارى نمود. آن بزرگوار فرمود: ما بقى اشعار را بگو. وقتى ما بقى اشعار را گفتم فرمود: بيشتر از این برایم بخوان.[۷]

عزاداری امام موسی کاظم(ع)

امام رضا(ع) فرمده‌اند که با فرارسیدن محرم، پدرم هرگز با حالت خنده و تبسم دیده نمی‌شد و ده روز اول محرم به همین شکل بود تا این که روز دهم و روز عاشورا فرا می‌رسید و این روز، روز مصیبت، حزن و گریه او بود و می‌فرمود: عاشورا روزی است که جدم حسین(ع) را شهید کردند.[۸]

عزاداری امام رضا(ع)

دعبل خزاعی نقل کرده که در دهه محرم به نزد امام رضا(ع)، رفتم. او در حالی که اصحابش دور او نشسته بودند، محزون بود و وقتی مرا دید گفت: آفرین بر تو دعبل، آفرین بر کسی که با دست و زبانش ما را یاری می‌کند. سپس حضرت مرا در کنار خودش جای داد و فرمود: ای دعبل! دوست داری شعر بخوانی؛ زیرا این روزها ایام غم و اندوه بر ما اهل بیت و روز شادی دشمنان ما است؛ سپس برخاست و پرده‌ای بین ما و اهل‌بیتش زد و آنان را پشت پرده نشاند تا بر مصیبت جدّش حسین(ع) گریه کنند؛ آن‌گاه رو به من کرد و فرمود: ای دعبل! مرثیه بخوان.[۹]

عزاداری در زمان چهار امام دیگر

در آن زمان‌ها، عزاداری گاه سیر صعودی و گاه نزولی داشته است؛ مثلاً در زمان امام جواد(ع)، تا حدی امکان عزاداری برای شیعیان فراهم بود و این حالت تا زمان معتصم ادامه داشت؛ اما پس از آن، سیر نزولی یافت و شیعه برای عزاداری و احیای شعائر حسینی در فشار بود.[۱۰] در این دوران نیز عزاداری در ایام محرم نسبت به ماه‌ها و ایام دیگر بیشتر بود.

منابع

  1. سیاه‌پوش در سوگ ائمه نور، علی ابوالحسنی، منذر، ص۱۲۷ و ۱۲۸، قم، مؤلف، چاپ اول، سال ۱۳۷۵. برای آگاهی بیشتر ر.ک. مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۶۶، آمالی صدوق، مجلسی ۲۹، ج۶، ص۲۰۵.
  2. شیخ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۵۱۸–۵۱۹.
  3. تاریخ النیاحه علی الامام الشهید الحسین بن علی(ع)، السید صالح الشهرستانی، تحقیق و اعداد، الشیخ نبیل رضا علوان، ص۱۱۸بیروت، دارالزهراء، چاپ اول، ۱۴۱۹ق، و مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۶۶.
  4. المجالس السنیّه، سید محسن امین، بیروت، دارالتعارف، چاپ ششم ۱۳۹۸ ق، ج۱، ص۱۵۵.
  5. تاریخ النیاحه علی الامام الشهید الحسین بن علی(ع)، ص۱۲۰، المجالس السنیه، ج۵، ص۱۲۳.
  6. تاریخ سیدالشهدا، عباس صفائی حائری، ص۵۶۶، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ اول، سال ۱۳۷۹، آمالی صدوق، مجلسی، ج۶، ص۲۰۵.
  7. ابن قولويه‏، كامل الزيارات‏، ۱۳۵۶ش، ص۱۰۵- ۱۰۶.
  8. أمالی صدوق، ج۲، ص۱۱۱.
  9. بحارالانوار، ج۴۰، ص۲۵۷.
  10. بحارالانوار، ص۱۳۶ و ۱۳۷.